گروه بین الملل: سال 2011 میلادی بود که گروههای تروریستی و در میان آنها داعش وارد سوریه شدند و در مدت کمی جریان تکفیری تبدیل به جریانی خطرناک برای کل منطقه گردید. این جریان در سایه حمایتهای غیرمنطقی برخی کشورها که بر این باور بودند از این جریان می توانند به نفع خود بهره بگیرند موفق شد بر بخش اعظمی از خاک سوریه و عراق حاکم شوند.
جریان تکفیری طولی نکشید که نشان داد دوست ندارد و همه را از دم تیغ می گذراند. تروریستها ها نه تنها در منطقه اعلام موجودیت کردند بلکه سراسر جهان را هدف قرار دادند و همزمان با سوریه و عراق، ترکیه، ایران، عربستان، فرانسه، آلمان، سوئد، انگلیس، آمریکا و همه و همه تبدیل به هدف در تیررس تروریستها گردید. این اقدامات تروریستها نشان داد که حامیان تروریستهای تکفیری اشتباه بزرگی در معادلات خود داشته اند از این رو جهان علیرغم تفاوت دیدگاهها بر دو محور تقسیم شد و هر دو محور از دیدگاه خود ائتلافی برای مبارزه با تروریسم تکفیری تشکیل داد.
اکنون بعد از سه سال مبارزه با داعش که نشانه های نابودی تروریستها مشهود است بار دیگر منطقه می رود رویارویی تنش های سنگینی شود که بحران را در خاورمیانه ادامه دار کند.
به نظر می رسد بازی با جریان تروریسم تکفیری جای خود را به بازیهای دیگری داده است تا بالانس قدرت در منطقه شکل نگیرد.
به اعتقاد تحلیل گران سیاسی در سطح منطقهای، قدرتهای منطقهای همچون ایران، عربستان، ترکیه و حتی کشورهایی همانند قطر و امارات متحده عربی در بحران سوریه درگیر بودهاند اما بحران تنها در این دو سطح یعنی داخلی و منطقهای محدود نشده، بلکه دو بازیگر بزرگ عرصه بینالمللی یعنی ایالاتمتحده آمریکا و روسیه نیز در قامت دو بازیگر مهم درگیر در قلب بحران خاورمیانه شدهاند. مجموع این روند، موجب شده که بحران درخاورمیانه از پیچیدگی و ظرافتهای خاصی برخوردار باشد که پایان درگیریهای نظامی را نتوان بهعنوان پایان ماجرا دانست؛ بلکه میتوان تحولات چند ماه اخیر را که تقریبا طرفهای پیروز در معادلات میدانی در آن مشخص شدهاند همچون آغازی برای دور جدیدی از بحران در منطقه دانست.
براین اساس اولین سناریو برای منطقه سناریوی تجزیه است که امروز در سطح داخلی طرفدارانی دارد. سناریوی تجزیه بر اساس اصولی استوار است که می تواند بحران را در منطقه خاورمیانه و بخصوص کشورهایی چون عراق و سوریه بازتولید کند.
این اصول عبارتند از:
1- برجسته کردن هویتهای قومی و مذهبی در راستای ایجاد تنش و افتراق و تقویت زیرساختهای تجزیه. برای درک این اصل کافی است به رسانه های منطقه و محلی نگاهی بیندازیم که تمامی خواسته ها در حال تدوین شدن براساس تفکیک هویتی است.
2- روزمره کردن تنش ها و اختلافات. کشاندن اختلافات در عراق و سوریه و البته خاورمیانه به مواردی روزانه این دیدگاه را تقویت می کند که تجزیه تنها راه رهایی منطقه از بحران می باشد.
3- بحران آوارگی و مهاجرت در منطقه آنچنان گسترش یافته است که سبب شده است طیفهای مهاجر روزانه در مقابل هم صف آرایی نمایند. صف آرایی که موجب برخورد و درگیری خواهد شد و نبود امنیت صددرصدی در منطقه نیز عاملی شده است تا این صف آرایی ها بیشتر نمود عینی داشته باشند.
4- طرح پنهانی رقابتهای قدرتها در منطقه این زمینه را فراهم کرده است که بازیگران محلی باتکیه بر بازیگران بین المللی و به استناد مسائل قومی و مذهبی تنش ها را تقویت کنند و هر گروهی و هر حزبی بخشی از سناریوی ابرقدرتها گردد.
در چنین شرایطی باید اذعان نمود دوران پس از داعش دوران سخت تری بوده و باعث می گردد که منطقه رویارویی تنش هایی سراسری گردد که خروج از آن نیازمند مدیریتی درست و منطقی باشد.
از این رو تحلیل اشتباهی است اگر گفته شود با پایان داعش منطقه به سوی ثبات پیش می رود چون اصولا داعش برای بی ثباتی بود و با از بین رفتن عامل بی ثباتی باید عامل دیگری جایگزین گردد چرا که اصل بر بی ثباتی و ایجاد تنش در منطقه است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com