کد خبر: ۴۹۷۹۱۷
تاریخ انتشار:

شمس، درست می گوید!

شمس و هم عقیده هایش، از همان اول گفتند ؛ سهل و ممتنعی. یعنی به قول قدما: توأمان بودن "جزالت" -محکمی بیان- و شیرین سخنی. یعنی لفظ ساده باشد، اما تصویر و تخیل و معنا، ساده نباشد.
 گروه فرهنگ و هنر: در یادداشت پیشه رو که ادریس بختیاری نگاشته معتقد است:می رسیم به ماجرای شعر حجم و تالی های فاسد رؤیایی. مگر همین جامعه ادبی و مخاطب شعر، دلزده نشد از آن همه بازی های زبانی و تکیه تام و تمام روی آشنایی زدایی و هنجارگریزی های صرفی و نحوی، که گندش درآمد.
 
 به گزارش بولتن نیوز متن این یادداشت که روزنامه خراسان نیز منتشر شده به شرح زیر است:  
 
در قدم اول، شمس تعریفی از شعر کرده  است که اتفاقا مبتنی است بر تعریفی که اولین بار خواجه نصیر مطرح کرد؛ یعنی شعر (برخلاف نظر سکاکی، شمس قیس، جرجانی، ابن قتیبه و ابن سینا و امثالهم) سخنی نیست موزون و مقفی ؛ که البته در شعر سپید، منظورمان از وزن همان طنطنه و قابلیت دکلاماسیون کلام است یا بهره بردن از موسیقی مادرزادی زبان فارسی.
 
خب، از ادبای معاصر، شفیعی در "صور خیال" با مثال: "به صحرا شدم عشق باریده بود" در پی اثبات شعر سپید برآمده است و از شاعران معاصر، افرادی مثل شاملو مطرح کرده اند که وزن، جزو عنصر ذاتی شعر نیست. پس تا اینجا شمس، از پیش خود چیزی نگفته است.

در لابه لای این تعریف، سخن از استخدام آرایه هایی نظیر کنایه و استعاره و این طور چیزهایی شده است که شعریت کلام را می افزایند ؛ اما همیشه به کار رفتن اینها به تنهایی، شعر متعالی نمی سازد. خب، اینجای حرفش هم منطبق است با دیدگاه تقی پورنامداریان که معتقد است آرایه ها در گام دوم شعریت اند ؛ یعنی یک سخن باید اول بالذات شعر باشد و بعد با وزن و دیگر صنایع و بدایع، آراسته شود. پس تا اینجا هم، شمس از خودش چیزی نبافته است.

در ادامه صحبت از این شده که شعر، سخنی است یا مقوله ای است که با ساحت عاطفی کلام سر و کار دارد و نه ساحت عاطفی ؛ خب، این حرف هم صحبتی است که شفیعی بیش از چند ده بار این ور و آن ور نوشته است. به ویژه آن کتابش که شعریت را در نثر صوفیه بررسی کرده است.می گوید: خیلی از شعرهای سپید امروز، شبه شعرند. دلنوشته اند. یک نوشته   عاطفی اند. این حرفش هم صدق دارد. مگر ندارد؟

می رسیم به ماجرای شعر حجم و تالی های فاسد رؤیایی. مگر همین جامعه ادبی و مخاطب شعر، دلزده نشد از آن همه بازی های زبانی و تکیه تام و تمام روی آشنایی زدایی و هنجارگریزی های صرفی و نحوی، که گندش درآمد. چند درصد از مخاطب امروز شعر، رؤیایی خوان است؟ چند نفر براهنی می خوانند؟ مگر شعر این بزرگان صرفا موضوع مقاله و پایان نامه نشده است ؟ چند بند و بیت از رؤیایی و زیردستانش حفظ هستید. امروز، شعر شمس و احمدی و گروس و یونان و بروسان و صفاری خوانده می شود یا رؤیایی و مابقی؟

شمس و هم عقیده هایش، از همان اول گفتند ؛ سهل و ممتنعی. یعنی به قول قدما: توأمان بودن "جزالت" -محکمی بیان- و شیرین سخنی. یعنی لفظ ساده باشد، اما تصویر و تخیل و معنا، ساده نباشد. ساده نویسی به معنی ساده لوحی و آسان نویسی، چیزی است که همان جریان پیچیده گوی دهه هفتاد لقلقه زبان این و آن کرد. شمس، صد جا گفته: "ساده نویسی"، تعبیر دقیقی نیست و از روی لجبازی و حرف پرت کردن، گفته شده و همین هم هست.

خب، برسیم به خاقانی. چند نفر خاقانی می خوانید؟ یا نه، چقدر سعدی می خوانید ؛ چقدر حافظ و مولوی می خوانید؟ مخاطب، کدام یک را می خواند؟ خب معلوم است سعدی به خاقانی ارجح است در سرایت متن. جز چند تایی استثنا، تنها دانشجویان ادبیات اند که به ضرورت و از باب واحدهای لازم دانشگاهی، خاقانی می خوانند. او و شعر او هم مستعد درس های دانشگاهی و طرح موضوع است برای پایان نامه و مقاله ادبی. هر بنی بشری می داند شعر خاقانی (به جهت سرایت به مخاطب به ویژه عام) سختی و درشتی دارد.

اینکه شمس می گوید: ما از فروغ و شاملو و سپهری، شعرهای ساده ترشان را به لحاظ لفظ، در حافظه داریم و خوشمان می آید، درست است. چه گیر و ایرادی در این جمله هست؟

اینکه هر مکتب و نحله و گونه ادبی در تضاد دیگری و علیه دیگری بروز می کند، یاوه است؟ مگر مکاتب هنری غرب یا شرق، در مواجهه و رو در رویی هم رشد و نمو نداشته اند. اینها که بینامتنیت ندارند، یا کم دارند. کنار هم که نشسته اند. همیشه گونه ای به ازای افراط گونه دیگر سر برافراشته و جان پیدا کرده است.

شمس اشاره به تأثیر ترجمه کرده است. همین حرف را دکترشفیعی کدکنی در مقدمه "با چراغ و آینه" آورده و گفته  است. خلاصه این کتاب، این است که تمام نوآوری ما در شعر معاصر، وابسته به سنت ترجمه و شعر اروپا و دیگر جاهاست. به طور مثال: نقل استاد شفیعی این است که "پرستو" در غزل شهریار، نماد و دلیل آمدن بهار است، بر خلاف شعر منوچهری که نماد سیاهی است. در ادامه می گوید این تغییر، برگرفته از شعر و غیر شعر، در متون غیر بومی است. اشکال حرف شمس کجاست در این مورد؟

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین