گروه اجتماعی: دکتر علی نجات غلامی استاد دانشگاه و جامعه شناس، در یادداشت پیش رو به مسئله نسل کشی در میانمار پرداخته و معتقد است: در میانمار نسل کشی دارد به نام بودا که نامش در گفتمان ها مذهبی مترادف با صلح است و تحت حاکمیت برنده ی جایزه ی صلح نوبل انجام می شود. و اکنون ذهنیت عمومی مجبور است که به خود ایده ی صلح بخندد، هم در معنای مذهبی اش و هم در معنای سکولارش.
به گزارش بولتن نیوز، متن این یادداشت به شرح زیر است:
نسل کشی ها به دلایل گوناگونی روی می دهند که صدالبته در همه ی آنها چند خصیصه ی مشترک وجود دارد. مهم ترین خصیصه ی مشترک تمامی نسل کشی «حوالت مسئولیت شخصی به نظمی بالاتر است»، که همدلی و یکدلی را نابود می کند و عادی ترین افراد جامعه را بدل به ماشین های قصی القلب کشتار می کند. فقدان همدلی، دیگری را در ماهیت اش از صفات انسانی تخلیه می کند و او را چونان گناهکار، مجرم، بیمار و غیره سزاوار عقوبت می داند. اما فقدان یکدلی دیگری را در وجودش از موجودیت انسانی ساقط کرده و او را مستوجب حذف کامل می داند. از این دو نوع کین ورزی، طبعاً دومی است که می تواند به راحتی به نسل کشی منتهی شود. اینکه چگونه فرد مسئولیت شخصی را به یک نظم بالاتر حوالت می دهد، از حیث پدیدارشناختی به نحوه ی قوام بیناسوبژکتیو فرد در دل نگرش طبیعی و پیشاتأملی در دل یک «مای جمعی» ربط دارد. عوامل وحدت اتمیک یعنی یک مای خودپالوده ساز که در جستجوی اصالت است، می توانند فاکتورهایی همچون نژاد، زبان، مذهب، قومیت، ملیت و غیره و یا ترکیبی از اینها باشد. اینها زمانی که وحدتِ ذیلِ خود را، اتمیک – یعنی غیرتألیفی و غیرزمانمند– تعریف کنند (یعنی درک نکنند که هر مایی از عناصر مختلف در دل زمان قوام گرفته است و هیچ اتم بسیطی در زمین فرهنگ وجود ندارد)، جهان خصوصی دربسته ای می-سازند که خود را مرکز جهان و خاصه آغاز زمانِ اصلی، می دانند و همواره معتقدند که باید به آن نقطه بازگردند، لذا می کوشند خویش را از عوامل انحرافی و مسموم کننده بپالایند. چنین «مایی»، «دیگرانی نزدیک» دارد که بیش از هر دیگری ای از آنها کین جویی می کند، دیگرانی که مخل آن وحدت و یکپارچگی اتمیک در بستر تاریخ بوده اند. نکته ی مهم اینکه این ماها می توانند از آن عامل وحدت بخش خودِ در محتوا دور شوند و آن را شدیداً صوری سازی کنند. و هنگامی که این پالوده سازیِ غیر از خلال اعمال خشونت آمیز که تأیید صریح یا تلویحی دولتی یا نهادی دارند انجام می شود، علاوه بر ظلمی فاحش که بر دیگری می رود برای خود عامل نیز تبعات سنگینی دارد، زیرا معناهای راستینی اگر آن عامل وحدت بخش در خود داشته باشد با صوری سازی بی معنا می شوند.
همین نکته، مورد نسل کشی در میانمار را بسیار ویژه کرده است. این یک نسل کشی متداول نیست. چیزی پارادوکسیکال در میان است که اگر اقدامی همه جانبه نشود عواقب شومی برای کل بشریتِ هم سکولار و هم مذهبی دارد. نسل کشی هیتلر تحت ایده ای بود که می توان آن ایده را به راحتی تقبیح کرد. یعنی ناسیونالیسم-سوسیالیسم که اساساً چونان ایده ی هدایتگر نسل کشی نازیسم می تواند نقد شود. اما در میانمار نسل کشی دارد به نام بودا که نامش در گفتمان ها مذهبی مترادف با صلح است و تحت حاکمیت برنده ی جایزه ی صلح نوبل انجام می شود. و اکنون ذهنیت عمومی مجبور است که به خود ایده ی صلح بخندد، هم در معنای مذهبی اش و هم در معنای سکولارش. پس بیش از اینکه این مسلمانان باشند که مسئول اند سکوت را بشکنند، این مجامع حقوق بشری و سازمان ملل و نیز نهادهای رسمی آیین بودیسم هستند که باید احساس خطر کنند. در این نسل کشی هر دو وجه صلح اعم از الهی و انسانی به مخاطره افتاده اند. نامی همچون بودا، که برای هر انسان آزاده ای اعم از مذهبی و غیرمذهبی به دلیل روح صلح در آموزه های وی قابل احترام است نمی تواند به هیچ روی پشت چنین اقدامی قرار بگیرد. از آن سو، جایزه ی صلح نوبل یک نمایش پیش پاافتاده در این دنیای مصرفی نیست که اینگونه مفتضح شود. این حاصل قرنها تلاش روشنگرانه ی انسان های آزاد و نوع دوست برای غلبه ی هرچند نومیدانه بر خشونت و جنایت بوده است. مسئولین اهداء این جایزه امروز از هر کسی بیشتر مسئول واکنش به این نسل کشی اند.
در میانمار اتفاقی افتاده است که می تواند امید به صلح را برای بشریت غم زده ی امروز تباه کند. و به انواع ایدئولوژی های درخودبسته و جهان های خصوصی مجوز بدهد که بگویند تمامی دعاوی صلح اعم از زمینی و آسمانی بازی دروغینی است و از این امر هر استفاده ای بکنند. این را نمی توان نمونه ای مشابه از جنایاتی دانست که زیر گوش سازمان ملل و نهادهای وسیع دینی روی داده است. زیرا در آن موارد توجیه نوعاً استراتژیک است، اما اینجا خود ایده به خطر افتاده است.
انتهای پیام/
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com