به گزارش بولتن نیوز، نیاز به آب و تراکم شهرها و روستاها در حاشیه فرات، باعث شد تا کاروان اسیران مسیر خویش را از کنار فرات انتخاب کند. گزارش آن است که به «دیری» از نصاری که احتمالا مخروبه بود، رسیدند. فرماندهان و سربازان برای استراحت و صرف غذا متوقف شدند و به خوردن و آشامیدن و شادی پرداختند. سرها را از صندوق نیز بیرون آوردند و دست به دست گرداندند.
بنابراین گزارش، در این هنگام دستی از دیوار برون آمد و با قلمی خونین و آهنین نوشت: آیا امتی که امام حسین (ع) را کشتند چشم امید به شفاعت جدش در روز قیامت دارند. نه، هرگز چنین نخواهد شد و اینان روز قیامت در عذاب خواهند بود. آنان امام حسین (ع) را بیدادگرانه کشتند و با کتاب الهی ستیز و مخالفت کردند.
مجلس و بزم فرماندهان و سربازان به هم خورد. وحشتزده گریختند و سپس سرها را در صندوق نهادند و از این منزل کوچ کردند. سلیمانبنمهران اعمش میگوید:در طواف کعبه بودم، دیدم مردی میگرید و میگوید: اللّهم اغفرلی و اَنَا اعلمُ انَکَ لا تغفر. گفتم چرا چنین میگویی؟
پاسخ داد: من یکی از چهل نفری بودم که سر امام حسین (ع) را به شام میبردند. وقتی به اولین منزل بر دیر نصارا رسیدیم، سر را بر نیزه کردیم و به طعام نشستیم. ناگهان دستی پیدا شد و با قلمی آهنین بر دیوار نوشت. بسیار ترسیدیم. یکی از ما تصمیم گرفت دست را بگیرد، اما دست ناپدید شد.
در برخی روایات، وقتی از راهب پرسیدند گفت: ۵۰۰ سال قبل از بعثت پیامبر شما، این جمله نگاشته شده است. این ابیات را به خط سریانی نیز نقل کردهاند.
شایان ذکر است؛ منزلگاه قادسیه همان سرزمین مشهور عراق است که جنگ میان سپاهیان اسلام و یزدگرد سوم ساسانی رخ داد. قادسیه در ۱۵ فرسنگی کوفه است. در این منزل امکلثوم با آه و اندوه این اشعار را زمزمه کرد: مردان ما را کشتند و روزگار، بزرگان ما را از ما گرفت و اندوه و سوزش ما را افزود. مردمان پستی که میدانستند ما دختران رسول خدا هستیم بر ما هجوم آوردند و ما را بر شتران برهنه سوار کردند. گویی ما غنایم برای آنان بودیم. ای رسول خدا، بر تو سخت و سنگین است کاری که کردند. ای گروه، شما کافر به رسول خدا شدید. وای بر شماای گمراهان کافر.
کاروان حمل سرها، به نزدیکی جصاصه رسید. جصاصه شبیه دهکده بود. در اینجا درنگ کردند و از آنجا به حاکم تکریت نامه نوشتند که ما همراه با سر خارجی میآییم. برای ما آذوقه و علوفه آماده کنید. مرد نصرانی که اهل تکریت بود قافله را ملاقات کرد و گفت: ای قوم! خداوند ناظر و حاکم بر کار شماست. من در آن روز در کوفه حاضر بودم. این سر، سر خارجی نیست، سر حسینبنعلیبنابیطالب (ع) است. وای بر شماای بیدادگران.
وقتی مسیحیان منطقه شنیدند، انجیل در دست گرفتند و با ناقوس و صلیب بیرون آمدند و بر تپهای که «خضراء» خوانده میشد بالا رفتند، وقتی سر مبارک امام حسین (ع) را دیدند ناقوسها را نواختند و گفتند:پروردگارا، ما از این قوم که فرزند دختر پیامبر خود را تشنهکام کشتند و اهل بیت و یارانش را به خاک و خون کشیدند، بیزاریم. آنگاه از ورود خولیبنیزید به شهرشان جلوگیری کردند.
جصاصه در آن زمان قریهای از توابع کوفه و نزدیکی قصر هبیره بوده است.
گفتنی است؛ تکریت در سی فرسنگی بغداد و در جانب غربی دجله قرار دارد. عمده مردم شهر نصرانی بودند در شهر قلعههای بزرگ بود و محل تجمعی به نام بیعةالخضراء.
حاکم تکریت فرمان داد شهر را آراستند. طبّالان طبل زدند. علم افراشتند. مردم بر پشتبام و کوچهها جمع شدند. آنان از همدیگر میپرسیدند چه شده است؟ گفتند: سر خارجی آوردهاند که بر یزیدبنمعاویه شوریده و کشته شده است.
مردی مسیحی که از کوفه آمده بود و از ماجرا خبر داشت گفت: وای بر شما این سر، سر پسر پیامبر این قوم است. همه به کلیساها رفتند و ناقوس نواختند. رهبانان شهر جمع شدند و در صومعه را بستند و کاروان را به درون شهر راه ندادند. این رفتار و برخورد مردم تکریت باعث شد تا از ورود به شهر خودداری کنند و به راه خود ادامه دهند.
کاروان با گذشتن از کنار شهر تکریت به اعمی رسید. در آنجا درنگ کوتاهی کرد و به راه خود ادامه داد.
خاطرنشان میشود؛ همانگونه که از نام پیداست در محل دیر عُروه، دیر یا صومعهای بود که عبادتگاه راهبان مسیحی بوده است. در دیر عروه نیز درنگ کوتاهی بوده و کاروان اسیران از آنجا به صلینا رفته است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com