کد خبر: ۵۳۹۰۱۹
تاریخ انتشار:
امیریل ارجمند، از ایفای نقش دانشمند معروف در نمایش «گالیله» می‌گوید

گالیله‌خوانی با پدر و سمندریان در ارگ بم

این شب‌ها نمایشی در سالن استاد ناظرزاده‌کرمانی تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه است که از دو نام بزرگ، یکی در تئاتر جهان و...

گروه تئاتر و موسیقی: این شب‌ها نمایشی در سالن استاد ناظرزاده‌کرمانی تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه است که از دو نام بزرگ، یکی در تئاتر جهان و یکی در تئاتر ایران، بهره برده است؛ نمایش «گالیله» که برتولت برشت آن را نوشته و حمید سمندریان ترجمه‌اش کرده است.

گالیله‌خوانی با پدر و سمندریان در ارگ بم

به گزارش بولتن نیوز به نقل از جام جم آنلاین، طبعا همین دو نام بزرگ، کار علی پویان را برای کارگردانی این اجرا دشوار می‌کند و همچنین بازیگران آن را مثل امیریل ارجمند، ژاکلین آواره، فاطمه امینی، بنیامین بخشی‌زاده، اسفندیار بنوال، شبیر پرستار، صادق توکلی، سعید داوودی، بهروز سروعلیشاهی، حمیدرضا سنگیان، شاهین علایی‌نژاد، بابک قادری، شاپور کلهر و امیر مولوی. حالا امیریل ارجمند که یکی از نقش‌های کلیدی «گالیله» را ایفا کرده است، به ما از این نمایش می‌گوید.

پیش از اجرا درباره خاطره‌ای از نمایش «گالیله» و حمید سمندریان در سال‌ها پیش می‌گفتید. ماجرا چه بود؟

ماجرا به سال 1379 برمی‌گردد. آن سال به‌اتفاق پدرم، داریوش ارجمند، به ارگ بم دعوت شدیم. زنده‌یاد سمندریان و هما روستا هم آنجا حضور داشتند. حدود یک‌هفته آنجا بودیم. هر روز بعدازظهر ‌همراه پدرم و استاد سمندریان به مجموعه ورزشی این ارگ می‌رفتیم. پدر و استاد در آن مجموعه همواره درباره «گالیله» صحبت می‌کردند، چون مرحوم سمندریان می‌خواست این نمایش را روی صحنه ببرد و قرار بود پدرم نقش گالیله را بازی کند. در آن یک هفته، حرف‌ها و تحلیل‌های بسیاری درباره این نمایشنامه می‌شنیدم. طوری حمید سمندریان درباره «گالیله» و پدرم درباره ابعاد این شخصیت صحبت می‌کردند که برای من بسیار جذاب و متفاوت بود. هر چند دیالوگ‌ها بسیار سخت و سنگین بودند. برای من ماجرای «گالیله» از آن موقع شروع شد. می‌دانستم اجرای این اثر و بازی در آن سخت خواهد بود، اما دکتر پویان و دیگر اعضای این گروه بسیار به من کمک کردند تا بتوانم به نقشم برسم. حالا این‌که چطور از آب درآمده را دیگران باید بگویند.

ما در این نمایش، با برخی جابه‌جایی‌های زمانی و ناهمخوانی‌های مکانی که البته مشخص است تعمدی است، مواجهیم. گویی سفر گالیله از قرنی که در آن می‌زیست تا قرن حاضر روی می‌دهد و مدام در حال سفر در زمان است. چه نیازی به این امروزینگی در به تصویر کشیدن روزگار گالیله احساس می‌شود؟

در واقع گالیله‌ای که من بازی می‌کنم، گالیله‌ای در قرن 21 است. من از قرن هفدهم تا قرن بیست‌ویکم را با خود همراه می‌کنم و با این سفر در زمان همراهم. ثابت شده است در 400 سال جهش ژنتیکی در انسان به‌وجود می‌آید. این ژن‌ها رویاها و خاطراتمان را حفظ می‌کنند، اما نمی‌توان به 400 سال قبل بازگشت چون فرهنگ آن زمان با فرهنگ امروز ما فرق می‌کند.

خب... ضرورت این جابه‌جایی‌ها در اجرای نمایش «گالیله» چه بوده است؟

اگر قرار باشد معنا و مفهوم و فضای غالب آن دوران را برای انسان‌های امروزی به وجود بیاورید، باید امروزی‌تر این نمایش را اجرا کنید تا معنی‌ای که در آن وجود دارد و شما مدنظر دارید، به تماشاگر هم منتقل شود. ما نمی‌خواستیم شعار بدهیم. در بسیاری از آثار می‌بینم که فاصله‌گذاری برشت را به سمت شعار می‌برند. فاصله‌گذاری باید استراحتی به تماشاگر بدهد نه این‌که حرف‌های قلمبه‌سلمبه را به خورد مخاطب بدهد!

گالیله‌خوانی با پدر و سمندریان در ارگ بم

گالیله برای ما از همان دوران کودکی و از همان کتاب‌های درسی یک قهرمان بود؛ کسی که کشف بزرگی کرد و حتی خیلی‌هامان دوست می‌داشتیم که به جای او بودیم یا درآینده کاری می‌کردیم که مثل او قهرمان باشیم. گالیله این نمایش اما، این تصورات ما را بر هم می‌زند. نه این‌که سیاه باشد اما دچار ضعف‌هایی هم است که آن تصویر غالب را مخدوش می‌کند. چرا؟

من معتقدم در این نمایش، گالیله دزدی نمی‌کند بلکه ایده‌ای را که در این باره مطرح است، تکمیل می‌کند و به تلسکوپ می‌رسد. همه نظریه‌هایی که گالیله ثابت می‌کند، پیش از او وجود داشته‌اند. در نظر داشته باشیم،‌ او تمام اتفاق‌ها و خلاقیت‌ها را به اوج می‌رساند. گالیله استارت خلاقانه نداشت اما تمام خلاقیت‌ها را تکمیل کرد. گالیله در بخشی از نمایش می‌گوید: هیچ اثر علمی نیست که یک نفر آن را نوشته باشد. او می‌توانست فرضیه‌ها را ثابت کند درحالی‌که بسیاری دیگر نتوانستند این کار را انجام دهند و سوختند. من نمی‌گویم گالیله قهرمان است. او انسانی از جنس مردم است اما عمیق‌تر می‌بیند. رفتار و اعتقادات او با دین و علم منافات ندارد و هر دو را در راستای هم در نظر می‌گیرد. او به زندگی خود اهمیت می‌دهد. در بخشی می‌گوید: دست‌های آلوده بهتر از دست‌های خالی است. این حقیقتی است که این نمایش از گالیله ترسیم می‌کند و زعم شخصی خودش است.

سه‌گانه گالیله ـ هیتلر ـ برشت در تهران

امیریل ارجمند می‌گوید، 17سال پیش و از لابه‌لای حرف‌های پدرش با زنده‌یاد حمید سمندریان، با نمایشنامه گالیله برشت آشنا شده است، زمانی که قرار بوده پدرش نقشی را که او امروز بازی می‌کند آن سال‌ها بازی کند. امیریل درباره این نمایشنامه می‌گوید: گالیله مهم‌ترین اثر برشت است. او نمایشنامه را سال 1937 که آلمان در دوران هیتلر قدرت گرفته بود، نوشته است، اما آن را 1943 که متفقین تا دیوارهای برلین پیش آمده بودند، منتشر کرده است. دغدغه برشت برای نگارش نمایشنامه در روزگار دیکتاتوری هیتلر اتفاق عجیبی است در تاریخ ادبیات آلمان. گالیله در بخشی از نمایشنامه می‌گوید: موقعی که از آلمان می‌گذری و حقیقت را زیر لباس پنهان کرده‌ای، مراقب خودت باش! تمام حرف برشت در آخرین دیالوگ نمایش گفته می‌شود! در این نمایشنامه گالیله نمی‌گوید، موقعی که از ایتالیا می‌گذری و!...

گالیله گیتاریست ارجمند پیانیست!

یکی از نکات جالب توجه در نمایش گالیله این است که گالیله، نوازنده گیتار است. البته این مساله که امیریل ارجمند خود نوازنده است در تصمیم کارگردان برای این ایده افزون بر متن تاثیر داشته است. ارجمند در این باره می‌گوید: همین‌طور است اما ابتدا پیانو مدنظر ما بود و نمی‌توانستیم پیانو را بیاوریم، چون من نوازنده گیتار بودم و در آن دوران در ایتالیا نواختن گیتار مرسوم بود، ساز را تغییر دادیم.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین