گروه فرهنگی: حضرت عمار و پدر و مادرش از سابقین در اسلام بودند. بر اساس روایتی، وی بعد از سی و چند نفر مسلمان شد و بنابر روایتی دیگر، یکی از هفت تن مسلمان نخست بود. عمار، برادرش عبدالله، پدرش یاسر و مادرش سمیه، بلال، خَبّاب، و صُهَیب، به دست قریش به شدیدترین وجهی شکنجه شدند تا از اسلام روگردان شوند.
به گزارش بولتن نیوز، عمار در کنار سلمان، مقداد، ابوذر از نخستین شیعیان دانسته شدهاند که در زمان پیامبر(ص) بدین نام شناخته شدهاند. عمار, معیار حق بود. رسول خدا(ص) فرموده بود: عمار با حق است و از آن جدا نمى شود. از این رو در بروز فتنه ها وقتى کار بر مردم مشتبه مى شد, نگاه مى کردند عمار در کدام طرف است, همان جبهه را جبهه حق مى دانستند. در نبرد صفّین نیز, وجود عمار در میان لشکریان امیرالمؤمنین(علیه السلام) دلیلى بود بر اینکه این سو حق, و جبهه مقابل, باطل و ستمگر است.
عمار در دفاع از حق علی(ع) بر ولایت در آغاز از بیعت با ابوبکر سرباز زد. وی در زمان خلیفه اول در جنگ یمامه شرکت کرد و در این جنگ بود که گوشش بریده شد. در دوران خلافت عمر فرماندار شهر کوفه و فرمانده سپاه مسلمانان در این شهر شد. در دوران فرماندهی او بود که جنگ نهاوند روی داد و بخشی از مناطق داخلی ایران فتح شد. اما بعد از چندی از این منصب عزل شد. منابع تاریخی علت عزل وی را به روشنی بیان نکردهاند و برخی گزارشها از نارضایتی مردم و درخواست آنان از عمر برای عزل عمار خبر دادهاند. علت این اعتراضها به روشنی ذکر نشده است؛ در یکی از این گزارشها اعتراض مردم به ضعف عمار و بیاطلاعی وی از سیاست نسبت داده شده است.
در زمان خلیفه سوم مشاجراتی شدید میان وی و عمار درگرفت. یکی از این موارد اعتراض عمار به تبعید ابوذر به ربذه بود که به مشاجره شدیدی بین عمار و عثمان انجامید و عمار به دستور عثمان به سختی کتک خورد. عثمان قصد داشت عمار را از مدینه تبعید کند اما با اعتراض بنی مخزوم و امام علی(ع) از این کار منصرف شد. برخی گزارشها ماجرای برخورد، مشاجره و ضرب و شتم عمار را، زمانی دانستهاند که او و سایر کوفیان به شرابخواری و بیقیدی ولید بن عقبه که از سوی عثمان حاکم کوفه بود، اعتراض کردند. گزارش دیگر ضرب و شتم عمار را زمانی ذکر کرده است که عمار به نحوه تقسیم بیت المال از سوی عثمان اعتراض و به این سخن خلیفه که نحوه مصرف بیتالمال را از اختیارات خود میدانست، انتقاد کرد.
عمار در ماجرای شورش بر عثمان با معترضان همراهی داشت. او در مصر به معترضان پیوست و در مدینه در محاصره عثمان شرکت داشت. عمار یاسر از طرفداران خلافت علی(ع) بود. در زمان وفات عمر و ماجرای تشکیل شورای تعیین خلیفه، در گفتگویی با عبدالرحمن بن عوف به او توصیه کرد علی(ع) را انتخاب کند تا مردم دچار تفرقه نشوند. بعد از کشته شدن عثمان، عمار از جمله افرادی بود که مردم را به بیعت با علی(ع) دعوت میکردند. وی در حکومت امیرالمؤمنین(ع) در جنگهای جمل و صفین شرکت داشت. در جمل، فرمانده میسره [سمت چپ] لشکر امام(ع) بود. و در روز سوم جنگ صفین نیز وی فرمانده لشکر امام(ع) بود.
امر مهم در حقانیت و سعادت کسی چون عمار یاسر، انتخاب از سر هشیاری و عمل از سر عقیده و بصیرت است. وفاداری عمار با امام علی علیه السلام به دلیل همین بصیرت بود که چنان ارزشی یافت که او را ملاک حقانیت قومی قرار دهد و این بصیرت در همه لحظات زندگی عمار یاسر جاری بود. در روز شهادتش، امام علی علیه السلام او را پیش از نبرد در آغوش گرفت و با او وداع کرد و فرمود: «ای عمار! خدا تو را جزای خیر دهد که خوب برادر و رفیقی بودی.» عمار پاسخ داد: «به خدا قسم، با بصیرت و بینش از شما پیروی می کنم؛ زیرا در روز حنین از پیامبر شنیدم که فرمود: عمار! پس از من فتنه و آشوبی پیش می آید. در آن زمان، از علی پیروی کن که او با حق است و حق با اوست.» این بصیرتی بود که بسیاری از مردم آن زمان چشم و دل خود را از آن محروم می داشتند.
روزی دیگر از نبرد سخت صفین گذشت و شب فرا رسید. تاریکی شب آتش جنگ را کم سو کرده بود. اجساد کشتگان در میانه میدان بر جا مانده بود. مولای متقیان، امام علی علیه السلام ، دل شکسته، ولی صبور در میان اجساد می گشت تا آنکه گریان و اندوهناک بر زمین نشست و کسی را در بر گرفت و فرمود: «ای مرگ! تو از من دست نمی کشی. همه دوستانم را از من گرفتی. گویی کسانی را که دوست دارم، به درستی می شناسی و به سویشان می آیی.» کسی که اینک چنین آرام در آغوش ولیّ خدا آرمیده بود، عمار بن یاسر بود؛ یاوری وفادار و با شهامت، فداکار و صبور، با ایمان و آگاه برای رسول خدا صلی الله علیه و آله و جانشین او، علی مرتضی که پس از شهادتش، خود امام بر او نماز خواند و او را بر اساس وصیتش، با همان لباس خونین جنگ به خاک سپرد.
اما حضرت عمار یاسر در معارف سیاسی جهان اسلام و مذهب تشیع جایگاه ویژه ای دارد. رهبر انقلاب در این باره فرمودند: «می دانید، سختى پرچم امیرالمؤمنین از پرچم پیغمبر، از جهاتى بیشتر بود؛ چون در پرچم پیغمبر دشمن معلوم بود، دوست هم معلوم بود؛ در زیر پرچم امیرالمؤمنین دشمن و دوست آنچنان واضح نبودند. دشمن همان حرفهایى را میزد که دوست میزند؛ همان نماز جماعت را که تو اردوگاه امیرالمؤمنین میخواندند، تو اردوگاه طرف مقابل هم -در جنگ جمل و صفین و نهروان- می خواندند. حالا شما باشید، چه کار میکنید؟ به شما می گویند: آقا! این طرفِ مقابل، باطل است. شما میگویید: اِ، با این نماز، با این عبادت! بعضىشان مثل خوارج که خیلى هم عبادتشان آب و رنگ داشت؛ خیلى.»
ایشان جبهه های سیاسی و صحنههاى سیاسى را به جبههى جنگ مثال زدند و افزودند: «اگر شما تو جبههى جنگ نظامى، هندسهى زمین در اختیارتان نباشد، احتمال خطاهاى بزرگ هست... اگر بصیرت نداشته باشید، دوست را نشناسید، دشمن را نشناسید، یک وقت مىبینید آتش توپخانهى تبلیغات شما و گفتوشنود شما و عمل شما به طرف قسمتى است که آنجا دوستان مجتمعاند، نه دشمنان. آدم دشمن را بشناسد؛ در شناخت دشمن خطا نکنیم. لذا بصیرت لازم است، تبیین لازم است.»
مقام معظم رهبری با این مقدمه به نقش خواص پرداختند و در جملاتی پرمغز فرمودند: «یکى از کارهاى مهم نخبگان و خواص، تبیین است؛ حقایق را بدون تعصب روشن کنند؛ بدون حاکمیت تعلقات جناحى و گروهى و بر دل آن گوینده اینها مضر است. جناح و اینها را باید کنار گذاشت، باید حقیقت را فهمید. در جنگ صفین یکى از کارهاى مهم جناب عمار یاسر تبیین حقیقت بود. چون آن جناح مقابل که جناح معاویه بود، تبلیغات گوناگونى داشتند. همینى که حالا امروز به آن جنگ روانى می گویند، این جزو اختراعات جدید نیست، شیوههاش فرق کرده؛ این از اول بوده. خیلى هم ماهر بودند در این جنگ روانى؛ خیلى.»
رهبر انقلاب سپس به نقش آفرینی همان شخصیت کلیدی یعنی عمار یاسر پرداختند: «این کسى که از این طرف، خودش را موظف دانسته بود که در مقابل این جنگ روانى بایستد و مقاومت کند، جناب عمار یاسر بود، که در قضایاى جنگ صفین دارد که با اسب از این طرف جبهه به آن طرف جبهه و صفوف خودى میرفت و همین طور این گروههایى را که -به تعبیرِ امروز، گردانها یا تیپهاى جدا جداى از هم- بودند، به هر کدام میرسید، در مقابل آنها مىایستاد و مبالغى براى آنها صحبت میکرد؛ حقایقى را براى آنها روشن میکرد و تأثیر میگذاشت. یک جا می دید اختلاف پیدا شده، یک عدهاى دچار تردید شدند، بگو مگو توى آنها هست، خودش را به سرعت آنجا میرساند و برایشان حرف می زد، صحبت می کرد، تبیین می کرد؛ این گرهها را باز میکرد.»
در واقع نقشه راهی که مد نظر رهبر انقلاب است، در شخصیت عمار یاسر بروز و ظهور دارد و جریان ارزشی اگر می خواهد در شرایط کنونی رسالت خود را بازیابد، باید عمارگونه عمل کند. عمارگونه بودن یعنی نخست کسب بصیرت و بعد تبیین درست و بدون انحراف مسائل برای جامعه.
منابع:
دانش نامه مجازی مکتب اهل البیت (ع)
مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
پایگاه اطلاع رسانی حوزه علمیه
وبلاگ شاهد
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com