به گزارش بولتن نیوز، «جلال چراغی» تحلیلگر مسائل سیاسی کشورهای عربی در تشریح دلایل خیزشهای مردمی عربستان در بهار عربی اظهار کرد: سال ۲۰۱۱ عربستان نیز متاثر از اعتراضها و تظاهراتی شد که اواخر سال ۲۰۱۰ در کشورهای عربی از جمله در تونس، مصر، لیبی، بحرین و دیگر کشورهای عربی آغاز شده بود. اگر به جغرافیای تحرکهای آن زمان مردم عربستان نگاه کنیم، در مییابیم که جرقه اعتراضها از مناطق شرقی عربستان ازجمله شهر شیعهنشین «عوامیه» آغاز شد و به سرعت موج آن به همه مناطق عربستان رسید. نکته دیگر در حرکت انقلابی مردم عربستان این بود که کاملاً مسالمتآمیز بود؛ به این معنا که معترضان به دنبال خشونت برآمده از تحریک عوامل بیگانه نبودند بلکه حرکت آنها حرکتی خودجوش برای رسیدن به دمکراسی و آزادی بود. علت اصلی این حرکت در واقع، فضای خفقان و سرکوبی بود که بر عربستان در سایه حکومت استبدادی آلسعود سایه افکنده بود؛ امری که حتی برخی از شاهزادگان سعودی چون «طلال بن عبدالعزیز آلسعود» نیز پیش از این فریاد ضرورت اجرای اصلاحات و شنیدن صدای مردم را برآورده بود و درنتیجه، او در زمان ریاست جمهوری «جمال عبدالناصر» در مصر، مجبور شد به قاهره فرار کند.
وی ادامه داد: مردم عربستان از دهه شصت قرن گذشته به دنبال فرصت برای طرح خواستههای مسالمتآمیز خود هستند؛ خواستههایی چون ایجاد نظام سلطنتی مشروطه و تدوین قانون اساسی. باید توجه داشت که در عربستان سعودی چیزی به نام قانون اساسی وجود ندارد و کشور به شیوه کاملاً قبیلهای، خشن و غیرانسانی بر اساس برداشتهای ناصحیح و ناصواب وهابیت از اسلام اداره میشود. معترضان همچنین، خواستار تشکیل پارلمان برآمده از رای مردم، فراهم کردن زمینه آزادیهای عمومی و احترام به حقوق بشر و اجازه فعالیت به نهادهای مدنی و لغو انواع تبعیضها و عملکرد مستقل دستگاه قضایی و توزیع عادلانه ثروت بودند اما به نظر برخی از تحلیلگران و ناظران بینالمللی این خیزشها به بنبست رسید. به نظرم نمیتوان گفت که اعتراضها به بنبست رسید بلکه موج اعتراضها اکنون به خاکستر زیر آتش تبدیل شده و به بنبست نرسیده و از بین نرفته است. باید پرسید که چرا اعتراضها در این مقطع به نتیجهی مطلوب و موردنظر معترضان صلحدوست نرسید که علت را باید در عوامل داخلی و خارجی جستوجو کرد.
این کارشناس مسائل بینالملل با اشاره به موانع داخلی به نتیجه نرسیدن خیزشهای مردم عربستان، گفت: مؤلفههای داخلی که مانع از رسیدن این اعتراضها به فرجام موردنظر شد، استبداد و سرکوب بیرحمانه مردم و بهکارگیری مشت آهنین در برابر هرگونه تحرک مخالف با خواستههای حاکمیت عربستان بود. شهادت فجیع و غیرانسانی «شیخ نمر باقر النمر» روحانی منتقد و شیعه در سال ۲۰۱۶ و اعدام او با شمشیر بهگونه داعشوار نمونهای از این برخورد نانجیبانه و غیرانسانی بود. در این میان سلمان بن عبدالعزیز، پادشاه کنونی عربستان، دوم ژانویه سال ۲۰۱۵ پس از کنار زدن شاهزادگان سعودی، بر مسند قدرت در این کشور تکیه زد، و سفاکانه دستور بازداشت و زندانی کردن مخالفان و شکنجه شدید آنها در زندانها را صادر کرد و فضای رعب و وحشت در این کشور ایجاد شد. او هرگونه روزنه نور انقلاب را با توسل به قوه قهریهی غیرانسانی مسدود و آتش اعتراضها را به خاکستر تبدیل کرد؛ خاکستری که هر آن ممکن است با کوچکترین جرقه شعلهور شود.
وی افزود: مؤلفه دیگری که سبب فروکش کردن و سپس سرکوب تظاهرات مردمی در عربستان شد، عامل خارجی بود. بهبیان دیگر ژانویه سال ۲۰۱۵ سلمان بن عبدالعزیز با چراغ سبز آمریکاییها و غربیها بهجای عبدالله بنعبدالعزیز به پادشاهی عربستان رسید. او با تکیه بر سیاستهای حمایتی آمریکا و غرب و نهادهای به اصطلاح مدافع حقوق بشر، سیاست ارعاب و ارهاب در پیش گرفت و تمام مخالفان را یا زندانی و شکنجه سخت کرد یا آنها را از سر تیغ خشونت گذراند که آخرین پرده این خشونت را در قتل فجیع جمال خاشقجی روزنامهنگار منتقد عربستان در سفارت این کشور در ترکیه دیدیم. در اینباره اگر برخی رسانههای عربزبان درباره عربستان و بحرین مهر سکوت بر لب نمیزدند و از سیاست آلسعود چشمپوشی نمیکردند، شاید فریاد و غریو آزادی خواهان در عربستان و بحرین با گستره گسترده و نمودی نمایان در جهان، طنینانداز میشد. بهعنوان نمونه، در انقلاب ۲۵ ژانویه مصر که سبب براندازی حکومت حسنی مبارک شد، رسانههای عربی حامی اخوان المسلمین تمامقد و تمامعیار وارد هماورد رسانهای شدند و تأثیر رسانههای مخالف را به محاق بردند و هدایت جریان اعتراضها را به دست گرفتند که سرانجام نیز به فرجام رسید؛ اما یکی از علتهایی که به گفته بسیاری از تحلیلگران، مردم عربستان و بحرین در اعتراضهای خود دچار مظلومیت تاریخی شدند، این بود که رسانههای عربی، عبری و غربی با سرکوبگران آلسعود همراهی و همیاری کردند و مانع از رسیدن فریادخواهی آنها به گوش آزادگان جهان شدند و بلکه به تحریف تحولات و خواستههای آنها اقدام کردند.
