گروه اجتماعی: امانالله قراییمقدم، جامعهشناس و استاد دانشگاه در یادداشت پیش رو معتقد است پدیده ای که آن را ازدواج سفید می خوانند، نامش ازدواج نیست؛ چون ازدواج تعریف دارد. ازدواج پیوندی شرعی، قانونی یا عرفی است...اما سفید هم نیست؛ زیرا پایان همه اینگونه روابط، تیره، تلخ و سیاه است.
به گزارش بولتن نیوز، متن این یادداشت به شرح زیر است:
من با کلمه ازدواج سفید مخالفم و از شما هم میخواهم از اصطلاح «همباشی سیاه» استفاده کنید.
اولا اینکه این پدیده نامش ازدواج نیست؛ چون ازدواج تعریف دارد. ازدواج پیوندی شرعی، قانونی یا عرفی است...اما سفید هم نیست؛ زیرا پایان همه اینگونه روابط، تیره، تلخ و سیاه است.
هم مردان و هم زنانی که اینگونه همباشی را برای زندگیشان انتخاب کرده بودند، سرانجام در پیری و سالخوردگی تنها ماندند.
سال 52 و 53 روی این پدیده تحقیق می کردم و چهار عامل اصلی آن را یافتم:
1️⃣دانشگاه دستکم چهار سال ازدواج رسمی را به تعویق میاندازد.
2️⃣پس از دانشگاه هم خدمت زیر پرچم دست کم دوسال به این زمان اضافه میکرد.
3️⃣پیدا کردن شغل مناسب در جایگاه مناسب: کسی که بعد از چهار سال تحصیل و دو سال سربازی باید دنبال کار میگشت تا بتواند کار مناسب با درامد مناسب پیدا کند، خیلی دل و دماغی برای ازدواج نداشت.
4️⃣باب شدن تفریحات بیرون از خانواده بود. بگذارید راحت حرف بزنم. آن زمان در برخی از لایههای جامعه ما «دختربازی» داشت به یک رفتار همهگیر تبدیل میشد.
امروزه بسیاری از عوامل دیگر مانند فقر، چشم و همچشمی، نبود مسکن، بیکاری گسترده در حدی که ما هم اکنون در کشور بیش از سه و نیم میلیون فارغالتحصیل بیکار داریم و... تاثیر قابلتوجه دارند.
عاملی که بسیار تاثیرگذار است و آن چیزی نیست جز مسوولیتگریزی. یک ایده وجود دارد که مگر عقلم کم است بروم مسوولیت زندگی یک نفر دیگر را هم به دوش بکشم؟ آدمها نیازهایشان را برطرف میکنند و تصور میکنند مسوولیتی هم در قبال یکدیگر ندارند. واقعیت این است که ما دختران و پسران مسوولیتپذیری بارنیاوردهایم.
انتهای پیام/#
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
مَسعَلَ تُن!
این اُزدوج سفیدی ها یا بهتر سیاهی ها که کاخ سفید یا همان کاخ سیاه فقط پشتیبان و مشوق آنهاست و خطبه و قرارداد و ثبت ازدواج را لازم نمی دانند و میگویند آدم باید دلش پاک باشه ودل خودشان از دل گاو پاک تر است , حاضرند یک خانه یا ماشین و یا یک قطعه ملک را هویجوری ! مانند ازدواج سیاه خودشان فقط لفظی بدون ثبت وشاهد بخرند و چند ده یا چندصد میلیون پول خود را نقدا به دست طرف داده ومنتظر ماشین و خانه و ملک بدون سند بنشینند؟ یا اینکه تا حتی با وکیل و وصی , دهها امضای محضری و سند از طرف نگیرند و تا به نام خودشان ٍثبت نشود پول آنرا نمیدهند؟
چرا وقتی بعضی ها به یک مکانیک , صافکار, برقی , جوشکار, نقاش , نجار حتی بیسواد میرسند هرچه بگوید گوش میکنند ولی وقتی با دستور خدا طرف میشوند خودشان را علامه دهر دانسته و میشوند یک پا دانشمند دینی؟؟ و از خودشان ایده در میکنند!