گروه بین الملل: « میانمار؛ کشتارگاه انسانیت!» عنوانی که این روزها از زبان آزادیخواهان و صلحطلبان دنیا شنیده میشود. بسیاری از صلحطلبان دنیا صدای مظلومیت مردم مسلمان میانمار را این روزها فریاد میزنند.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از روزنامه شهروند، اعضای داوطلب جمعیت هلالاحمر نیز در این همصدایی صلحطلبانه شریک هستند، در این فریاد همصدا. در ادامه تعدادی از یادداشتهای اعضای صلحطلب هلالاحمر در کشتار بیرحمانه مسلمانان مظلوم «میانمار» را با هم میخوانیم.
زهرا طافی| غدیر، یک واقعه عینی تاریخی است، پایان یک راه نیست، چراکه آغاز یک راه است... راهی که راهگشای انسانها از تاریکیها و ظلمتهاست و هدایتی به سوی آدمیت تا ابدیت! و قسم به قلم! قسم به قداست واژهها! فکرهای خاکستری امروزی با ظواهر رنگی که به شکل و نام انسانیت در جهان درآمده است، مردم سراسر جهان را در شک و دوبینی عظیمی انداختهاند که چرا انسانیت، آدمیت نیست، بلکه بیشعوری جهانی است! هستند کسانی که در جهان، جام برتر حقوق بشر بینالمللی را در یک دست گرفتهاند و با دست دیگر گلوی مظلومان جهان را میفشارند و جنازه بر جنازه انباشته میکنند تا پلکانی باشد برای هرچه بهتر نشان دادن این جام برتر خود!
صحت بیشعوریهای جهانی را با هم در گوشهای از جهان به نام میانمار که مسلمانان آن فاقد حقوق شهروندی هستند اما دیگر شهروندان آن دارنده جایزه صلح بشریتاند با هم مشاهده کنیم: میانمار در آسیای جنوبشرقی با جمعیتی بالغ بر ۵۵میلیون نفر که تبدیل به قتلگاه مظلومان تاریخ شده است! میانمار کشتارگاه انسانیت در مقابل دیدگان مدعیان حقوق بشر است! میانمار شکنجهگاه انسانهای بیدفاع تاریخ به دست جامعه حقوق دادن جهانی است! در میانمار ظلم و جنایت توحش و غارت یکجا رخ میدهد اما امنیت و آرامش هرگز! در میانمار خون کودکان ریخته در خفه خون رسانهای [همان رسانههایی که برای خون آمدن دماغ نژادپرستان هوچیگریها میکنند] فراموش میشود و همچنان میانمار میان مارها مانده است و در انتظار صلح جهانی است...
آیا وقت آن نرسیده که مدعیان حقوق بشر جهانی سند فرمالیتهبودن حقوق بشری خود را از قید و بند بیشعوری حیوانی رها کنند و با تامل و تفکر انسانی و با آزادمردی تمام آن را بازبینی کنند؟
مرجان یعقوبیان| چند وقتی است فضای مجازی رسانهها و حتی بحثهای دورهمی فامیلی به سرزمینی مسلماننشین به نام میانمار ختم میشود. سرزمینی که سیل کشتار جمعی بسیاری از مردمانش را بلعیده آن هم به جرم و گناه نکرده! نخستینباری که از وضع اسفناک این دیار شنیدم و عکس کودک میانماری سوزانده شده را بهطور اتفاقی هنگام جستوجو در فضای مجازی دیدم تنها یک علامت سوال در ذهنم شکل گرفت که میانمار کجاست؟ چه بر سرش آمده؟ چرا مردمش اینچنین وحشیانه کشته میشوند؟ گناه کودکانش چیست؟ مگر نه اینکه باید در این سن در کوچهپسکوچههای شهرشان بازی کنند و خاکی و گلی به خانه برگردند؟ مگر نباید با دوستانشان سر یک دور دوچرخهسواری پسر همسایه سروکله بزنند؟
آیا جرمشان فقط کودکی است؟ یا مسلمان بودن؟
جستوجو کردم تا بدانم چه بر سر همنوعانم آمده و ایکاش که نمیخواندم و نمیدانستم! آنچنان قلبم زیر بار دیدهها و خواندهها له شد که نای نفس کشیدن را برای لحظهای از جسمم ربود؛ مانند فردی شدهام که با شک او را به دنیا برمیگردانند... جالب است تمام فضای مجازی پر از تیترهای رنگارنگ شده است: میانمار کجاست؟ علت کشتار مسلمانان میانمار چیست؟ اینجا مسلمانان را زندهزنده میسوزانند؟ قصاب میانمار چگونه مسلمانان را سلاخی میکند؟
اما کجاست آن که دست یاری دراز کند به سوی همنوعانش؟ کجاست آن که بگوید اینها آدماند! اینها کودکاند... نشسته و از دور درحال تماشا و همین که به آنها سرایت نمیکند برایشان کافی است. به گمانم میپندارند فیلمی سینمایی از جنس حقیقت تماشا میکنند! خدایا تو بگو کارگردان کیست؟ فیلمنامهنویس کیست که اینگونه به تماشا نشستهاند؟
در میان اخبار چیزی که بیشتر از همه چشمانم را به قاب خبر دوخت و اشکهای بیصدایم را روانه کرد، دیدن تیتر «میانمار مرز خود با بنگلادش را مینگذاری کرد» بود. چرا؟ به چه جرمی؟ به جرم پناهندهشدن؟ به حق زندگی؟ به گناه دوری از خشونت؟! مگر نمیگویند انسان اشرف مخلوقات است، مگر نمیگویند آدمی از ارزش والایی برخوردار است، پس چگونه حق زندگی را از آنها سلب میکنند؟ چگونه میتوانند شاهد خیل عظیم کشتهشدگان در دریا و مرزها اعم از کودک و جوان و پیر باشند؟
... نتوانستند، نخواستند، نشد، نمیشود! اینها همه به کنار، اما مگر نامش سازمان ملل و کارش دفاع از حقوق بشر نیست؟ پس چگونه دفاعی صورت نگرفت و نمیگیرد؟ آیا بشر نیستند یا حقوقی ندارند؟ کدامشان را میشود توجیهی برای این کشتار جمعی دانست؟ چگونه میتوان باور کرد در جایی که برای به دریا بازگرداندن نهنگهای زنده که در حاشیه ساحل به گل نشستهاند، آنچنان کمپینها و کمکهای مردمی و سازمانی به راه میافتد که گویی چه اتفاق هولناکی افتاده! آن وقت میبینی که اینچنین اشرف مخلوقات (مسلمانان میانماری) را بر سر مرزها ترور میکنند یا آنها را به آبها پیوند میدهند تا که مانند مروارید غرق شوند یا چون صدف به ساحل نشینند و چه ساده حتی حق همدردی و یاریرساندن را از آنها دریغ میکنند تا مبادا سرخپوشانی از جنس هلال مهربانی آنها را بد عادت کنند و یادشان آورند که آدمند، مسلمانند و خدایشان آنها را میبیند!
آری! دفاعی نشد از حقوق این بشرهای بیگناه، دفاعی ندیدیم از کسانی که حامیوار سخنها میگویند، پشت تریبونها میروند، آیا راست میگویند سخن باد هواست؟ اکنون به این باور نزدیک میشوم که حرف فقط حرف است تا وقتی که عمل ثابتش کند. هرچه از فقر و نیازمندی مسلمانان میانماری زمزمه کنم باز هم آبی بر آتش دلم نمیشود، گویی آنچنان فقر و نیازمندی در مظلومیتشان نمود پیدا کرده که حتی زندگی را حق خود نمیدانند و باید در خانههایشان، در سرزمینشان بنشینند و به حق تنفس منتظر مهمان اجل بر در خانههایشان باشند! نگاهم به پنجره فردا، به امید روزی است با دفاعی محکم از حقوق بشریت…
مهدی مستوی| سرآغاز ستم ظالمان و جور مظلومین از هبوت آدم ابوالبشر و کشتهشدن هابیل به دست قابیل به تیغ نفرت بوده است. جهان هستی تا امروز مظلومیتهای بسیار به خود دیده اما برخی از آنها جانکاه است و سنگ را به گریه وامیدارد تا ذرهذره آب شود! همچون ظلم یزید بر حسین(ع) و امروز ظلم نامردمان به مسلمانان میانمار! آری میانمار... کشوری که اکنون پایتخت ظلم و جور و عدوان است و هر روز صحنههای دردناک و هولناکی در مقابل دیدگان بشریت رقم میخورد، لحظاتی سخت و سراسر رقتانگیز که نمیتوان به سادگی آن را توصیف کرد. شاید صدبرابر دردناکتر از آیلان، آن کودک سوری!
اکنون هزاران نفر آواره شدهاند و بیش از ٢هزار مسلمان آراکانی در مرز میانمار و بنگلادش محصور ماندهاند. بستهشدن مرز بنگلادش به روی مسلمانان میانمار، فاجعهای همچون اتفاقی که برای آیلان کردی، دختربچه ٣ساله سوری رخ داد را این بار برای کودکان میانماری رقم زده است. این قتلعامها نسبت به گذشته صدبرابر و ترسناکتر شده و با گذشت روزهای متمادی از بحران انسانی و کشتار مسلمانان میانمار همچنان مجامع بینالمللی در مقابل این فاجعه انسانی سکوت اختیار کردهاند و هنوز مدعیان دروغین حقوق بشر خود را به کوری زدهاند و چشم بر این کشتار عظیم فرو بستهاند...
این همه درد را که مینگریم، ناخودآگاه نامی به زبان میآید که تنها او راه چاره میداند و او است که مصلح جهان است؛ مهدی موعود! او که همه مظلومان زمین و زمان چشم به آمدنش دوختهاند و خوب میدانند که با آمدنش زمین از آن آنها خواهد بود. وعده حق خواهد آمد و با آمدنش ظلم ظالمان از زمین برچیده خواهد شد و مسلمانان جهان و مظلومان میانمار رهایی مییابند.
و اینک... خوب میدانم که او خون گریه میکند! آسمان شاید به کمک حجت خدا آمده باشد و اشکریزان فریاد مظلومان سر میدهد. روز آمدنش و دادستانیاش همه متبسم هستند و لبخند پیروزی به لب خواهد داشت و او است که با تیغ علی(ع) و ملبس به لباس عباس بن علی(ع) همچو پیامبر دادخواه اسلام شمشیر انتقام بر تمام ظالمان خواهد کشید و جشن آزادگی برپا خواهد شد.
و اما در این سوی دنیا مردمان پارسیزبان همچون گذشته و به حمایت ستمکشیدگان جهان فریاد تسکین درد انسانیت را در میانمار سر داده، عمیقا و دایما از طرق مختلف نگرانی خود را از اوضاع دردمندانه اعلام و انزجار خود را از سفاکان روزگار خویش فریاد میزنند. مردم ایران به همراهی جمعیت صلحطلب هلالاحمر جمهوری اسلامی برای کمکرسانی آمادهاند و درحال حاضر پیام همدردی خود را در قالب ارسال محمولههای غذایی و بهداشتی توأم با آرزوی سلامتی و رهایی از ظلم اعلام کردهاند و امید است که با استعانت از یگانه دادخواه هستی و با یاری دیگر کشورهای اسلامی و ایجاد حلقه اتحاد اسلامی در کنار مظلومان میانمار، مهربانی و یکدلی مسلمانان را به رخ مدعیان حقوق بشر کشانده و نمایشی بهیادماندنی به عرصه ظهور گذارند... ان شاءالله
مصطفی جوکار| حقوق بشر واژه زیبایی است که در ظاهر فقط خاصیت بالقوه دارد. مدعیان حقوق بشر افرادی هستند که با ادعای دفاع از حقوق بشر گوش فلک را کر کردهاند، اما در مقابل خون هزاران بیگناه روزه سکوت میگیرند. میگویم میانمار! نفسم میگیرد. میگویم یمن، فلسطین، سوریه، عراق و... اما فقط میگویم. نه وضعیتی اضطراری اعلام میشود و نه راهپیمایی وحدت علیه تروریست برگزار میشود. نه پیام تسلیتی و نه عزای عمومی و نه حتی کسی تابلوی «من همان میانماریام» را در دست میگیرد. سخت است درد انسانهای بیگناه را ببینی. سختتر آن است که به ظاهر کاری از دستت برنیاید. اگرچه نباید در قبال ظلم به انسانهای مظلوم ساکت نشست، حتی اگر در قبال فریادهای انساندوستانه و عدالتخواهانهات به تو جایزه نوبل ندهند، اگرچه این جایزه کارکرد همان واژه حقوق بشر را دارد! به امید روزی که با فریادهای عدالتخواهانه من و شما، به انسانها، زیر سایه اسلام راستین نگاه عزتمندانه شود.
زینت عیسوندحیدری| و خداوند سکوت را آفرید... سکوت یعنی گفتن در نگفتن، سکوت مظلوم یعنی نفرینی مطلق و ابدی، سکوت محکوم بیگناه یعنی بغض، آه و کینه! سکوت در خود گریه دارد ولی گریه با خود سکوتی ندارد. ولی دیگر چقدر سکوت، گاهی از سکوتکردن کار خراب میشود؛ خدایا چرا؟ بچههای بیگناه را در آب خفه میکنند، زنها را سر از بدن جدا میکنند، انسانها را زنده در آتش میسوزانند! آیا نام آنها را انسان نهادهاند؟ آیا واقعا نام انسان، لایق هر کسی است؟ اگر واقعا نام انسان دارند پس این کارهایی که با انسانیت جور در نمیآید یعنی چه؟
تا الان فلسطین و سوریه و یمن را داشتیم و الان نوبت به میانمار رسیده است! خدایا این کودکان چه گناهی کردهاند که به این شکل مجازات میشوند؟ یا رب آیا در جهان چیزی به نام بشردوستی مانده است؟ اصلا مردم جهان میدانند مفهوم بشردوستی یعنی چه؟
بشردوستی یعنی از اصول اخلاقی که مرتبط با نیکوکاری، مهربانی و همدردی نسبت به همه مردم جهان است. افراد بشردوست انسانها را به صرف همنوع بودنشان پذیرا هستند و معیار دیگری برای خود قایل نیستند. ای کریم، ای بخشنده، من جز نوشتن این مطلب کاری از دستم برنمیآید برای این کودکان بیگناه که معصومیت از چهرههایشان میبارد! ولی پروردگارم تو اگر میخواستی این مطلب را هم من نمیتوانستم بنویسم، خدایا سکوت دیگر فایده ندارد. خدایا من دیگر طاقت دیدن این سرهای بریده و تنهای متلاشی شده و سوخته را ندارم، حتی الان که روی کاغذ هم مینویسم با لرزش دستم همراه است، چه برسد به وقتی که میبینم و هیچ کاری نمیتوانم انجام بدهم. یک آرزو دارم که آن هم صلح جهانی است. مسلم است که وقتی صلح باشد انسان به فکر همنوعان خود است و جوامع بشری در غم و شادی هم و در فقر و ثروث یکدیگر خود را شریک دانسته و از زیر بار مسئولیت اجتماعی شانه خالی نمیکنند.
سپیده حسینجانی| ما این روزها حداقل برای یکبار پیام و تصویری از نسلکشی و آدمکشی فجیع مسلمانان بیدفاع میانمار توسط بوداییان افراطی دیدهایم. تصاویری که بیشک برای ثانیهای روح و روان هر یک از مارا تحتتاثیر قرار داده و بغضی که در گلو جا گذاشته است.
مسلمانانی که در مقابل سکوت بیرحمانه جوامع بینالملل قرار گرفته و به طرز فجیعی درحال قتلعامشدن هستند و هر روز هریک شاهد از دست دادن عزیزان خود هستند و هیچ کاری از دستشان برنمیآید. گویی هیچکس سوزاندن زندهزنده آنها را در آتش یا زیر پا لهشدن کودکان بیدفاعشان را نمیبیند! انسانهایی که باید به اجبار بار سفر از سرزمین و دیار خود ببندند و به ناکجاآبادی که نمیدانند چه در انتظار آنهاست، کوچ کنند. در کدام دین و آیین اینچنین آدمکشیهایی روا بوده است؟ او که خداست به فکر نجات بندههای خود از آتش جهنم است اما مخلوقاتش برای از بین بردن همنوعان خود آتش درست میکنند و زندهزنده یکدیگر را در آتش میسوزانند. انسانهایی هستیم که برای کشتن و انقراض نسل حیوانات کمپین دفاع و اعتراض تشکیل میدهیم اما برای نسلکشی انسانها و همنوعان خود سکوت اختیار کردهایم! بوداییای که مدعی است آیینش بر کردار نیک و اصل بیگزندی است، چرا باید پیروانی اینچنین افراطی داشته باشد؟ آیا اگر بودا زنده بود با دیدن چنین صحنههایی دلخراش از بیعدالتی و وحشیگری پیروان آیین و مذهبش باز هم میگفت که پایه و اساس دین من صلح و دوستی است؟
بار الهی! انسانیت و مهربانی رو به اتمام است، دنیا به کدام سمت و سو میرود که گوشهای از مهربانی تو در وجود بندگانت دیگر دیده نمیشود؟ عجب صبری خدا دارد!
مریم فولادی| چقدر ترسناکیم ما انسانها! کدام حیوانی برای شبیهنبودن به آن دیگری تنش را میدرد؟
اگر قتلعام کودکان میانمار نسلکشی نیست، پس اسمش چیست؟ بچهها را در آب خفه میکنند، سرها را از گردن جدا میکنند، تنها را زندهزنده در آتش میاندازند!
به عکسهای کودکان کشتهشده نگاهی بیندازید، به خیالهای غرقشده و به آرزوهای سوختهشدهاش! به لباسهایی که دوست داشت بپوشد، به اسباببازیهایش، به جای خواب و هوسهایش... به خندههایش که از روی سرخوشی کودکانهاش بود! مگر یک کودک چه آزاری میرساند که اینگونه در شعلههای آتش جهالت میسوزد؟ دلم خون است برای کودکی که دیگر صدای خندهاش به هیچ گوشی نمیرسد... آنقدر این مصیبت وارد شده پر از درد و رنج است که نمیتوانم کلمهای برای توصیف این غم بزرگ پیدا کنم! کودکم! من حتی اسمت را نمیدانم، اما بدان تو هیچ چیز را در اینجا از دست ندادی... آسوده بخواب!
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com