به گزارش بولتن نیوز، انجمن مفاخر ایران شب گذشته به مناسبت سالروز بزرگداشت حافظ، مراسمی با عنوان رند عالمسوز، گذری بر اندیشههای شاعرانه و عارفانه حافظ شیرازی برگزار کرد.
* حافظ هم مثل فردوسی نمادآفرین است
میرجلالالدین کزازی سخنران سوم این جلسه بود. کزازی با اعلام این نکته که به دیدگاه حافظ درباره پدیدارشناختی اشاره خواهد کرد، توضیح داد: ایران از دیرباز سرزمین سرود و آواز و خوشی بوده است، نخستین سروده آیینی جهان، در این سرزمین سپند سروده شده است. در این سرزمین سخنوری هنر مردم بوده است و حتی یونانیان نوشتهاند که پیشه سخنوری در درگاه ماد و پارس، وجود داشته است.
وی ادامه داد: در میان همه شاعرانی که میشناسیم چند تن ستیهندهاند و پاسداران سخن اما در میان آنها، دو نفر سالاران سخناند، یکی فردوسی و دیگر حافظ. چرا این دو سرآمدند؟ این دو سخنور پایه آنچه من آن را ناخودآگاه تباری ایران می دانم هستند و چیستی ما ایرانیان پس از اسلام، بیش از هر هنرمند دیگری در گرو این دوست. من معتقدم.
کزازی به شاهنامه اشاره کرد و افزود: اگر فردوسی نبود، شاید ایرانی در جغرافیای جهان کنونی دیده نمیشد، حافظ هم بر همان راهی رفت که فردوسی گشوده بود، ناخودآگاه تباری در دوره فردوسی، به ناخودآگاهی زمانی در زمانه حافظ تبدیل میشود. حافظ هم مثل فردوسی نمادآفرین است و رند را میآفریند، در شعر حافظ به هر چهرهای بنگرید، خراشی دارد، تنها چهرهای که حافظ وقتی از آن یاد میکند، سراسر تواضع است، پیر راستین است که جز رند نیست. حافظ رازآلود است، هرگز نخواهیم فهمید که بود، این رندی است.
در پایان این مراسم علیقلی محمود بختیاری نیز سخنانی درباره حافظ ابراز داشت.
در این مراسم که با حضور شخصیتهای علمی و فرهنگی همچون حجتالاسلام والمسلمین هادی خامنهای و احمد کتابی برگزار شد، حسن بلخاری رئیس انجمن، حسن انوری عضو شورای علمی انجمن و میرجلالالدین کزازی استاد دانشگاه علامه طباطبایی به سخنرانی پرداختند.
بلخاری، سخنان خود را با خواندن بخشهایی از مقدمه محمد گلاندام بر دیوان حافظ آغاز کرد و گفت: در مقدمه نخستین دیوان که مستندترین و معتبرترین متن تاریخی درباره حافظ است، جهد و مداومت او در کسب فضائل و تحصیل معارف آشکار است؛ پس هرگز محال نیست اگر حافظ در بسیاری از ابیات خود از معانی بلند عرفانی سخن گوید و چون عرفا و حکمای دیگر جان خسته مخاطبان را به جوهر معنا بیفروزد.
وی افزود: نمونه آن خارج از برخی تاویلهای بس متکلفانه و بعید غزلیاتش، در برخی از اشعار حافظ بدون تردید بیان بلندترین معانی عرفانی و لطایف قرآنی است؛ از جمله مقام حیرت که در پایان این غزل آمده است: گفت حافظ آشنایان در مقام حیرتند/ دور نبود گر نشیند خسته و مسکین غریب
این استاد دانشگاه، با طرح این پرسش که پیش از حافظ چه کسانی در باب حیرت سخن گفته بودند، توضیح داد: در لسان عرب حیرت به معنای سرگردانی است و ماء حائر آبهایی هستند که به دور خود میچرخند و در لسان عرفان بنا به رای سراج طوسی وارده بدیههای بر قلب عارفان است که به هنگام تفکر و تاملشان بر آنان وارد گشته و آنان را از حجاب تامل و تفکر باز میدارد. میدانیم که حیرت یکی از لطیفترین معانی عرفانی است و وادی ششم در هفت منزل عطار (هست پنجم وادی توحید پاک/ پس ششم وادی حیرت صعبناک) کاربرد مقام حیرت از یک سو و آشنایان را مرد حیرت خواندن در بیتی که آوردم ریشه در تاملات عرفانی لسانالغیب دارد.
وی همچنین به آرای ابن عربی اشاره کرد و گفت: تفاوت حیرت اهل نظر با اهل الله در آن است که عالِمان نظری در حوزه اکوان و موجودات، دائم سر در شگفتی و حیرت بیپایان دارند (در حوزه علم) اما اهل الله در هستی و سُکر تجلیات لایتناهی الهی در حیرتند و متحیر (در حوزه حیرت) بنابراین حیرتشان به دلیل اختلاف تجلیات، شدیدتر و البته متفاوت از حیرت اهل نظر است. از همین رو به رأی ابن عربی پیامبر چون می فرمود: «اللهم زدنی فیک تحیرا»، در اصل طلب میکرد بارالها تجلیاتت را بر جان و دل من فزونی بخش.
* انسان نمیتواند بالاتر از شعر حافظ بسراید
در ادامه حسن انوری، استاد پیشکسوت ادبیات فارسی، به سخنرانی پرداخت. وی با بیان اینکه در عالم هنر، انسان نمیتواند شعری بالاتر از شعر حافظ بسراید، افزود: هیچ شاعری به اندازه حافظ بین مردم ایران رسوخ نکرده، به هر کجا که نگاه کنیم، شعر او را میبینی. حافظ محبوبترین شاعر زبان فارسی است که خودش نیز از ویژگیهای شعریاش آگاه است و گاهی خودستایی میکند.
انوری افزود: خاقانی خودستاترین شاعر است و بسیار درباره شعرش ادعا میکند اما شعرش میان مردم راه نیافته، دلیل این که حافظ این همه محبوبیت پیدا کرده این است که شعر او را هر کس به سلیقه خود تعبیر و تفسیر میکند، عارف متقی می خواند، عالم مذهبی میخواند، هر یک به گونهای مطابق ذوق خود، شعر او را میفهمند.
نویسنده فرهنگ سخن، ادامه داد: ایهام در شعر حافظ را در بیت حافظم در محفلی دردی کشم در مجلسی، میتوان دریافت؛ او با این مصرع میگوید، من این گونهام که هر کس مرا هر چه میخواند میبیند، یا در بیت من این حروف را نوشتم چنانکه غیر ندانست، تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی، حافظ میگوید من در شعرم پنهان هستم، تو باید مرا کشف کنی. اینها نشانههای رندی حافظ است.
انوری به موضوع جبر اختیار و قبض و بست در شعر حافظ اشاره کرد و گفت: حافظ را جبری میدانند، رضا به داده بده وز جبین گره بگشای، که بر من و تو در اختیار نگشادست اما در بعضی از ابیات کاملا اختیارگرا است، ای دل به کوی عشق گذاری نمیکنی، اسباب جمع داری و کاری نمیکنی، چوگان حکم در کف و گویی نمیزنی، باز ظفر به دست و شکاری نمیکنی اینجا اختیار را هم قبول دارد میتوانیم نتیجه بگیریم که او به اسرارا الهی که فکر میکرده، به جبر میاندیشیده و به خود که فکر میکرده اختیار میدیده است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com