گروه ادبیات، نشر و رسانه: «جلیل سامان» را مخاطبان، بیشتر به عنوان یک کارگردان و فیلمساز میشناسند و هرکس میخواهد از او یاد کند نام سریالهای موفق این کارگردان را بر زبان جاری میکند. «پروانه»، «ارمغان تاریکی» و این اواخر سریال تلویزیونی «نفس».
به گزارش بولتن نیوز به نقل از روزنامه وطن امروز، با توجه به فضای سریالهای او که اغلب حول گروههای مبارز پیش از انقلاب دور میزند، وقتی خبر از انتشار اولین رمان این کارگردان شد کمتر کسی با خود فکر میکرد این نویسنده سراغ یک مساله بومی در سیستانوبلوچستان رفته باشد. به تعبیری رمان «وقت بودن» جلیل سامان که انتشارات کتابستان معرفت آن را منتشر کرده، نخستین رمان این کارگردان است که حول مسالهای به نام «زن طلاق» شکل گرفته و بدعتی را که در آن منطقه رواج دارد، دستمایه خلق اثری داستانی کرده است. باید اعتراف کرد در طول سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی از مردمان بلوچ کمتر گفته و شنیده شده و همین سبب شده کمتر کسی درباره آنها اطلاعات درستی داشته باشد.
از این رو باید از این منظر جلیل سامان را ستایش کرد که برای نوشتن رمان سراغ سوژهای رفته که نه تنها خواننده، بلکه جامعه هنری ما نیز نسبت به آن اطلاعات درستی ندارند و جز برخی اطلاعات ثابت چیز زیادی از مردم آنجا نمیدانند. البته پیش از آغاز رمان، خواننده با مقدمهای کوتاه از سامان مواجه میشود و همین نشان میدهد این فیلمساز چقدر جلوتر حرکت کرده و برخی محدودیتها سبب شده دست به نگارش این رمان بزند. او در این مقدمه میگوید معمولا داستانها انگیزه خلق نمایشنامه و فیلمنامه میشود اما اینبار مسیر برعکس طی شده و او پس از نگارش فیلمنامه و ساخت فیلم سینمایی «وقت بودن»، دست به نگارش این رمان زده است.
محدودیتهای پخش فیلم سینمایی به همین نام [وقت بودن] از جلیل سامان سبب شده او دست به نگارش رمان آن بزند. فیلمی که سال 87 ساخته شد و در چندین جشنواره سینمایی نیز توانست برای کارگردانش موفقیتهایی کسب کند اما در پخش موفق نبود و همچنان در آرشیو نهاد سفارشدهنده مانده است و همین انگیزهای شد تا یک سال پس از تولید فیلم، نگارش رمان «وقت بودن» را به اتمام برساند. رمان «وقت بودن» ماجرای نبرد میان نماینده قانون (سرهنگ کاظمی) با شخصی برخاسته از سنتهای قومی و به تعبیری نماینده سنتهای رایج در میان برخی قبایل بلوچ (جانمحمد) است. «جانمحمد» که تازه از زندان [به خاطر قتل شوهرخواهرش] آزاد شده، در مسیر بازگشت با سرهنگ کاظمی که قرار است سالهای پایانی خدمت خود در یک یگان انتظامی را در نقطهای از بلوچستان سپری کند، آشنا میشود و نخستین برخورد و کنش میان این دو شخصیت در همین نقطه روی میدهد و به نوعی خواننده در یک ورودی جذاب و گیرا وارد رمان میشود. کمی پس از آغاز رمان و رد و بدل شدن دیالوگی میان سرهنگ کاظمی و جانمحمد، شاهد یک درگیری هستیم.
درگیری میان شخصیت جانمحمد و راننده اتوبوس و شاگردش روی میدهد. درگیریای که پرده از بخشی از شخصیت سرهنگ کاظمی برمیدارد و او را به خواننده معرفی میکند. درگیریای که در توفان شن آغاز میشود و با تیراندازی سرهنگ کاظمی و خوابیدن گرد و غبار ختم میشود. این بخش مهمی است و اگر خواننده دقت کند با گوشهای از شخصیت سرهنگ روبهرو میشود. سرهنگی که نمیخواست براحتی اسلحهاش را از غلاف بیرون بکشد، برای ختم کردن زد و خورد میان جانمحمد و راننده اتوبوس دست به اسلحه میشود و تیری هوایی شلیک میکند.
هرچند این موضوع در خوانشهای دوباره خودنمایی میکند اما در هر صورت باید گفت برای خواننده هوشمند این نوعی برملا کردن پایان داستان است. به این معنا که خواننده درخواهد یافت ممکن است در ادامه نیز با رفتارهایی از سوی سرهنگ کاظمی روبهرو شویم که خلاف عهد و میل باطنیاش است و مجبور است برای رعایت مصالح دست به کاری بزند که خودش علاقهای به آن ندارد. در پایان رمان هم خواننده میبیند سرهنگ کاظمی کاری میکند که اصلا توقع آن نمیرود اما مصلحت ایجاب میکند او چنین اقدامی کند. لازم به ذکر است جلیل سامان آنقدر با دقت این رمان را نوشته که خواننده تا آخرین صفحه توانایی پیدا کردن و حدس زدن پایان رمان را ندارد و این یک ویژگی مثبت برای «وقت بودن» است. با توجه به مسالهای که بالاتر مورد اشاره قرار گرفت، باز هم خواننده نمیتواند حدس بزند با چه اتفاقی در پایان رمان روبهرو است که باید از این منظر به جلیل سامان تبریک گفت.
سامان در فضاسازی و توصیف موقعیت مکانی داستان موفق بوده است. او در معرفی منطقه سیستانوبلوچستان نهایت همت خود را خرج کرده تا در اثرش با سیستانی واقعی روبهرو شویم و به هیچوجه شاهد یک اثر توریستی نیستیم که تنها اسمی از سیستان از آن برده شده باشد. بلکه شاهد توفانهای صد و بیست روزه، خشکی زمین، غیرقابل کاشت بودن آن، مناسبات اقتصادی و سیطره نگاههای قومی و قبیلهای بر این مناسبات اقتصادی و از همه مهمتر آداب و رسوم جاری میان افراد هستیم. از این حیث جلیل سامان دست به امر سترگی زده و در رمانش فضایی خلق کرده که خواننده بخوبی خود را در موقعیت منطقه سیستانوبلوچستان حس میکند.
نباید در فضاسازی این رمان از توانایی کارگردانی سامان چشم پوشید، او در این رمان جزء به جزء صحنههای رمان را کارگردانی کرده و خواننده با یک متن روبهرو نیست، بلکه صحنهها و حتی نورپردازی در صحنههایی که توصیف میشود با دقت صورت گرفته و همین موجب میشود خواننده ارتباط بیشتری با اثر برقرار کند. قسم «زن طلاق» یک رسم در میان افراد بومی است و سرهنگ کاظمی با آن روبهرو میشود و همین باعث رقم خوردن پایان داستان آنطور که خواننده فکرش را نمیکند، میشود اما سامان 200 صفحه توصیف جزئیات نکرده تا در پایان با یک رسم بومی خواننده را گیج کند، بلکه تلاش کرده در همان ابتدای کتاب خواننده را با ماجرای این قسم آشنا کند تا در ادامه هنگام رو در رو شدن با این مساله، جا نخورد.
از این منظر سامان دست روی موضوع حساسی گذاشته اما با پرداخت خوبی که از آن داشته، این رسم را به نوعی مورد نکوهش قرار داده و حتی با اشاراتی که به نظر یکی از مولویهای منطقه میکند، بیسند بودن آن را نیز به خواننده نشان میدهد اما در ضمن نشان میدهد این یک رسم سنتی است و به نظر میرسد با برخوردهای نظامی (شاید نیازمند یک رفتار فرهنگی و برنامهریزی بلندمدت است) گریزی از آن نیست و بومیان نسبت به آن احترام قائل هستند. با این حال جلیل سامان در این رمان سعی کرده به خواننده نشان دهد عواقب و پیامدهای چنین رسومی تا کجا ادامه دارد. یکی از ایراداتی که بر این رمان میتوان گرفت، نپرداختن نویسنده به طور کافی به برخی موارد است. به طور کلی رمان «وقت بودن» جای پرداخت بیشتری داشت و میطلبید رمان مفصلتری باشد یعنی سوژه و موقعیتی که سامان برای خلق اثرش انتخاب کرده آنقدر بکر و دستنخورده بود که هر خوانندهای پس از پایان اثر میگوید جای پرداخت بیشتری داشت.
البته این چیزی از ارزشهای «وقت بودن» کم نکرده و شاید باید حجیم نبودن این رمان را در روزگار کنونی یک حسن برای آن برشمرد که نویسنده تکلیف خواننده با قصه را زود روشن میکند، در صورتی که میتوانست بیشتر روی موضوع مانور بدهد، البته تعلیق داستان آنقدر زیاد هست که همین میزان پرداخت هم خواننده را راضی میکند و سامان برای جذب مخاطب ابزار کافی را در رمانش در اختیار دارد و میتواند خواننده را تا پایان با خود همراه کند. از دیگر نکات قابل توجه در مورد این رمان، دیالوگهای میان شخصیتهاست. این نیز ناشی از توانایی نویسنده آن در دیالوگنویسی است؛ تواناییای که بخش عمده آن مرهون فعالیت تصویری (هم سینما و هم در تلویزیون) نویسنده آن است و همین سبب شده خواننده بخشهای قابل توجهی از رمان را به خاطر بسپارد.
در مجموع این رمان را باید اثری خواندنی، پرکشش و بااهمیت از منظر فرهنگی دانست و جدا از اینکه یک اثر ادبی است که در موقعیت کنونی از نوادر آثار منتشرشده است که در فضای خارج از پایتخت رقم میخورد اما سامان سراغ سوژهای رفته که خواننده با آن هیچ آشنایی ندارد و از این حیث است که گفته میشود این رمان یک اثر بااهمیت از منظر فرهنگی است. رمان «وقت بودن» اثر جلیل سامان را انتشارات کتابستان معرفت که سال گذشته به عنوان ناشر برگزیده انتخاب شد، به قیمت 11هزار تومان روانه بازار کتاب کرده است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com