گروه بین الملل: سخنان درباره درخواست عربستان سعودی از عراق برای میانجی گری بین این کشور و ایران به منظور برداشتن گام هایی برای عادی سازی سریع روابط متشنج بین آنها، از طرف عربستان به شکلی خجولانه تکذیب شد. ولی «عجله» عربستان برای پاسخ گویی به خواستهها یا «شروط» ایران از جمله بهبود چشمگیر رفتار عربستان با حجاج ایرانی، و تلاش در عرصه های مختلف برای از سرگیری سریعتر روابط دیپلماتیک، و از همه مهمتر، تلاش ریاض برای یافتن راه حلی سیاسی به منظور خارج شدن از باتلاق بزرگ یمن که این کشور را به معنای واقعی دچار فرسایش کرده است، درستی این سخنان را تایید کرد.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از القدس العربی انگلستان، میانجی عراقی با افشای میانجی گری خود، ریاض را به عنوان طرفی که شتابان به سمت تهران میرود نشان داد و آن را دچار دردسر کرد، ولی حتی پیش از آن که ایران از طریق این میانجی، عربستان را به نشان دادن قدری آمادگی برای حل بحران در یمن توصیه کند، مقتدی صدر روحانی جوان عراقی در سفر جنجالی خود به عربستان به شاهزاده محمد بن سلمان گفت عقب نشینی از یمن و کمک به بازسازی آنچه در جنگ ویران شده به طوری که به پرداخت غرامت به یمنیها شبیه باشد، و آزادی شیعیان در عربستان و بحرین که به جرم اظهار نظر بازداشت شده اند، و توقف صدور فتواهای هیئت علمای بزرگ که شیعیان را مسلمان نمیداند و تغییر خط مشی تکفیری، قطعا موجب گسترش فضایی مثبت در کل منطقه خواهد شد و منطقه را به سوی گشایش مثبت بزرگ پیش خواهد برد.
اما دیدگاه ایران چیست؟
از زمان آغاز جنگ در یمن در ماه مارس ٢٠١٥ ایران هدف از تشکیل ائتلاف نظامی برای ادامه دادن به جنگ را پیش از هر چیزی، اقدامی علیه خود تلقی کرد هرچند ادامه یافتن جنگ را با جدال در داخل عربستان بین محمد بن نایف و محمد بن سلمان برای نشستن بر تخت پادشاهی مرتبط میدانست. ایران درباره ادامه جنگ در حد «طوفان قاطعیت» یا حتی شدیدتر از آن پس از تغییر نامش به «بازگرداندن امید» با گذشت بیش از یک ماه از آغاز آن در یمن، چنین دیدگاهی داشت و در عین حال منتظر بود که یکی از دو محمد (بن نایف یا بن سلمان) کشمکش بر سر تاج و تخت را به نفع خود رقم بزند و پس از آن، شخص برنده (طبعا محمد بن سلمان) اقداماتی را برای معرفی خود آغاز کند: یا صدام حسین دوم باشد که علیه همسایگانش جنگ آغاز میکند، یا پیامی درباره سال های حکومت خود به عنوان پادشاهی میانهرو ارسال میکند و با واقعیت رو به رو میشود به ویژه درباره ایران که تاکنون هیچ گونه تاثیر مستقیم این کشور بر بحران یمن به رغم گذشت این همه مدت از این جنگ بیهوده، دیده نشده است!
رویکرد عربستان - تا این لحظه - در مسیری ملایم قرار گرفته است به طوری که محمد بن سلمان میزبان مقتدی صدر در عربستان بود که بیشتر به خط مشی پدرش در زمینه باور به ظهور مهدی منتظر پایبند است، باوری که بن سلمان آن را به تمسخر گرفت و هرگونه فرصتی را برای گشودن فصلی جدید در روابط ریاض با تهران از بین برد.
حتی در صورتی که بین صدر و ایران هماهنگی وجود نداشته باشد و ایران توجهی به سفر صدر به عربستان و دیگر سفرهای مشروط او نشان ندهد که دعوت نامه های رسمی از کشورهایی که در اشغال عراق مشارکت نداشته اند دریافت کرده است، آنچه تاکنون روی داده است را می تواند سیاست مثبت درهای باز عربستان به روی ایران نامید که نخستین نشانه های آن در یمن با برخی تفاوت ها که به طور طبیعی در روابط ایران با حوثی ها وجود دارد، و تلاش حوثی ها برای نشان دادن خود به عنوان عضوی از محور «مقاومت» نه تابع یک کشور بزرگ در منطقه، مشاهده می شود.
در این چارچوب میتوان یادآوری کرد که عبدالملک الحوثی ابتکار ایران را که اواخر عملیات موسوم به «طوفان قاطعیت» ارائه شد رد کرد که از چهار بند تشکیل شده بود: آتش بس، ارسال کمک های بشردوستانه، آغاز مذاکرات بین همه طرف های درگیر در بحران یمن بدون استثناء، و تشکیل دولت ملی فراگیر که به بحران ملی پایان دهد.
حوثیها ابتکار ایران را رد کردند و استدلال کردند که عربستان به آن پایبند نبوده و آن را با ادامه دادن خود و هم پیمانانش به پیشروی در میدان جنگ، زیرپا گذاشته است. ولی ایرانی ها به نوبه خود به کوبیدن «درهای صلح» موجود ادامه دادند و میزبان نمایندگان سازمان ملل در بحران یمن بودند. ایرانی ها همچنین دیدگاه راهبردی خود را برای عربستان تشریح و اعلام کردند منافع ملی چشمگیری در یمن ندارند و دو طرف باید به منافع طرف مقابل در منطقه احترام بگذارند. چنین توافقی به دست عراقی ها در حال شکل گرفتن است که همواره به ریاض تاکید کرده اند اجازه نخواهند داد کشورشان به سکویی برای تجاوز به ایران تبدیل شود.
در این میان و در حالی که موشک های بالستیک یمن همچنان به عمق خاک عربستان اصابت می کرد و محاصره زمینی و هوایی و دریایی یمن به بهانه قطع ارسال تسلیحات از ایران برای حوثیها نتوانست مانع آن شود؛ ایران توانست یا دست کم تلاش کرد خود را به عنوان طرفدار صلح در یمن نشان دهد، یعنی نقطه مقابل عربستان «جنگ طلب» که فاجعه انسانی در یمن بر گرفتار شدن آن در باتلاق یمن افزود. همچنین ناکامی بزرگ عربستان در حل آنچه که بحران قطر نامیده میشود به نفع خود، بر شدت این گرفتاری افزود به ویژه پس از آن که ایران و قطر تعادل را به روابط دوجانبه بازگرداندند و درباره بازگشت سفیر قطر به تهران که دوحه او را در سال ٢٠١٥ به نشانه همبستگی با ریاض فراخواند، توافق کردند.
اما ریاض تا پیش از آن به پول خود برای ایجاد شکاف در توافقنامه هسته ای با ایران و از بین بردن آن و سوق دادن واشنگتن به لغو آن دل بسته بود زیرا از زاویه دید خود معتقد بود اجرای موفقیت آمیز این توافقنامه، زمینه را برای ایران فراهم می کند تا بیشتر به آمریکا نزدیک شود که در دوره باراک اوباما رئیس جمهور سابق، نقش تهران را برای حل بحران ها در منطقه به رسمیت شناخته بود. عملا نیز همه اقدامات آمریکا، قبل و بعد از آن که دونالد ترامپ بر کرسی ریاست جمهوری آمریکا در واشنگتن بنشیند، در همین راستا بود.
با تغییر موازین بسیاری از کشورهای عضو ائتلاف سعودی در جنگ با یمن به ویژه ترکیه که خواستار آتش بس شده است و پاکستان که به رغم دریافت یک و نیم میلیارد دلار کمک سالیانه از عربستان حاضر نشد نیرو به یمن اعزام کند، عربستان پس از ولیعهد شدن بن سلمان خود را در دوره جدیدی می بیند که باید این شاهزاده از آن به نفع خود بهره برداری کند پیش از آن که کنترل اوضاع به علت پیروزی های دیگران از دستش خارج شود به ویژه طرف های منطقه ای که همواره ریاض آنان را دشمن تلقی کرده است!
به طور کلی، اختلافات بین ایران و عربستان بسیار عمیق است. همچنین دو کشور مشکلات بسیار پیچیده ای به ویژه بر سر بحران بحرین دارند. همچنین اشاره به این نکته اهمیت دارد که ایران و آمریکا، هیچ گونه منافع راهبردی در یمن ندارند و تنها چیزی که پای آمریکا را به یمن باز کرد، چیزی است که مبارزه با تروریسم و مبارزه با سازمان القاعده در شبه جزیره عربستان نامیده می شود.
به طور تاریخی نیز ایران مداخله جدی در یمن نکرده است و تنها مداخله آن به پیش از انقلاب اسلامی مربوط می شود که شاه ایران از رژیم «محمد البدر» حمایت کرد که در کودتای نظامی سقوط کرد و مورد حمایت اتحاد جماهیر شوروی و مصر بود.
از این رو اختلاف واقعی بین تهران و ریاض، صرفا اختلاف سیاسی و ایدئولوژیکی بر سر ماهیت روابط بین هر یک از این دو کشور با کشورهای منطقه از یمن و لبنان گرفته تا سوریه و عراق و حتی افغانستان است. صرفا برای یادآوری به این نکته اشاره میکنیم که پیش از اشغال عراق به دست آمریکایی ها در سال ٢٠٠٣ صدام حسین و طالبان بزرگترین متحدان رژیم سعودی در منطقه تلقی می شدند.
ریاض روی آنچه اختلاف بین حوثیها و علی عبدالله صالح نامیده میشود شرط بندی کرده است و در مقابل آن، شاهد یکسان نبودن موضع عربستان و هم پیمانانش هستیم. این مسئله ایجاب میکند عربستان تصمیمی جسورانه برای متوقف کردن جنگ در یمن اتخاذ کند و به عبارتی روند فرسایش داخلی را متوقف کند که بر سیاست های خارجی ریاض در منطقهای تاثیر گذاشته است که در آن روابطی (نمی گوییم ائتلاف هایی) برخلاف سیاست عربستان در حال شکل گیری است... اینجاست که می گوییم هر نکته مکانی دارد!
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com