علیرضا جاویدنیا: بهترین دستمزدم، نفس گرم مردم است
به گزارش بولتن نیوز به نقل از جام جم آنلاین، طی این سالها همیشه سعی کردهام با مردم که مخاطبان اصلی ما هستند صادقانه برخورد کنم و شاید این صداقت باعث شده است که آنها دوستم بدارند و کارهایم را دنبال کنند. کار در رادیو بخصوص، کار طنز به مراتب دشوارتر است، چون تنها صدا و میکروفن در اختیار داریم و با همانها هم باید با مخاطب ارتباط برقرار کنیم. اگر بخواهم از خاطراتم در برنامههای رادیو بگویم باید به برنامههای «راه شب» که به اتفاق زندهیاد منوچهر نوذری اجرا میکردیم اشاره کنم. راه شب پنجشنبه شبها را با تهیهکنندگی سعید توکل و احمد شیشهگران و نویسندگی هر دوی این عزیزان در سال 1370 آغاز کردیم. شیشهگران بخشهای تاریخی برای برنامه مینوشت و ما نقشهای آدمهایی را که در بطن تاریخ بودند، بازی میکردیم. نقش شخصیتهایی همچون شاه، وزیر و آدمهای اطراف آنها. همچنین بخش شگفتیهای جهان ما خیلی طرفدار داشت. در این بخش نتیجه تحقیقات دکتر مایکل بیسابم درخصوص اتفاقات ماوراطبیعه مطرح میشد و ما نقش پدر، پسر، عمو و آدمهایی را که اطراف این پزشک بودند، بازی میکردیم. شاید من همراه مرحوم نوذری بیش از ده نقش را همزمان با صداها و تیپهای مختلف اجرا میکردیم. پخش این بخش برای مردم نتیجه اخلاقی داشت و در زندگی آنها تغییراتی به وجود میآورد که ارتباط آنان را با خدا نزدیک میکرد تا جایی که آنها با واقعیتهای زندگی بهتر آشنا میشدند و کمتر دنبال حرص و آز میرفتند. بیشتر زوجهای جوان با برنامه تماس میگرفتند و مشکلات خود را مطرح میکردند و منوچهر نوذری با نفس گرمش آنها را راهنمایی میکرد و با تدبیر او بود که صمیمیت دوباره در زندگی آنان جریان میگرفت. بهترین خاطرات من زمانی است که همینها جلوی در رادیو در میدان ارگ جمع میشدند تا از ما تشکر کنند. بهترین دستمزد، بالاترین نشان معرفت و لیاقت، نفس گرم مردم عزیزمان بود و هست.
محمداسماعیل برارزاده: اولین گفتوگو را با مادربزرگم انجام دادم
در 16 سالگی اولین گفتوگو را با مادربزرگم انجام دادم. رادیو ضبط داشتم و آن زمان میتوانستم خود را فردی رادیویی فرض کنم. ده سال بعد که در میدان ارگ برای اولین بار وارد رادیو شدم، جوانی سربازی رفته و دیپلم بودم که در زمان خودش افتخار بزرگی بود. کمی اهل شور و نویسندگی بودم و مدیر برنامه کودک، مرحوم تیمور افغانی راهگشایم شد. آن روزگار بزرگان و نخبگان رادیو از زن و مرد، چشم و گوش مشتاقی چون من را برای دریافت فنون و راه و رسم برنامهسازی بیبهره نگذاشتند. بهراستی رادیویی شدن افتخار بزرگی بود و هنوز هم برایم چنین است. اگر چه امروز برخی سعی دارند پای بر سرمان بگذارند تا جای پایی هم از ما نماند. عدهای قلیل هستند که درد فرهنگ عامه دارند و خود را فرهنگی میدانند و از آنچه طی 35 سال آموختیم و به کار بستهایم بهره میگیرند. البته آنچنان که ما عشق به کار در رادیو داشتیم و داریم، ندارند. این درست که بنا به فرموده علی(ع) باید فرزند زمان خویشتن باشیم، اما گذشتگان نیز راهگشایند و نه راهبند. شور و شوق جوانی و یافتههای این عصر آنگاه که با محرک تجربه سنجیده شوند، توانی مضاعف و پی و انس محکمی مییابند. کلام کوتاه اینکه هنوز هم میتوان به این جعبه جادویی رادیو به گونهای نگریست که مایع افتخار باشد، نه صرفا وسیله کار. اگر در مقام مقایسه بر آییم حال و آینده رادیو را با توجه به شتاب فزاینده تحولها و پیشرفت، چون گذشته آن افتخار آفرین مییابیم که این با رفاقت و همدلی آنان که در مدار این رسانه گرم، سرگرم ساخت برنامههای رادیویی هستند میسر شده است.
عبدا... فجری: به گویندگی عشق و علاقه دارم
باید بگویم تنها علت ماندن من در رادیو، عشق و علاقه به کار یعنی گویندگی است. عشق به کار در رادیو باعث ماندگاری من در این رسانه شده است. 36سال با برنامه «تقویم تاریخ» همراه بودم. این برنامه در طی این سالها، مخاطبان بسیاری پیدا کرده و به یک برنامه نوستالژیک تبدیل شده است. به همین خاطر احساس میکنم بدون رادیو نوعی خلا در زندگیام ایجاد خواهد شد و همیشه باید دنبال گمشدهای باشم که از زندگیام جدا شده است. رادیو در سالهای دور، تنها به یک شبکه ختم میشد و به همین دلیل برنامههایی که از این شبکه پخش میشد، عمومیت داشت و مخاطبان شامل قشر خاصی نمیشدند. با گذشت زمان، پیشرفت فناوری، ایجاد شبکههای متعدد رادیویی و تخصصی شدن آنها هر شبکه مخاطبان و شنوندههای خاص خودش را پیدا کرده، به طور مثال اگر کسی اهل شنیدن برنامههای ورزشی است مخاطب شبکه رادیویی ورزش خواهد شد. با تخصصی شدن شبکهها کیفیت برنامهها هم به مراتب بالاتر رفته است.
مریم نشیبا: شنوندگان ولینعمتان رادیو هستند
شنوندگان و مخاطبان ولینعمتان رادیو هستند. اگر مردم نخواهند رادیو را بشنوند طبعا جایگاهی نخواهد داشت. برای من سعادتی است که خداوند خواست تا در کنار کار فرهنگی به این رسانه بپیوندم و تقریبا 41سال، فعالیت داشته باشم.
رادیو برای من از میدان ارگ شروع شد. اولین مرکزی که از آن خاطرههای خوبی دارم، ساختمانش مثل خانه و سبک و سیاق قدیمی داشت. اساتیدی مثل آقایان امیرنوری، جواد مانی و... داشتم که همیشه قدردان آنها هستم. از این عزیزان یاد گرفتم و کارم را عاشقانه پیگیری کردم. سعی داشتم با گوش کردن به رادیو و شنیدن اجراهای مختلف همکارانم نکاتی را که باید بیاموزم. امیدوارم رادیو روز به روز پیشرفت کرده و بتواند جایگاهی که بین مردم باز کرده است را حفظ کند. از مسئولان هم تقاضا دارم در صورت امکان، بچهها را بیشتر بنوازند چون با نوازش مسئولان، بیشتر تشویق میشوند و کارهای قشنگتری ارائه میدهند.
محمدمحسن رفیعی:
بعضی از گویندهها توانایی لازم را برای اجرا ندارند
اینکه بعضی از گویندهها توانایی لازم را برای اجرا ندارند و نمیتوانند توقع شنوندهها را بر آورده کنند برای این است که بدون گذراندن دورهای خاص پشت میکروفن قرار میگیرند. در گذشته دو شبکه رادیویی ایران و تهران مخاطبان بسیاری داشت و آدمهایی که کار میکردند از اساتید دانشگاه، متخصص و کار بلد بودند.
به خاطر دارم آن زمان برای گویندگان شیفت کاری مینوشتم و سختترین شیفت را برای خودم میگذاشتم تا اعتراضی مطرح نشود. برای خانمها هم شیفت شب نمینوشتم. یادم میآید حدود ساعت 12 شب بود که همه مطالبی که باید میخواندم را خوانده بودم ولی هنوز شیفت کاری تمام نشده بود.