چراغی با اشاره به سایر دلایل به نتیجه نرسیدن خیزشهای عربستان در سال ۲۰۱۱، بیان کرد: از دیگر علتهای نافرجامی حرکت مردم آزادیخواه عربستان و بحرین، مشغولیت و سرگرمی رسانهها و مردم به تحولات دیگر کشورها چون تحولات تونس، لیبی، مصر و نیز بعدها تحولات عراق و سوریه بود. یکی از علتهای پیداش و رویش گروههای تروریستی در عراق و سوریه نیز چه بسا با هدف جلوگیری از جلب توجه افکار عمومی جهان به تحولات عربستان بود. آنها بودند که با شکلدهی چنین گروههایی، مانع از معطوف شدن افکار عمومی به تحولات داخلی عربستان شدند که رژیم آن در آستانه سرنگونی قرار گرفته بود. یکی دیگر از علتهای نافرجام ماندن حرکت اعتراضی مردم عربستان فعالیت همکاری و همافزایی رسانههای عربستان با رسانههای غربی برای مخدوش کردن چهره واقعی معترضان و نوع خواستههای آنها بود که در اینباره به آنها اتهامهایی چون وابستگی به خارج و اینکه دنبال برهم زدن ثبات کشور هستند، زدند.
این پژوهشگر مسائل بینالملل در پاسخ به این پرسش که آیا ادعای دربار سعودی مبنی بر خشن شدن اعتراضهای مردمی درست است یا خیر، تصریح کرد: همانطور که اشاره شد این ادعای واهی یکی از شگردهای آلسعود برای سرکوب کردن جریان آزادیخواه در این کشور بود. آلسعود تلاش کرد با چنین فرافکنی در مقام دفاع از خود برآید و جریان آزادی و قانونخواهی را در عربستان، جریان خشونتطلب جلوه دهد و به این وسیله هرگونه سرکوب وحشیانه و برخورد غیرانسانی خود را توجیه و تفسیر کند. درباره اینکه سران آلسعود از چه چیزی هراسان هستند، نمیتوان به یک عامل یا یک مؤلفه اشاره کرد، اما اگر ناگزیر باشیم که به یک عامل اشاره کنیم، باید گفت که هراس و وحشت آلسعود از سرنگونی رژیم خود و از دست دادن قدرت و ثروت و سپس محاکمه به دست آزادیخواهان داخلی است. برای همین مجبور هستند برای جلب حمایت از خود، خواستههای کشورهای غربی، بهویژه آمریکا را اجرا کنند. در واقع رویکرد و رهیافت کنونی آلسعود پذیرای هر نوع خواسته آمریکاییها و سر تسلیم و تعظیم فرود آوردن به آنها در برابر فضای ناپذیرایی است که در داخل وجود دارد. در اینباره آلسعود به شدت دچار هراس و نوع قتل فجیع اخیر جمال خاشقجی بهخوبی بیانگیر این هراس آنهاست.
وی خاطرنشان کرد: علت سرکوب جریان مسالمتآمیز آزادیخواه در عربستان سعودی شدت برخوردهای وحشیانه با آنها بود؛ بهگونهای که برای ارعاب و ارهاب آنها شخصیتهای محبوب که در واقع، نمادهای پذیرفتهشده آنها بودند به شیوه غیرانسانی و بلکه نانجیبانه و ناجوانمردانه سربه نیست شدند که در اینباره میتوان به قتل فجیع آیتالله نمر باقر النمر و بسیاری دیگر از معترضان اشاره کرد که یا در زندان به شیوههای داعشی اعدام و مثله شدند یا درملأعام به حلقه دار سپرده شدند. افزون بر ابزار قتلی که به هیچ انسانی رحم نمیکرد، دلارهای نفتی عربستان سبب جلب حمایت رسانهها و محافل و نهادهای به اصطلاح مدافع حقوق بشر در غرب شد.
چراغی در پایان در پاسخ به این پرسش که آیا احتمال شروع مجدد خیزشهای مردمی در عربستان وجود دارد یا خیر، اظهار کرد: به نظر من احتمال وقوع دیگربار موج اعتراضها در عربستان بهگونهای متفاوت و گستردهتر از گذشته بسیار زیاد است و شتابزدگی سلمان بن عبدالعزیز، در برکنار کردن محمد بن نایف، ولیعهد پیشین و جایگزین کردن وی با محمد بنسلمان، ولیعهد کنونی، در سال ۲۰۱۷ نیز افزون بر علتهای دیگری که دارد، با هدف به راه انداختن اصلاحات فرمایشی و ظاهری در عربستان صورت گرفت؛ اصلاحاتی چون اعطاء اجازه رانندگی به زنان و اجازه فعالیت دادن به سینماها. این اقدامات نمایشی همگی بیانگر کابوسی است که هیچ زمان سران آلسعود را از احتمال سرنگونی و محاکمه رها نمیکند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com