گروه اجتماعی: ماه مهر مطابق همیشه هم زمان است با بازگشایی مدارس و سال تحصیلی جدید و دغدغه های خانواده ها برای تعلیم و تربیت فرزندانشان. دو مقوله تعلیم و تربیت همان دو حلقه ای هستند که اگر یکی مشکل داشته باشد, قطعا دیگری نیز مثمر ثمر نخواهد بود. دقیقا همان وضعیتی که امروز نظام آموزشی کشورمان به آن مبتلا گشته است. سیستم آموزشی فرسوده ای که با بزک کردن و تغییرات مداوم نیز کارآمد نخواهد شد. زیرا به جای علاج اصلی و درمان قطعی, تنها شاهد استفاده از مسکن هایی هستیم که بعضا هیچ اثری هم ندارند و حتی عوارضی را نیز ایجاد می کنند.
به گزارش بولتن نیوز، مشکل اصلی هم نظام آموزشی کهنه ایران است. امروزه دیگر آموزش به شکلی که همچنان در مدارس ایران رواج دارد, منسوخ گشته است و دانش آموزان در کشورهای پیشرفته از آموزش هایی بهره مند می شوند که در زندگی روزمره به آن ها کمک کند. در کنار مسائلی این چنینی در نظام های آموزشی جدید بحث تربیت اجتماعی و اخلاقی کودکان بسیار پر اهمیت است. آن هم در کشورهایی که آموزه های اخلاقی نابی هم چون آموزه های اسلامی را در اختیار ندارند. اما در نقطه مقابل نظام آموزشی ایران کمترین اهمیت را برای موارد پرورشی و تربیتی قائل است.
نمود بیرونی آن را هم به کرات در مدارس کشور دیده ایم. معلمان پرورشی اساسا هیچ درک درستی از وظیفه خود ندارند و بدون حداقل خلاقیت یک سری اطلاعات خشک به محصلان می آموزند که اکثرا هم آن قدر بد این انتقال اطلاعات صورت می گیرد که کودکان هیچ چیزی درک نخواهند کرد. از طرف دیگر علاوه بر این که اکثر معلمان پرورشی هیچ اهمیتی برای درس خود قائل نیستند, اکثر مدیران مدارس نیز اهمیتی به بحث تربیت کودکان نمی دهند و معمولا شاهدیم که ساعت کلاس پرورشی به جبران ریاضی و دروس دیگر تعلق می گیرد.
در کنار این موارد اگر اعتقادی نیز به امر تربیت وجود داشته باشد, تربیت سنتی و شیوه های 30 سال پیش ازاین است. اصولا معلمان قدیمی با روش های جدید آشنا نیستند و اعتقادی هم به علوم جدید تربیتی ندارند و ترجیح می دهند با روش هایی اشتباه که سال ها تکرار گشته اند و تنها تنفر کودکان از مدرسه را در پی داشته اند, به کار خود ادامه دهند. متاسفانه در جبر تحمیلی معلمان با سواد و جوان نیز در نظام آموزشی وارد نمی شوند و مورد بی مهری آموزش و پرورش قرار می گیرند.
از سوی دیگر در روش های قدیمی هیچ تعاملی میان اولیا و مربیان وجود ندارد و همه چیز یک طرفه است و فقط معلمان مواردی را می گویند و تحمل شنیدن هیچ حرفی از اولیا را ندارند. اگر هم چیزی به عنوان رابطه میان این دو نهاد وجود داشته باشد, در سطح یک جلسه اولیا و مربیان است که تنها معلمان از خواسته ها و توقعات خود می گویند و در پایان نیز مدیران مدارس تقاضای کمک و شهریه می کنند. علت هم مشخص است. در سیستم آموزشی قدیمی اصولا معلمان سطح سواد بالاتری از اولیا داشتند و پدر و مادرها حرف فردی که بالاتر از خود می دانستند را بی چون و چرا می پذیرفتند. اما امروز چنین نیست. امروز پدر و مادر هر دو از تحصیلات عالیه برخوردار هستند و بی شک حاضر نیستند همانگونه که با آن ها برخورد شده است, با کودکانشان نیز برخورد شود.
روش های مدرن نیز این امر را نمی پذیرند و آموزش تعاملی را برتر از یک سویه می دانند. آموزش تعاملی به این معنی که بین اولیا و مربیان یک توافق دو طرفه حاصل شود و در آموزش و پرورش با هماهنگی یک دیگر, یک برنامه آموزشی را در خانه و مدرسه برای کودک اعمال کنند. شاید عده ای بگویند که قبلا هم این چنین بوده است اما باید در جواب گفت که هرگز چنین رابطه ای میان اولیا و مربیان وجود نداشته است. پیش از این اگر برنامه ای بوده است به صورت جمعی و از سوی معلمان بوده است و با توجه به شرایط هر کودک برنامه ریزی مناسبی انجام نشده است.
اما در رویکرد تعاملی می بایست شرایط هر کودک جداگانه بررسی شود و در یک جلسه مشترک میان معلم و اولیا یک راهکار مشترک برای آموزش و پرورش کودک در خانه و مدرسه پی گرفته شود. البته چنین کاری مستلزم وجود معلمان به روز و جدیدی است که به روش های نوین آموزشی اعتقاد دارند و نه معلمانی که با روش هایی متعلق به 30 سال پیش به تدریس می پردازند. در واقع چاره اصلی در دو چیز است. اول تغییر رویکردها و اصلاح سیستم آموزشی و دوم به کارگیری نیروهای جوان و خلاق که بتوانند با استفاده از علوم و روش های نوین, نسلی فرهیخته تحویل جامعه بدهند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com