مسئول پخش، کتابی را از نوشتههای عزیز نسین، نویسنده طناز ترکیه از قفسه بیرون کشید و گفت بخوان. کسانی که با سبک نگارش این نویسنده آشنایی دارند، میدانند که هر چه بیشتر به عمق مطلب فرو بروی، حالت طنزش بیشتر حس میشود. تا جایی از کتاب را که خواندم، متوجه صدای خنده همکارانم در استودیو شدم.
دستانم را روی گوشهایم گذاشتم تا خندهام نگیرد. اما در آخر به شدت خندهام گرفت و دیگر قادر به خواندن نبودم؛ به همین خاطر شنوندههای زیادی تماس گرفتند و میگفتند که دنباله داستان چه شد!؟
غلامعلی امیر نوری:
گوینده باید حرمت میکروفن را نگهدارد
سال 40 زمانی که سربازی 20 ساله بودم، وارد رادیو نیروی هوایی شدم. با مجوزی که از ستاد نیروی زمینی ارتش گرفته بودم، هفتهای سه روز آنجا خدمت میکردم. من حتی بابت این کار حقوق میگرفتم!
رادیو نیروی هوایی، رادیویی بود که آهنگهای مردمی و گاهی هم آهنگهای ساده رادیو ایران را میان برنامهها پخش میکرد. یادم میآید شادروان محسن فرید، هنرمند خوب و فعال کشورمان که آن سالها در تئاترهای لالهزار بازی میکرد، داستان شب را پیشنهاد داد و برای اولینبار داستانهای هزار و یک شب از رادیو نیروی هوایی پخش شد و با استقبال مردم روبهرو شد. بیشتر برنامهها، حتی موسیقیها زنده بود. خوانندهها میآمدند در سالن رادیو و به همراه نوازندهها مشغول به کار میشدند. پشت میکروفن میخواندند، مینواختند و همه اینها به طور زنده پخش میشد.
گوینده نبایستی به بهانه اینکه برای طیف خاصی مثلاً جوانان برنامه اجرا میکند، قوانین را زیر پا بگذارد یا در آنها تغییری بدهد. گوینده قبل از هر چیز باید نقش آموزشی خود را در اشاعه زبان معیار بداند و اصول این زبان را نهتنها زیر پا نگذارد، بلکه تغییر هم ندهد. گوینده رادیو اگر به نقش آموزشی خود در اشاعه زبان معیار آشنا باشد هیچگاه اصول بیان را زیر پا نمیگذارد و حرمت میکروفن را نگه میدارد.
احمد طبعی:
مردم با رادیو زندگی میکردند
رادیو از دیدگاه من شاید تنها رسانه فراگیر در مجموعه جهان باشد. رسانهای که همه خیلی راحت با آن انس میگیرند. ما در گذشته با رادیو، داستانهای شب و برنامههای، «فرهنگ مردم»، «شعر و شاعری»، «گلهای تازه»، «گلهای رنگارنگ» و... زندگی میکردیم. سال 60 بود که به جامعه رادیوییها پیوستم. آن زمان به شدت سختگیری میکردند و خیلی سخت به ما اجازه میدادند که بتوانیم برنامه اجرا بکنیم. شاید سالها یا ماهها زمان میبرد تا بتوانیم جملهای را بیان بکنیم. متاسفانه در حال حاضر بعضیها بدون تخصص و دوره دیدن، کار میکنند. الان حتی صداهای ناهنجار هم به رادیو میآیند. گاهی شنوندهها نیز تماس میگیرند و اعلام میکنند که این چه صدایی است!؟ ولی به هر جهت اجازه داده شده است که این صداها پخش شوند. زمانی که ما وارد رادیو شدیم، صدا، ادبیات، سرعت انتقال، نکته سنجی، خلاقیت ذهنی و هنری افراد کنترل میشد. آموزشهایی که به ما داده میشد، آموزشهای بسیار ویژهای بود؛ چون رادیو را ویژه میدیدند. به هیمن خاطر در آیین پاسداشت پیشکسوتان رادیو، وقتی به تک تک افراد نگاه میکردی، هر فرد را یک شبکه میدیدی؛ دنیایی از اطلاعات، کیمیایی از مهارت، تخصص و تبحر در جامعهشناسی، روانشناسی و ادبیات. متاسفانه الان بدون آموزش افراد تهیهکننده، نویسنده، گوینده و گزارشگر میشوند و فکر میکنند که آدمهای خیلی بزرگی هستند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com