مدرس از نوادر سیاست مدران ایران است که با در آمیختن دین و سیاست، شجاعانه در برابر دو جریان استبداد و استعمار ایستاد و مخلصانه جان خود را نیز در این راه فدا کرد. این ویژگیها و دهها خصلت دیگر در این روحانی وارسته باعث شد که امام خمینی علاقه وافری به ایشان پیدا کرده و تحت تأثیر آن مرد بزرگ قرار گیرد.
امام خمینی در دوره سیاست ورزی مدرس، سنین جوانی را سپری میکرد و با هوش و درک فوقالعاده، اوضاع سیاسی اجتماعی روزگار را کاملاً زیر نظر داشت. او این حقیقت را دریافته بود که مدرس تنها شخصیتی است که میتواند بر دیانت اصرار ورزد، مانع تجاوز و ستم شود و هویت راستین جامعه را حفظ کند. او چنان مشتاق مدرس بود که از قم به تهران رفت تا وی را ملاقات کند و از نزدیک شاهد تلاشهای پربارش باشد. امام در فرازی از سخنانش میفرماید: «من آن وقت مجلس میرفتم... برای تماشا... جوان بودم رفتم. مجلس آن وقت تا مدرس نبود مثل این که یک چیزی در آن نیست، مثل این که محتوا ندارد. مدرس با آن عبای نازک و با آن... قبای کرباسی وقتی وارد... مجلس میشد. طرحهایی که در مجلس داده میشد، آن که مخالف بود، مدرس مخالفت میکرد.» ایشان در جای دیگری میفرماید: «من مجلس آن وقت را هم دیدهام. کانه مجلس منتظر بود که مدرس بیاید. با این که با او بد بودندولی مجلس... احساس نقص میکرد. وقتی مدرس نبود. وقتی مدرس میآمد مثل این که یک چیز تازهای واقع شده.»[1]
اولین یادکرد امام خمینی از مدرس
قدیمیترین اظهار نظری که از امام درباره شهید مدرس در اختیار داریم چند موردی است که در کتاب معروف «کشف اسرار» آمده است. این نوشته مربوط به سالهای بعد از استعفای رضاشاه در دهه 20 شمسی است و در آن ذیل عنوان «چرا رضاخان با علما بد بود؟» چنین میخوانیم:
«... او با مرحوم مدرس، روزگاری گذرانده بود و تماس خصوصی داشت. فهمید که با هیچ چیز نمیتوان او را قانع کرد. نه با تطمیع و نه با تهدید و نه منطقی صحیح داشت که او را قانع کند. (رضاخان) از او حال علمای دیگر را سنجید و تکلیف خود را برای اجرا کردن نقشههای اربابهای خود، فهمید.»[2]
سیدحسن مدرس در جلسه کابینه دفاع ملی به ریاست نظام السلطنه(سمت راست مدرس)
آشنایی آقا روحالله با سیدحسن مدرس در نوجوانی و جوانی رقم خورد. امام ماجرای اولین دیدار خود با مرحوم مدرس را برای نوهاش (خانم لیلا بروجردی) چنین بیان کرده است: «من اولین باری که مدرس را دیدم در هفده سالگی بود (1337 ق) و همان دفعه اولی بود که از خمین بیرون آمدم. آقای پسندیده نامهای به من داد که به اصفهان بروم و به آقای مدرس بدهم. من هم رفتم اصفهان. مدرس در جایی در کنار یک آسیاب بادی، روی فرش نشسته بود و چند نفر نزد او بودند. من نامه را به دست گرفتم و در کناری خیلی مودب ایستادم و بعدا نامه را به او دادم.»[3]
در تاریخ 7/6/61 اعضای هیأت دولت با امام دیدار داشتند. در گفتار مفصلی که در این دیدارتوسط امام ایراد شد، شمهای از حالات و وضع زندگی مدرس و چگونگی برخورد او با صاحبان قدرت بیان و آثار وجودی این روحیه در زندگی شخصی و اجتماعی مردم و اهل سیاست، تشریح شد. حضرت امام در این دیدار میفرمایند: «شما ملاحظه کردهاید، تاریخ مرحوم مدرس را دیدهاید که یک سید خشکیدهی لاغر ـ عرض میکنم ـ لباس کرباسی (که یکی از فحشهایی که آن شاعر به او داده بود، همین بودکه تنبان کرباسی پوشیده) یک همچو آدمی در مقابل قلدری که هر کس آن وقت را ادراک کرده میداند که زمان رضاشاه غیر زمان محمدرضا شاه بود، آن وقت یک قلدری بود که شاید تاریخ ما کم مطلع بود، در مقابل او همچو ایستاد، در مجلس، در خارج ـ فلان ـ که یک وقت گفته بود سید چه از جان من میخواهی؟ گفته بود که میخواهم تا تو نباشی.»[4]
تأثیر امام از شهید مدرس
حضرت امام به شدت تحت تأثیر شخصیت مدرس بود و اصرار داشت زندگی آن شهید در ابعاد گوناگون تبیین شده و الگو قرار گیرد؛ زیرا مخالفان ومعاندان تبلیغ کرده بودند که روحانیت باید کنج مدارس و مساجدبرود، مسائل شرعی بگوید و کاری با سیاست و اجتماع نداشته باشدتا معنویت خود را از دست ندهد. امام خمینی (ع) مدرس را به عنوان نمونهای معرفی مینماید که در مقابل استبداد و استعمارایستادگی کرد و در صحنههای گوناگون اجتماعی سیاسی حضور فعال، همه جانبه، مؤثر و کارآمد داشت و در عین حال به مقامات معنوی هم دست یافت و معنویت و حالات اخلاقیاش در اوج بود. امام در این باره میفرماید: «مساله دخالت در سیاست در رأس تعلیمات انبیاست. علمای مااین طور نبودند که منعزل از سیاست باشند. مساله مشروطیت یک مساله سیاسی بود و بزرگان علمای ما در آن دخالت داشتند و آن را تأسیس کردند. مساله تنباکو یک مساله سیاسی بود که مرحوم میرزای شیرازی انجام داد. در زمانهای اخیر، هم مدرس و هم کاشانی مردسیاسی و مشغول کار بودند.»
به همین دلیل، امام خمینی شناخت شهید مدرس را امری لازم دانسته، خاطرنشان میساخت: «اینک که با سر بلندی از بین ما رفته است، بر ماست که ابعاد روحی و بینش سیاسی و اعتقادی او را هر چه بهتر بشناسیم و بشناسانیم».
امام با علاقهای که به مدرس داشت به محل بحثهای علمی مدرس نیز سر میزد و از آن چنین یاد میکند: «... من درس ایشان یک روز رفتم میآمد در مدرسه سپهسالار که مدرسه شهید مطهری است حالا، درس میگفت. من یک روز رفتم درس ایشان مثل این که هیچ کاری ندارد. فقط طلبهای است دارد درس میگوید. این طور قدرت روحی داشت. درصورتی که آن وقت در کوران آن مسائل سیاسی بود که باید بروندمجلس و آن بساط را درست کند، از آنجا پیش ما رفت مجلس...».
نگاه ویژه امام خمینی به مدرس
مدرس با آن جنبههای پرجاذبه و نقش ارزندهای که در مقطعی تاریخی و حساس به عهده داشت، درتاریخ نهضت معاصر بسیار غریب بود و رگههای مظلومیت او در سیرهاش قابل مشاهده است. آن که نام و یاد و شیوه فکری فرهنگی این شهید والامقام را احیا کرد، امام رضوانالله تعالی علیه بود. وقتی طرح نخستین اسکناس جمهوری اسلامی ایران را خدمت امام بردند، امام ذیل تصویر آن مجتهد مبارز نوشت: «سزاوار است که اولین اسکناسی که در ایران به طبع میرسد عکس اولین مرد مجاهد در رژیم منحوس پهلوی باشد.»
این که حضرت امام (س) در میان علمای شیعه و خصوصاً معاصران، به آیتالله مدرس عنایت خاصی داشت، صرفاً به جنبههای سیاسی وی ارتباط ندارد؛ و بیتردید تربیتهای الهی، انگیزههای خالصانه واخلاق و رفتار مدرس مورد توجه آن روح قدسی قرار داشته است: چرا که مدرس «یک چنین مرد قدرتمندی بود، برای این که الهی بود، برای خدا میخواست کار کند، نمیترسید» و در بیانی دیگر میفرماید: «اسلام میخواهد انسان درست کند، میخواهد آدم درست کند یک آدم اگر موافق تعلیم قرآن درست شود میبینید که یک مدرس از کار در میآید».
مزار شهید مدرس
امام خمینی همچنین در پیام خود به مناسبت بازسازی مرقد آن شهید در تاریخ 28 شهریور 1363، از مدرس به عنوان مجتهدی عظیمالشان، متعهدی برومند و عالمی بزرگوار یاد میکند که از اظهار حق و ابطال باطل دریغ نمیورزید. در فرازی از این پیام آمده است: «این عالم... با جسمی نحیف و روحی بزرگ و شاداب از ایمان، صفا وحقیقت و زبانی چون حیدرکرار رویارویشان ایستاد، فریادکشید، حق راگفت، جنایت را آشکار کرد... و عاقبت جان طاهر خود را در راه اسلام عزیز و ملت شریف نثار کرد و به دست دژخیمان ستم شاهی درغربت به شهادت رسید و به اجداد طاهرینش پیوست.»[5]
شجاعت و شهامت مدرس
حضرت امام در این سخنان شجاعت، شهامت و اقتدار مدرس را به دیانت پرهیزگاری و پارسایی او مربوط میداند و شیوه مبارزاتیاش را به روش نخستین امام حضرت علی (ع) تشبیه میکند. به دیگر بیان، این که امام یادآور شده است: «ملت ما مرهون خدمات و فداکاریهای اوست.»
به خاطر آن است که این شهید، با کرامت، عزت نفس و علم واجتهادی که داشت به عنوان اسلام شناس مسلط برمصالح دینی وفرهنگی جامعه مطرح شد. بزرگمردی که در تاریخ معاصر تحول پدیدآورد، روح اتکا به هویت اصیل و اعتماد به نفس را در امت مسلمان ایران احیا کرد و زمینه لازم برای گام نهادن به جاده استقلال وآزادی واقعی را فراهم ساخت. در دورهای که زمام امور ملت در دست افرادجاه طلب و دنیازده بود و عوامل استعمار و استکبار خود را قیم مردم تصور میکردند، این مرد متدین باتاثیرپذیری از حقایق و مسلمات قرآن و عترت برای رضایت خداوند قیام کرد و یک تنه در برابر سلطه ایستاد این خصوصیات سبب شد تا امام مدرس را به عنوان شخصیت پویا و الگو در تمامی اعصار معرفی کند و بفرماید: «مدرس حالا هم زنده است. مردان تاریخ تا آخر زنده هستند. لذا سعی کنید مثل مرحوم مدرس را انتخاب کنید، البته مثل مدرس که به این زودیها پیدا نمیشود. شاید آحادی مثل مدرس باشند.»
مدرس استواری، استحکام، رشد و ترقی جوامع را در ارتباط مستقیم با امنیت آنان میدانست و از مدافعان آن بود. او برای دستیابی به امنیت در سیاست خارجی، شعار موازنه عدمی را مطرح کرد. مدرس در برابر هر قدرتی که میخواست به قلمرو اسلامی وجامعه مسلمانان تعدی کند، میایستاد و شرق و غرب و داخلی و خارجی برایش تفاوت نداشت. دولت روسیه اولتیماتومی برای ایران فرستاد که اسارت کشور در آن نهفته بود. آنان میگفتند باید این طرح ذلت آور به تصویب مجلس بگذرد. نمایندگان مجلس مردد بودند چه کنند. مدرس این اوضاع آشفته و هراسآلود را با سخنان خود از بین برد. او در سخنرانی خویش گفت: حالا که بناست از بین برویم چرا خودمان خویشتن را از بین ببریم.
امام خمینی به این ماجرا اشاره میکند و میفرماید: « (مدرس) رأی مخالف داد، بقیه جرات پیدا کردند و رأی مخالف دادند. ردکردند اولتیماتوم را، آنها هیچ غلطی نکردند.... یک روحانی بودکه در مقابل یک چنین قدرت بزرگ ایستاد... دیگران هم جرات کردند.»
شهید مدرس در کنار سید العراقین در مدرسه صدر اصفهان
جمهوری خواهی آرزوی موهوم و فریبندهای بود که در ذهن مخدوش رضاخان ریشه دوانید و با دست استعمارگران انگلیس آبیاری شد. وی به ظاهر خود را خادم مردم معرفی میکرد، ولی در باطن میخواست بانام جمهوری راه را برای نفوذ بیگانگان هموار کند. شهید مدرس زودتر از همه خطر این آشوب را حس کرد، در پی چاره بر آمد. این نیرنگ را خنثی کرد. رضاخان که خود را تنها و درمانده دید، در 18 فروردین 1303 به بومهن رفت. افرادی دوباره وی را به صحنه سیاست آوردند تا به ظلم و خیانت خویش ادامه دهد. امام در خصوص اعتراض مدرس به جمهوری رضاخانی میفرماید: «پیشترها مجلس شورای ملی آقایان اگر یک کلمه از طرف دولت انگلستان اشاره میشد که باید فلان کار را انجام بدهید، احتمال این که مخالفت بکنند نداشتند... رضاخان میخواست که جمهوری درست کند و مدرس مخالفت میکرد. میدانست که میخواهد حقه بزند و مردم را بچاپد. فقط مدرس ایستاد و جلوی او راگرفت.»[6]
پینوشت:
[1]-http://www.imam-khomeini.ir/fa/n25140/
[2]-http://yon.ir/ECZBF
[3]- http://gozarestan.ir/show.php?id=391
[4]- http://yon.ir/Jk4wD
[5]- http://www.imam-khomeini.ir/fa/n25140/
[6]- http://yon.ir/Y7kfx
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com