به گزارش بولتن نیوز، ناآگاهی از ظرفیتها و سوابق ادبی کشورها از جمله دلایل بیتوجهی و نادیده گرفتن آثار آنهاست. آثاری که اگر مطالعه شوند موجی وسیع از لذت ادبی را به همراه خواهند آورد. مکزیک از جمله کشورهایی است که در ذهن مخاطب ایرانی کمی ناآشناست. این نوشتار نگاهی بسیار اختصاری به ادبیات در مکزیک دارد.
ادبیات مکزیک ادبیاتی است که در ادبیات مردمان بومی آمریکای میانه از یکسو و ادبیات اسپانیایی از سوی دیگر ریشه دارد. در حقیقت با ورود اسپانیاییها ادبیات جدیدی در حوزه امپراتوری جدید اسپانیا شکل گرفت. البته این ادبیات جدید اسپانیایی به شدت تحت تأثیر رنسانس اسپانیا قرار گرفته بود که این تأثیر در تمام ادبیات اسپانیایی آن زمان نمودار شده بود. ویژگیهای ادبی بومی نیز به شکلی وفادارانه در این ادبیات جدید حضور پیدا کردند و این ترکیب نوعی خاص از ادبیات را به نام ادبیات مکزیکی شکل داد. در طول دوران استعمار اسپانیاییهای جدید نزدیک به نویسندگان باروک به حساب میآمدند. از جمله این نویسندگان لوئیس سندوال زاپاتا و رافائل لندیوار را میتوان نام برد؛ اما پس از آن در جستوجوی استقلال موج جدیدی از نویسندگان فعال شدند که برای رهایی ادبیات ملی خویش از ادبیات اسپانیا تلاشهایی را آغاز کردند. از جمله این نویسندگان تحولخواه و آزادیطلب میتوان به فرانسیسکو خاویر آلگرا اشاره کرد. زمانی که حکومت استعماری در اسپانیای جدید به پایان راه خود رسید، نویسندگان جدیدی به عنوان نشانههایی نو از شکلگیری ادبیاتی جدید به نام ادبیات مکزیکی نمایان شدند و نخستین رمان مدرن این زبان در این دوران به رشته تحریر درآمد. در نیمه دوم قرن بیستم برخی آثار تحلیلی درباره ادبیات مکزیک نوشته شد از جمله کتابی که به بررسی چگونگی نگاه روشنفکران به دیگر بخشهای جامعه و نظام اجتماعی میپرداخت. به طور کلی میتوان گفت در آن سالها نویسندگان مکزیکی به استفاده و تقلید از روند غالب ادبی اروپایی که در آن زمان حاکم بود تمایل داشتند. در جشنهای استقلال مکزیک بنا شد گلچینی از آثار شاخص ادبی صد سال نخست استقلال مکزیک، گردآوری و منتشر شود. البته این اقدام هیچگاه به طور کامل به نتیجه نرسید و تنها دو جلد از آثار ادبیات مکزیک که بیشتر شامل شعر بود منتشر شد.
چنان چه اشاره شد ریشه ادبیات مکزیکی به فرهنگ بومی مردم آمریکای میانه باز میگشت. هر چند که آنها توانستند فرایندهای نگارشی را توسعه بخشند اما از نوشتن برای حفظ ادبیات بهره کمتری میبردند. مردمان آمریکای میانه برای نقل اسطورهها و دستاوردهای ادبی خویش بیشتر بر سنت شفاهی شان اتکا داشتند. به عنوان مثال فعالیتهای موسیقایی کشیشان مکزیکی بیشتر معطوف به آثار ملودیک و اسطورهای مردم مکزیک بود.
برخی از این تولیدات ادبی توسط میسیونرهای مسیحی در قرن شانزدهم میلادی و با الفبای لاتین ثبت و ضبط شده است. آثار ادبی مسیحیان اسپانیایی در مرکز مکزیک با حفظ سنت شفاهی مردم و بهرهگیری از قدرت ادبیات مکتوب با کمک الفبای لاتین به توسعه ادبیات در این منطقه کمک به سزایی کرد.
همچنین ادبیات دیگری موسوم به ادبیات پیش کلمبیایی وجود داشت که اکنون در محدوده مکزیک امروزی نبوده و در گواتمالا قرار دارد. ادبیات در دوره پیشگامان مکزیک به حوزههای زیر تقسیم میشود:
دوره شعر حماسی که به شکلگیری شهرها و رشادتهای قبیلهای میپرداخت، دوره حضور نگرشها و زمینههای فلسفی دینی یا نظامی در فضای شعر، دوره ادبیات پیشگامان مربوط به شکلگیری شعر درام که این نوع شعر خود ترکیبی از موسیقی و رقص در جشنهای این منطقه بود. البته در کنار این حوزهها رویکردی آموزشی و تربیتی نیز در این ادبیات حکمفرما بود که ضربالمثلها و سخنان حکیمان از نمونههای این ادبیات است.
قرون شانزدهم، هفدهم و هجدهم دوره استعماری ادبیات مکزیک است. در قرن نوزدهم میلادی با توجه به روند استقلال مکزیک و آشفتگیهای سیاسی این کشور نه تنها ادبیات، بلکه دیگر هنرها نیز دستخوش کاهش و آسیب شدند. نیمه دوم قرن نوزدهم شاهد بازنشر برخی آثار ادبی مکزیک هستیم و برخی شعرای مدرن مثل آمادو نرو و مانوئل نایرو ظهور پیدا میکنند. در طول قرن نوزدهم میلادی شاهد سه رشته ادبی وسیع هستیم که
عبارت اند از: ادبیات رمانتیک، ادبیات واقعگرا – طبیعتگرا و ادبیات مدرن. در این دوران شکلگیری انجمنهای ادبی متعدد به توسعه ادبیات در این کشور کمکی جدی کرد. در قرن نوزدهم میلادی شاهد رشد جدی داستان کوتاه و رمان مکزیک در کنار حوزه کهنتر ادبی مکزیک یعنی شعر هستیم.
انقلاب مکزیک به رشد و توسعه روزنامهنگاری منجر شد. پس از پایان جنگهای داخلی در مکزیک، موضوع انقلاب بازتابی جدی در آثار ادبی مکزیکی ازجمله رمانها، داستانهای کوتاه و نمایشنامهها داشت. از نویسندگان شاخص این دوره میتوان به ماریانو ازویلا و رودولفو یوسیگلی نام برد.
پس از آن یک ادبیات ناسیونالیستی در مکزیک شکل می گیرد که زندگی و اندیشه بومیان مکزیک را به تصویر میکشد. جالب آن جاست که هیچیک از نویسندگان این جریان خود جزو بومیان این کشور نبودند. ریکاردو پوزا از جمله نویسندگان ناسیونالیست ادبیات مکزیک به حساب میآید. سپس با سرعتی خارقالعاده تنوعی وسیع از ژانرها و جنبشهای ادبی در مکزیک شکل گرفت. در پایان قرن بیستم میلادی ادبیات موسوم به مکزیکی در تمام درونمایهها، سبکها و ژانرها توسعه یافته بود. این توسعه تا بدان جا جلو رفت که در سال ۱۹۹۰ میلادی اوکتاویو پاز نویسنده نامدار مکزیکی جایزه نوبل ادبیات را به پاس نیم قرن تلاش برای توسعه ادبیات مکزیک دریافت کرد. در فاصله سالهای ۱۹۰۰ تا ۱۹۱۴ میلادی مدرنیسم واقعگرایی و طبیعتگرایی ادامه یافت؛ اما از سال ۱۹۱۵ تا ۱۹۳۰ میلادی شاهد سه جریان دیگر ادبی در ادبیات مکزیک هستیم. جریان نخست تجدید سبک ادبی متأثر از پیشگامان اروپایی بود که از جمله نویسندگان این جریان، میتوان از مانوئل مارچه آپل نام برد. جریان دوم شامل گروهی از نویسندگان بود که دوباره موضوعات مربوط به استعمار را در دستور کار فعالیت خویش قرار دادند که از جمله آنها میتوان از جرج کوستا نام برد. گروه سوم نیز گروهی بودند مانند جرج فریتس که شروع به نگارش رمانهای انقلاب کردند. تا نیمه دهه ۴۰ میلادی واقعگرایی منبعث از فرهنگ ملی و بومی همچنان در رمانهای محلی مکزیک نمود داشت. در همین زمان نسل جدید و متفاوتی از شعرای مکزیکی به وجود آمدند که در دو نشریه ادبی مشهور آن زمان مکزیک فعالیت میکردند. با نگارش رمان در لبه آب در سال ۱۹۴۷ میلادی توسط آگوستین یانز دوره جدیدی در «رمان معاصر مکزیکی» شکل میگیرد. استفاده از تکنیکهای نوآورانه رماننویسی و تأثیرپذیری از نویسندگان آمریکایی چون ویلیام فاکنر و برخی نویسندگان اروپایی چون جیمز جویس و فرانتس کافکا از جمله ویژگیهای رماننویسی مکزیک در این دوره بود.
