کد خبر: ۵۴۶۳۳۵
تاریخ انتشار:
ارتجاع يا بازگشت به عقب

ارتجاع در کمين انقلاب

ميکروب‌ رجعت‌ يا ارتجاع‌، دشمن‌ بزرگ‌ هر انقلاب‌ است‌ که‌ به‌ درون‌ جوامع‌ انقلابي‌ نفوذ کرده‌ و در آن‌ رشد مي‌يابد

ميکروب‌ رجعت‌ يا ارتجاع‌، دشمن‌ بزرگ‌ هر انقلاب‌ است‌ که‌ به‌ درون‌ جوامع‌ انقلابي‌ نفوذ کرده‌ و در آن‌ رشد مي‌يابد و دشمن‌ نيز با آگاهي‌ از اين‌ حقيقت‌، براي‌ مشاهده‌ اثرات‌ اين‌ ميکروب‌ در کالبد سالم‌ و نيرومند نظام‌ اسلامي‌ به‌ انتظار نشسته‌ است‌. لذا هر چند اصل و گوهر و خط اصلي انقلاب اسلامي سلامت خود را از آلودگي به اين آفت حفظ کرده است، اما شاهد ريزش‌هايي در ميان انقلابيون بوده‌ايم.

مقوله آسيب شناسي انقلاب يکي از مباحثي است که در حوزه جامعه شناسي انقلاب‌ها مورد نقد و بررسي قرار مي‌گيرد. انقلاب همچون هر پديده اي داراي آفاتي است که در صورت آلوده شدن به آن در معرض افول و بيماري قرار گرفته و جايگاه خود را متزلزل خواهد يافت. بسياري از انقلاب‌ها در مسير تداوم خود دچار آفت شده و خيلي زود از حرکت در مسير آرماني که طرحريزي کرده بودند، باز ماندند و به سرنوشت شوم سقوط و انحطاط محکوم شدند!

اين نگراني‌ها موجب شده تا رهبران نهضت‌ها و انقلاب‌ها به مثابه ديده‌بانان تيزبين حرکت، موانع پيش رو، خطرات و تهديدات و  ضعف‌ها و آسيبها را شناسايي کرده و مستمر براي ملت و مسئولين گوشزد نمايند. چهل سالگي انقلاب اسلامي فرصت مناسبي است براي آنکه آفات و آسيب‌هايي که انقلاب را تهديد مي‌کنند، مورد توجه و بررسي قرار گيرد.

در اين ميان ارتجاع يا بازگشت به عقب، آفت جوامعي است که توانسته‌اند در مسير پيشرفت و تعالي قدم بردارند و از نعمات حاصله برخوردار شوند! و اينک در ميانه راه بر اثر عواملي در مسير واپس‌گرايي و بازگشت به عقب قرار مي‌گيرند! به جاي آنکه در برابر مشکلات ايستادگي کرده و شکرگذار نعمت‌هاي حاصله باشند. به واقع آفت ارتجاع و خطر رجعت به گذشته به مثابه عاملي براي انحطاط و نابودي آفتي است که مي‌تواند دامن‌گير انقلابيون و جوامع انقلابي شود!

ارتجاع از جمله آفاتي است که به شدت انقلاب‌ها را تهديد مي‌کند. همه‌ي انقلابهاي بزرگ تاريخ که آنها را مي‌شناسيم - مثل انقلاب فرانسه، مثل انقلاب روسيه و انقلابهايي که در کشورهاي آفريقا و آمريکاي لاتين و جاهاي ديگر اتّفاق افتاد- تقريباً بدون استثنا در سالهاي اوّل عمر خودشان به اين بليه دچار شده‌اند.

انقلاب اسلامي و انقلابيون آن نيز در معرض اين انحراف قرار داشته و هيچگاه از چنين تهديدي مصون نبوده‌اند! به واقع ميکروب‌ رجعت‌ يا ارتجاع‌، دشمن‌ بزرگ‌ هر انقلاب‌ است‌ که‌ به‌ درون‌ جوامع‌ انقلابي‌ نفوذ کرده‌ و در آن‌ رشد مي‌يابد و دشمن‌ نيز با آگاهي‌ از اين‌ حقيقت‌، براي‌ مشاهده‌ اثرات‌ اين‌ ميکروب‌ در کالبد سالم‌ و نيرومند نظام‌ اسلامي‌ به‌ انتظار نشسته‌ است‌. لذا هر چند اصل و گوهر و خط اصلي انقلاب اسلامي سلامت خود را از آلودگي به اين آفت حفظ کرده است، اما شاهد ريزش‌هايي در ميان انقلابيون بوده‌ايم.

