کد خبر: ۵۲۷۱۲۴
تاریخ انتشار:

باید راجع بهش حرف بزنیم!

تجربه سالیان چنان بر جای‌جای بازی‌اش عیان است که حتی در جاهایی که مانند یک کاراکتر انیمیشنی فضای کلی را به‌عمد می‌شکند

گروه فرهنگ و هنر: در یادداشت پیش رو  که  آیه کیان‌پور پیرامون باید راجع بهش حرف بزنیم نگاشته، نگارنده معتقد است:نمایش «نمی‌تونیم راجع بهش حرف بزنیم» به نویسندگی پیام سعیدی و کارگردانی جابر رمضانی قصه‌ یک فروپاشی درونی را نقل می‌کند؛ فروپاشیدنی از جنس خوردن و خورده‌شدنِ ما، هویت، جایگاهِ احساسات و عواطفمان. 

به گزارش بولتن نیوز، متن این یادداشت که در روزنامه شرق ،نیز منتشر شده به شرح زیر می باشد:

حواست را جمع کن، ببین، بشنو، بچش و بیاشام... تو سر میزی نشسته‌ای که یک پایه‌اش گم شده، که کمی بیشتر از کمی، هویتش گُم شده...  تو یک تماشاچی در سالن تئاتر نیستی، بخشی از یک شام خانوادگی هستی، نمای نزدیک، طوری که انگار بازیگران در نقش مادر، خواهر، برادر و بابات درست کنار تو نشسته‌اند و همه رازی را پنهان می‌کنند؛ رازی که نمی‌توانند راجع بهش حرف بزنند و به جای حرف‌زدن راجع به این هولناکی مشکوک، به خوردن و فروخوردن پناه برده‌اند؛ خوردن بقایای به‌جامانده از شمایل یک زندگی خانوادگی و فروخوردن خشم، حقیقت و انکار توأمان؛  انکاری که از «بابات» شروع می‌شود و به همه سرایت می‌کند و از میان غذاهای متعفنِ روی میز لقمه چرب دلپیچه‌آوری می‌شود در دهان «برادر»، دهانش را پر می‌کند از خشم تا نگوید، او این انکار و خشم را به‌زور می‌بلعد و بعد بالا می‌آورد و با هر بار بالاآوردنش یک‌بار دیگر خود را در این ضیافت شام تحقیر می‌کند.

از این تحقیر، از این خودآزاری آگاهانه، آرام می‌گیرد، از حرف‌نزدن و فروخوردن، همان‌گونه که مادر که با هق‌هق مکانیکی‌اش که خبر از ناخالصی و تقصیر می‌دهد و دیگران با گم‌شدن در فضای مجازی، ‌گیرکردن در یک بازی تمرکزی و... آرام می‌گیرند، او بالا می‌آورد و چند دقیقه بعد، نیازی مازوخیستی، آغشته به تنفر از خویش او را وادار به خوردن و فروخوردن و بالاآوردن مکرر می‌کند؛ تنفر از دانستن سرچشمه تقصیر و اجبار به انکار. او می‌داند چه چیزی این میز شام خانوادگی را به ویرانه به‌جامانده‌ای از خانواده‌ای دلنشین تبدیل کرده.

او می‌داند  فقط کَم‌شدن یکی از انگشتان دست می‌تواند تا ابد آدم را در زمره معلولان قرار دهد و اینک یکی از اعضای این میز، شاید معصوم‌ترینشان کَم شده و این یعنی دیگر نه این میز، میز نمی‌شود نه این شام، شام خانوادگی! و برای درمان این درد دلهره‌آور یک دستور دیکتاتورمآبانه وجود دارد: «نمی‌تونیم راجع بهش حرف بزنیم» بله! ما نمی‌توانیم، حق نداریم درباره گم‌شدن‌ها، کم‌شدن‌ها، خشم‌ها و تلخی‌ها حرف بزنیم. ما فقط می‌خوریم و در خود فرو می‌رویم و بالا می‌آوریم تا جا برای بیشتر فروخوردن پیدا کنیم.


نمایش «نمی‌تونیم راجع بهش حرف بزنیم» به نویسندگی پیام سعیدی و کارگردانی جابر رمضانی قصه‌ یک فروپاشی درونی را نقل می‌کند؛ فروپاشیدنی از جنس خوردن و خورده‌شدنِ ما، هویت، جایگاهِ احساسات و عواطفمان. ما به جای حرف‌زدن حرف می‌خوریم و آن‌قدر به این خوردن ادامه می‌دهیم که خورده می‌شویم... معلول، مغموم و مرده، تکه‌گوشتی فاسد که جان حرف‌زدن ندارد!


شکل و شیوه بازیگری و سیستم نیمه‌روایی حاکم بر اجرا در تناقض شدید با نزدیک‌بودن تماشاگر به میز شام قرار می‌گیرد. حضور مرد راوی بر منبری تعبیه‌شده بر میز و فاصله‌گذاری برشت‌وارش از یک‌سو موریانه‌وار رشته همذات‌پنداری تماشاگر با کاراکترهای نمایش را به‌عمد می‌جود و از یک‌سو تماشاگر چنان در دل اجراست که مجبور است خود را بخشی از آن بداند؛ یک دوگانگی چالش‌برانگیز! مشخص نیست راوی، اتفاقات در حال وقوع را تعریف می‌کند یا کاراکترها به شکلی مسخ‌شده و ناخودآگاه، گفتار بزرگ دیگری‌وار او را به اجرا درمی آورند؛ گاهی تمرد، گاهی تسلیم، چونان که در زندگی...


اثر در زمینه زیبایی‌شناسی درخشان است، صحنه، لباس و نورِ خلاقانه، تماشاگر را در تونل زمان تا قرن ١٩ میلادی پیش می‌برد و دوباره به امروز می‌رساند؛ یک نوع بی‌زمانی تودرتوی کابوس‌وار که با ذات قصه همگن است. بازی‌ها همگی از استاندارد قابل قبولی برخوردار است و می‌توان گفت تقریبا همگی توانسته‌اند با جنس نمایش آمیخته شوند. آتیلا پسیانی که بارها اهالی تئاتر را با بازی‌های درخشانش شگفت‌زده کرده، در این نمایش نیز درخشان است.

تجربه سالیان چنان بر جای‌جای بازی‌اش عیان است که حتی در جاهایی که مانند یک کاراکتر انیمیشنی فضای کلی را به‌عمد می‌شکند، همان‌قدر باورپذیر است که عطر غذاهای صد درصد واقعی روی میز! مسلط، قدرتمند و اصیل همان‌گونه که از او انتظار می‌رود.

نگار جواهریان، دخترک معصوم و شیرین سینما و تئاتر ایران،  با ابزارهایی ذاتی مانند چشمانی معصوم و لبخندی ناب که البته کارگردان نمایش با بی‌رحمی کامل همه آنها را از او گرفته و جواهریان باید روح نقش را در کالبدی بدمد که از نو قرار است خلق شود، باید که خود را، خود بازیگرش را، دست‌وپا و چشم و صدای خودش را دوباره خلق کند و خبر خوب اینکه می‌تواند از پس این کار برآيد. او حتی مغلوبِ شوق این حلول دیوانه‌وار نشده؛ شوقی که گاهی به بیراهه می‌رود و باعث می‌شود تماشاگر بازیگر را در نقش‌های غیرمتعارف کمی اغراق‌شده، خودنما و ذوق‌زده مشاهده کند، اما جواهریان چونان در نقش خویش فرورفته که گاهی در بافت صحنه گم می‌شود. صدایش می‌زنند: «فرید»، اما او نقش یک پسر جوان را بازی نمی‌کند. فریدی که او خلق کرده نه‌تنها جنسیت ندارد که بیشتر شبیه یک «انسان-حیوان» است؛ یک گرگینه دیوانه در شبی که ماه کامل می‌شود و درست آن زمان که ماه از پس ابر بیرون می‌آید و رازها آشکار می‌شود و اعترافات از مادرانه‌ترین بخش هستی نمایان می‌شود.


گرگینگی او کم‌کم کم‌رنگ و انسانیتش آرام‌آرام از عمق چشمانش اشک می‌شود. حالا «فرید» را می‌بینی؛ برادری که دلتنگ است، دیوی که دارد خلق‌وخوی انسانی می‌گیرد و همان زمان است که می‌تواند خورده شود و دوباره با قطره اشکی به معبد جان برگردد و با قدرت این تناسخ مجدد صدای بزرگ دیگری را حتی برای چند لحظه قطع کند... یک‌جور استحاله از انسان به حیوان، ماده و دوباره انسان!


با اینکه متن می‌توانست در حوزه زبان قدرتمندتر و در روند دراماتیک پخته‌تر عمل کند و می‌شد اجرائی کمی مفصل‌تر،  اما با ریتمی جان‌دارتر را روی صحنه دید، اما آنچه غیرقابل انکار است تلاش مستمر و جسارت گروه برای رسیدن به اجرائی متمایز از نمایش‌های متداول است و با اینکه کاملا مشهود است که شیفتگی کارگردان به فرم بیش از محتواست، اما تا حد زیادی این دو در هم تنیده شده‌اند؛ نکته بسیار مثبتی که در تئاترهای تجربی کمتر به آن توجه می‌شود.


در این نمایش تمام جزئیات اجرائی از ایمانی راسخ به مفهوم «تجربه» خبر می‌دهد؛ تجربه‌ای که می‌تواند بسیار‌ گران تمام شود. گرچه  برای تئاتر تجربی «نتیجه» کمتر از ذات «تجربه» اهمیت دارد، اما در یک نگاه کلی نتیجه این تجربه قابل دفاع است، نباید فراموش کرد که همه آنچه رخ می‌دهد یک آزمون و خطای پرخطر است و جابر رمضانی به همان اندازه که می‌تواند آماده شنیدن صدای تشویق باشد،  لازم است خود را برای ناسزاگویی‌های معترضانه هم آماده کند که البته این دو نوع واکنش وقتی در کنار هم قرار می‌گیرند بر درستی مسیر در یک «تئاتر تجربی» تأکیدی مضاعف می‌کنند.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین