گروه تئاتر و موسیقی: گیتی قاسمی، بازیگر پرکار تئاتر، سینما و تلویزیون است که جوایز متعددی را در زمینه بازیگری دریافت کرده است. این بازیگر درحالحاضر در نمایش کوکوی کبوتران حرم در پردیس تئاتر شهرزاد به ایفای نقش میپردازد. برای اطلاعات بیشتر درباره ایفای نقش در این نمایش با این هنرمند به گفتوگو پرداختیم.
این چندمین تجربه بازیگری شما در یک اثر با محوریت دنیای زنان است؟
به گزارش بولتن نیوز به نقل از روزنامه شهروند، خیلی حضور ذهن ندارم، چون در این ٢٠و چندسال فعالیتم در حيطه تئاتر نقشهاي زيادي ايفا كردم كه تعداد زيادي از آنها مربوط به زنان است، ولی این کاراكتر یک تجربه کاملا متفاوت بود.
چه ویژگیها و نکات برجسته و جذابی در این متن وجود داشت که باعث شد در این نمایش به ایفای نقش بپردازید؟
این نمايشنامه آنقدر در درام و شخصيتپردازي كامل است که فکر میکنم هر بازیگری دوست دارد در چنین کاری به ایفای نقش بپردازد، ضمن اینکه نقش آذر هم نقشی است که به علت پیچیدگیهای شخصیتی به نظر من سختتر از یکسری کاراکترهای دیگر است، یک مقدار برای تماشاچی ناشناختهتر است، ولی وقتی در متن جلو میرویم میبینیم که نسبت به شخصیت این آدم گرهگشاییهای عجیبی میشود. من فکر میکنم و باز به كاملبودن اين نمايشنامه پي ميبريم. به نظر من میشود گفت كوكوي كبوتران حرم یکی از بهترین نمایشنامههای موجود در ایران است.
این اثر یک نمایش اجتماعی قوی و برآمده از دل اجتماع است. آیا برای ایفای نقش آذر و بازنمایی آن، باوجود تجزیهوتحلیل متن، به تحقیق در اجتماع هم پرداختید؟ آیا تاکنون نمونههای مشابه این شخصیت را در جامعه دیده بودید؟
من این آدمها را خیلی از نزدیک ندیدم. در واقع از نزديك با اين آدمها به لحاظ تيپيكالي ارتباط نزديك نداشتم، ولی از آنجایی که به نظر من عنصر مشترك بين همه آدمهاي اين كار درد است و همين درد هم يكي از بزرگترين سرمايههاي من بازيگر است، قطعا قابل استفادهترين فاكتور علاوهبر تحقيق و هدايت كارگردان همين رنجهاي موجود در وجود آدم است که آدم به وقتش باید به آنها رجوع کند، یا یکسری چیزهایی را در زندگی دیگران میبیند که برای ایفای یک نقش عنصري كاربردي است، اگر با ديد درست انجام بشود. یک وقتهایی هم آنقدر به آنها نزدیک نیستیم که بتوانیم از ویژگیهای شخصیتیشان برای ایفای یک نقش استفاده کنیم. در چنین مواقعی است که راهنمایی و هدایت کارگردان و همان تحقیقی که شما میگویید، اتفاق میافتد. من از یکسری چیزهایی که دیده بودم و یکسری چیزهایی را که خود متن ميگفت، استفاده کردم. البته همه اينها كه گفتم در سايه هدايت درست و مسلطگونه افسانه ماهيان رنگ كمتري داشت و واقعا زحمت کشیدند. همه اینها دستبهدست هم میدهند تا بتوان به روی صحنه رفت.
از دید شما بهعنوان کسی که به ایفای نقش آذر میپردازد و این شخصیت را درک کرده است، این شخصیت چه ویژگیها و خصوصیات برجسته اجتماعی داشت؟
اعتیاد، دیابت، سخت راه رفتن و آدم لوطی مسلک بودن. آذر در جایی میگوید یک وقتی من برای خودم خانمی بودم و زمانی که جوان و سالمتر بوده یک آدم حسابی بوده است. الان با توجه به اینکه زندگیاش به سمتوسویی رفته که شوهرش در زندان است و خودش اعتیاد پیدا کرده و درگیر خلافهای شوهر و رضایت گرفتن است، من فکر میکنم که باید همه اینها را در کاراکتر گنجاند. اینها خصوصیات آذر است. ما زمان بسیار محدودی داریم تا یک آدم را که چندین سال زندگی کرده است، در طول یکي دو ساعت به تماشاچی معرفی کنیم. اینجاست که آن چکیده مدنظر است که من مجبورم همه این فاکتورها را با هم جمع کنم و به اتفاقی تبدیل کنم که بتواند در دو ساعت یا حتی در ١٠دقیقه بازی من تماشاگر را اقناع کند که این کاراکتر، کاراکتر درستی است.
من فکر میکنم این شخصیتها، شخصیتهایی هستند که دردها و رنجهایی را با خود دارند و یک دوره انفعالی را طی کردهاند. آیا به نظر شما این شخصیتها درنهایت دست به کنش میزنند؟ یعنی برملا شدن رازهای نگفته و برونریختن دردها و رنجها را میتوان یک کنش و حرکت اجتماعی دانست؟
بهنظر من کنش است، برای اینکه بازگوکردن رخدادها باعث میشود داستان پیش رود. میشود رازی برملا نشود و زندگی عادیشان را داشته باشند و به حرم بروند و برگردند. وقتی پته همدیگر را روی آب میریزند، بستگی به موقعیت این اتفاق میافتد. به نظر من ابتدا کنش است و بعد بمباران اطلاعاتیشدن تماشاگر توسط بازيگر. پس کنش قطعا در نمایش وجود دارد.
فکر میکنید چه عاملی باعث پیوند و گره خوردن این شخصیتها با همدیگر میشوند؟
بهنظر من مکان مقدسی به نام مشهد و امام رضا(ع). یک اعتقاد باعث شده همه اینها دور هم جمع شوند. من میتوانم بگویم دو چیز. یکی مشکل و گرفتاری اعتقاد. اینکه همه اینها بدون استثنا درد و مشکل دارند و گرفتار هستند. هیچکدامشان را نمیبینی که احساس خوشبختی کامل داشته باشند. همه یکجوری بهنوعی تنها هستند.
همه به نوعی مشکل دارند. حالا برای رفع این مشکلات به کجا پناه میبرند؟ وقتی از دست خودشان کاری برنمیآید و دیگران هم به آنها کمک نمیکنند، بنابراین به یکسری تفكر اعتقادي چنگ میزنند که ماورای انسانهای زمینی و اطرافیان است و میتواند یک مکان مقدس باشد که شاید آخرین امید این آدمهاست که به آن پناه ببرند. وجه اشتراکشان به نظر من همین گرفتار و معتقد بودن است.
کل صحنه یک فضای تاریک و سیاه و خاکستری است. در وهله نخست این طراحی تأثیرات معنایی خودش را بر تماشاگرها میگذارد و مخاطب بهتر میتواند با اثر ارتباط برقرار کند. شما بهعنوان بازیگر چه تأثیری از این فضا و رنگها گرفتید؟ آیا این طراحی تأثیر عاطفی و احساسی بر شما داشته و برای ایفای نقش به شما کمک کرده است؟
فضای صحنه یک سرما و خنثیبودنی را بهوجود میآورد که اگر کمکی به من بازیگر بخواهد بکند، فقط به این جهت است که من میگویم دست به هیچ کاری برای اینکه بخواهم تفکر تماشاگر را تحتالشعاع بدهم، نزنم و زندگیام را میکنم و قضاوتی نمیکنم و تماشاگر است که قضاوت میکند. از نظر بازی اگر لباسهای گلگلی هم بر تن داشتیم، بنابر تحلیل کارگردان ما باید به روند بازیمان نسبت به آن نوع لباس و پوشش و صحنه تغییراتی میدادیم. ولی فکر میکنم در اصل مطلب تفاوتی نمیکند و مهم انتقال به تماشاگر است. تماشاگر است که از جنبه بصری این آدمها را میبیند. شاید ما در بازیمان خیلی به خودمان دقت نکنیم، یعنی برای من مهم نباشد که لباسم چه رنگی است و بازیام را ارایه میدهم. اما آن تصویر و قاب عکسی که تماشاگر میبیند در تنالیته خاکستری بازدهی بیشتری برای تفکرکردن به او میدهد.
این متن جزو آثار اجتماعی است. به نظر شما یک اثر اجتماعی باید راهکار هم ارایه دهد یا فقط معضلات و رخدادهای اجتماعی را نشان دهد؟
بهنظر من این خیلی بد است که ما دنبال ارایهدادن راهکار باشیم. برای اینکه تماشاگر خیلی باهوشتر از این است که ما بخواهيم لقمه را آماده و جويدهشده در اختيارش بگذاريم. اصلا نیازی نیست. ما اصل را که نشان بدهیم کافی است. من آنچه شرط بلاغست با تو میگویم/ تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال. ما آن چیزی که اتفاق افتاده است را میبینیم. به تعداد تماشاگرانی که این کار را میبینند، هر کسی ممکن است برداشتی برای خودش داشته باشد. ما نمیتوانیم یک حکم کلی بدهیم، چون آدمها متفاوتند. یکی ممکن است با آذر همذاتپنداری کند، یکی با عزیز، یکی با ناهید و... بنابراین ما نسخهای برای کسی نمیپیچیم. من فکر میکنم ما باید کلیت کار را نشان بدهیم و هر کسی ببیند خودش از این اتفاق چه برداشت میکند یا خودش را در کجای داستان میبیند.
یک بازیگر اگر بخواهد در حوزه یک اثر اجتماعی به ایفای نقش بپردازد، چه مسائلی را باید رعایت کند که بازنمایی دقیقی از آن شخصیت ارایه دهد؟ به بیان دیگر چه عواملی سبب موفقیت یک بازیگر در ایفای نقش اجتماعی میشود؟
بازیگري معرفت میخواهد. اين معرفت فقط شاخههاي متعددي دارد؛ معرفت دروني، بيروني، انساني، معنوي و... بهنظر من بازیکردن هر نقشی تیزهوشی میخواهد و من خودم بهشخصه بهعنوان بازیگر فکر میکنم باید روی صحنه صداقت داشته باشم. بیشترین چیزی که برایم مهم است اینکه بر بازیگر مقابلم تأثیر بگذارم. قطعا آن تأثیر هم به تماشاگر انتقال پیدا میکند. من باید صادقانه بازی کنم و به این مهم پی ببرم که تماشاگر بسیار باهوشتر از آن چیزی است که من بازیگر تصور میکنم.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com