گروه سینما و تلویزیون: برخلاف بسیاری از فیلم های سینمای ایران که فضایی دلمرده و بیروح دارد و ضرباهنگ آنها موجب دهان دره و تیرگی و غمباری رنگهای موجود در آن آثار، باعث پیرچشمی و کوررنگی میشود، «ایتالیا ایتالیا» دستکم در نیمه اول فیلم، پر از رنگ، حرکت، ریتم و افکتهای صوتی شنیدنی است و در فرم، لذتی همپای برخی فیلم های استاندارد سینمای جهان به تماشاگر میدهد.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از جام جم آنلاین، کاوه صباغزاده، نویسنده و کارگردان جوان این فیلم، تجربه چند سال دستیاری کارگردان و برنامهریزی را داشته و درمجموع موفق شده با بهرهگیری از تجارب شخصی و ترکیب آن با خلاقیت و نیروی جوانی، فیلمی گرم و خوش آب و رنگ بسازد؛ اثری که البته نقدهایی چون لحن دوپاره فیلم هم درباره آن مطرح است.
برفا، شخصیت زن فیلم ایتالیا ایتالیا (با بازی سارا بهرامی) که یک دستیار کارگردان است، پرداخت و اجرای خیلی خوبی دارد و تقریبا همه ریزهکاریهای این حرفه را به نمایش میگذارد. این نکته نشان میدهد بهتر است نویسندهها و کارگردانها سراغ موضوعی برای خلق بروند که از آن شناخت کاملی دارند؛ کاری که شما باتوجه به چند سال تجربه دستیاری کارگردان و برنامهریزی انجام دادید.
بله، بشدت به این مساله اعتقاد دارم. برای اینکه هر نویسنده و کارگردانی باید درباره همان چیزی که در زندگی شخصی یا فضای شغلی به آن نزدیک است، بنویسد و خلق کند. یکی از دلایلی که برفا خیلی واقعی درآمده همین است، چون من این کاراکتر را میشناختم. ضمن اینکه خود سارا بهرامی هم یک ماه تمرین دستیاری کرد. او بیشتر از این که با من سروکله بزند، با گروه کارگردانی فیلم سروکله میزد و از تجربیات آنها میپرسید و با هم حرف میزدند.
واقعا فیلم سینمایی ساختن در اولین گام این قدر سخت است؟
(میخندد) واقعا خیلی سخت است.
یکی از امتیازات فیلم شما، ریتم مناسب و خوشرنگ و لعاب بودن آن است. ضمن اینکه از تصاویر لایی و آرشیوی هم خوب استفاده کردهاید.
فکر میکنم ما در سینمای ایران خیلی نسبت به مساله بستهبندی درست محصولات فرهنگی بویژه فیلم عقب هستیم، دقیقا مثل بستهبندی کالاهای ایرانی از جمله شیر و پنیر که موقع بازکردن یا میریزد یا دستمان را میبریم. مردم این روزها خیلی راحت به فیلمهای سینمای جهان دسترسی دارند و میتوانند آثاری خوش آب و رنگ و چشمنواز ببینند. سینمای جهان به چشم بیننده هم احترام میگذارد، اما وقتی تماشاگر اینجا به سینما میرود با یکسری فیلم یک شکل و یک رنگ با قصههایی مشابه مواجه میشود. یکی از دلایلی که مردم ما به دیدن فیلمها نمیروند، همین شکل ظاهری فیلمهاست. رنگبندی فیلمها خیلی خوش رنگ و لعاب نیست و مرده و سرد است و سینمای ایران خیلی شبیه شهر تهران شده. اگر شما تهران را در یک لانگشات بگیرید، کلا 20 یا 30 مدل ماشین بیشتر وجود ندارد و رنگبندی ماشینها و خانهها و... شبیه هم است و آدمها شبیه هم لباس میپوشند، درحالیکه باید از همه رنگها استفاده کرد. سینما جایی است که مردم برای تفریح به آنجا میروند و باید چشم و گوششان هم تفریح کند. فیلمها ضمن اینکه نیاز به تصاویری خوب دارند، همچنین باید موسیقی و حاشیه صوتی خوبی هم داشته باشند. سینما جزئی از صنعت سرگرمیسازی است، پس باید جنسی که شما در این فضا عرضه میکنید خوشگل باشد.
احیانا آن سریال هم اسم پیش از انقلاب، برای فیلم شما دردسرساز نشد؟
نه، چه زمان دریافت پروانه ساخت و پروانه نمایش هیچ مشکل خاصی نداشتیم و کسی انگشتی روی آن نگذاشت.
فیلم از جایی به بعد تغییر مسیر میدهد و نیمه تلخ دوم آن ربطی به نیمه اول شاد و مفرح آن ندارد. فکر نمیکنید الان فیلمتان لحن دوپارهای دارد؟
چرا، کاملا همینطور است و حتی در فیلمنامه هم همینطور بود و زمان اجرا هم میدانستیم که این اتفاق میافتد. درواقع سعی نکردم جلوی آن را بگیرم، چون خیلی به حس و حال این دو کاراکتر ـ نادر و برفا ـ نزدیک بود. اول فیلم که در فلاش بک میگذرد، حال این دو خیلی خوب است و زندگی خیلی خوبی دارند، اما نیمه دوم که در زمان حال میگذرد، لحن فیلم متفاوت میشود، چون حال کاراکترهای اصلی ما عوض شده است.
علاقه شخصی من این بود که همان فضای شاد و سرخوش نیمه اول فیلم تا پایان ادامه پیدا میکرد. چرا به این نتیجه رسیدید که آن اتفاق تلخ در زندگی این زوج بیفتد؟
این دیگر به همان داستان کوتاه «موضوع موقت» (از مجموعه «مترجم دردها») نوشته جومپا لاهیری برمیگردد که فیلمنامه را از آن اقتباس کردم. خط اصلی داستان به مردی میپردازد که زندگی مشترکش در حال فروپاشی است و زن دنبال بهانه ای میگردد که بحث جدایی را با شوهرش درمیان بگذارد. آن ماجرای تعیینکننده و اعترافات شبانه هم در همان داستان وجود دارد. شغل سینمایی برفا و شغل نادر ـ مترجم زبان ایتالیایی ـ به داستان اضافه شده و به تبع آن وضعیت شخصیتها را هم کمیتغییر داده است. ضمن اینکه آن فضای فانتزی و موزیکال و لحن طنازانه ایتالیایی نیمه اول فیلم هم به داستان اصلی اضافه شده است.
برخی هم نسبت به این سبک زندگی طرح شده در فیلم نقد دارند و معتقدند شخصیت زن، خیلی راحت به آن عشق اولیه و زندگی مشترک پشتپا میزند.
این چیزی که اشاره میکنند تا حدودی درست است، چون طبق داستان اصلی شخصیت زن بعد از زایمان و آن اتفاق، دچار افسردگی شده و این یک بحران در زندگی مشترک آنها ایجاد میکند. درعین حال خود این زوج معتقدند که زندگی آنها به یک تغییر اساسی نیاز دارد. برفا در این میان تصمیمیغیرمنطقی برای ازهمپاشیدن زندگی میگیرد، اما نادر (حامد کمیلی) که در همه حال همسرش را مراعات کرده، درنهایت برای حفظ زندگی مشترک و بازگرداندن عشق، فرمان زندگی را به دست میگیرد تا با هم ته دره نروند. این نادر است که برای جلوگیری از رفتار جنون آمیز برفا، یک سوزن به زندگی مشترکشان میزند و آنها در پایانی خوشبینانه و امیدوارکننده، زندگی خود را برای شروعی دوباره ریاستارت میکنند.
یک تهیهکننده خوب
پدرم مهدی صباغزاده علاوه بر اینکه تهیهکننده خیلی خوبی برای من در این کار بودند، مشاور کارگردان هم بودند. با اینکه «ایتالیا ایتالیا» کار خیلی سنگینی بود، اما من فشار تولید را خیلی حس نکردم و همه چیز خیلی راحت انجام شد. خیلی از کارکردن با ایشان راضی بودم.
دستیاری یا ساخت فیلم کوتاه؟
آنهایی که سالها دستیارکارگردانی کردهاند، فیلمساز بهتری میشوند یا آنها که فیلم کوتاه میسازند؟ صباغزاده در پاسخ به این سوال میگوید: بهتر است آن کسی که میخواهد فیلم بلند سینمایی بسازد، حتما دستیارکارگردانی کرده باشد، حتی اگر تعداد زیادی فیلم کوتاه ساخته باشد. کارگردانی که فیلم کوتاه ساخته، کارگردانی و دکوپاژ کردن را بطور عملی یاد گرفته، اما دستیار کارگردانی در فضای حرفهای سینما باعث میشود مدیریت هزینهها، مدیریت زمان، مدیریت گروه و روابط عمومی در پروژه را یاد بگیرد که در این صورت قطعا میتواند خیلی کمکحال تهیهکننده باشد. ضمن اینکه دستیار کارگردان چون با کارگردان های مختلف کار میکند، میتواند از تجربیات آنها بهرهمند شود و وقتی خودش میخواهد فیلم بسازد، کمتر کشف و شهود میکند و ایراد کارگردانهای دیگر را تکرار نمیکند. کسی که فقط فیلم کوتاه ساخته، کار با کارگردانهای دیگر را تجربه نکرده است. در این چند سال ثابت شده، شاید برخی دستیار کارگردانهایی که فیلمساز میشوند، فیلم متوسطی ساخته باشند، اما همین آثار از لحاظ استاندارد ساختاری درست دارند. این افراد معمولا قصه گوترند و کمتر سراغ فرم میروند، یا اگر هم میروند قصه برای آنها اولویت اول را دارد، ضمن اینکه از نظر ساختاری و دکوپاژ هم بیشتر به سینما شبیه است. اصولا فیلمهای فیلمسازانی که فیلم کوتاهساختهاند، تجربیتر میشود، درحالی که دستیاران، حرفهایتر فیلم میسازند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com