فصل پنجم سريال فرار از زندان نمونه خوبي براي بيان يك دروغ باورپذير است، سريالي كه مخاطب خود را نااميد ميكند اما شايد به هدف اصلي خود رسيده است.
به گزارش
بولتن نیوز، فصل پنجم سريال فرار از زندان نمونه خوبي براي بيان يك دروغ باورپذير
است، سريالي كه مخاطب خود را نااميد ميكند اما شايد به هدف اصلي خود رسيده
است. هدف چيست؟ هدف بيان روايتي با خط داستاني توطئهمحور و لايهلايه
است، اما در پس پرده تحريف حقايق در بستر يك پيرنگ نسبتاً جذاب است.
ابتدا
مخاطب به دنبال خط اصلي داستان، يعني فرار مايكل از زندان مركزي صنعا و
كشور يمن است، اما ضعفهاي بالا زماني به وجود ميآيد كه نويسندگان اثر،
انرژي و تفكرشان را در جاي ديگري هزينه كرده باشند، يعني خوب دروغ گفتن،
دروغي با كليدواژهايي از قبيل جنگ يمن، يك جنگ داخلي است، هرج و مرج به
واسطه حضور داعش است، تحريف چهره اسلام و تروريسم، عدم دخالت دولت امريكا
در ايجاد داعش، نااميدي مردم يمن، تحريفاتي كه با استفاده از فنوني مانند«
دروغ گفتهها و دروغ ناگفتهها »، « اصل و استثنا در روايت » «حركت از پله
دوم»«دروغ بزرگ و دروغ اساسي»، معيارهايي كه در فصل پنجم فرار از زندان از
آنها استفاده شده است.
دروغ گفتهها و دروغ ناگفتهها: اگرچه هر
دروغي تلاشي براي فريب است، اما هر طرح فريبي الزاماً در حيطه دروغ
نميگنجد. چنانكه اگر كسي به جاي ذكر ارائه عدد دقيق كشتهشدگان يك حادثه،
عامداً و در غيرمواردي كه دسترسي به آمار دقيق وجود ندارد، حاصل جمع افراد
كشته و زخمي را يكجا ارائه دهد، هرچند رقم مذكور مصداق فريب خواهد بود اما
مسلماً غلط و دروغ نيست.
در سريال فرار
از زندان، مخاطب چه ميبيند، اول اينكه شهري به نام يمن در جنگ است(هر روز
در اخبار همين را ميگويند و حقيقت است) دوم يكي از بزرگترين سركردههاي
داعش در يمن حضور دارد و بعد از فرار كشته ميشود (براساس اخبارهاي رسمي
در سال نود و پنج 14 نفر از اعضاي القاعده در پي يك شورش از زندان مركزي
شهر يمن فرار ميكنند، اما بعد از سه روز همه آنها به هلاك ميرسند)، زماني
يك خبر دروغ پيروز ميشود كه در ابتدا مخاطب را با اخباري حقيقي اعتمادش
جلب شود و سپس دروغها بيان شود، دروغهايي به روش حركت از پله دوم، يعني
شروع روايت از يك واقعه بدون بيان ريشه و رعايت سلسله علت و معلولي آن، به
همين دليل در سريال در بدو ورود به داستان مخاطب ناگهان با چنين ديالوگي
روبهرو ميشود«يمن درگير جنگ داخلي است» اما حقيقت چيز ديگري ميگويد،
حقيقتي كه خبر از تجاوز عربستان در پي حمايت از رئيسجمهور فراري يمن يعني
منصور هادي ميدهد، تجاوزي كه باعث اين هرج و مرجها ميشود، اما همان طور
كه رئيسجمهور امريكا به ديدار پادشاهان عربستاني ميرود و از آنها حمايت
ميكند و يا سازمان بينالملل گزارش دخالت عربستان در حادثه 11 سپتامبر را
از بين ميبرد، در اينجا هم مخاطب حتي يك ديالوگ درباره عربستان نميشنود.
اصل
و استثنا در روايت: ظاهري با دو روايت متضاد، براي رعايت بيطرفي و جامعيت
آورده، يك روايت را اصلي و ديگري را استثنا وانمود ميكند، مخاطب يك مسئله
كلي ميبيند، اسلام باعث ايجاد تفكري ترسناك به نام داعش شده است، پس
تمامي مسلمانها آدمكش هستند، اما در اين روايت نويسنده با هوشمندي يك
استثنا قائل ميشود كه جامعيت را از دست ندهد، و مخاطب با كاراكتر«سينوت»
روبهرو ميشود كه ميخواهد چهره خوبي از مسلمانان نشان دهد و يا از سوي
ديگر نا اميدي مردم يمن از كشور، فرار آنها، و بياعتمادي مردم به نظام، و
در ميان آنها پدر و دختري كه اعتقاد دارند بايد براي سرزمينشان بجنگند،
البته آنها هم تا پولي نصيبشان ميشود از يمن فرار ميكنند.
و
در آخر دروغ بزرگ و اساسي: دروغي كه هر چقدر بزرگتر باشد باورپذيري آن
بيشتر ميشود، دروغي از جنس عدم دخالت امريكا در ايجاد تروريسم، دروغي كه
آنقدر بزرگ است كه تيبگ باورش ميكند و ميگويد: «من تا حالا فكر ميكردم
داعش رو امريكا ساخته است»، تحريفي كه قصد خارج كردن نقش امريكا از تربيت
اين حيوان وحشي را دارد، اما هيلاري كلينتون در كتاب خود با عنوان
«گزينههاي دشوار» به صراحت اينگونه نقل ميكند: «من به 112 كشور جهان سفر
كرده بودم و با برخي از دوستان اين توافق حاصل شد تا به محض اعلام تأسيس
داعش اين گروه به رسميت شناخته شود اما ناگهان همه چيز فروپاشيد. توافق شده
بود تا دولت اسلامي(داعش) در روز 5 / 7 / 2013 اعلام شود و ما منتظر اعلام
تأسيس آن بوديم تا ما و اروپا هرچه سريعتر آن را به رسميت بشناسيم.»