گروه تئاتر و موسیقی: برای من که مدتی به واسطه دلزدگی از فضای تئاترهای شبهروشنفکری برای حضور در سالنهای نمایش انگیزه چندانی نداشتم، شنیدن خبر شروع کاری جدید از خیرالله تقیانیپور خبر خوشی بود که نوید به روی صحنه رفتن اثری متفاوت از تئاترهای تکراری این روزها را میداد.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از روزنامه وطن امروز، تقیانیپور که در این سالها در کنار گروه نمایشی «نقاب» آثار مختلفی را روی صحنه برده است، این بار و در نمایش «کُلنل»، سراغ روایت قصهای از دل سالهای مشروطه دوم رفته و در آن داستان عزیز، جوان ۳۵ ساله متمول و جاهطلبی از خاندان قاجار را روایت میکند که به دنبال پوشیدن ردای حاکمیت تهران است. نمایشی که قرار است تا پایان آبانماه هر شب ساعت ۱۹:۳۰ به مدت ۱۰۰ دقیقه در تالار اصلی مجموعه تئاتر شهر به روی صحنه برود. به همین بهانه سراغ تقیانیپور رفتیم و به گفتوگو با او نشستیم که در ادامه از نظر میگذرانید.
****
به عنوان نخستین سوال به نظرم خوب است کمی درباره این صحبت کنیم که اصلا چه شد خیرالله تقیانیپور تصمیم گرفت سراغ داستانی برود که درباره دوره مشروطه و حوادث آن دوره است؟
فارغ از بحث مشروطه و قاجار، آنچه دغدغه ابتدایی من برای ورود به این کار شد، جهل مردم بود، مردمی که سمت و سوی هر رسانهای میروند. بخش دیگر آن نیز مربوط به جهل مدرن است. من از دوره ساخت نمایش «بوقلمون» همیشه دغدغه جهل مردم را داشتم و دنبال این بودم که بتوانم سوژهای ما به ازای جهل امروزی مردم پیدا کنم که متوجه شدم در دوره مشروطه سرعت اتفاقات در ایران پس از یک رخوت چند سال، افزایش پیدا کرده و اتفاقاتی در آن دوره پیش آمده که ما به ازای آن را میتوان در این دوره نیز دید. گذشته از آنکه دوره مشروطه یک نقطه عطف در تاریخ ما محسوب میشود، آنچه من را به این دوره جذب کرد، سوءاستفاده از جهل مردم بود. دورهای که اگر جهل مردم نبود، شاید انحرافی در نهضت مشروطه پیش نمیآمد.
روایت قصه «کلنل» تا چه اندازه منطبق بر تاریخ است و چه بخشهایی از آن زاییده تخیل شما به عنوان نویسنده و کارگردان این اثر بوده است؟
غیر از اشاره به فضای آن دوره و اشاراتی به شخصیت عینالدوله، بقیه ماجراهای روایت شده در اثر زاییده خیال بنده است. در واقع ما بیشتر سعی کردیم در کلیت قصه به موضوعاتی همچون دوره استبداد صغیر و اتفاقاتی که در آن دوره افتاده بود، اشاره کنیم و بقیه بخشهای آن زاییده خیال ماست.
یکی از وجوه پررنگ در این نمایش استفاده از هنر تعزیه برای روایت بخشی از داستان است که گاهی برای پیش بردن قصه اصلی از آن استفاده شده و گاهی نیز موسیقی تعزیه در بخشهایی از نمایش مورد استفاده قرار میگیرد. این در حالی است که هنر تعزیه طی سالهای گذشته به دلایل مختلف مورد بیتوجهی قرار گرفته؛ چرا شما سراغ استفاده از این قالب نمایشی در بخشهایی از اثرتان رفتید؟
در ارتباط با بیتوجهی به هنر تعزیه ابتدا باید به این موضوع بپردازیم که اساسا داشتن نگاه موزهای به تعزیه یا سایر نمایشهای ایرانی اشتباه است و باید از آن پرهیز کرد. دومین نکته نیز در ارتباط با کارکرد تعزیه و نمایشهای ایرانی است. همیشه چون خاستگاه این نوع از نمایشها مردمی بوده است، امکان نداشته شما نمایشهایی همچون تعزیه را در دربار ببینید و من تعمدا در این نمایش تعزیه را به دربار آوردهام و منظورم آن بوده که اگر چنین نمایشی به دربار نیز راه پیدا کرده، بیشتر با هدف تظلمخواهی بوده است و اساسا نمایشهای ایرانی - چه تعزیه و چه سایر نمایشها- نمایشهایی از بطن مردم است که میتوان کارکرد اصلی آنها را در تظلمخواهی و رساندن حرف مردم به حاکمان دانست.
گذشته از استفادهای که از هنر تعزیه در این اثر کردهاید، در جریان قصه اصلی اثر نیز بارها به حماسه کربلا و قیام سیدالشهدا(ع) اشاره میشود. دلیل پیوند زدن قصه عاشقانه اثر با حماسه کربلا چیست؟
به نظر من همواره و در هر دورهای حسین زمانه و یزید زمانهای وجود دارد. انکار کردن این موضوع مثل آن است که بخواهیم تکرار شدن تاریخ را انکار کنیم. همواره مصلحی است که اگر جهلمان را کنار نگذاریم، همانند مردمی که در سال 61 هجری زندگی میکردند آن مصلح را به مقتل میبریم و اصلا برای همین است که میگویند ما منتظر امام زمان(عج) نیستیم بلکه ایشان منتظر ماست. اگر ما بخواهیم با جهل خود به استقبال او برویم، خدایی نکرده عاشورای دیگری تکرار شود. برای همین سعی کردم که یک ما به ازای آن شکلی نیز در این نمایش باشد.
به نظر شما چرا تعداد نمایشهای عاشورایی طی سالهای گذشته کمتر شده است؟
متاسفانه بسیاری از ما تصور میکنیم حرف قیام عاشورا در همان سال 61 هجری با همان رنگ و لعاب باقیمانده است در صورتی که میتوان آن را به زبان امروزی هم مطرح کرد؛ نه فقط این موضوع بلکه اساسا حرف دین به این صورت است. اصلا شما با نمایشهای شکسپیر هم میتوانید حرف دین را بزنید. مگر تئاتر جز دینگرایی چه رسالتی را برعهده دارد؟ من همواره گفتهام که با استفاده از تعبیر «تئاتر دینی» مخالفم، چرا که خود تئاتر به نوعی رسالت دین را برعهده دارد. به زعم من، اگر بخواهیم پیام عاشورا را که همان درس مردانگی و آزادگی است به شکل دقیق ببینیم، میتوانیم این پیام را در بسیاری از آثار پیدا کنیم. همه حرف من این است که نباید این برچسب عاشورایی را صرفا برای آثاری به کار ببریم که در حال و هوای سال 61 هجری و در لوکیشن کربلا یا کوفه و شام اجرا میشود. به زعم من میشود چشمها را شست و جور دیگری دید.
خود شما اگر میخواستید بخشی از حادثه عاشورا را روی صحنه ببرید، سراغ کدام قسمت آن میرفتید؟
درگیری حر برای انتخاب آنکه کنار اشقیا باقی بماند یا به سوی امام حسین(ع) و یارانش برود. من گاهی به این فکر میکنم که اگر بسیاری از ما در موقعیت حر قرار میگرفتیم نمیتوانستیم همانند او تصمیم بگیریم. برای همین است که میگویم باید به موضوعی مثل جهل مردم توجه ویژه کرد. چون هر وقت ما در تاریخ ضربه دیدیم به خاطر جهل است. اگر جهلی پیش نمیآمد، امیرکبیری کشته نمیشد. درواقع آن موقع هم این جهل بود که باعث شد امیرکبیر را رگ بزنند. حتی در یکی از اشعاری که آقای سالار عقیلی برای نمایش «کلنل» خوانده نیز به این موضوع اشاره شده که «خون مرا بریز به رگهای میهنم». حر بین سیاه و سفید و بین جهل و دانایی، راه درست را انتخاب کرد. البته یک ضربالمثل اشتباه نیز هست که میگوید خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو؛ شاید اگر حر در آن دوره میخواست طبق این تفکر عمل کند در سپاه اشقیا باقی میماند ولی سعی کرد جهل و نادانی را از خود بزداید.
در اغلب کارهای شما رگههایی از طنز دیده میشود؛ نکتهای که در این نمایش نیز با وجود قصه تلخی که دارد به وضوح دیده میشود. دلیل این علاقه شما به استفاده از زبان طنز در آثارتان چیست؟
جامعه ما همواره با یک کمدی تلخ درگیر بوده است. شما تصور کنید یک عده تروریست به داخل مجلس کشورمان میریزند و تیراندازی میکنند و عدهای در این میان در محل حادثه میایستند و فیلم میگیرند. همین اتفاق یک کمدی تلخ است. به نظرم در هر عصری کمدی خاص آن دوره وجود داشته است. من در این نمایش سعی کردم از این کمدی نه به عنوان یک کمدی مفرح بلکه برمبنای همان طنز تلخ پیش بروم. کاراکتر شیخ مقصود در این نمایش نماد همان آدمهایی است که رفتارشان یک نوع کمدی تلخ را تداعی میکند.
شما به عنوان کسی که این روزها یکی از نمایشهای پرمخاطب را روی صحنه دارید، وضعیت ارتباط مخاطبان با این هنر را چگونه میبینید و فکر میکنید وضعیت فعلی تئاتر توانسته مردم را آنگونه که باید به خود جذب کند؟
ببینید! قاعده کلی این است که مخاطب از کار خوب استقبال میکند. به نظر من این هشیاری هر کارگردانی را نشان میدهد که اگر در هفته اول دید سالن نمایش اثرش پر نمیشود، بداند که ایراد در کار خودش است. مخاطب امروز هم مخاطب باهوشی است. بعضی وقتها پیش آمده که مخاطبان از نمایشی استقبال کردهاند ولی بعد از آنکه از سالن بیرون آمدند از کار خوششان نیامده است. حالا ممکن است به خاطر حضور سلبریتیها در این نمایش از دیدن آن استقبال کردهاند یا به هر دلیل دیگری، ولی در هر صورت اگر اثر بنمایه خوبی نداشته باشد، هرچقدر هم برای آن تبلیغ کنید در نهایت بیشتر از یک یا 2 هفته نمیتوانید سالن نمایشتان را پرکنید و بعد از آن قطعا این دهان به دهان در بین تماشاچیها میچرخد که این اثر کیفیت بالایی ندارد.
حالا که بحث حضور سلبریتیها در تئاتر مطرح شد، نظر شما درباره این اتفاق چیست؟
به نظرم حضور سلبریتیها میتواند در بعضی از موارد به تئاتر کمک کند ولی نباید این موضوع تبدیل به یک رویه ثابت شود. از این لحاظ که ما تئاتر را برای تئاتر میخواهیم. تماشاچی به سالن تئاتر میآید که تئاتر را با همان عناصر و همان فلسفه و همان فکر ببیند و این نباید تبدیل به جریانی شود که تماشاچی درام به سالن بیاید تا صرفا یک یا چند بازیگر را ببیند و سایر عناصر تئاتر را نادیده بگیرد. این اگر تبدیل به یک بدعت شود، یعنی ما راه را اشتباه رفتهایم. البته من این موضوع را به طور کلی نه تایید میکنم و نه رد. با احترام به همه سلبریتیهایی که در تئاتر حضور پیدا میکنند، به نظرم بودن آنها گاهی از موارد به کمک تئاتر میآید. برخی از این دوستان هستند که گاهی شاید فیلمهای آنها به اندازه تئاترشان فروش نداشته باشد.
شما پیش از این در حوزه آثار تصویری نیز فعالیتهایی داشتهاید، آیا برنامهای برای ساخت آثار نمایشی برای تلویزیون یا سینما دارید؟
بله! بعد از اتمام این نمایش باید سراغ تدوین فیلم «اینجا خانه من است» بروم و بعد از آن هم تصمیم دارم فیلم سینمایی «گرا» را کلید بزنم که نخستین اثر سینمایی من است. داستان این فیلم که حال و هوای آن کمدی است، مربوط به حوادث سال 66 و موشکباران تهران است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com