رهبر معظم انقلاب اسلامي در يکي از سخنراني‌هاي‌شان به تفضيل اين مقوله را مورد بررسي قرار داده و تاکيد دارند: «ارتجاع متأسفانه به جوامع و ملتهايي مربوط است که در بهترين حالات معنوي و الهي هستند. يعني به مردمِ دوران جاهليت مربوط نيست، بلکه به مردمِ دوران اسلام مربوط است. چون اينها هستند که ممکن است اين ميکروب در مزاجشان اثر بگذارد. آن، يک بيماري است که مخصوص کشورها و ملتهايي است که با حرکتي عظيم، يک قدم به جلو برداشته‌اند و به تعبير امروز، انقلاب کرده، به جايي رسيده و خود را به خدا نزديک کرده‌اند. به تعبير ديگر، آن بيماري، مخصوص کساني است که خداي متعال به آنان انعام کرده است.» (15/10/73)

توجه به اين نکته نيز حائز اهميت است که دشمنان انقلاب همواره انقلابيون را به واسطه پايبندي به اصول و تاکيد بر آرمانها و ايستادگي و استقامت در اهداف و جهت‌گيريهاي نهضت، متهم به واپس‌گرايي و مرتجع بودن متهم ساخته‌اند تا آنان را دچار انفعال کرده و زمينه واپس‌گرايي ايشان را فراهم آورند. اين در حالي است که اتفاقا حيات و اساس حرکت انقلابي را بايد در ايستادگي در اصول جستجو کرد! به واقع اصولگرايي و انقلابي‌گري نوعي پيشگامي و در تقابل با ارتجاع و واپس‌گرايي است که در نقش موتور حرکت جامعه انقلابي عمل مي‌کند. با همين نگاه است که در طول سال‌هاي اخير استکبارجهاني نهضتهاي آزادي‌بخش اسلامي را متهم به واپس‌گرايي کرده و با تعبير "بنيادگرايي" از آنان ياد مي‌کند.

در همين راستا مي‌توان از مرزبندي اسلام ناب محمدي(ص) و اسلام آمريکايي به عنوان شاخصي ياد کرد که جريان انقلابي را از جريان ارتجاعي جدا مي‌سازد. جريان ارتجاعي را مي‌توان در قالب دو الگوي متفاوت دسته بندي کرد که به مثابه دو تيغه يک قيچي براي ذبح اسلام ناب عمل مي‌کنند. قرائت اول؛ قرائت متحجرانه از اسلام ارائه مي‌دهد و امروز در قالب اسلام داعشي - تکفيري و تشيع انگليسي و ... از خود رونمايي کرده است. قرائت دوم؛ قرائتي ليبراليستي از اسلام است که روند تدريجي سکولاريزاسيون و نرماليزاسيون را دنبال مي‌کند که حاصل هر دوي آن نوعي ارتجاع و واپسگرايي است.

تعبيري چون "اسلام رحماني"، به واقع همان صورت بندي اسلام ليبراليستي است که از ابتداي انقلاب اسلامي توسط جريان‌هاي ملي گرا ترويج گرديده و خط امام را متهم به تحجر و ارتجاع کرده است. قرائت ليبراليستي از اسلام امروز به محور تهاجم فرهنگي و جنگ نرم دشمن پس از پايان جنگ تحميلي تبديل شده است که در صورت‌هاي فرهنگي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي دنبال شده که حاصل آن غرب‌گرايي است. اين جريان مدتي است که تحت لواي اصلاح‌طلبي خط ارتجاع به غرب را دنبال مي‌کند که دقت در اين مقوله يکي از ملاحظات مورد تاکيد رهبري در فرآيند بصيرت بخشي به جامعه اسلامي بوده است.

حاصل ارتجاع، پشيماني و دست کشيدن از آرمان‌ها است که مي‌تواند به نابودي نهضت اسلامي بينجامد. اين در حالي است که جامعه انقلابي جامعه‌اي است که تحقق اهداف و آرمان‌هاي خود را دنبال مي‌کند. چنين جامعه‌اي براي دست‌يابي به آرمان‌ها هزينه‌هاي فراوان مادي و معنوي داده و با تهديدات و معضلات فراواني مواجه گرديده است. طبيعي است که آرمان‌ها در چنين جامعه‌اي از ارزش و بهاي ممتازي برخوردار باشد. حال اگر در اين ميان به تدريج ترديدهايي نسبت به آرمان‌ها ايجاد گردد، مي‌توان گفت که آفت ارتجاع در جامعه ريشه دوانده است.

در برابر بيماري ارتجاع بايد هوشيار بود و اجازه نداد تا انقلاب به تدريج از درون تهي گردد و اين مهم با حفظ روحيه انقلابي ممکن خواهد بود!

 مرتضي دخيلي

منبع: سایت بصیرت

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین