گروه اجتماعی: در حالی برخی با موج سواری در صدد ماهی گرفتن از آب گل آلود در فاجعه اخیر رخ داده در غرب کشور هستند که بررسی ها نشان می دهد همکاری مردم و مقامات دولتی و نیروهای نظامی برای امداد به زلزله زدگان استثنایی و مثال زدنی بوده است.
به گزارش بولتن نیوز، در شرایطی برخی دائما با تاکید بر شیوه امداد رسانی رژیم پیشین ایران که با قهر مردم در سال 1357 سرنگونی را تجربه کرد، در صددند ابهاماتی در این حوزه ایجاد کنند که بررسی های تاریخی و وقایع نگاری های صورت گرفته در این دوران نشان می دهد اتفاقا فجایعی از این دست در آن دوران می توانست زمینه را برای بروز یک فاجعه تمام عیار انسانی و اجتماعی ایجاد نماید.
زلزله ای که درست 10 سال پیش از سقوط پهلوی دوم در منطقه فردوس و کاخک و دشت بیاض در خراسان رخ داد، در این حوزه مثال زدنی است. زمینلرزه دشت بیاض و فردوس، دو زمینلرزهٔ پیاپی بود که در دو روز منطقهٔ دشت بیاض، کاخک و فردوس را ویران کرد.
زمینلرزه دشت بیاض و فردوس، دو زمینلرزهٔ پیاپی بود که در دو روز منطقهٔ دشت بیاض، کاخک و فردوس را ویران کرد.
زمینلرزهٔ نخست، به شدت ۷٫۳ ریشتر و در ساعت ۲:۱۷ بعد از ظهر۹ شهریور ۱۳۴۷ دشت بیاض، خضری، کاخک و روستاها و شهرهای اطراف را لرزاند. فردای آن روز، صبح ۱۰ شهریور ۱۳۴۷، شهر فردوس با زلزلهای به بزرگی ۶٫۴ ریشتر ویران شد.
نکته مهم اینجا آماری است که در خصوص تعداد کشته شدگان وجود دارد. بر اساس آمارهای موجود بین هفت تا 12 هزار نفر در این زلزله جان خود را از دست داده اند. به عبارت دیگر این فاصله خود نشان می دهد که حتی شمار کشته شدگان در این اتفاق به درستی روشن نشده است. در زلزله ای که در غرب کشور رخ داده است در حدود 500 تن از هموطنان جان باخته اند. به نظر می رسد در این شرایط لازم است به جای آن که زلزله زدگان را قربانی سیاست کاری کنیم با در نظر گرفتن واقعیات، این نکته را مد نظر قرار دهیم که لازم است با پرداختن به اصل ماجرا و مقاوم سازی در برابر زلزله، مانع از تکرار این وقایع و حتی از دست رفتن 500 نفر از هموطنان شویم.
گزارشی 50 ساله
مجله روشنفکر در شهریور ماه سال 1347 گزارشی مفصل از وضعیت زلزله زدگان را منتشر کرده است. این گزارش در هیجدهم شهریور یعنی هشت تا نه روز پس از زلزله منتشر شده است.
در بخشی از این گزارش آمده است: "کربلایی حسن، مردی که خانه اش را گم کرده بود، همان جا روی توده های خاک نشست. سرش را میان فریادهای "یا امام رضا"، " یا ضامن غریبان" گم شد. آنجا در آن هنگام همه چیز گم شده بود، لحظه ها گم شده بود، زمان گم شده بود و 4500 تن از اهالی دشت بیاض زیر آوارها گم شده بودند. از دست بیاض تنها 500 تن باقی مانده بود. "
در بخش دیگری از این گزارش آمده است : "پیرمرد، نیمه جان و نیمه رمق، در میدان شهر فردوس که به بهداری صحرایی تبدیل شده، روی چمن ها دراز کشیده است. همسر سالخورده اش بر بالین وی نشسته و پرستاری می کند. خدا کند پیرمرد زنده بماند. زیرا پیرزن جز او هیچکس را ندارد. "
در این گزارش شرح حالی از دشت بیاض نیز منتشر و تاکید شده است: "98 درصد از سکنه دشت بیاض مرده اند و زمین دهان باز کرده و دشت بیاض را بلعیده است. به سرگیجه افتادیم. دوار سر گرفتیم. دل به هم خوردگی پیدا کردیم. آخر چگونه چنین چیزی ممکن است؟ چگونه ممکن است شهری با پنج هزار جمعیت، این گونه یک بار و برق آسا، نابود شود؟ نه این باور کردنی نیست. پیرمرد گنابادی گفت: بروید... خودتان خرابی ها را ببینید. بروید همه چیز را ببینید."
روزنامه اطلاعات نیز در دهم شهریور در گزارشی نوشت : " ساعت دو و نیم بعد از ظهر بود، آفتاب ظهر تابستان به دشت های وسیع خراسان می تابید روستاییان در خانه های خشت و گلی استراحت می کردند و شهرنشینان در خانه های خود بسر می بردند که فاجعه بزرگی اتفاق افتاد. این فاجعه زلزله بود. زلزله ای به مراتب شدیدتر از زلزله بویین زهرا که در منطقه ای وسیع تر از آن ده ها شهر و روستا را ویران کرده است. مرکز زلزله کاخک و گناباد گزارش شده است. در کاخک اثری از زندگی برجای نمانده است. از بعد از ظهر دیروز تا ظهر امروز زلزله پشت زلزله شهر ها و روستاهای شرق و مرکز خراسان را می لرزاند. در چند نقطه از اطراف گناباد و کاخک شدت زلزله به حدی بوده است که زمین شکاف برداشته است. از هر خانه صدای شیون و زاری برآسمان بلند است، هزاران نفر از ساکنین زلزله زده زیر آوار مانده اند که برای بیرون آوردنشان تلاش می شود… "
حالا شرح بقیه ماوقع را از کسانی بشنوید که آن دوران را دیده اند و حضور داشته اند.
رهبر معظم انقلاب که در آن دوران در منطقه حضور داشت در زلزله آذربایجان خاطراتی را از آن روزها تعریف کرد که ذکرش هنوز بازگو کننده بخشی از تاریخ این سرزمین است: ایشان فرموده اند: " من خودم شخصاً تجربهی امداد در زلزله و سیل را دارم؛ در سالهای خیلی قدیم، پیش از انقلاب هم در ویرانیهای زلزله حضور داشتم؛ رفتیم آنجا، گروه امداد تشکیل دادیم. خب، آن وقت که کارهای دولتی نبود؛ شیر و خورشیدِ آن روز صفر بود. در زلزلهی فردوس، که این شهر بزرگ تقریباً با خاک یکسان شده بود، در طول دو ماه، دو بار شیر و خورشید به مردم کمک جنسی و غذائی کرد؛ حالا چادر و پتو و اینها که هیچ، آن که خیلی خیلی کم و غیر قابل ذکر بود! من همان وقت منبر رفتم و سخنرانی کردم و از مردم پرسیدم که شیر و خورشید به شماها چه داده. به نظرم گفتند در طول این دو ماه، صد گرم شکر دادند! به همین تناسب، اجناس مختصری داده بودند، نه اجناس لازم زندگی. خب، ما آنجا رفتیم، دیدیم، کار کردیم. موقعی که من در ایرانشهر تبعید بودم، آنجا سیل آمد؛ تقریباً نود درصد شهر از بین رفت، اغلب خانهها خوابید، نخلستانها خراب شد. ما آنجا باز مدتی با همان تبعیدی هایی که بودند، امداد می کردیم. "
انتهای پیام/#
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com