کد خبر: ۴۹۹۱۷۴
تاریخ انتشار:
تاد هینز از «شگفت‌زده» و ویژگی‌های بارز و متفاوت آن می‌گوید

اندوه و آرزوی انسان حدو مرز ندارد

«روی پرایس» که از سران آمازون است فیلمنامه ما را خوانده و آن را بسیار پسندیده بود و این باعث شد سنگ‌بنای اولیه فیلم به شکلی محکم گذاشته شود. البته من سایر عوامل تولید فیلم و دیگر منصوبین پرایس را هم از قبل می‌شناختم و با رویکردهایشان آشنا بودم.
به گزارش بولتن نیوز، تادهینز، کارگردان و سناریست 56 ساله متولد شهر لس‌آنجلس و مقیم شهر پورت‌لند امریکا با هفتمین فیلمش در مقام کارگردان با نام «شگفت‌زده» یک موج تازه خبری را ایجاد کرده است. «شگفت‌زده» که براساس رمانی از برایان سلزنیک عرضه شده در سال 2011 ساخته شده، قصه زندگی پر رنج دو نوجوان مبتلا به ناشنوایی است که با اینکه 50 سال فاصله زمانی بین زندگی‌شان وجود دارد اما هینز در امواج زمانی‌اش آنها را به یکدیگر پیوند می‌زند تا بگوید آلام و آرزوهای انسانی حد و مرز ندارد.
 
تادهینز که فیلم‌هایی مضمون‌گرا مثل «سم»، «ایمن» و «دور از بهشت» را در کارنامه‌اش دارد و فیلم دو سال پیش وی به‌نام «کارول» کاندیدای شش جایزه اسکار شد، این بار به جای تمرکز روی دو بازیگر کارکشته همچون کیت بلنشت و رونی مارا (کاراکترهای نخست «کارول») بر دو نوجوان مانند اوکز فجلی 12 ساله و میلینست سیموندز 14 ساله تمرکز دارد که هر دو در نقش نوجوانان ناشنوا و ناراضی و در رنج ظاهر می‌شوند. 
 
اولی پسربچه‌ای است که از خانه خود در مینه‌سوتای امریکا می‌گریزد و به نیویورک می‌رود و دومی دختر نوجوانی به نام «رز»که از هوبوکن نیوجرسی دور می‌شود و او هم به نیویورک می‌رود تا با یک هنرپیشه معروف دیدار کند. اگر در کتاب سلزنیک قسمت مربوط به «رز» به صورت نقاشی و مصور است، در فیلم هینز هم بخش مربوط به «رز» به صورت سیاه و سفید و بواقع به سبک و سیاق فیلم‌های صامت قدیمی تصویر‌برداری شده است تا گفته شود که این ماجرا از قدیم می‌آید اما ریشه در دنیای جدید دارد. ببینیم خود هینز چه چیزهایی برای گفتن در این موارد دارد.

آیا باید با ادوات و فرم فعلی «شگفت‌زده» را هم یک فیلم صامت تلقی کرد؟

بستگی به نظر بینندگان دارد. تنها کاری که من کرده‌ام، این است که داستان «رز» را به یک قصه بدون صدا و دیالوگ تبدیل کرده‌ام. درست است که فیلم به شیوه سیاه و سفید است اما 35 میلی‌متری و تصاویر از نوع آنامورفیک است که در تضاد کامل با خصایل فیلم‌های دوران صامت است. من طی سال‌ها تماشای فیلم‌های صامت همواره از خلاقیت سازندگان آنها به وجد آمده‌ام زیرا کاری را کرده‌اند که حتی نسل‌های بعدی با وسایل بسیار مدرن‌تر از انجام آن بازمانده‌اند و آن منظور‌رسانی به انواع شکل‌ها و با اقسام روش‌ها است. بارها از خودم پرسیده‌ام 90 و اندی سال پیش آن توانایی‌ها از کجا می‌آمد و پاسخی بر آن نیافته‌ام.

آیا فرم تصویری فیلمتان به‌این طریق همانی شده است که می‌خواستید؟

نمی‌دانم و فقط این را می‌گویم که قسمت سیاه و سفید فیلم بدون ارائه‌های مدرن و در تسخیر موسیقی است که جزء ثابت کارهای موزیکال بود و بخش دیگر به شیوه نگاتیو رنگی که آن را قوی‌ترین زبان سینما در دهه 1970 دانسته‌اند که به عصرهای بعدی هم انتقال یافته است.

صرفنظر از چالش‌های فنی کدام وجوه از رمان برایان سلزنیک برایتان جالب بود و شما را به سمت ساخت این فیلم کشید؟

البته همه فیلم‌های من مبتنی بر زمانی خاص و کارهایی تقریباً تاریخ نگرانه بوده‌اند اما این یکی به سبب تمرکز بر سال‌های 1927 و 1977، یک کار تاریخی دوگانه است و این جذابیت را در برداشت که من نیویورک را در دو مقطع زمانی بسیار حساس و ظریف این شهر به تصویر بکشم، یکی سال‌های پایانی دهه 1920 که دوره «دیپرشن» (کسادی اقتصادی) از راه می‌رسید و دیگری 1977 که منتهی به سایر محله‌های نیویورک تعارض‌های عجیبی با یکدیگر راتجربه می‌کردند. اوضاع مثل رازگویی‌ها در برخی فیلم‌های کلاسیک شده بود. ما از سرنوشت تیره دو کودک «کر» می‌گوییم و کسانی که در میان تیرگی‌های برخاسته از نشنیدن صداهای دنیا آینده‌ای بهتر ولی موهوم‌تر را جست‌وجو می‌کنند. آنها دایماً می‌آموزند و کامل‌تر می‌شوند اما همسو با آن ذائقه‌شان تلخ و تلخ‌تر می‌شود.

برای کارکردن با دو نوجوان که یکی‌شان (میلینست سیموندز) کلاً در این حرفه بدون سابقه و یک فرد تازه وارد است، چقدر به زحمت افتادید؟

مشکل اصلی ما با میلینست سیموندز بود که واقعاً ناشنوا است و برای برقراری ارتباط موفق با وی و گرفتن بازی‌های مورد نظر مجبور به استخدام مشاور گویش وی نیز شدیم و او زنی بود که سیموندز بسیار به وی اعتماد داشت. به‌واقع این زن تبدیل به یکی از عوامل اصلی ساخت فیلم ما شد و اضافه بر آن ما باید کاری می‌کردیم که هر دو نوجوان در تمام طول فیلم تمرکز خود را حفظ‌کنند زیرا این از خصلت خردسالان و نوجوانان است که معمولاً پای یک چیز به طور ثابت و طولانی مدت نمی‌مانند و ذهن‌شان به این سو و آن سو می‌رود.

شما به سبب سه‌بار شرکت در قسمت مسابقه کن با سازو کارهای این امر کاملاً آشنا هستید. این بار و در دوره هفتادم این جشنواره اوضاع را چطور دیدید؟

چه با فیلم «کارول» در سال 2015 و چه با فیلم شگفت‌زده» در امسال کنفرانس‌های مطبوعاتی طولانی مدتی داشتیم و سؤالات بیش از اندازه بود. دوسال پیش حضور کیت بلنشت و رونی مارا در نقش‌های اصلی «کارول» به من کمک کرده بخشی از فشار سؤالات و کنکاش‌های سایرین را بر دوش آنها قرار بدهم و امسال نیز جولی‌ین مور و میشل ویلیامز به‌عنوان ایفاگران نقش هنرپیشه‌ای که رز به او دلبستگی دارد و مادر کاراکتر اوکز فجلی کمک مشابهی را به من ارزانی داشتند اما در کن هیچ‌گاه آسوده نیستند و این به سبب ازدحام فراوان و توجه بیش‌از حد رسانه‌ها به شما است. آنها به‌هر حال سوژه‌هایی نه چندان دلپسند را برای رسیدن به اهداف تبلیغاتی خود می‌یابند که برای ما در آن سوی ماجرا هیچ فایده‌ای جز ضرر ندارد.

کارکردن با شرکت آمازون که تهیه‌کننده این فیلم بود، چه شرایط و بهره‌هایی داشت؟

«روی پرایس» که از سران آمازون است فیلمنامه ما را خوانده و آن را بسیار پسندیده بود و این باعث شد سنگ‌بنای اولیه فیلم به شکلی محکم گذاشته شود. البته من سایر عوامل تولید فیلم و دیگر منصوبین پرایس را هم از قبل می‌شناختم و با رویکردهایشان آشنا بودم. تمامی آنها بر این نکته تأکید داشتند که تا می‌توانیم از مخارج کم کنیم و بودجه ساخت فیلم را پایین بیاوریم و از آنجا که خودم نیز در اصل از دنیای فیلم‌های کم هزینه مستقل می‌آیم، با اینگونه آداب و سنن کاملاً آشنا هستم و می‌دانم که راه رعایت و اجرای آن چیست، در نهایت همگی به این نتیجه رسیدیم که کارمان از هر جهت به‌گونه‌ای باشد که به لحاظ بصری و احساسی و معانی انسانی به بالاترین سطح برسد.
 
منبع: روزنامه ایران

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین