از سگ آمریکایی‌ها تا سگ بچه پولدارهای تهران

گروه اجتماعی: دیروز، سالروز فرار شاه از ایران بود. کسی که نزدیک به چهار دهه در ایران سلطانی کرد. کسی که به قول حضرت امام، می‌خواست با اجرای کاپیتولاسیون کاری کند حتی به سگ آمریکایی‌ها هم در خاک خودمان نشود نگاه چپ کرد.

شرح رفتارهای از بالا به پایین شاه چه با مردم چه با اطرافیان خود، چیزی نیست که در این فرصت بشود به آن پرداخت. چه اینکه این موضوع و جزئیات آن، بر کمتر کسی پوشیده است. کافیست این قضیه برای شما سوال باشد تا با رجوع به کتاب‌های معتبر تاریخ معاصر ایران، به مثال‌های فراوان این نگاه شخص شاه به دیگران برسیم.

به گزارش بولتن نیوز، اما جالب است که همین دیروز، در اخبار آمد که بچه پولدارهای تهران، سگ‌های شان را توی پارکی ول کرده اند و یکی از سگ‌ها، دختربچه‌ای را گاز گرفته. خانواده دختربچه خواسته اند شکایت کنند که همان بچه پولدارها تهدیدشان کرده اند.

با این مضمون که بروید شکایت کنید. فکر می‌کنید با شکایت کردن از ما مشکلی حل می‌شود؟ بروید ببینید همان قانون تان چه کاری برای تان انجام می‌دهد. و این در حالیست که پدر آن دختربچه گفته است بچه‌اش شب‌ها از شدت حادثه، خواب ندارد.

به نظر شما، بین آن سگ آمریکایی‌ها که در صورت تصویب کاپیتالاسیون نمی‌شد بهش گفت بالای چشمت ابرو، با این سگ که صاحبش چنین دربرابر خلاف آن، جلوی قانون و انسانیت، گردن کشی می‌کند شباهتی نیست؟ قطعاً شباهتی هست که باید آنرا در ویکی فرهنگ سلطانی دید.

باید این واقعیت را پذیرفت که با وجود همه توفیقات فرهنگی در طول این چهار دهه اما خیلی بیشتر از رفتن سلطان، از بین رفتن فرهنگ سلطانی مهم است که به قول جلال آل احمد، چون در فرهنگ ما ریشه دارد، به این راحتی‌ها دست بردار ما نیست.

به نظر می‌رسد چه آن بچه پولدار خود سلطان پندار، چه سیستم سیاسی خرده سلطان پرور و چه عامه مردم سلطان پذیر، در استمرار این بی‌فرهنگی مقصرند. و این یعنی هنوز هم که هنوز است ما نیازمند انواع کارهای فرهنگی مختلف برای پاک شدن ریشه‌های بد فرهنگی در جامعه خود هستیم.

سید مجتبی نعیمی

انتهای پیام /#