کد خبر: ۴۹۵۸۷۲
تاریخ انتشار:
گفت‌وگو با داریوش مودبیان، بازیگر و کارگردان

کار ما بیدارکردن است

قصه‌خوانی به شکل شخصی و از روی کتاب براي كودكان بود و بزرگ‌ترهای قصه‌خوان وقتی قابلیت‌هاي نمایشی را هم به کارشان اضافه می‌کردند، تأثیر بیشتری می‌گذاشتند. اگر کار آنها خواب‌کردن بود، کار ما از خواب بیدارکردن است.

گروه سینما و تلویزیون: داریوش مودبیان در نظر دارد قصه‌های کوتاه اسلاومیر مروژک نویسنده نام‌آشنای لهستانی را در چهار شب از جمعه دوم تا دوشنبه پنجم تیرماه در تالار موزه استاد عزت‌الله انتظامی روخوانی کند. این شيوه قصه‌خوانی یا اجرای قصه در یکی، دو سال اخیر بارها از سوي او تجربه شده و در همه این موارد از این برنامه‌ها استقبال شده است. 

کار ما بیدارکردن است 

به گزارش بولتن نیوز به نقل از روزنامه شرق، داریوش مودبیان سال‌هاست که در انجام تله‌تئاتر صاحب تجربه‌های درخشانی شده و علاوه بر سینما در زمینه تئاتر، ترجمه و نشر نیز فعالیت گسترده داشته است. او بازیگری، کارگردانی، فیلم‌نامه‌نویسی و مترجمی را در کارنامه خود دارد و ‌فعالیت هنری را با تئاتر تلویزیونی «ضحاک ماردوش» در سال ۱۳۴۳ آغاز کرد. او در سال ۱۳۵۳ در رشته بازیگری و کارگردانی تئاتر از دانشکده هنرهای دراماتیک تهران فارغ‌التحصیل شد. در سال ۱۳۵۹ مدرک فوق‌لیسانس تخصصی مطالعات هنرهای نمایشی را از دانشگاه سوربن پاریس و در سال ۱۳۶۰ فوق‌لیسانس تخصصی زبان‌شناسی را از مؤسسه مطالعات علوم انسانی پاریس دریافت کرد.

  درباره مروژک داستان‌نویسی بگویید که ما بیشتر در ایران در مقام نمایش‌نامه‌نویس معتبر و جهانی او را می‌شناسیم؟
بله مروژک نمایش‌نامه‌نویس بزرگ و اندیشمند جهان تئاتر و طنزنویس بزرگ جهان است. اما در این سال‌ها بسیاری از آثارش به فارسی برگردانده شده و در سال ٤٦ برای نخستین‌بار لیلی گلستان مجموعه داستان فیل را از مروژک به فارسی برگرداند و انتشارات روزن هم چاپش کرد. این‌گونه با داستان‌هایش آشنا شدیم که این داستان‌ها برای دهه ١٩٦٠ است که دوره نخست کارهایش است و در این دوره پلیس، استریپ‌تیز، کارول و در پهنه دریا را نوشته است. البته گلستان هم تمام داستان‌های مجموعه فیل را ترجمه نکرده و شاید برخی از داستان‌ها از فرهنگ هم دور بوده است یا بر حسب ملاحظاتی چنین نشده است.

 مروژک نویسنده معترض بود. می‌دانید که او از کشورش تبعید می‌شود و به پاریس می‌رود. خود او هم بعدها به مکزیک می‌رود و در آنجا سکته می‌کند و دوباره به فرانسه برمی‌گردد و بعد دگرگونی و فروپاشی‌ها اتفاق می‌افتد و او از سال ١٩٩٤ به لهستان برمی‌گردد و به اعتبار خودش کارهای جدیدی می‌نویسد. او در زمینه داستان‌نویسی هم کار کرده و سه مجموعه دارد. فیل، قلمدان‌ها و موش در کمد. قلمدان‌ها از نظر حجمی یک‌برابر‌ونیم فیل است و چند سال پس از آن منتشر شده و مربوط به سال‌های ٦٠ است. داستان‌های موش در کمد هم کمی طولانی‌تر است. او سبک و سیاق خودش را در داستان‌نویسی دارد اما در سال ٢٠١٠ زیر نظر خودش یک مجموعه چاپ می‌کند به‌عنوان مروژک کوچولو؛ چون حجمشان آن‌چنان نیست و کوتاه‌تر از داستان‌های فیل است.


  چرا مروژک کوچولو؟


شاید کوتاه‌بودن قصه‌ها که بلندترین‌هایش حدود پنج، شش دقیقه و کمترینش سه، چهار دقیقه اجرا مي‌شود. درعین‌حال ایجاز دارد و در آن مفاهیم خیلی حرف برای گفتن دارند.


  مروژک کوچولو چه ویژگی‌ای دارد؟


این مجموعه را علاوه بر عنوان، به لحاظ موضوع هم دسته‌بندی کرده است که حالت فرهنگ‌نامه‌ای به خود می‌گیرد. این خود یک تعبیر سیاسی، فرهنگی و اجتماعی است مثل آزادی، ادبیات، وظیفه ملی، هنر، هرج‌ومرج، لیبرالیسم و از این دست... این کتاب که به دستم رسید، ترجمه‌اش کردم و الان تمامش کرده‌ام. ٣٦ قصه دارد و تعدادی هم از دو مجموعه فیل و قلمدان‌ها ترجمه کرده‌ام. حدود ٤٠ قصه خواهد شد و اینها خیلی حالت نمایشی دارند و به‌راحتی می‌شود هر کدام را یک نمایش‌نامه کوتاه کرد. از آزادی تا هرج‌ومرج مثل یک فرهنگ است که آنها را می‌خوانم. این داستان‌ها از دهه ٥٠ تا ٩٠ را دربر می‌گیرد و من آنها را تنظیم کرده و در کنار هم گذاشته‌ام با نگاهی که می‌شود تجربه‌اش کرد.


  اینها با توجه به جغرافیا و روال تاریخی به‌هم‌پیوسته شباهتی هم به آثار چخوف دارد؟


بله اینها خیلی نزدیک به آثار چخوف است اما جسارت مروژک امروزی‌تر است و روی موضوعات اجتماعی کار می‌کند و البته سبک و سیاقش مال خود مروژک است. ما خصلت‌هایی را در داستان‌نویسی اسلاوها می‌بینیم که نباید فراموش کنیم از روسيه و از گوگول آغاز می‌شود و بعد به چخوف و بعدا هم به کافکا می‌رسد. بعد هم می‌رسیم به مروژک.

 خطوطی از کافکا هم دیده می‌شود اما کافکا پررمزورازتر و نمادین و قوی‌تر است و جریان پیچیده‌تری را ایجاد می‌کند و به بالا نظر می‌اندازد. داستان‌نویسان اسلاو از گوگول آغاز می‌کنند و خیلی‌ها با شنل، یادداشت‌های یک دیوانه، دماغ و پرتره که از داستان‌های سن‌پترزبورگی هستند، آشنایی دارند. از این آثار بارها فیلم و تئاتر ساخته شده و خودم نیز یادداشت‌های یک دیوانه را با بازی علی نصیریان کار و از تلویزیون پخش کرده‌ام.

کار ما بیدارکردن است 


  چگونه این قصه‌ها خوانده می‌شود؛ گروهی یا فردی؟


تک‌نفره است. روی صحنه، قصه‌خوانی و شخصیت‌های گوناگون را بازی می‌کنم. من هر شب ١٠ داستان را می‌خوانم.


  این قصه‌خوانی چقدر به نقالی ما دامن می‌زند؛ چون در روزگاران گذشته ما چنین رسم و آیینی را در خانه‌هایمان داشته‌ایم و پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها برایمان قصه‌خوانی می‌کرده‌اند؟


قصه‌خوانی به شکل شخصی و از روی کتاب براي كودكان بود و بزرگ‌ترهای قصه‌خوان وقتی قابلیت‌هاي نمایشی را هم به کارشان اضافه می‌کردند، تأثیر بیشتری می‌گذاشتند. اگر کار آنها خواب‌کردن بود، کار ما از خواب بیدارکردن است. هدف این است که مخاطب با شیوه، سبک و سیاق نویسنده با شنیدن یک به یک داستان‌ها آشنا شود. همچنین قصه‌ها قابلیت نمایشی‌شدن دارد و یک بازیگر در مقابل تماشاگران آنها را می‌خواند و خیلی شبیه به استندآپ کمدی است و اگر بازیگر فرصت کند که آنها را حفظ کند، دیگر این شباهت بیشتر خواهد شد.

همچنین بازیگر یک به یک نقش‌ها را بازی می‌کند. در برخی از کمدی‌های استندآپ خود بازیگران مؤلف بوده‌اند که در فرانسه ریشه قدیمی دارد. یک سنت اروپایی است که از آنجا به آمریکا رفته است. در ایتالیا در برخی از کمدیادلاراته‌ها پیش از آغاز نمایش بازیگران و کمدین‌ها قصه‌خوانی می‌کرده‌اند تا نمایش شروع شود.

چنین چیزی در ایران هم بعدها باب می‌شود که آوانسن‌خوانی است که آقای عزت‌الله انتظامی در جوانی این کار را کرده و حتی پایان‌نامه دانشگاهی‌اش هم درباره همین موضوع هست. این پایان‌نامه در کتاب جادوی صحنه نیز آمده است. همچنین پرویز خطیبی و ابوالقاسم حالت نیز برای آوانسن‌خوانی شعر گفته‌اند.


  این همان پیش‌پرده‌خوانی است دیگر؟


بله... پیش‌پرده‌خوانی ریشه قدیمی دارد و ما از اروپا آن را یاد گرفته‌ایم که با خلق‌وخوی ما درآمیخته است. مسائل روزمان در آن مطرح می‌شد و کمدی‌اش بسیار شیرین بود که گاهی به ترانه‌های وودویل نزدیک می‌شد و در همان زمان نیز گاهی در میان دو پرده هم این ترانه‌ها خوانده می‌شد که به میان‌پرده معروف شدند.

کار ما بیدارکردن است 


 ربطش با نقالی ایرانی چیست؟


بله به‌لحاظ قصه با نقالی ما نزدیک است اما با این تفاوت که در نقالی شاهنامه خوانده می‌شود اما من بیشتر قصه‌های امروزی را روخوانی می‌کنم. یک نوع روخوانی نمایشی است چون به اجرا هم نزدیک می‌شود. اگر اینها را فرصت کنم و از بر کنم، دیگر یک نمایش خواهد بود اما الان هم متن را در دست می‌گیرم که بهتر آنها را یادآوری کنم و در بین روخوانی‌ها، توضیح هم می‌دهم و مثل پیش‌پرده و استندآپ دیالوگ هم با مخاطبان برقرار می‌کنم. درست مثل همین مجموعه مروژک که مروژک کوچولوی مصور نام دارد و در آن یک کاریکاتوریست لهستانی برای هر قصه تصاویری هم گذاشته است که کارش را جذاب می‌کند. من هم این جذابیت را با بازی ایجاد می‌کنم.


  طنز مروژک چگونه است؟


طنز او بسیار گزنده، اجتماعی و سیاسی است که رویکرد فرهنگی و اجتماعی دارد و طنزش گروتسک است. مروژک درشت‌گویی دارد و در آن ما را متوجه می‌کند و به ما هشدار می‌دهد تا ته خط. مروژک تفسیرگر است اما تغییر‌دهنده هم است چون نگاهش بسیار عمیق، اجتماعی و فرهنگی است. درواقع طنزش وابسته به فرهنگ جهانی اسلاو است.


  شما قبلا هم آثار چخوف را روخوانی کرده‌اید، آنها چطور بوده است؟


روخوانی چخوف را در خانه هنرمندان و در همین تالار موزه استاد عزت‌الله انتظامی هم اجرا کرده‌ام که به نظرم بنابر بازتاب‌ها موفق بوده است. ما حتی در آنها، لحظاتی را به دیالوگ تبدیل کرده‌ایم اما من یک‌نفره اجرایشان کردم و درست مثل این است خواننده‌ای دارد داستان می‌خواند با این تفاوت که بر آن بازی هم اضافه می‌شود.

کار ما بیدارکردن است 

شاید تماشاگر از بازیگر می‌خواهد که داستان را با صدای بلند بخواند و با تأکید بر فضاسازی این اجرا صورت می‌گیرد. فضاسازی اداره و اتفاقاتی که برای اشخاص می‌افتد. در این داستان‌ها همچنین اول شخصی هست که قصه با آنها شروع می‌شود که این باید خود مروژک باشد چون خودش را مطرح و نقد می‌کند و او ناظر و پیش‌برنده قصه است و بقیه را باید از دید او بازی کنم. البته پارسا پیروزفر در اجرای ماتريوشکا شکل کامل‌شده این قصه‌ها را اجرا کرد چون او در قصه‌ها دست برد و برایشان دیالوگ نوشت و سعی کرد تک‌تک نقش‌ها را بازی‌ کند. به‌نظر کارش بسیار دیدنی بود.


  موسیقی هم زنده است؟


باید موسیقی زنده باشد چون اینکه بخواهيم موسیقی پخش کنیم دیگر کهنه شده است اما ما از یک نوازنده گیتار بهره می‌بریم. از آنجا که مروژک مثل همه لهستانی‌ها با موسیقی عجین است و شخصا به موسیقی شوپن علاقه داشته و این موزیسین پیانیست بزرگ هم بوده است، قطعاتی را از میان آثار شوپن انتخاب کرده‌ایم و برای آنکه رنگ و لعابی به صحنه بدهیم از آن استفاده می‌کنیم اما ما از یک گیتاریست خواسته‌ایم این قطعات را بنوازد. همچنین تم‌هایی را در نظر گرفته‌ایم که در میان قصه‌ها زده می‌شود که بیانگر تغییر قصه‌هاست و گاهی هم رنگ‌وحال و هوای این قصه‌ها را نشان می‌دهد.


  دکور؟


از پوستر که تصویر خودم و مروژک هست استفاده می‌کنیم که این پوستر دو بخش دارد و من با او شریک شده‌ام که ما هم از آزادی به هرج‌ومرج می‌رسیم و در اینجا داریم فضاسازی می‌کنیم که این فضاها با توجه به تنوع قصه‌ها گوناگون است. احتمالا یک صندلی هم داریم.


  حتما صندلی لهستانی است؟


 ما دیگر انگار به صندلی لهستانی حس نوستالژیک داریم... و از آن برای نشان‌دادن تختخواب، یا اداره و مثل اینها استفاده خواهیم کرد.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین