تاريخ تسلسل تكرار است، آن روز كه شهيد اهل قلم در مقالهاي به عنوان «تحليل ساده» پاسخ بهنود را به كنايه اينگونه ميدهد «اگر معناي آزادي بيان اين است كه...
گروه فرهنگ و هنر: در یادداشت پیشه رو که مهدي خرامان
نگاشته معتقد است: اگر مدير سينمايي هدفش صرفاً گيشه باشد، يا كه نهتنها آثاري را به اكران
دربياورد كه معيارهايي از قبيل سفارش سفارتخانهها باشد در جشنوارههاي
خارجي چهرهاي سياه از ايران به نمايش گذاشته و البته حضار حاضر 20 دقيقه
ممتد براي اين اثر دست زده باشند، يا در آخرين نمونه تنها بر اساس انتقاد
به حق خانم كارگردان دبير جشنواره سابق و يا مدير حال موزه سينما ناراحت
شود و براي عقدهگشايي اجازه اكران فيلم ارزشي آن را ندهد و از سوي ديگر هم
«دستگاه فرهنگي حكومت نيز جانب آنها را گرفته باشد»
به گزارش
بولتن نیوز متن این یادداشت که جوان آنلاین نیز منتشر شده به شرح زیر است:
تاريخ تسلسل تكرار است، آن روز كه شهيد اهل قلم در مقالهاي به عنوان «تحليل ساده» پاسخ بهنود را به كنايه اينگونه ميدهد «اگر معناي آزادي بيان اين است كه مخالفان ليبراليسم نيز حق بيان مخالفت خويش را داشته باشند، من نميدانم كه اين مظلومنماييها و ننه منغريبمها براي چيست، آن هم در جايي كه عليالظاهر دستگاه فرهنگي حكومت نيز جانب اينها را گرفته است و آنان را از حاميان نظام اسلامي نيز بيشتر دوست ميدارد…
كه چشم حسود و بخيل كور! و گويي شعار مطلوب اينان اين است: «آزادي براي همه، مگر براي حزباللهيها!»»، حال عدهاي فكر كردهاند آن آرزو به حقيقت پيوسته و توانستهاند تفكر انقلابيگري را محدود كنند، اما«زهي خيال باطل»، مدعيان آزادي بيان همه چيز را براي خودشان ميخواهند. اگر مدير سينمايي هدفش صرفاً گيشه باشد، يا كه نهتنها آثاري را به اكران دربياورد كه معيارهايي از قبيل سفارش سفارتخانهها باشد در جشنوارههاي خارجي چهرهاي سياه از ايران به نمايش گذاشته و البته حضار حاضر 20 دقيقه ممتد براي اين اثر دست زده باشند، يا در آخرين نمونه تنها بر اساس انتقاد به حق خانم كارگردان دبير جشنواره سابق و يا مدير حال موزه سينما ناراحت شود و براي عقدهگشايي اجازه اكران فيلم ارزشي آن را ندهد و از سوي ديگر هم «دستگاه فرهنگي حكومت نيز جانب آنها را گرفته باشد»
هيچ ايراي ندارد و اتفاقاً خوب كاري هم كرده است، اما اگر براساس «مرقانون» يعني «هر نهادي طبق قوانين ميتواند براي دارايي و آنچه كه مالكش است در چارچوب قانون اساسي ميتواند قوانيني وضع كند» آن هم براساس اهداف معين شده مانند: «دفاع از آرمانها و اصول انقلاب اسلامي از طريق شناخت علمي و دقيق جريانهاي هنري معارض با تفكر اسلامي و كشف راههاي اصولي مقابله فرهنگي با آنها»اثري سخيف و سراسر توهين به انسانيت را اجازه اكران در سينماهاي تحت امر خود ندهد، اما فرداي آن روز، روزنامههاي زنجير شده تيتر ميزنند «خودمختاري»، «هرج و مرج در فرهنگ» و يا «سانسور سليقهاي»، اما بايد پرسيد اين همه تناقض چگونه امكان دارد؛ يك روز مدعيان آزادي بيان براي «حقكشي» كارگردان فيلم اولي سكوت اختيار و روز ديگر براي اجرای «مر قانون» شروع به فحاشي و شانتاژ خبري ميكنند.
اما جلال خوب اينها را شناخته است، به همين دليل او روشنفكر را اينگونه معرفي ميكند، يعني هنرمندي كه «نه به قصد سود و بهره شخصي» بلكه براي تأثيرگذاري و قرار دادن جان خويش پا به عرصه فرهنگ و هنر ميگذارد. اما كنون با افرادي روبهرو هستيم كه هنر را براي سود شخصي، آبستن خويش كردهاند و با استفاده از سلبريتيهاي دست چندم كه آبشخور مسائل سياسي هستند نه تواناييهاي خود، توانستهاند دوباره سياست را وارد عرصه هنر كنند تا شايد ضعف فيلمهايشان اينگونه ديده نشود.