در سال ۶۰ میلادی گلچینی از آثار شاخص شعرای مشهور مکزیکی منتشر شد و مجلات ادبی مهمترین وسیله انتشار آثار و دیدگاههای نویسندگان به حساب میآمد. خود اکتاویو پاز از جمله فعالترین نویسندگانی بود که با مجلات ادبی همکاری جدی داشت تا آن جا که خود یک مجله ادبی تأسیس کرد و در توسعه فرهنگ ملی مکزیک کوشید.
شعر که از آغاز راه ادبیات مکزیک در این کشور جایگاه ویژهای داشت همچنان از قدرتی فوقالعاده برخوردار است و نسل جدید و جوانی از شعرای مکزیکی فعال هستند.
از جمله مشهورترین رمانهای مکزیک که شهرتی جهانی دارد میتوان به «خانه خیابان مانگو» نوشته ساندرا سیسنروس اشاره کرد. این کتاب مجموعهای داستان درباره افرادی است که در خیابان مانگو زندگی میکنند.
هم اکنون برخی از مشهورترین نویسندگان مکزیک در ایالات متحده آمریکا زندگی و فعالیت میکنند. والریا لوییزلی که متولد سال ۱۹۸۳ میلادی است از جمله این نویسندگان جوان است. آثار ادبی او جوایز متعددی را تا کنون به دست آورده است. کارمن بولوسا دیگر نویسنده مکزیکی است که در سال ۱۹۵۴ میلادی متولد شده است. این شاعر مکزیکی به طور جدی به نگارش رمان و نمایش نامهنویسی نیز اشتغال دارد. فمنیسم و مسائل مربوط به جنسیت در آمریکای لاتین نمود ویژهای در آثار ادبی او دارد. خوان ویلرو دیگر نویسنده مکزیکی است که علاوه بر نگارش رمان به طور جدی در زمینه روزنامهنگاری فعال است. ویلرو به واسطه نوع فعالیت خویش چهرهای شناخته شده در مجامع روشنفکران مکزیک، آمریکای لاتین و اسپانیا محسوب میشود. او به جز نگارش رمان و داستان کوتاه مجموعههایی را نیز برای کودکان به رشته تحریر در آورده است.
در هر حال، ادبیات مکزیک به دلیل برخورداری از پیشینه عمیق شفاهی و روایتهای اسطورهای، در کنار بهره بردن از ویژگیهای ادبیات اسپانیا و رسوخ روحیه استعمارزدایی و ترویج استقلالطلبی و علاقه گسترده به شعر به ادبیاتی ویژه بدل شده که برای مخاطب بسیار مطبوع است. مخاطب ایرانی از ادبیات معاصر و حال حاضر مکزیک اطلاع چندانی ندارد و آشنایی با این ادبیات، نیازمند تلاش بیشتر مترجمان حوزه ادبیات آمریکای لاتین برای شناسایی، معرفی و ترجمه این آثار است.
منبع: روزنامه خراسان
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com