کد خبر: ۵۶۸۳۷۲
تاریخ انتشار:
کودکان در گذشته در فرآیند بازی به‌صورت جدی با مسائلی روبه‌رو بودند

روزی روزگاری بازی کودکان اشکنک داشت

اشکنک در بازی کودکان معنای بسیار مهمی دارد و یادآور بازی آنها در گذشته همراه با مخاطره و سختی‌ها است چراکه بازی خیلی هم بازی نیست و...

به گزارش بولتن نیوز،کودکان در گذشته در فرآیند بازی به‌صورت جدی با مسائلی روبه‌رو بودند و باید برای حل آن تلاش می‌کردند. این حل مساله دلیلی برای پرورش کودکان بود و آنان را برای زمان‌های مواجهه با سختی و دشواری آموزش می‌داد و بچه‌ها برای حل مسائل سخت که در فرآیند و در خلال بازی رخ می‌داد، تمرین می‌کردند.

کودکان باید مشکلات را حل می‌کردند، برای آن‌که بازی آنان شکل بگیرد. سپس ادامه پیدا کند تا برایشان جذاب شود. هر مقداری که سختی بیش‌تری را تمرین می‌کردند بازی جذاب‌تر می‌شد، همچون درست کردن یک زمین خاکی با کمک یکدیگر برای آنکه بتوانند فوتبال بازی کنند یا لایه کردن توپ‌ها.

باید مهارت‌های دستی و بدنی‌شان شکل بگیرد تا بتوانند با یکدیگر تعامل کنند و تشکیل تیم دهند سپس آن را حفظ کرده، رشد داده و رقابت کنند. در گذشته بازی‌های کودکان علاوه بر تمرین سختی و دشواری، اجتماعی شدن و تعامل با دیگران، گفت‌و‌گو برای حل مسائل را نیز تمرین می‌کردند. کودک زمانی‌که در برابر فردی با مشکل مواجه می‌شد، مجبور به حل مشکل بود. چراکه در غیر اینصورت بازی خراب و یا از بازی حذف می‌شد و دیگران او را کنار می‌زنند.

با افزایش سن کودک، همین بازی‌ها است که صورت دیگری پیدا کرده و زندگی‌شان را تشکیل می‌دهد. امروزه، این روند برای کودکان کم‌تر طی می‌شود. چراکه بازی‌ها بیشتر بصورت فردی است و در تعامل با دیگران شکل نمی‌گیرد. ضمن این‌که با حل مساله نیز مواجه نیستند. آنچه کودکان با آن روبرو هستند، بیشتر دنیای مجازی است و کودک مسائلی را که وجود عینی و بیرونی ندارد، باید حل کند.

به ‌عنوان مثال کودک باید کاراکتری را که در بازی رایانه است، از مانعی به مانع دیگر برساند و انجام این کار دلیلی برای مهارت آنان نیست و صرفا انجام تمرین و تکراری است که در فرمول بازی‌سازی رایانه‌ای نوشته شده است و رشد بدنی، اخلاقی و اجتماعی برای آنان رقم نمی‌زند. در نتیجه تفاوت و نقش بازی در تربیت کودکان در ابعاد مختلف تربیت اجتماعی و اقتصادی و بدنی در گذشته و روزگار کنونی به‌شدت پررنگ است.

با بررسی انواع هوش می‌توان هوش را به دو دسته تقسیم کرد، هوش‌شناختی‌ (IQ) و هوش‌هیجانی یا هوش اجتماعی‌ (EQ).

در بازی‌های سنتی امکان رشد هوش هیجانی بسیار بالاتر از هوش‌شناختی‌ است. چراکه هوش‌هیجانی بیش‌تر در تعامل بازی با دیگران است که امکان رشد پیدا می‌کند. اما در بازی‌های رایانه‌ای و فضای مجازی این امکان اصلا فراهم نیست، چراکه کودکان با دنیای مجازی طرف هستند و نه شخص حقیقی، در نهایت با یک پارتنر دیگر در تعامل است که آن تعامل نیز از طریق بازی مجازی است و مستقیم نیست. به همین علت هوش هیجانی در بچه‌های امروز، امکان رشد کم‌تری دارد.

به‌نظر بنده بازی‌های گذشته، هوش‌شناختی را نیز بهتر پرورش می‌داد. چرا که هوش‌شناختی یک مساله ذاتی است و در هر فردی به میزانی وجود دارد و همان‌ مقدار نیز باقی می‌ماند، در این خصوص نظر دیگری هم وجود دارد و آن این است که در هر فردی میزانی هوش‌شناختی وجود دارد و بر طبق تجربه‌های وی در آینده و تعاملاتی که با هوشش انجام می‌دهد، قابل ارتقا و حتی قابل زوال است. پس اگر فردی مخش را کاملا آکبند نگه دارد، قرار نیست سالم بماند، بلکه روز‌به‌روز روز مضمحل و فاسد می‌شود.

حال اگر ذهنش را به‌کار بندد، اصطلاحا استعداد و IQ وی شکوفا می‌شود. این شکوفایی بیش‌تر جنبه پرورش پیدا کردن و مهارت‌ورزی دارد.

در بازی‌های مدرن، ظاهر امر این‌گونه است که کودکان فکر و ذهنشان درگیر است، علی‌القاعده باید مهارت‌های ذهنی بیش‌تری پیدا کرده و IQ آن‌ها نیز رشد پیدا کند. اما این‌طور نیست، درست است که ذهن آنان درگیر است، اما ابعاد عقلی و استدلالی ذهنشان درگیر بازی‌ها نمی‌شود و به جای آن بخش هیجانی و عصبی ذهن درگیر شده که منجر به زوال عقل می‌شود.

کتاب «زوال دوره کودکی» در این رابطه به طور کامل بحث کرده است. همچنین موضوع زوال بزرگسالی را نیز مطرح می‌کند. منظور از زوال بزرگسالی، زوال قوای استدلالی است. چراکه رسانه و اساسا رسانه‌های جدید نمی‌توانند طرح مباحث عمیق و اندیشه‌ای کنند و مجبورند تا حدی سرگرم کننده، جذاب و البته سطحی باشند، برای آنکه بتوانند مخاطب پیدا کنند.

به‌طور طبیعی زمانی که مخاطب مداوم در تعامل با چنین رسانه‌ای باشد که بحث‌ها را به ‌صورت سطحی مطرح کرده که در بحث‌های سطحی موضوع و روش پرداختن به آن نیز سطحی است، در نتیجه رشد استدلالی صورت نمی‌گیرد.

دوره رسانه‌ای بشر سه دوره کلی دارد. دوره شفاهی، مکتوب و تصویر. در دوره شفاهی افراد دارای ذهن‌های قوی‌تری بودند. فردی که می‌خواست فکر خود را منتشر کند، خطابه می‌خواند و گاهی این خطابه‌ها سه ساعت طول می‌کشید و افراد تمام سه ساعت را پای حرف وی می‌نشستند، برای آنکه با او ارتباط بگیرند، برخی آن خطابه را حفظ کرده تا در جاهای مختلف نقل کنند.

با اختراع ماشین چاپ، دوره مکتوب شروع و رسانه تبدیل به رسانه مکتوب شد و افراد با آن سطح توان ذهنی، تقریبا آن توان را از دست دادند. زیرا ذهن نیاز کم‌تری برای حفظ مطالب داشت.

امروزه و با ظهور دوران تصویر این اتفاق تشدید می‌شود. در مکتوبات ذهن باید توان داشته باشد تا بتواند فکر را دریافت کند. در رسانه مکتوب امکان ثبت مسائل فلسفی و عقلی وجود دارد که ممکن است از عمق معنایی برخوردار باشد و نیاز به تفکر دارد.

اما در رسانه تصویری امکان طرح مساله عمیق را نداریم و اقتضاعات رسانه تصویری به‌نوعی است که نمی‌توان در ارتباط با آن بحث عمیق مطرح کرد و مخاطب همواره با بحث سطحی روبه‌رو است و این اقتضاء تصویر است و مخاطب آرام‌آرام ذائقه‌ای سطحی پیدا خواهد کرد که در نتیجه آن و در مجموع زوال عقل اتفاق می‌افتد. این زوال عقل در این سه دوره رخ می‌دهد و آن‌چه که قضاوت می‌کنیم این است که در دوران رسانه تصویری عقل بشر به‌طور کلی نسبت به دوره مکتوب و شفاهی زوال بیش‌تری پیدا کرده است.

در رسانه‌های جدید و بازی‌های‌ آن، مرزهای کودکی و بزرگسالی به‌هم ریخته است و یکی از آن‌ها مرز اخلاقیات است. برخی از مسائل اگر در دوره بزرگسالی مطرح شود غیراخلاقی نیست. اما از یک سنی پایین‌تر مطرح شدن آن غیراخلاقی است و اگر آن مسائل برای وی مطرح شود، تبدیل به معضل اخلاقی خواهد شد. رسانه‌های جدید مرز کودکی از بزرگسالی را دگرگون کرده چراکه کودکان در دورانی به اطلاعات جنسی، سیاسی و اطلاعات مربوط به بزرگسالی دسترسی پیدا می‌کنند که این اطلاعات خود، منشاء بروز مسائل غیراخلاقی می‌شود و بیش‌ترین بروز آن در ادب برخی کودکان قابل مشاهده است.

برای مشاهده مطالب اجتماعی ما را در کانال بولتن اجتماعی دنبال کنیدbultansocial@

منبع: جام جم آنلاین

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین