کد خبر: ۵۵۵۶۳۲
تاریخ انتشار:
آیت الله علوی بروجردی در دیدار ائمه جماعات استان قم:

اگر بین ما و مردم فاصله بیفتد دین و اعتقاد لطمه می‌خورد

اگر بین ما و مردم فاصله بیفتد، دین و اعتقاد لطمه می‌خورد، و اگر این اعتقاد لطمه بخورد، هیچ چیز سر جای خودش استوار نخواهد بود. این خطری است که ما .....

به گزارش بولتن نیوز ، متن سخنان استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم در دیدار نمایندگان ائمه جماعات استان قم به شرح زیر است:

آستانۀ شهادت وجود مقدس آقا جعفربن‌محمد علیه‌السلام هستیم. این شخصیت بار حرکت فرهنگی شیعه بعد از سال‌ها انحراف از مسیر اصلی را به دوش مبارک کشیدند و امروز ما در حوزه‌ها میراث‌دار این وجود مقدس هستیم. در ابتدای امر به وجود مقدس آقا حجت‌بن‌الحسن علیه‌السلام تسلیت عرض می‌کنیم و نیز به همۀ عزیزان و بزرگان و همۀ حوزویانی که این میراث را پاس می‌دارند و سعی می‌کنند در این مسیر عمل کنند؛ همان‌طور که اهل‌بیت خواستند: «کُونُوا لَنا زَیْنا وَ لا تَکُونُوا عَلَیْنا شَیْنا» (زینت ما باشید نه باعث ملامت و سرزنش ما.) مسیری که عزیزان در پیش دارند، همان حرکتی است که خود ائمه علیهم‌السلام در پیش گرفتند؛ یعنی سرمایه‌ای که الان ما در کار داریم همان سرمایه‌ای است که ائمۀ طاهر داشتند و اعمال می‌کردند. در یک کلمه این شأن را می‌توان خلاصه کرد: پدری. یک امام جماعت در یک محله، درواقع پدر اهل محله است. خود ائمه علیهم‌السلام هم از ابتدا به همین صورت عمل می‌کردند. اشخاص درخصوص همۀ مسائل زندگی اعم از پرسش‌های مذهبی، ازدواج، خانه‌خریدن و حل اختلافات به امام علیه‌‌السلام مراجعه می‌کرده‌اند؛ چه امام در قدرت بودند، مثل وجود مقدس امیرالمؤمنین علیه‌السلام در دوران پنج‌ساله و چه در دوران خانه‌نشینی آن بزرگواران، مثل دورۀ همۀ ائمه علیهم السلام. موضوع مراجعات و جنس مراجعات مردم هم راجع ‌به همه‌چیز بود. حتی گاهی از اوقات که خدمت ائمه علیهم‌السلام می‌رسیدند اعتراضات تند داشتند. برای مثال، خدمت امام‌صادق علیه‌السلام می‌رسیدند و می‌گفتند: «نه‌تنها من تو را امام نمی‌دانم، بلکه خدا را نیز قبول ندارم.» این‌گونه هم بود. لذا ائمه علیهم‌السلام به‌عنوان سمبل و اسوه در کار و فعالیت های ما خیلی اساسی می‌توانند گره‌گشا باشند. ائمه علیهم‌السلام درواقع پدر بودند و هستند. کسانی بودند که اسرارشان را حتی با پدر و مادر و نزدیکان خودشان مطرح نمی‌کردند، اما با امام مطرح می‌‌ساختند. گاهی از اوقات کسانی از عمال حکومت بودند که در آخر عمرشان، بعد از همۀ کارها، تصمیمی گرفتند حرکتی کنند و برگردند؛ لذا به ائمه علیهم‌السلام مراجعه می‌کردند بدون اینکه خجالت بکشند؛ یعنی این‌قدر چهرۀ امام، چهرۀ محرم و پذیرای است و آن‌چنان این چهره آشنا و محرم بود که این افراد به محضرشان می‌رسیدند و می‌گفتند: «ما یک عمر در خلاف مسیر شما حرکت کردیم و به شما ضربه زدیم و حالا می‌خواهیم برگردیم.» آن بزرگواران نیز دست رد به سینۀ کسی نمی‌زدند و حضرات از آن‌ها استقبال می‌کردند و آن‌ها را می‌پذیرفتند.

 

مصادیق پدر بودن اهل‌بیت علیهم‌السلام

جدا از اینکه جریان کربلا از قبل پیش‌بینی شده بود، در جریان حربن‌یزید ریاحی، برای مردم می‌گوییم که حرّ تا همان لحظه فرمان‌فرما و فرمانده در لشکر ابن‌زیاد بود و مقام بالایی داشت و مستقیم با خود مجموعۀ سیدالشهدا علیه‌السلام درگیر بود. حرّ همان کسی بود که راه بر سیدالشهدا علیه‌السلام گرفته بود. اما در ظهر عاشورا آمد و به حضرت گفت: «آقا پشیمانم و می‌خواهم برگردم.» حضرت سیدالشهدا علیه‌‌السلام هم با آغوش باز او را پذیرفتند. این نکته و پذیرش حضرت از رسول اکرم صلی الله علیه و آله گرفته شده است. کسانی در مکه بودند تا جایی که زور داشتند، پیغمبر صلی الله علیه و آله را در مکه آزار دادند. بعد پیغمبر صلی الله علیه و آله به مدینه مهاجرت کردند. هر جنگی علیه پیغمبر صلی الله علیه و آله راه افتاد، آن‌ها آتش‌بیار معرکه بودند. ضربه‌ها به آن حضرت زدند. نزدیکان پیغمبر صلی الله علیه و آله را کشتند. وقتی که دیگر راه به جایی نداشتند، یعنی وقتی جزیره‌العرب در تسخیر پیغمبر صلی الله علیه و آله درآمد و همه قبایل به پیغمبر رو آوردند، گردن کج کردند و خدمت پیغمبر صلی الله علیه و آله رسیدند. پیغمبر چه فرمودند؟ پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم این روایت معروف را فرمودند که «الاِسْلامُ یَجُبُّ مَا قَبْلَه»[۱] (اسلام، [گناهان] گذشتۀ فرد را محو می‌کند.) رسول اکرم صلی الله علیه و آله یک عفو عمومی صادر کردند مبنی‌بر اینکه هر کسی که آمد، تا شهادتین گفت، گذشته گذشته! بنایشان این بود که به گذشته نگاه نکنند. این پدری‌کردن را از ائمۀ معصومین علیهم‌السلام نیز می‌بینیم که به‌پیروی از رسول‌الله صلی الله علیه و آله چنین بوده‌اند. این روش در بین علمای شیعه در سطوح مختلف شکل گرفته است. کسی که در سطح مملکتی مطرح است، برای مملکت پدر است و اگر در سطح شهر مطرح است، پدر برای تمام شهر است. در محله و در روستا نیز مردم به همین چشم به علما نگاه می‌کنند؛ بنابراین ارتباط ما با مردم از این مسیر است. این بدین‌معناست که ما می‌توانیم پیوندی بسیار عمیق‌تر از سیاست با مردم برقرار کنیم؛ حتی عمیق‌تر از پیوندهای غیر شرعی و مذهبی.

 

نقش روحانیت در شکل‌گیری انقلاب

در شکل‌گیری انقلاب نیز واقعاً اگر مرجعیت و روحانیت به‌معنای عام مردم را تهییج نمی‌کردند، این انقلاب انجام نمی‌شد. در رأس روحانیت، مرجعیت است و بعد قشر میانی وجود دارد. قشر میانی روحانیت عبارت است از ائمۀ جماعات و وعاظ در سطوح مختلف. اگر این قشر میانی مردم را تهییج نمی‌کردند، مردم همکاری نمی‌کردند و اصلاً ممکن نبود این انقلاب شکل بگیرد. وقتی روحانیت مردم را تهییج کردند، مردم هم به سخن آنان گوش دادند و توجه کردند؛ نه از باب اینکه مثل کارمندی که موظف است دستور رئیس اداره را اجرا کند، موظف بودند دستور روحانیت را اجرا کنند؛ خیر، مردم سخن روحانیت را با جان و دل می‌شنیدند و به آنان اعتماد می‌کردند. بنابراین، اعتماد مردم به روحانیت سرمایۀ بزرگی است. باید این سرمایه را ارج بگذاریم.

 

آسیب‌شناسی عملکرد روحانیت

امروزه آسیب‌ها و مشکلات متعددی وجود دارد که همه از آن‌ها مطلع‌اند. امروز در شهر قم، به‌خصوص مسائل و فجایعی وجود دارد که آقایان مرتبط با دستگاه قضایی هم گزارش‌ها را می‌بینند و مطلع‌اند. امروز، مساجد نسبت‌به گذشته، از شأن ارتباطی کمتری بین مردم برخوردارند و تفاوت‌هایی صورت گرفته است. امیدواریم این‌گونه نباشد و ما اشتباه کرده باشیم، اما به‌هرحال، در آینده حتماً باید جبران بشود. روحانیت در هر شأنی و در هر جایگاهی که هست، باید در کار خود نیز آسیب‌شناسی بکند؛ یعنی انتقاد از خود. یعنی ببیند که آسیب‌ها چه بوده و کم‌کاری‌ها چه بوده است؟ باید این‌ها را نیز سنجید؛ به این دلیل که وقتی بخواهیم راهی را به‌طور صحیح ادامه بدهیم، متوجه اشکالات کار باشیم؛ حتی متوجه اشکالاتی باشیم که قبل از ما افراد مرتکب شدند. اشکالات را بدانیم و بعد در مقام رفع اشکال بربیاییم.

 

مسائل و مشکلات مردم بر اثر فضای شبکه‌های اجتماعی

مردم، امروز مسائل بسیاری دارند. فضای ارتباطی بیرونی بسیاربسیار قوی شده است؛ یعنی هر محصلی، حتی بچه‌هایی که هنوز به مدرسه نرفته‌اند، یک گوشی همراه دستشان است و با این شبکه‌های اجتماعی متعدد و مختلف ارتباط دارند. شبکه‌های اجتماعی هم به‌شدت تزریقات دارند. این واقعیت است. آیا باید جلوی آن را بگیریم؟ سربسته و دربسته به شما می‌گویم واقعیت قصه این است که ما نمی‌توانیم جلوی این شبکه‌ها را بگیریم. امکان ندارد. با فیلترشدن همین تلگرام، می‌دانید چقدر پول بابت فیلترشکن‌ها از مملکت خارج می‌شود؟ تلگرام حدود چهل‌میلیون مُراجعه داشت و الان که فیلتر شده است، با فیلترشکن حدود ۳۵میلیون نفر مُراجعه دارد. قصه این است. الان تلگرام و اینستاگرام و… مسئله نیست. فناوری پیشرفت می‌کند. پیش‌ترها نیز مشکل این بود که این خطاها را مرتکب شدیم. برای مثال، ویدئو را ممنوع کردیم. چرا؟ چون فیلم پخش می‌کرد؛ درحالی‌که الان فناوری در حدی پیش رفته است که گوشی‌های همراه، بیش از پنج‌هزار یا هفت‌هزار کانال تلویزیونی را می‌گیرند. پس روشن است که نمی‌توانیم جلوی این کانال‌ها را بگیریم. مسئله، مسئلۀ ارتباط مملکتی نیست؛ بلکه ارتباط جهانی و ماهواره‌ای است. این گوشی می‌تواند با دنیا مرتبط بشود. در همین تلویزیون‌ها، شبکه‌هایی هست که اصلاً تأسیس شده‌اند برای اینکه بنیان‌های خانواده را در ایران سست کنند؛ لذا ارتباط با محارم یا حرمت‌شکنی در داخل خانواده یا… را به‌طور علنی نمایش می‌دهند، و افراد را به این کارها تشویق می‌کنند آن هم در قالب فیلم‌هایی که بسیار زیبا هم ساخته می‌شوند؛ نه اینکه به‌طور مستقیم در شبکه‌ها راجع‌به این مسائل صحبت کنند. گاهی هم بسیار بیشتر از ما در ساخت و پرداخت فیلم‌ها زحمت می‌کشند. ما حتی در آن جهتی هم که خودمان می‌خواهیم افراد را به آن هدایت کنیم، چندان زحمت نمی‌کشیم و فیلم‌هایی با آن جذابیت نمی‌سازیم. حالا یا نمی‌توانیم یا همت نداریم. آن‌ها خیلی قوی فیلم می‌سازند و از افراد متخصص و ماهر بهره می‌گیرند؛ لذا بینندۀ آن فیلم‌ها چه بخواهد و چه نخواهد، آن فرهنگ خودبه‌خود در وجودش رسوخ می‌کند. انسان موجودی اثرپذیر است. درجۀ اثرپذیری افراد فرق می‌کند. لذا برنامه‌سازهای آن شبکه‌ها همۀ این درجات را به‌طور علمی و دقیق محاسبه می‌کنند. بعضی روی خانواده کار می‌کنند و بعضی روی عقاید. در زمینۀ کار روی عقاید، از آن نقاط خاص شروع می‌کنند. برای همین بارها دیده‌ایم که جوان‌ها به روحانیون مراجعه می‌کنند و از آن نقاطی سؤال می‌کنند که ممکن است قدری با عقل در ظاهر سازش نداشته باشد.

گاهی از اوقات، بعضی از ما روحانیون هم قدری بی‌سلیقه هستیم! وقتی منبر می‌رویم یا در تلویزیون و یا در نماز جمعه صحبت می‌کنیم، روی نکاتی دست می گذاریم که برای همه قابل فهم نیست. در مذهب، مطالب بسیاری داریم؛ برای مثال، روایت شده است که ائمۀ طاهرین علیهم‌السلام قبل از خلقت عالم و آدم وجود داشتند؛ اما این مغز نمی‌تواند این معنا را درک کند که این نطفه چه زمانی منعقد شده و چطور در عالم ذرّ و قبل از آدم علیه‌السلام بوده است. این نکات قابل هضم نیست. پس آیا ضرورتی دارد که ما در همه جا این مطالب را مطرح بکنیم؟ خود ائمه علیهم‌السلام هم می‌فرمودند: «إنَّ اَمْرَنا صَعْبٌ مُستَصعَب» (همانا امر ما دشوار و بسیار سنگین است). گاهی اوقات نهی می‌کردند از اینکه اسرار ولایت را افراد نقل کنند. مُعَلّی‌بن‌خُنَیس را برای چه توبیخ می‌کردند؟ مُعَلّی‌بن‌خُنَیس وقتی مقامات ائمه علیهم‌السلام را می‌شنید، بیرون می‌رفت و جار می‌زد؛ چون سینه‌اش تحمل و گنجایش نداشت. لذا ائمه علیهم‌السلام او را مذمت می‌کردند.

 

گفت آن یار کزو گشت سر دار بلند *** جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد!

بنابراین ما حق نداریم همۀ اسرار را بگوییم. نوجوان یا جوان دبیرستانی نمی‌تواند درک کند که چرا در فضای عام، این مطالب را می‌گوییم. گاهی خود ما این اشکال را ایجاد می‌کنیم. این شبکه‌ها هم تکه‌ای از سخنان روحانیون را می‌گیرند و قبل و بعدش را حذف می‌کنند و همان تکه‌ای که حساسیت‌برانگیز است، برای نوجوانان و جوانان پخش می‌کنند. وقتی ده ‌بیست یا سی شبهه‌ در مغز نوجوانان و جوانان فرو رفت، به اساس دین بی‌اعتقاد می‌شوند. این واقعیت است. مگر شما روحانیون در طول هفته چند ساعت می‌توانید در مساجد این جوانان را در اختیار داشته باشید؟

 

بیکاری و فقر؛ ریشۀ عمدۀ اختلافات خانوادگی

مسئلۀ دیگر، مسائل خانوادگی است که امروز در اجتماع ما مطرح است. ریشۀ عمدۀ این مسائل فقر است. البته همه‌اش این نیست؛ اما ریشۀ عمده‌اش فقر است. بیکاری و فقر بر اثر تحریم‌ها و موقعیت خاص، در زندگی‌ها اثر گذاشته و اختلافات را تشدید کرده است. وقتی اختلافات تشدید شود، فرزندانی که در این اختلافات تربیت می‌شوند، بسیاربسیار آسیب‌پذیرند. بسیاری از آنان در معرض اعتیاد و انحراف هستند. الان در قم، طلاق یک مسئله است. این مسئله بسیار عجیب است که در شهری مثل قم، آمار طلاق زیاد باشد. گاهی از اوقات هم افراد به ما اشکال می‌کنند و می‌گویند که مثلاً فلان شهر یک روحانی دارد و طلاق در آنجا بسیار کم است و مردمش مسئله‌دان و وجوهات‌بده هستند؛ اما در قم، نزدیک به صدهزار روحانی جمع شده‌اند و این وضعیت قم است! این‌ مسائل پرده‌ از واقعیتی برمی‌دارند. گاهی از اوقات، مساجد همین شهر قم خالی است و افراد برای خواندن نمازجماعت به مساجد نمی‌روند و می‌گویند وقت نداریم. البته پیش‌تر این‌گونه نبود و الان شاهد این وضع هستیم.

بنده به‌خاطر دارم و بعضی عزیزان نیز به‌خاطر دارند که مرحوم آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی رحمه الله علیه از همان ابتدا، سال‌ها در مسجد حسین‌آباد بازار، نماز می‌خواندند. بازار قم سه مسجد داشت. ایشان در مسجد حسین‌آباد نماز می‌خواندند؛ حتی به‌یاد دارم که در شب وفاتی، ایشان بعد از مراسم، نشسته بودند و برای مردم صحبت می‌کردند؛ یعنی قبل از مرجعیتشان، می‌نشستند و برای مردم مسئله می‌گفتند. خود مرحوم آیت الله العظمی بروجردی قدس سرّه، قبل از اینکه به قم بیایند و به این مرجعیت عامه برسند، در بروجرد بودند. در مسجد سلطانی آنجا که الان مسجد امام نام دارد، منبر می‌رفتند و در ماه رمضان نیز بین دو نماز مسئله می‌گفتند. این هم دربارۀ ایشان معروف است: با اینکه آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی ارجاع احتیاط به ایشان کرده بود، ایشان از روی جامع الفروع آیت الله العظمی اصفهانی فتوای ایشان را می‌خواندند. اینان با مردم بیگانه نبودند. بسیاری از بزرگان ما در مساجد و محلات مختلف نماز می‌خواندند و مجموعه‌ای از مردم شهر را کنار خودشان داشتند و درعین‌حال به درس و بحثشان هم می‌رسیدند. الان این روال عوض شده و متأسفانه گرفتاری روحانیون در جهت تدریس یا در جهات دیگر زیاد شده است. راه‌ها هم الان مثل گذشته نیست. ما در قم به‌خصوص مسئله زیاد داریم. یک مسئلۀ دیگر هم این است که وقتی جمعیت روحانی در منطقه‌ای زیاد می‌شود، طبیعتاً همۀ آن جمعیت که از قشر مهذّب تام نیستند. به‌هرحال اخلاق و آداب و رفتار و کردار روحانیون را مردم می‌بینند و در مرعی و منظر مردم است، بدون اینکه روحانیون متوجه باشند مردم مواظب تمام اعمال و رفتار آنان و خانوادۀ آنان هستند؛ لذا بیشتر از سایر شهرها این مسائل را می‌بینند. درنتیجه، اگر اعمال و رفتار آنان مطابق اساس نباشد، اثرگذاری منفی می‌کند.

 

بیان مشکلات و دردها؛ مقدمۀ درمان

ما این مشکلات را به‌خصوص در قم داریم. حالا چه باید بکنیم؟ بیان دردها یک مسئله است. باید مقید باشیم هیچ وقت از بیان دردها غافل نشویم و به آن‌‌ها اهمیت بدهیم. چون تا درد را ندانیم، درمان فایده ندارد. مهم‌ترین رسالت پزشک، تشخیص است. مهم تشخیص است و درمان در مرحلۀ بعد است؛ نه اینکه درمان مهم نیست؛ بلکه تشخیص مقدمۀ درمان بوده و درمان نیز به آن وابسته است. اگر تشیخص غلط باشد، درمان فایده‌ای ندارد. پس ما باید دردها را بشناسیم. در همین قم، ما مسائلی دیدیم که در این سال‌ها هیچ‌گاه این مسائل را ندیده بودیم. آیا خبر داشتید در این بوستان‌های قم، امسال ماه رمضان چه خبر بود و چه می‌گذشت؟ مکرر برای ما نقل کرده و نشان داده‌اند که زیر درخت‌ها خانواده‌ها نشسته بودند و غذا می‌خوردند آن هم در روز ۲۱ ماه رمضان!

معروف است در تهران دیدند که یک داش‌مشتی روز ۲۱ ماه رمضان روزه می‌خورد. به او گفتند: کسانی که اهل این کارها هستند، بعد از بیست‌وسوم روزه می‌خورند؛ چون معتقدند شب بیست‌وسوم که احیا گرفتند، بخشیده شده‌اند و تمام شد و از فردای آن، روزه می‌خورند. آن مرد داش‌مشتی گفته بود در آن زمان این‌گونه رسم بوده و مثلاً حاج ملا علی کنی هم روز بیست‌وسوم روزه می‌خورد. پس فرق او با من در چیست؟! خلاصه آنکه امسال در روز بیست‌ویکم ماه مبارک رمضان در شهر قم، در همین بوستان‌ها ناظر روزه‌خواری و سیگارکشیدن بودیم! متأسفانه روحانی‌ای هم که به آنجا رفته و اعتراض کرده بود، مورد هَجمۀ آنان قرار گرفت. کسانی هم که در آنجا شاهد بودند، به‌جای اینکه جانب روحانی را بگیرند، جانب روزه‌خواران را گرفته بودند! این واقعیت دارد. در کوچه و خیابان‌های قم شاهد مسائلی بودیم که قبلاً وجود نداشت. متأسفانه این پرده‌دری‌ها رخ داده است.

اوضاع اجتماعی هم دراین‌بین نقش خود را ایفا کرده است: برخوردهای سیاسی و اختلافات سیاسی، له‌کردن و لجن‌مال‌کردن همدیگر در سطح بالا، بسیار اثرگذار بوده است. به‌قول معروف، مردم می‌گویند این جناح، جناح مقابل را نفی می‌کند و همین‌طور به‌عکس. این واقعیت‌ها در ذهن مردم می‌گذرد. ما می‌توانیم این مسائل را تحلیل کنیم و حتی گاهی بعضی از مردم هم می‌توانند خودشان تحلیل کنند؛ اما همه نمی‌توانند تحلیل صحیح کنند. لذا این دردها وجود دارد.

 

راهکار پیش روی روحانیت در این برهۀ زمانی

راه ما دربارۀ این مشکلات این است که اولاً ما در رفتارمان با مردم و با جوان‌ها، هیچ گاه الزامی و آمرانه عمل نکنیم؛ بلکه باید فقط عَرضه داشته باشیم. اینکه آقایان درس اخلاق می‌گویند، بسیار عالی است. تا جایی که بتوانیم، باید مردم را به‌بهانه‌های شرعی و نه بهانۀ خلاف شرع، به مساجد بکشانیم. برای مثال، بعضی مساجد برای کشاندن مردم به آنجا کلاس موسیقی می‌گذارند. این درست نیست. باید به‌‌بهانه‌های حلال مردم به مسجد بیایند. مخصوصاً بسیار مهم است که در ایام تابستان کلاس تقویتی درسی در مساجد بگذاریم و چه بهتر که با استفاده از آموزگاران محله، این کلاس‌ها به‌صورت رایگان برای بچه‌های محله در مساجد برگزار شود. بعد در کنار این کلاس‌ها آرام‌آرام برخی مطالب را عرضه کنیم. اما در نظر داشته باشیم که الان موقعیت ما به‌نحوی نیست که بخواهیم به مردم امرونهی کنیم و منفی برخورد کنیم؛ بلکه باید فقط عَرضه داشته باشیم؛ یعنی اثباتی برخورد کنیم. الان در تهران و حتی در خیابان‌های قم، وقتی به کسی اعتراض می‌کنیم که چرا این خلاف را انجام می‌دهد، مقابل ما می‌ایستد. کسانی هم که رهگذر هستند، هیچ حمایتی از ما نمی‌کنند. برای نمونه، در قم دو روحانی را چاقو زدند. بعد هم مدتی در بیمارستان بستری بودند. مشکل ما این چاقو زدند نیست؛ بلکه مشکل این است که وقتی آن دو روحانی چاقو خوردند و افتادند، کسی بالای سر این دو نیامد و متعرض چاقوزن نشد! این مصیبت ماست. این در قم اتفاق افتاد و مسلماً در شهرهای دیگر بیشتر است.

برهمین اساس باید ما اثباتی برخورد کنیم و فقط عرضه داشته باشیم. خوب است برای مردم اخلاق و دین بگوییم و برایشان عدالت اجتماعی را ترسیم کنیم. علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام این‌گونه بودند و این‌گونه زندگی می‌کردند. ایشان پدر بودند و غصۀ مردم را می‌خوردند.

دربارۀ امام‌صادق علیه‌السلام نقل کرده‌‌اند که وقتی موسی‌بن‌جعفر علیه‌السلام پدرشان را غسل می‌دادند، کسانی که آنجا حضور داشتند، دیدند حضرت موسی‌بن‌جعفر علیه‌السلام سرشان را بلند کردند و چشم‌هایشان اشک‌آلود شد؛ زیرا دیدند که شانه‌های امام‌صادق علیه‌السلام پینه بسته است. امام‌صادق علیه‌السلام شب‌ها برای فقرا بار نان و غذا به دوش می‌کشیدند. صبحش هم به مجلس درس و بحث می‌رفتند. با آن محدودیت‌های آن زمان، در محلۀ اجتماع فقرا می‌رفتند و نان بالای سرشان می‌گذاشتند.

یکی از اصحاب می‌گوید: من دیدم امام‌صادق علیه‌السلام مخفیانه از خانه بیرون آمدند و باری روی دوششان است. رفتم جلو که کمک آقا کنم، فرمودند: «تو سراغ کار خودت برو. من کاری دارم.» آن فرد می‌گوید: من آرام دنبال حضرت راه افتادم، دیدم به محله‌ای رفتنند که خرابه بود. عده‌ای بی‌خانمان آنجا خوابیده بودند. حضرت خیلی آرام، دو قرص نان بالای سر هر کدام گذاشتند بدون اینکه آن‌ها را از خواب بیدار کنند و بعد آمدند بیرون. من جلو رفتم و به ایشان گفتم: «آقا، این‌ها شیعه هستند که شما این‌گونه به فکرشان هستید؟» ایشان فرمودند: «نه، این‌ها انسان هستند. این‌ها گرسنه‌اند.» یعنی شیعه و سنی و مسلمان و غیرمسلمان نداریم. بعد فرمودند: «اگر شیعه بودند، موظف بودیم کل زندگی‌مان را با این‌ها تقسیم بکنیم؛ نه فقط نان به آن‌ها بدهیم.» این پدری‌کردن است، پدری‌کردن نه‌فقط در حق شیعه، بلکه در حق غیرشیعه و همۀ گرسنگان.

این پدری‌کردن را ما در مَراجع و در علما هم دیده‌ایم. ما نیز باید این روش و منهج را داشته باشیم و بدانیم که ما طبیب هستیم. پزشکان وقتی در دانشگاه درس می‌خوانند، اخلاق طبابت هم جزئی از تعالیمشان است. هیچ‌‌گاه پزشک با بیمارش بدرفتاری نمی‌کند. حتی وقتی که بیمار ناپرهیزی کند و به حرف دکتر گوش ندهد و مشکل بسازد، باز وقتی نزد طبیب می‌رود، طبیب دوباره درمان را شروع می‌کند؛ نه اینکه خدای نکرده با او بدرفتاری کند. طبیب این‌گونه است. پیغمبر صلی الله علیه و آله نیز طبیب بودند. ائمه علیهم‌السلام هم طبیب بودند. امیرالمؤمنین علیه‌السلام در نهج‌ البلاغه پیغمبر را این‌گونه توصیف می‌کنند: «طَبِیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّه» (طبیبی که با طب خویش پیوسته در گردش است.) او به ‌سراغ بیماران می‌رود؛ نه اینکه بنشیند و بیمار به سراغ او بیاید. لذا ما طبیبیم. باید توجه داشته باشیم کسی که خطا می‌کند، جوانی که در محله چاقو می‌کشد و معتاد است، بیمار به‌شمار می‌آید؛ فقط درجۀ بیماری‌شان فرق می‌کند. بعضی‌ها خیلی بیمار هستند و بدحال‌‌اند و برخی نه، بیماری‌شان خفیف و در حد سرماخوردگی است. برای مثال فقط به نامحرم نگاه می‌کند. این‌ها درجات دارند. ما باید برای اینان طبیب باشیم. وقتی به ما مراجعه می‌کنند، نباید هیچ‌کدام از این افراد را از خود برانیم، در هر درجه‌ای که باشند. حتی لازم نیست به ما مراجعه کنند؛ بلکه باید خودمان، مانند پیغمبر صلی الله علیه و آله، سراغ افراد برویم. امروز به‌طور طبیعی بستر کار ما مردم‌اند. ارتباط ما با مردم است. تغذیۀ ما هم از مردم بوده است. تمام امکاناتی که در این مساجد وجود دارد، از مردم تأمین شده است. الان متأسفانه قدری سیستم به هم خورده؛ و الا در یک محله، مردم به امام جماعت محلۀ خود وجوهات می‌دادند اعم از خمس و سهم امام. او هم وجوهات را می‌بُرد و به مرجع می‌داد. الان این سیستم به هم خورده است و اشکالاتی وجود دارد. در قدیم مراجع دفتر نداشتند که بگویند فقط به دفتر ما مراجعه کنید و وجوهات را به کسی دیگر هم ندهید. برای مثال آیت الله العظمی بروجردی قدس سرّه وقتی شخصی از این شهر یا حتی از محلات دیگر نزد آقا می‌رفت که وجوهاتش را حساب کند، آقا از او می‌پرسیدند که شما اهل کدام شهر یا محله هستید؟ فلان آقا مگر در آنجا نیست؟ چرا وجوهات را به او ندادید؟ بعد هم وجوهات را از وی نمی‌گرفتند و می‌فرمودند که به نمایندۀ ما در آن شهر یا محله بدهید که او به ما بدهد. او حالا یا امام جماعت بود یا امام قریه یا شهر، اول هزینه‌های شهر یا محلۀ خودش را برمی‌داشت، به فقرای آنجا رسیدگی می‌کرد، مسجدها اداره می‌شدند و بعد اضافه‌اش را برای مصارف حوزه خدمت مراجع تقلید می‌آوردند. روال کار در گذشته به این صورت بود.

 

آیت الله العظمی بروجردی قدس سرّه و ترغیب به مراجعه به نمایندگان ایشان

خدا رحمت کند مرحوم آقای سید مهدی یثربی را! ایشان در کاشان امام‌جمعه بود. در انقلاب هم بسیار نقش داشت. بنده قبل از انقلاب وقتی به کاشان برای تبلیغ می‌رفتم، فعالیت ایشان را دیده بودم. ایشان می‌گفت: مرحوم آیت الله العظمی میرسید علی یثربی، برادر ما، فوت کرد. [آقا میرسید علی از شخصیت‌ها و از بزرگان بود.] مرحوم آیت الله العظمی بروجردی قدس سرّه به ما گفتند که شما به کاشان برو جای برادرت. در آن زمان، من ۳۴ سال داشتم و مشغول درس و بحث بودم و حتی به درس خود ایشان می‌رفتم. لذا راه افتادم و به کاشان رفتم. در کاشان مردم می‌آمدند و دور ما جمع می‌شدند؛ اما آن بزرگان شهر و بازاریهای بزرگ خیلی نمی‌آمدند. حدود پنج‌شش ماه گذشت و ما هم قدری دلسرد و مأیوس شده بودیم. یک وقت دیدیم آن‌ها یک‌به‌یک آمدند. تحقیق کردیم ببینیم چه چیز سبب آمدن آنان شده بود، معلوم شد برای حساب و کتاب، به منزل آیت الله العظمی بروجردی قدس سرّه در قم رفته بودند. آیت الله العظمی آقای بروجردی قدس سرّه هم گفته بودند: «ما از شما پول نمی‌گیریم. ما در کاشان نماینده گذاشتیم. شما باید به او مراجعه کنید.»

آقای سید مهدی یثربی تعبیر می‌کرد که مرحوم آیت الله العظمی بروجردی فوت شد؛ اما قبل از فوتش راه خانۀ ما را به مردم یاد داد و من ماندم و آقای یثربی شدم.

 

نقش مهم قشر میانی روحانیت

این واقعیت است. ما به این مردم متکی هستیم. نظام روحانیت هم این‌گونه بوده که قشر میانی، یعنی آن کسانی که واسطۀ بین مراجع و مردم بودند، مهم‌ترین نقش را ایفا می‌کردند. بنده پیش‌‌تر هم در بعضی جلسات عرض کردم که صدام برای اینکه روحانیت و مرجعیت را بکوبد، این‌گونه نبود که ابتدا خودِ مراجع را دستگیر یا اعدام کند؛ بلکه قشر میانی را از بین برد. تا توانست، دستگیر کرد یا بیرون کرد یا به زندان انداخت. کار به جایی رسید که در کل شهر بصرۀ شیعه‌نشین، یک آخوندی که واقعاً به‌تمام معنا آخوند باشد، در مساجد نبود. همه یا اعدام شده یا زندانی شده یا فرار کرده بودند. درنتیجه کاری از مرجعیت شیعه در نجف برنیامد؛ چون ارتباط مستقیم با مردم نداشت.

براین‌اساس، باید این قشر میانی را تشویق کنیم تا خود این قشر، ارتباطش را با مردم تعریف کند. در این روزگار، ارتباط ما با مردم باید با گرمی و محبت و لبخند و همراه با گذشت باشد. جوانی که به مسجد می‌آید، ممکن است وقتی از مسجد خارج شود، خلاف هم بکند؛ اما درعین‌حال نباید او را رد کرد. بلکه باید باز هم به سر و گوشش دست کشید. مثل طبیبی که از درمان خودش دریغ نمی‌کند، از درمان دریغ نکنید. درمان باید با همان گرمی و محبت و عاطفه ادامه پیدا کند تا بتوانیم مردم را کنار خودمان نگه داریم. اگر مردم از ما جدا بشوند، این مسئله نه‌فقط خطر برای نظام است، که خطر برای دین به‌شمار می‌آید. اگر بین ما و مردم فاصله بیفتد، دین و اعتقاد لطمه می‌خورد، و اگر این اعتقاد لطمه بخورد، هیچ چیز سر جای خودش استوار نخواهد بود. این خطری است که ما باید احساس کنیم و هر کدام از ما در حد خودمان در ایجاد فضای ارتباطی بین مردم و روحانیت مؤثر باشیم، و در آخر یک جملۀ اخلاقی عرض کنم: بیشتر از همه، خودمان در تهذیب خودمان تلاش کنیم.

 

تهذیب نفس روحانیون؛ کلام آخر

باز هم کلامی از مرحوم آیت الله العظمی بروجردی قدس سرّه بگویم که بالای منبر گفته بودند: «آقایانی که به تبلیغ می‌روند، ما توقع نداریم اسلام را ترویج کنید. خواهش می‌کنیم عقاید مردم را خراب نکنید!» خوب بسیاری از آن افراد با تعجب گفته بودند: «ما که نمی‌رویم عقاید مردم را خراب کنیم!» ایشان فرموده بودند: «در این شهرها و بلاد علمایی بودند. مردم اعتقادشان را از برهان و منطق نگرفتند؛ بلکه به عمل آن عالم نگاه کردند و متدین بار آمدند. الان که شما به آنجا می‌روید، اگر عمل شما با عملی که قبلاً دیدند تنافی داشته باشد، اعتقاد خراب می‌شود.» این واقعیت است.

لذا ما خودمان هم باید روی تهذیب نفس کار کنیم، که عمل ما تبلیغش بیشتر از گفتۀ ماست: «کونوا دُعاهَ النّاسِ بِغَیْرِ اَلْسِنَتِکُم» (بدون زبان‌هایتان، مردم را به دین دعوت کنید.) باید با عمل خودمان برای مردم الگو باشیم و مردم در این جهات خیلی زود مطالب را می‌گیرند. امیدوارم خداوند ان‌شاءالله توفیقات شما عزیزان را بیشتر کند. بنده بسیار خوشحال شدم از اینکه کارهایی برای شناسایی سادات انجام می‌شود. کارهایی هم در قم، در سطح حوزه و با همکاری مدیریت حوزه دارد انجام می‌شود برای نقابت سادات نه‌تنها در ایران بلکه در سطح بین‌المللی تا سادات شناسایی بشوند و انسابشان مشخص شود. به‌هرحال اینان آل‌پیغمبر صلی الله علیه و آله هستند و باید مشخص باشند. سادات سنی زیادی در کشورهای شمال آفریقا و در عربستان هستند. سادات مسیحی بسیاری هم هستند که به‌هرحال باید سراغشان برویم. اینها هم میراثی هستند که از ائمه علیهم‌السلام برای ما ماندند. خداوند ان‌شاءالله توفیقات همه را بیشتر کند.

متن سخنان استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم در دیدار نمایندگان ائمه جماعات استان قم به شرح زیر است:

آستانۀ شهادت وجود مقدس آقا جعفربن‌محمد علیه‌السلام هستیم. این شخصیت بار حرکت فرهنگی شیعه بعد از سال‌ها انحراف از مسیر اصلی را به دوش مبارک کشیدند و امروز ما در حوزه‌ها میراث‌دار این وجود مقدس هستیم. در ابتدای امر به وجود مقدس آقا حجت‌بن‌الحسن علیه‌السلام تسلیت عرض می‌کنیم و نیز به همۀ عزیزان و بزرگان و همۀ حوزویانی که این میراث را پاس می‌دارند و سعی می‌کنند در این مسیر عمل کنند؛ همان‌طور که اهل‌بیت خواستند: «کُونُوا لَنا زَیْنا وَ لا تَکُونُوا عَلَیْنا شَیْنا» (زینت ما باشید نه باعث ملامت و سرزنش ما.) مسیری که عزیزان در پیش دارند، همان حرکتی است که خود ائمه علیهم‌السلام در پیش گرفتند؛ یعنی سرمایه‌ای که الان ما در کار داریم همان سرمایه‌ای است که ائمۀ طاهر داشتند و اعمال می‌کردند. در یک کلمه این شأن را می‌توان خلاصه کرد: پدری. یک امام جماعت در یک محله، درواقع پدر اهل محله است. خود ائمه علیهم‌السلام هم از ابتدا به همین صورت عمل می‌کردند. اشخاص درخصوص همۀ مسائل زندگی اعم از پرسش‌های مذهبی، ازدواج، خانه‌خریدن و حل اختلافات به امام علیه‌‌السلام مراجعه می‌کرده‌اند؛ چه امام در قدرت بودند، مثل وجود مقدس امیرالمؤمنین علیه‌السلام در دوران پنج‌ساله و چه در دوران خانه‌نشینی آن بزرگواران، مثل دورۀ همۀ ائمه علیهم السلام. موضوع مراجعات و جنس مراجعات مردم هم راجع ‌به همه‌چیز بود. حتی گاهی از اوقات که خدمت ائمه علیهم‌السلام می‌رسیدند اعتراضات تند داشتند. برای مثال، خدمت امام‌صادق علیه‌السلام می‌رسیدند و می‌گفتند: «نه‌تنها من تو را امام نمی‌دانم، بلکه خدا را نیز قبول ندارم.» این‌گونه هم بود. لذا ائمه علیهم‌السلام به‌عنوان سمبل و اسوه در کار و فعالیت های ما خیلی اساسی می‌توانند گره‌گشا باشند. ائمه علیهم‌السلام درواقع پدر بودند و هستند. کسانی بودند که اسرارشان را حتی با پدر و مادر و نزدیکان خودشان مطرح نمی‌کردند، اما با امام مطرح می‌‌ساختند. گاهی از اوقات کسانی از عمال حکومت بودند که در آخر عمرشان، بعد از همۀ کارها، تصمیمی گرفتند حرکتی کنند و برگردند؛ لذا به ائمه علیهم‌السلام مراجعه می‌کردند بدون اینکه خجالت بکشند؛ یعنی این‌قدر چهرۀ امام، چهرۀ محرم و پذیرای است و آن‌چنان این چهره آشنا و محرم بود که این افراد به محضرشان می‌رسیدند و می‌گفتند: «ما یک عمر در خلاف مسیر شما حرکت کردیم و به شما ضربه زدیم و حالا می‌خواهیم برگردیم.» آن بزرگواران نیز دست رد به سینۀ کسی نمی‌زدند و حضرات از آن‌ها استقبال می‌کردند و آن‌ها را می‌پذیرفتند.

 

مصادیق پدر بودن اهل‌بیت علیهم‌السلام

جدا از اینکه جریان کربلا از قبل پیش‌بینی شده بود، در جریان حربن‌یزید ریاحی، برای مردم می‌گوییم که حرّ تا همان لحظه فرمان‌فرما و فرمانده در لشکر ابن‌زیاد بود و مقام بالایی داشت و مستقیم با خود مجموعۀ سیدالشهدا علیه‌السلام درگیر بود. حرّ همان کسی بود که راه بر سیدالشهدا علیه‌السلام گرفته بود. اما در ظهر عاشورا آمد و به حضرت گفت: «آقا پشیمانم و می‌خواهم برگردم.» حضرت سیدالشهدا علیه‌‌السلام هم با آغوش باز او را پذیرفتند. این نکته و پذیرش حضرت از رسول اکرم صلی الله علیه و آله گرفته شده است. کسانی در مکه بودند تا جایی که زور داشتند، پیغمبر صلی الله علیه و آله را در مکه آزار دادند. بعد پیغمبر صلی الله علیه و آله به مدینه مهاجرت کردند. هر جنگی علیه پیغمبر صلی الله علیه و آله راه افتاد، آن‌ها آتش‌بیار معرکه بودند. ضربه‌ها به آن حضرت زدند. نزدیکان پیغمبر صلی الله علیه و آله را کشتند. وقتی که دیگر راه به جایی نداشتند، یعنی وقتی جزیره‌العرب در تسخیر پیغمبر صلی الله علیه و آله درآمد و همه قبایل به پیغمبر رو آوردند، گردن کج کردند و خدمت پیغمبر صلی الله علیه و آله رسیدند. پیغمبر چه فرمودند؟ پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم این روایت معروف را فرمودند که «الاِسْلامُ یَجُبُّ مَا قَبْلَه»[۱] (اسلام، [گناهان] گذشتۀ فرد را محو می‌کند.) رسول اکرم صلی الله علیه و آله یک عفو عمومی صادر کردند مبنی‌بر اینکه هر کسی که آمد، تا شهادتین گفت، گذشته گذشته! بنایشان این بود که به گذشته نگاه نکنند. این پدری‌کردن را از ائمۀ معصومین علیهم‌السلام نیز می‌بینیم که به‌پیروی از رسول‌الله صلی الله علیه و آله چنین بوده‌اند. این روش در بین علمای شیعه در سطوح مختلف شکل گرفته است. کسی که در سطح مملکتی مطرح است، برای مملکت پدر است و اگر در سطح شهر مطرح است، پدر برای تمام شهر است. در محله و در روستا نیز مردم به همین چشم به علما نگاه می‌کنند؛ بنابراین ارتباط ما با مردم از این مسیر است. این بدین‌معناست که ما می‌توانیم پیوندی بسیار عمیق‌تر از سیاست با مردم برقرار کنیم؛ حتی عمیق‌تر از پیوندهای غیر شرعی و مذهبی.

 

نقش روحانیت در شکل‌گیری انقلاب

در شکل‌گیری انقلاب نیز واقعاً اگر مرجعیت و روحانیت به‌معنای عام مردم را تهییج نمی‌کردند، این انقلاب انجام نمی‌شد. در رأس روحانیت، مرجعیت است و بعد قشر میانی وجود دارد. قشر میانی روحانیت عبارت است از ائمۀ جماعات و وعاظ در سطوح مختلف. اگر این قشر میانی مردم را تهییج نمی‌کردند، مردم همکاری نمی‌کردند و اصلاً ممکن نبود این انقلاب شکل بگیرد. وقتی روحانیت مردم را تهییج کردند، مردم هم به سخن آنان گوش دادند و توجه کردند؛ نه از باب اینکه مثل کارمندی که موظف است دستور رئیس اداره را اجرا کند، موظف بودند دستور روحانیت را اجرا کنند؛ خیر، مردم سخن روحانیت را با جان و دل می‌شنیدند و به آنان اعتماد می‌کردند. بنابراین، اعتماد مردم به روحانیت سرمایۀ بزرگی است. باید این سرمایه را ارج بگذاریم.

 

آسیب‌شناسی عملکرد روحانیت

امروزه آسیب‌ها و مشکلات متعددی وجود دارد که همه از آن‌ها مطلع‌اند. امروز در شهر قم، به‌خصوص مسائل و فجایعی وجود دارد که آقایان مرتبط با دستگاه قضایی هم گزارش‌ها را می‌بینند و مطلع‌اند. امروز، مساجد نسبت‌به گذشته، از شأن ارتباطی کمتری بین مردم برخوردارند و تفاوت‌هایی صورت گرفته است. امیدواریم این‌گونه نباشد و ما اشتباه کرده باشیم، اما به‌هرحال، در آینده حتماً باید جبران بشود. روحانیت در هر شأنی و در هر جایگاهی که هست، باید در کار خود نیز آسیب‌شناسی بکند؛ یعنی انتقاد از خود. یعنی ببیند که آسیب‌ها چه بوده و کم‌کاری‌ها چه بوده است؟ باید این‌ها را نیز سنجید؛ به این دلیل که وقتی بخواهیم راهی را به‌طور صحیح ادامه بدهیم، متوجه اشکالات کار باشیم؛ حتی متوجه اشکالاتی باشیم که قبل از ما افراد مرتکب شدند. اشکالات را بدانیم و بعد در مقام رفع اشکال بربیاییم.

 

مسائل و مشکلات مردم بر اثر فضای شبکه‌های اجتماعی

مردم، امروز مسائل بسیاری دارند. فضای ارتباطی بیرونی بسیاربسیار قوی شده است؛ یعنی هر محصلی، حتی بچه‌هایی که هنوز به مدرسه نرفته‌اند، یک گوشی همراه دستشان است و با این شبکه‌های اجتماعی متعدد و مختلف ارتباط دارند. شبکه‌های اجتماعی هم به‌شدت تزریقات دارند. این واقعیت است. آیا باید جلوی آن را بگیریم؟ سربسته و دربسته به شما می‌گویم واقعیت قصه این است که ما نمی‌توانیم جلوی این شبکه‌ها را بگیریم. امکان ندارد. با فیلترشدن همین تلگرام، می‌دانید چقدر پول بابت فیلترشکن‌ها از مملکت خارج می‌شود؟ تلگرام حدود چهل‌میلیون مُراجعه داشت و الان که فیلتر شده است، با فیلترشکن حدود ۳۵میلیون نفر مُراجعه دارد. قصه این است. الان تلگرام و اینستاگرام و… مسئله نیست. فناوری پیشرفت می‌کند. پیش‌ترها نیز مشکل این بود که این خطاها را مرتکب شدیم. برای مثال، ویدئو را ممنوع کردیم. چرا؟ چون فیلم پخش می‌کرد؛ درحالی‌که الان فناوری در حدی پیش رفته است که گوشی‌های همراه، بیش از پنج‌هزار یا هفت‌هزار کانال تلویزیونی را می‌گیرند. پس روشن است که نمی‌توانیم جلوی این کانال‌ها را بگیریم. مسئله، مسئلۀ ارتباط مملکتی نیست؛ بلکه ارتباط جهانی و ماهواره‌ای است. این گوشی می‌تواند با دنیا مرتبط بشود. در همین تلویزیون‌ها، شبکه‌هایی هست که اصلاً تأسیس شده‌اند برای اینکه بنیان‌های خانواده را در ایران سست کنند؛ لذا ارتباط با محارم یا حرمت‌شکنی در داخل خانواده یا… را به‌طور علنی نمایش می‌دهند، و افراد را به این کارها تشویق می‌کنند آن هم در قالب فیلم‌هایی که بسیار زیبا هم ساخته می‌شوند؛ نه اینکه به‌طور مستقیم در شبکه‌ها راجع‌به این مسائل صحبت کنند. گاهی هم بسیار بیشتر از ما در ساخت و پرداخت فیلم‌ها زحمت می‌کشند. ما حتی در آن جهتی هم که خودمان می‌خواهیم افراد را به آن هدایت کنیم، چندان زحمت نمی‌کشیم و فیلم‌هایی با آن جذابیت نمی‌سازیم. حالا یا نمی‌توانیم یا همت نداریم. آن‌ها خیلی قوی فیلم می‌سازند و از افراد متخصص و ماهر بهره می‌گیرند؛ لذا بینندۀ آن فیلم‌ها چه بخواهد و چه نخواهد، آن فرهنگ خودبه‌خود در وجودش رسوخ می‌کند. انسان موجودی اثرپذیر است. درجۀ اثرپذیری افراد فرق می‌کند. لذا برنامه‌سازهای آن شبکه‌ها همۀ این درجات را به‌طور علمی و دقیق محاسبه می‌کنند. بعضی روی خانواده کار می‌کنند و بعضی روی عقاید. در زمینۀ کار روی عقاید، از آن نقاط خاص شروع می‌کنند. برای همین بارها دیده‌ایم که جوان‌ها به روحانیون مراجعه می‌کنند و از آن نقاطی سؤال می‌کنند که ممکن است قدری با عقل در ظاهر سازش نداشته باشد.

گاهی از اوقات، بعضی از ما روحانیون هم قدری بی‌سلیقه هستیم! وقتی منبر می‌رویم یا در تلویزیون و یا در نماز جمعه صحبت می‌کنیم، روی نکاتی دست می گذاریم که برای همه قابل فهم نیست. در مذهب، مطالب بسیاری داریم؛ برای مثال، روایت شده است که ائمۀ طاهرین علیهم‌السلام قبل از خلقت عالم و آدم وجود داشتند؛ اما این مغز نمی‌تواند این معنا را درک کند که این نطفه چه زمانی منعقد شده و چطور در عالم ذرّ و قبل از آدم علیه‌السلام بوده است. این نکات قابل هضم نیست. پس آیا ضرورتی دارد که ما در همه جا این مطالب را مطرح بکنیم؟ خود ائمه علیهم‌السلام هم می‌فرمودند: «إنَّ اَمْرَنا صَعْبٌ مُستَصعَب» (همانا امر ما دشوار و بسیار سنگین است). گاهی اوقات نهی می‌کردند از اینکه اسرار ولایت را افراد نقل کنند. مُعَلّی‌بن‌خُنَیس را برای چه توبیخ می‌کردند؟ مُعَلّی‌بن‌خُنَیس وقتی مقامات ائمه علیهم‌السلام را می‌شنید، بیرون می‌رفت و جار می‌زد؛ چون سینه‌اش تحمل و گنجایش نداشت. لذا ائمه علیهم‌السلام او را مذمت می‌کردند.

 

گفت آن یار کزو گشت سر دار بلند *** جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد!

بنابراین ما حق نداریم همۀ اسرار را بگوییم. نوجوان یا جوان دبیرستانی نمی‌تواند درک کند که چرا در فضای عام، این مطالب را می‌گوییم. گاهی خود ما این اشکال را ایجاد می‌کنیم. این شبکه‌ها هم تکه‌ای از سخنان روحانیون را می‌گیرند و قبل و بعدش را حذف می‌کنند و همان تکه‌ای که حساسیت‌برانگیز است، برای نوجوانان و جوانان پخش می‌کنند. وقتی ده ‌بیست یا سی شبهه‌ در مغز نوجوانان و جوانان فرو رفت، به اساس دین بی‌اعتقاد می‌شوند. این واقعیت است. مگر شما روحانیون در طول هفته چند ساعت می‌توانید در مساجد این جوانان را در اختیار داشته باشید؟

 

بیکاری و فقر؛ ریشۀ عمدۀ اختلافات خانوادگی

مسئلۀ دیگر، مسائل خانوادگی است که امروز در اجتماع ما مطرح است. ریشۀ عمدۀ این مسائل فقر است. البته همه‌اش این نیست؛ اما ریشۀ عمده‌اش فقر است. بیکاری و فقر بر اثر تحریم‌ها و موقعیت خاص، در زندگی‌ها اثر گذاشته و اختلافات را تشدید کرده است. وقتی اختلافات تشدید شود، فرزندانی که در این اختلافات تربیت می‌شوند، بسیاربسیار آسیب‌پذیرند. بسیاری از آنان در معرض اعتیاد و انحراف هستند. الان در قم، طلاق یک مسئله است. این مسئله بسیار عجیب است که در شهری مثل قم، آمار طلاق زیاد باشد. گاهی از اوقات هم افراد به ما اشکال می‌کنند و می‌گویند که مثلاً فلان شهر یک روحانی دارد و طلاق در آنجا بسیار کم است و مردمش مسئله‌دان و وجوهات‌بده هستند؛ اما در قم، نزدیک به صدهزار روحانی جمع شده‌اند و این وضعیت قم است! این‌ مسائل پرده‌ از واقعیتی برمی‌دارند. گاهی از اوقات، مساجد همین شهر قم خالی است و افراد برای خواندن نمازجماعت به مساجد نمی‌روند و می‌گویند وقت نداریم. البته پیش‌تر این‌گونه نبود و الان شاهد این وضع هستیم.

بنده به‌خاطر دارم و بعضی عزیزان نیز به‌خاطر دارند که مرحوم آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی رحمه الله علیه از همان ابتدا، سال‌ها در مسجد حسین‌آباد بازار، نماز می‌خواندند. بازار قم سه مسجد داشت. ایشان در مسجد حسین‌آباد نماز می‌خواندند؛ حتی به‌یاد دارم که در شب وفاتی، ایشان بعد از مراسم، نشسته بودند و برای مردم صحبت می‌کردند؛ یعنی قبل از مرجعیتشان، می‌نشستند و برای مردم مسئله می‌گفتند. خود مرحوم آیت الله العظمی بروجردی قدس سرّه، قبل از اینکه به قم بیایند و به این مرجعیت عامه برسند، در بروجرد بودند. در مسجد سلطانی آنجا که الان مسجد امام نام دارد، منبر می‌رفتند و در ماه رمضان نیز بین دو نماز مسئله می‌گفتند. این هم دربارۀ ایشان معروف است: با اینکه آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی ارجاع احتیاط به ایشان کرده بود، ایشان از روی جامع الفروع آیت الله العظمی اصفهانی فتوای ایشان را می‌خواندند. اینان با مردم بیگانه نبودند. بسیاری از بزرگان ما در مساجد و محلات مختلف نماز می‌خواندند و مجموعه‌ای از مردم شهر را کنار خودشان داشتند و درعین‌حال به درس و بحثشان هم می‌رسیدند. الان این روال عوض شده و متأسفانه گرفتاری روحانیون در جهت تدریس یا در جهات دیگر زیاد شده است. راه‌ها هم الان مثل گذشته نیست. ما در قم به‌خصوص مسئله زیاد داریم. یک مسئلۀ دیگر هم این است که وقتی جمعیت روحانی در منطقه‌ای زیاد می‌شود، طبیعتاً همۀ آن جمعیت که از قشر مهذّب تام نیستند. به‌هرحال اخلاق و آداب و رفتار و کردار روحانیون را مردم می‌بینند و در مرعی و منظر مردم است، بدون اینکه روحانیون متوجه باشند مردم مواظب تمام اعمال و رفتار آنان و خانوادۀ آنان هستند؛ لذا بیشتر از سایر شهرها این مسائل را می‌بینند. درنتیجه، اگر اعمال و رفتار آنان مطابق اساس نباشد، اثرگذاری منفی می‌کند.

 

بیان مشکلات و دردها؛ مقدمۀ درمان

ما این مشکلات را به‌خصوص در قم داریم. حالا چه باید بکنیم؟ بیان دردها یک مسئله است. باید مقید باشیم هیچ وقت از بیان دردها غافل نشویم و به آن‌‌ها اهمیت بدهیم. چون تا درد را ندانیم، درمان فایده ندارد. مهم‌ترین رسالت پزشک، تشخیص است. مهم تشخیص است و درمان در مرحلۀ بعد است؛ نه اینکه درمان مهم نیست؛ بلکه تشخیص مقدمۀ درمان بوده و درمان نیز به آن وابسته است. اگر تشیخص غلط باشد، درمان فایده‌ای ندارد. پس ما باید دردها را بشناسیم. در همین قم، ما مسائلی دیدیم که در این سال‌ها هیچ‌گاه این مسائل را ندیده بودیم. آیا خبر داشتید در این بوستان‌های قم، امسال ماه رمضان چه خبر بود و چه می‌گذشت؟ مکرر برای ما نقل کرده و نشان داده‌اند که زیر درخت‌ها خانواده‌ها نشسته بودند و غذا می‌خوردند آن هم در روز ۲۱ ماه رمضان!

معروف است در تهران دیدند که یک داش‌مشتی روز ۲۱ ماه رمضان روزه می‌خورد. به او گفتند: کسانی که اهل این کارها هستند، بعد از بیست‌وسوم روزه می‌خورند؛ چون معتقدند شب بیست‌وسوم که احیا گرفتند، بخشیده شده‌اند و تمام شد و از فردای آن، روزه می‌خورند. آن مرد داش‌مشتی گفته بود در آن زمان این‌گونه رسم بوده و مثلاً حاج ملا علی کنی هم روز بیست‌وسوم روزه می‌خورد. پس فرق او با من در چیست؟! خلاصه آنکه امسال در روز بیست‌ویکم ماه مبارک رمضان در شهر قم، در همین بوستان‌ها ناظر روزه‌خواری و سیگارکشیدن بودیم! متأسفانه روحانی‌ای هم که به آنجا رفته و اعتراض کرده بود، مورد هَجمۀ آنان قرار گرفت. کسانی هم که در آنجا شاهد بودند، به‌جای اینکه جانب روحانی را بگیرند، جانب روزه‌خواران را گرفته بودند! این واقعیت دارد. در کوچه و خیابان‌های قم شاهد مسائلی بودیم که قبلاً وجود نداشت. متأسفانه این پرده‌دری‌ها رخ داده است.

اوضاع اجتماعی هم دراین‌بین نقش خود را ایفا کرده است: برخوردهای سیاسی و اختلافات سیاسی، له‌کردن و لجن‌مال‌کردن همدیگر در سطح بالا، بسیار اثرگذار بوده است. به‌قول معروف، مردم می‌گویند این جناح، جناح مقابل را نفی می‌کند و همین‌طور به‌عکس. این واقعیت‌ها در ذهن مردم می‌گذرد. ما می‌توانیم این مسائل را تحلیل کنیم و حتی گاهی بعضی از مردم هم می‌توانند خودشان تحلیل کنند؛ اما همه نمی‌توانند تحلیل صحیح کنند. لذا این دردها وجود دارد.

 

راهکار پیش روی روحانیت در این برهۀ زمانی

راه ما دربارۀ این مشکلات این است که اولاً ما در رفتارمان با مردم و با جوان‌ها، هیچ گاه الزامی و آمرانه عمل نکنیم؛ بلکه باید فقط عَرضه داشته باشیم. اینکه آقایان درس اخلاق می‌گویند، بسیار عالی است. تا جایی که بتوانیم، باید مردم را به‌بهانه‌های شرعی و نه بهانۀ خلاف شرع، به مساجد بکشانیم. برای مثال، بعضی مساجد برای کشاندن مردم به آنجا کلاس موسیقی می‌گذارند. این درست نیست. باید به‌‌بهانه‌های حلال مردم به مسجد بیایند. مخصوصاً بسیار مهم است که در ایام تابستان کلاس تقویتی درسی در مساجد بگذاریم و چه بهتر که با استفاده از آموزگاران محله، این کلاس‌ها به‌صورت رایگان برای بچه‌های محله در مساجد برگزار شود. بعد در کنار این کلاس‌ها آرام‌آرام برخی مطالب را عرضه کنیم. اما در نظر داشته باشیم که الان موقعیت ما به‌نحوی نیست که بخواهیم به مردم امرونهی کنیم و منفی برخورد کنیم؛ بلکه باید فقط عَرضه داشته باشیم؛ یعنی اثباتی برخورد کنیم. الان در تهران و حتی در خیابان‌های قم، وقتی به کسی اعتراض می‌کنیم که چرا این خلاف را انجام می‌دهد، مقابل ما می‌ایستد. کسانی هم که رهگذر هستند، هیچ حمایتی از ما نمی‌کنند. برای نمونه، در قم دو روحانی را چاقو زدند. بعد هم مدتی در بیمارستان بستری بودند. مشکل ما این چاقو زدند نیست؛ بلکه مشکل این است که وقتی آن دو روحانی چاقو خوردند و افتادند، کسی بالای سر این دو نیامد و متعرض چاقوزن نشد! این مصیبت ماست. این در قم اتفاق افتاد و مسلماً در شهرهای دیگر بیشتر است.

برهمین اساس باید ما اثباتی برخورد کنیم و فقط عرضه داشته باشیم. خوب است برای مردم اخلاق و دین بگوییم و برایشان عدالت اجتماعی را ترسیم کنیم. علی‌بن‌ابی‌طالب علیه‌السلام این‌گونه بودند و این‌گونه زندگی می‌کردند. ایشان پدر بودند و غصۀ مردم را می‌خوردند.

دربارۀ امام‌صادق علیه‌السلام نقل کرده‌‌اند که وقتی موسی‌بن‌جعفر علیه‌السلام پدرشان را غسل می‌دادند، کسانی که آنجا حضور داشتند، دیدند حضرت موسی‌بن‌جعفر علیه‌السلام سرشان را بلند کردند و چشم‌هایشان اشک‌آلود شد؛ زیرا دیدند که شانه‌های امام‌صادق علیه‌السلام پینه بسته است. امام‌صادق علیه‌السلام شب‌ها برای فقرا بار نان و غذا به دوش می‌کشیدند. صبحش هم به مجلس درس و بحث می‌رفتند. با آن محدودیت‌های آن زمان، در محلۀ اجتماع فقرا می‌رفتند و نان بالای سرشان می‌گذاشتند.

یکی از اصحاب می‌گوید: من دیدم امام‌صادق علیه‌السلام مخفیانه از خانه بیرون آمدند و باری روی دوششان است. رفتم جلو که کمک آقا کنم، فرمودند: «تو سراغ کار خودت برو. من کاری دارم.» آن فرد می‌گوید: من آرام دنبال حضرت راه افتادم، دیدم به محله‌ای رفتنند که خرابه بود. عده‌ای بی‌خانمان آنجا خوابیده بودند. حضرت خیلی آرام، دو قرص نان بالای سر هر کدام گذاشتند بدون اینکه آن‌ها را از خواب بیدار کنند و بعد آمدند بیرون. من جلو رفتم و به ایشان گفتم: «آقا، این‌ها شیعه هستند که شما این‌گونه به فکرشان هستید؟» ایشان فرمودند: «نه، این‌ها انسان هستند. این‌ها گرسنه‌اند.» یعنی شیعه و سنی و مسلمان و غیرمسلمان نداریم. بعد فرمودند: «اگر شیعه بودند، موظف بودیم کل زندگی‌مان را با این‌ها تقسیم بکنیم؛ نه فقط نان به آن‌ها بدهیم.» این پدری‌کردن است، پدری‌کردن نه‌فقط در حق شیعه، بلکه در حق غیرشیعه و همۀ گرسنگان.

این پدری‌کردن را ما در مَراجع و در علما هم دیده‌ایم. ما نیز باید این روش و منهج را داشته باشیم و بدانیم که ما طبیب هستیم. پزشکان وقتی در دانشگاه درس می‌خوانند، اخلاق طبابت هم جزئی از تعالیمشان است. هیچ‌‌گاه پزشک با بیمارش بدرفتاری نمی‌کند. حتی وقتی که بیمار ناپرهیزی کند و به حرف دکتر گوش ندهد و مشکل بسازد، باز وقتی نزد طبیب می‌رود، طبیب دوباره درمان را شروع می‌کند؛ نه اینکه خدای نکرده با او بدرفتاری کند. طبیب این‌گونه است. پیغمبر صلی الله علیه و آله نیز طبیب بودند. ائمه علیهم‌السلام هم طبیب بودند. امیرالمؤمنین علیه‌السلام در نهج‌ البلاغه پیغمبر را این‌گونه توصیف می‌کنند: «طَبِیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّه» (طبیبی که با طب خویش پیوسته در گردش است.) او به ‌سراغ بیماران می‌رود؛ نه اینکه بنشیند و بیمار به سراغ او بیاید. لذا ما طبیبیم. باید توجه داشته باشیم کسی که خطا می‌کند، جوانی که در محله چاقو می‌کشد و معتاد است، بیمار به‌شمار می‌آید؛ فقط درجۀ بیماری‌شان فرق می‌کند. بعضی‌ها خیلی بیمار هستند و بدحال‌‌اند و برخی نه، بیماری‌شان خفیف و در حد سرماخوردگی است. برای مثال فقط به نامحرم نگاه می‌کند. این‌ها درجات دارند. ما باید برای اینان طبیب باشیم. وقتی به ما مراجعه می‌کنند، نباید هیچ‌کدام از این افراد را از خود برانیم، در هر درجه‌ای که باشند. حتی لازم نیست به ما مراجعه کنند؛ بلکه باید خودمان، مانند پیغمبر صلی الله علیه و آله، سراغ افراد برویم. امروز به‌طور طبیعی بستر کار ما مردم‌اند. ارتباط ما با مردم است. تغذیۀ ما هم از مردم بوده است. تمام امکاناتی که در این مساجد وجود دارد، از مردم تأمین شده است. الان متأسفانه قدری سیستم به هم خورده؛ و الا در یک محله، مردم به امام جماعت محلۀ خود وجوهات می‌دادند اعم از خمس و سهم امام. او هم وجوهات را می‌بُرد و به مرجع می‌داد. الان این سیستم به هم خورده است و اشکالاتی وجود دارد. در قدیم مراجع دفتر نداشتند که بگویند فقط به دفتر ما مراجعه کنید و وجوهات را به کسی دیگر هم ندهید. برای مثال آیت الله العظمی بروجردی قدس سرّه وقتی شخصی از این شهر یا حتی از محلات دیگر نزد آقا می‌رفت که وجوهاتش را حساب کند، آقا از او می‌پرسیدند که شما اهل کدام شهر یا محله هستید؟ فلان آقا مگر در آنجا نیست؟ چرا وجوهات را به او ندادید؟ بعد هم وجوهات را از وی نمی‌گرفتند و می‌فرمودند که به نمایندۀ ما در آن شهر یا محله بدهید که او به ما بدهد. او حالا یا امام جماعت بود یا امام قریه یا شهر، اول هزینه‌های شهر یا محلۀ خودش را برمی‌داشت، به فقرای آنجا رسیدگی می‌کرد، مسجدها اداره می‌شدند و بعد اضافه‌اش را برای مصارف حوزه خدمت مراجع تقلید می‌آوردند. روال کار در گذشته به این صورت بود.

 

آیت الله العظمی بروجردی قدس سرّه و ترغیب به مراجعه به نمایندگان ایشان

خدا رحمت کند مرحوم آقای سید مهدی یثربی را! ایشان در کاشان امام‌جمعه بود. در انقلاب هم بسیار نقش داشت. بنده قبل از انقلاب وقتی به کاشان برای تبلیغ می‌رفتم، فعالیت ایشان را دیده بودم. ایشان می‌گفت: مرحوم آیت الله العظمی میرسید علی یثربی، برادر ما، فوت کرد. [آقا میرسید علی از شخصیت‌ها و از بزرگان بود.] مرحوم آیت الله العظمی بروجردی قدس سرّه به ما گفتند که شما به کاشان برو جای برادرت. در آن زمان، من ۳۴ سال داشتم و مشغول درس و بحث بودم و حتی به درس خود ایشان می‌رفتم. لذا راه افتادم و به کاشان رفتم. در کاشان مردم می‌آمدند و دور ما جمع می‌شدند؛ اما آن بزرگان شهر و بازاریهای بزرگ خیلی نمی‌آمدند. حدود پنج‌شش ماه گذشت و ما هم قدری دلسرد و مأیوس شده بودیم. یک وقت دیدیم آن‌ها یک‌به‌یک آمدند. تحقیق کردیم ببینیم چه چیز سبب آمدن آنان شده بود، معلوم شد برای حساب و کتاب، به منزل آیت الله العظمی بروجردی قدس سرّه در قم رفته بودند. آیت الله العظمی آقای بروجردی قدس سرّه هم گفته بودند: «ما از شما پول نمی‌گیریم. ما در کاشان نماینده گذاشتیم. شما باید به او مراجعه کنید.»

آقای سید مهدی یثربی تعبیر می‌کرد که مرحوم آیت الله العظمی بروجردی فوت شد؛ اما قبل از فوتش راه خانۀ ما را به مردم یاد داد و من ماندم و آقای یثربی شدم.

 

نقش مهم قشر میانی روحانیت

این واقعیت است. ما به این مردم متکی هستیم. نظام روحانیت هم این‌گونه بوده که قشر میانی، یعنی آن کسانی که واسطۀ بین مراجع و مردم بودند، مهم‌ترین نقش را ایفا می‌کردند. بنده پیش‌‌تر هم در بعضی جلسات عرض کردم که صدام برای اینکه روحانیت و مرجعیت را بکوبد، این‌گونه نبود که ابتدا خودِ مراجع را دستگیر یا اعدام کند؛ بلکه قشر میانی را از بین برد. تا توانست، دستگیر کرد یا بیرون کرد یا به زندان انداخت. کار به جایی رسید که در کل شهر بصرۀ شیعه‌نشین، یک آخوندی که واقعاً به‌تمام معنا آخوند باشد، در مساجد نبود. همه یا اعدام شده یا زندانی شده یا فرار کرده بودند. درنتیجه کاری از مرجعیت شیعه در نجف برنیامد؛ چون ارتباط مستقیم با مردم نداشت.

براین‌اساس، باید این قشر میانی را تشویق کنیم تا خود این قشر، ارتباطش را با مردم تعریف کند. در این روزگار، ارتباط ما با مردم باید با گرمی و محبت و لبخند و همراه با گذشت باشد. جوانی که به مسجد می‌آید، ممکن است وقتی از مسجد خارج شود، خلاف هم بکند؛ اما درعین‌حال نباید او را رد کرد. بلکه باید باز هم به سر و گوشش دست کشید. مثل طبیبی که از درمان خودش دریغ نمی‌کند، از درمان دریغ نکنید. درمان باید با همان گرمی و محبت و عاطفه ادامه پیدا کند تا بتوانیم مردم را کنار خودمان نگه داریم. اگر مردم از ما جدا بشوند، این مسئله نه‌فقط خطر برای نظام است، که خطر برای دین به‌شمار می‌آید. اگر بین ما و مردم فاصله بیفتد، دین و اعتقاد لطمه می‌خورد، و اگر این اعتقاد لطمه بخورد، هیچ چیز سر جای خودش استوار نخواهد بود. این خطری است که ما باید احساس کنیم و هر کدام از ما در حد خودمان در ایجاد فضای ارتباطی بین مردم و روحانیت مؤثر باشیم، و در آخر یک جملۀ اخلاقی عرض کنم: بیشتر از همه، خودمان در تهذیب خودمان تلاش کنیم.

 

تهذیب نفس روحانیون؛ کلام آخر

باز هم کلامی از مرحوم آیت الله العظمی بروجردی قدس سرّه بگویم که بالای منبر گفته بودند: «آقایانی که به تبلیغ می‌روند، ما توقع نداریم اسلام را ترویج کنید. خواهش می‌کنیم عقاید مردم را خراب نکنید!» خوب بسیاری از آن افراد با تعجب گفته بودند: «ما که نمی‌رویم عقاید مردم را خراب کنیم!» ایشان فرموده بودند: «در این شهرها و بلاد علمایی بودند. مردم اعتقادشان را از برهان و منطق نگرفتند؛ بلکه به عمل آن عالم نگاه کردند و متدین بار آمدند. الان که شما به آنجا می‌روید، اگر عمل شما با عملی که قبلاً دیدند تنافی داشته باشد، اعتقاد خراب می‌شود.» این واقعیت است.

لذا ما خودمان هم باید روی تهذیب نفس کار کنیم، که عمل ما تبلیغش بیشتر از گفتۀ ماست: «کونوا دُعاهَ النّاسِ بِغَیْرِ اَلْسِنَتِکُم» (بدون زبان‌هایتان، مردم را به دین دعوت کنید.) باید با عمل خودمان برای مردم الگو باشیم و مردم در این جهات خیلی زود مطالب را می‌گیرند. امیدوارم خداوند ان‌شاءالله توفیقات شما عزیزان را بیشتر کند. بنده بسیار خوشحال شدم از اینکه کارهایی برای شناسایی سادات انجام می‌شود. کارهایی هم در قم، در سطح حوزه و با همکاری مدیریت حوزه دارد انجام می‌شود برای نقابت سادات نه‌تنها در ایران بلکه در سطح بین‌المللی تا سادات شناسایی بشوند و انسابشان مشخص شود. به‌هرحال اینان آل‌پیغمبر صلی الله علیه و آله هستند و باید مشخص باشند. سادات سنی زیادی در کشورهای شمال آفریقا و در عربستان هستند. سادات مسیحی بسیاری هم هستند که به‌هرحال باید سراغشان برویم. اینها هم میراثی هستند که از ائمه علیهم‌السلام برای ما ماندند. خداوند ان‌شاءالله توفیقات همه را بیشتر کند.

برای مشاهده مطالب اجتماعی ما را در کانال بولتن اجتماعی دنبال کنیدbultansocial@

منبع: شفقنا

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین