گروه اجتماعی: در رسانه ها آمده که سخنگوی نیروی انتظامی اعلام کرده معاونت اجتماعی این سازمان از طریق یک پیمایش از ترس مردم از سرقت اموال به عنوان یک عامل تاثیرگذار مستقیم ، فوری و شدید بر احساس امنیت آنان از کوچک تا بزرگ، خبر داده است.
به گزارش بولتن نیوز، کسب نتیجه ی این پژوهش واقعا از اهمیت بسزایی برخوردارست که باید برای حل آن یا کاهش آمار احساس نگرانی در میان لایه های مختلف اجتماعی تدابیری لازم اندیشیده شود.
نکته ی مهمتر، رویکرد بسیار کارشناسی و واقع بینانه ی دستگاه نیروی انتظامی در ارزیابی و سنجش واقعی وضعیت اجتماعی از طرق علمی و پژوهشهای پیمایشی است.
امید آن که این رویکرد هم به دیگر بخشهای نیروی انتظامی و هم به دیگر سازمانها و نهادهای حاکمیتی و عمومی مرتبط با عرصه ی اجتماع تعمیم یافته تا سیاستها، قوانین ،بودجه ریزیها، طرح ریزیها، برنامه ریزی ها و.ٔ..بر مبنای واقعیات شکل گیرد نه صرفا با دیدگاههای انتزاعی و شعاری.
در این رابطه معاون اجتماعی نیروی انتظامی در یادداشتی به موضوع " ضرورت مقابله با سرقت" پرداخته است.
سردار " سعید منتظرالمهدی" در یادداشتی در پایگاه خبری پلیس آورده است:
چندین پژوهش پیمایشی انجام شده در سطح ملی توسط معاونت اجتماعی ناجا نشان داد؛ 1- سرقت همواره یکی از نخستین دغدغههای شهروندان ایرانی، اعم از زن و مرد است و جالب آنکه، مشخص شده است که ترس از سرقت اولین بیم و هراس کودکان و نوجوانان است. 2- ترس از دستبرد اموال تاثیر مستقیم، فوری و شدید بر احساس امنیت شهروندان، از کوچک تا بزرگ بر جای میگذارد. براساس آماری متقن، این پدیده حدود 20 درصد « ناامنی» شهروندان را تبیین میکند؛ یعنی چنانچه روزی به کلی این ترس از میان برود حدود 20 درصد بر احساس امنیت عمومی مردم جامعه افزوده میشود. 3- پدیده سرقت تاثیر منفی معناداری بر شأن و منزلت و اقتدار پلیس بر جای میگذارد، یعنی با کاهش «نرخ وقوع» پدیده سرقت در جامعه به صورت چشمگیری بر شأن پلیس و اقتداری که آنان برای پلیس قائل هستند، افزوده میشود. 4- اولین مطالبه بیش از دو سوم شهروندان از پلیس، مبارزه فراگیر و اثرگذار با جرم سرقت است.
از این چند یافته مختصر میتوان نتیجه گرفت که مداخله با پدیده شایع سرقت، یک ضرورت اساسی و نیاز فوری است. از آن گذشته به نظر میرسد برای مداخله و مقابله با پدیده سرقت میبایست عزمی جدی و مشارکت همگانی از جمله مردم مدنظر قرار گیرد.
اما مداخله در پدیده سرقت زمانی اثرگذارتر است که اولا ماهیت آن پدیده بدقت بازشناخته و ثانیا اقدامات صورت گرفته ـ خواه در زمینه پیشگیری و خواه در زمینه مقابله و مداخله ـ با تدابیر از پیش اندیشیده شده و در چارچوب راهبردهای متقن و بر اساس اصول و روشهای دقیق علمی، به سامان برسند. به همین سبب، من در این مجال در پی آن هستم تا با یادآوری نکاتی چند، زمینه و بستر ذهنی را برای تحقق این دو الزام یعنی شناخت ماهیت سرقت و روشمند ساختن اقدامات را فراهم سازم.
نرخ وقوع سرقت
در کشورهای مختلف جهان، بویژه کشورهای توسعهیافتهای نظیر انگلستان، آمریکا، آلمان، ژاپن و آفریقای جنوبی و فرانسه آمار سرقت در سال 2013 نسبت به سال 2000 حداقل پنج برابر شده است. این آمار بویژه در سه سال اخیر و به دنبال بروز بحرانهای شدید اقتصادی، سیری شتابان یافته است. این شیوع فزاینده و آمار رو به رشد بیانگر آن است که سرقت به یک «پدیده اجتماعی» تبدیل شده است و لاجرم از میان راندن آن جز با مداخلات اجتماعی میسر نخواهد بود.
علت شناسی سرقت
سرقت به عنوان یک جرم و پدیده انحرافی، همانند جرایم و کجرویهای دیگر، دارای دو دسته عامل است: 1- عوامل زمینهساز (دور) 2- عوامل بروزدهنده (نزدیک)
عوامل زمینهساز سرقت را میتوان به پنج دسته تقسیم کرد:
1- عوامل اقتصادی 2- عوامل روانشناختی 3- عوامل اجتماعی (جامعهشناختی) 4- عوامل زیستشناختی 5- عوامل فرهنگی.
متولیان هر یک از پنج رویکرد مذکور شواهد فراوانی در تائید ادعای خویش نشان دادهاند.
برای مثال حامیان رویکرد اقتصادی نشان دادهاند که اولا با بروز بحرانهای اقتصادی بر شدت جرم سرقت افزوده میشود.
ثانیا: با افزایش اشتغال از میزان سرقت کاسته میشود.
ثالثا: میزان سرقت در میان طبقات کمتر برخوردار جامعه بیش از طبقات دیگر است. متولیان رویکرد روانشناختی نیز نشان دادهاند سرقت همانند هر رفتار و عمل دیگر «آموخته میشود». آنان با انجام مطالعات طولی مختلف نشان دادهاند که عواملی نظیر «همانندسازی با الگوهای ناهنجار»، «فشار هنجارهای همسالان»، «یادگیری مشاهدهای» (از طریق مشاهده الگوهای تلویزیونی) و «سوپرایگوی ضعیف» سهم زیادی در سوق دادن افراد جامعه به سوی کجرویهای مختلف، از جمله سرقت دارند.
اما متولیان رویکرد جامعهشناختی از عوامل مهمی نظیر «نابرابری اقتصادی»، «آنومی»، «عدم توزیع عادلانه منابع کمیاب ثروت»، «قدرت و منزلت»، «ساختارهای معیوب نظارتی» و «فقدان کنترل اجتماعی» یاد میکنند. متولیان رویکرد زیستشناختی نیز بر نقش «آمادگیهای بیولوژیک»، «بدکارکردیهای ارگانیک» و نظایر آن تاکید میورزند.
متولیان رویکرد فرهنگی نیز بر نقش برخی هنجارهای «خردهفرهنگی»، کاهش باورهای دینی و نظایر آن تاکید میکنند.
لیکن، واقعیت آن است که هیچیک از این پنج رویکرد به تنهایی قادر به تبیین کامل پدیده سرقت نیست. همانطور که در ارتکاب این پدیده همواره بیش از یک عامل نقش و سهم دارد. اما، دسته دوم عوامل موثر در ظهور و بروز پدیده سرقت «عوامل نزدیک» هستند. مهمترین این عوامل عبارت است از:
1- امکان: جایی که انجام سرقت در آن آسان و احتمال گیر افتادن ضعیف باشد.
2- گمنامی: شرایطی که در آن احتمال شناخته شدن محدود باشد.
3- فرصت: زمان و فرصتی که دستبرد زدن ر ا تسهیل کند.
4- سهولت: شرایطی که با فرصت کمتر بتوان به مال بهتر دست یافت. (هزینه – فایده)
5- قبح اندک: مالی که دستبرد زدن به آن سرزنش اجتماعی کمتری را در پی داشته باشد، احتمال به سرقت رفتنش بیشتر است.
6- برانگیختگی: برای افرادی که به سبب مصرف مواد روانگردان سطح هوشیاریشان مختل شده است، احتمال بیشتری وجود دارد اقدام به سرقت کنند.
سارق کیست؟
تلاشهای نظری زیادی برای معرفی تیپولوژیک سارقان به عمل آمده است؛ اما تاکنون گونه شخصیتی ویژهای معرفی نشده است که اتفاق نظر زیادی بر سر آن وجود داشته باشد. با وجود این، برخی پژوهشها شواهدی در مورد افراد سارق به دست دادهاند، که چنین است:
1- اغلب سارقان تحصیلات پایینی دارند.
2- بسیاری از سارقان متعلق به خانوادههای ناهنجار هستند.
3- بسیاری از سارقان حتی در کودکی مبادرت به انجام سرقتهای کوچک کردهاند.
4- بسیاری از سارقان متعلق به مناطق حاشیهای هستند.
5- احتمال سرقت در بین مهاجران بیشتر است.
6- اغلب سارقان سابقه جرایم دیگری نیز دارند.
7- شیوع اختلالات شخصیتی در بین سارقان بیش از جمعیت عمومی است.
8- میزان استفاده از موادمخدر میان سارقان بیش از جمعیت عمومی است.
9- میزان محکومیت یکی از اعضای خانواده سارقان بیش از جمعیت عمومی است.
10- میانگین بهره هوشی سارقان کمتر از میانگین جامعه است (گرچه ممکن است در بین سارقان افراد باهوشی هم باشند اما تعداد آنها اندک است) و البته از سرعت زیادی برخوردارند.
انتهای پیام/#
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com