خاطره ای که خواهیم خواند توسط او درباره شهید رجایی نقل شده است:
در همان ایامی که درگیری سختی بین بنی صدر و حزب جمهوری اسلامی بود، حضرت امام دستور داده بودند که هیأتی تشکیل شده، قضایا را بررسی کرده، نظر دهند. در همان زمان شهید رجایی به دزفول آمد و من بر خلاف عدم استقبال از بنی صدر به خاطر غرور و تکبری که داشت، با عشق و علاقه از آقای رجایی استقبال کردم. به اتفاق ایشان به کارخانه کاغذ پارس واقع در منطقه هفت تپه رفتیم و مهندسین و کارشناسان گزارشی به ما دادند. در آنجا از کارخانه نیشکر هفت تپه و سه کارخانه موجود در امتداد آن نیز بازدید کردیم و شب هم در یکی از کارخانه ها خوابیدیم.
از نکات ظریفی که در این بازدیدها مشاهده کردم، توجه آقای رجایی به نماز بود. در تمام این بازدیدها حتی در مزارع نیشکر، نخست وزیر مثل فردی معمولی میرفت و بازدید می کرد و متواضعانه نظر می داد. نزدیک اذان مغرب بود که به استراحتگاه خـود برگشتیم. هر کسی می رفت که وضو گرفته؛ نماز بخواند. من هم این کار را کردم؛ اما هنوز تکبیر را نگفته بودم که دیدم آقای رجایی پشت یقه من را گرفت و گفت که این جور نماز خواندن درست نیست. ما آقایی آوردیم که محتاج آقای دیگر نباشیم. برو جلو و نماز را بخوان. خلاصه نماز به صورت جماعت به امامت من اقامه شد. پس از آن شام خوردیم و همانجا نیز استراحت کردیم.
فردای آن شب مراسمی در کارخانه ای برگزار شد و همه مهندسین، مسئولین و کارکنان و کارگران جمع شدند. سالن بسیار بزرگی مملو از جمعیت شد و گفتند که آقای رجایی می خواهد سخنرانی کند. در آن جمع همچنین بعضی از وزرا و آقای غرضی استاندار خوزستان نیز حضور داشتند. از پشت تریبون اعلام شد که آقای نخست وزیر می خواهد سخنرانی کند. ایشان وقتی پشت تریبون قرار گرفت گفت که بنده سخنرانی نمی کنم. گفتند که همه به عشق ملاقات و سخنرانی شما آمده اند. ایشان گفت که احتمال می دهم حضرت امام به سخنرانی من راضی نباشد بنابراین به هیچ وجه پشت تریبون نمی روم. اجازه بدهید که من این طوری آرامش قلبی بیشتری داشته باشم. گفتند پس چه کنیم؟ ایشان گفت که از منتجب نیا برای سخنرانی دعوت کنید. به هر حال من به جای ایشان صحبت کردم و از کارگران و مسئولان تشکر کردم و خاطرنشان نمودم که آقای رجایی در این شرایط سخنرانی را مناسب نمی بینند و از این رفتار ایشان می توان تعبدشان را نسبت به حضرت امام فهمید. ایشان آنقدر محتاط بودند که احتمال درصدی نارضایتی حضرت امام را نیز رعایت می کردند.
مجتبی شایسته نیا
منبع: خاطرات حجه الاسلام و المسلمین رسول منتجب نیا، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص 206 تا 207
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com