کد خبر: ۴۹۴۴۸۱
تاریخ انتشار:

تلویزیون دوسرطلا... بازسازی می‌خواهد

«فقدان برنامه‌های سرگرم‌‌کننده»؛ این کل موضوع تلویزیون ایران است؛ نکته‌ای که در برنامه‌ها و سریال‌های این سال‌ها بیشتر از هرچیزی به چشم می‌آید...
گروه سینما و تلویزیون: «فقدان برنامه‌های سرگرم‌‌کننده»؛ این کل موضوع تلویزیون ایران است؛ نکته‌ای که در برنامه‌ها و سریال‌های این سال‌ها بیشتر از هرچیزی به چشم می‌آید؛ از خلال همین دوتاونصفی برنامه و سریال هم می‌توان فهمید که تکرار و کلیشه، دامن این به‌اصطلاح رسانه ملی را گرفته است و برای برون‌رفت از این مخمصه؛ برای این دستگاه عریض‌وطویل در راه کوچک‌سازی، چاره‌ای نمی‌ماند که انقلابی در رویکردها و برنامه‌سازی‌های آن صورت پذیرد.

تلویزیون دوسرطلا... بازسازی می‌خواهد

به گزارش بولتن نیوز، یک سؤال کاربردی! آیا این دستگاه، از فقدان یک استراتژی مشخص رنج نمی‌برد؟! می‌برد. چرا؟ چون دودلی‌هایی در هدایت و مدیریت کلان آن وجود دارد که وقتی ترجمه می‌شود، حاصلش چیز چندان مطلوبی از کار در نمی‌آید! این دودلی‌های مستتر را می‌توان هرروز در آن رصد کرد؛ از یک طرف موقعیت شکننده تجاری و بازرگانی که حیات و ممات دستگاه را در نبض اقتصاد آن قرار داده؛ از سوی دیگر تلاش برای حفظ چیزهایی که مدت‌هاست ارزش‌های تماتیک خود را از دست داده‌اند، اما تلویزیون ما هنوز که هنوزست می‌کوشد رفتاری ماقبل نبض اقتصاد با آن کند! مثلا همین «دوگانگی‌ها» که در زمان انتخابات رخ می‌دهد، مطالعه رفتارهای منبسط تلویزیون قبل از انتخابات و انقباض‌های تصویری و کلامی در فردای بعد از انتخابات، می‌تواند به نتایجی روشن رهنمونمان کند!

اصلا چرا راه دور برویم!؟ وضعیت پخش مستقیم همین مسابقات والیبال بین تیم ملی والیبال ایران با یک کشور قدرتمند دیگر را ببینید؛ ملت همه هوش و حواسشان را جمع بازی و التهاب و هماوردی ملی‌پوشان کرده‌اند و اما ممیز محترم (سانسورچی!؟)، حواسش نیست که دارد برای‌ هزارمین‌بار همان ضربه ست نخست را بازپخش می‌کند و اعصاب‌ها را به‌هم ریخته است! اینجا می‌توان گفت؛ برخورد افراطی ممیز با ساده‌ترین رخدادها و تصاویر از تماشاگران یک بازی در استادیوم ورزشی، تناسبی با مقدرات چرخ و بازی (و سرنوشت رسانه) ندارد! مخاطب که از پای تلویزیون برود، سفارش‌دهنده بازرگانی هم از پخش آگهی صرف‌نظر خواهد کرد! آن‌وقت می‌شود چوب دوسرطلایی که...؛ بگذریم!

این اتفاق طبعا اشتباهی تاکتیکی و البته بزرگ است. نمی‌توان مخاطب تلویزیون را به حال خود رها کرد و در کوران رقابت‌های موجود امواج، آنان را به سمت رسانه‌های غیر، سوق داد. همه تلویزیون‌های دنیا درست رفتاری معکوس تلویزیون ما دارند؛ یعنی از همه‌چیزشان برای نگه‌داشتن بینندگان خود پای گیرنده‌هایشان سود می‌برند؛ اما اینجا همه کانال‌ها – آگاهانه و بی‌هدف و البته با سماجت‌های رشدنیافته - دارند روی یک موضوع -‌ آن‌هم اغلب با روش‌های مکرر و کلیشه‌ای -‌ مانور می‌دهند! و از ساده‌ترین اصول تلویزیون‌داری غافلند! این ممیز حذف می‌کند، فردا یکی دیگر می‌نشیند و حذف‌ها، حذف یا به حداقل می‌رسند!

اکنون بدون اغراق و بی‌حب‌وبغض می‌توان نتیجه گرفت که مدیران تلویزیون، دودل و البته به‌طور رسمی از جریان حال‌حاضر تلویزیون‌داری در جهان دورند، وقتی که نمی‌توانند یا نمی‌خواهند که نوری و روزنه‌ای به این گرفتاری‌ها بتابانند و گشایشی پدید آورند؛ و مثلا حداقل همین اخبار معمولی را با سلامت به بیننده خود برسانند! آنها مخاطب را وادار می‌کنند تا برای دریافت صحیح و صحیح‌تر اطلاعات– و حتی سرگرمی‌های مجاز و مباح - به کانال‌های دیگری مراجعه کند! و این یعنی یک خودزنی بزرگ!
   
مصداقی حرف بزنیم! برخورد هرساله با سازندگان «کلاه‌قرمزی»، نمونه تمام‌عیار یک اتفاق قابل‌تحلیل و دودلانه است. سازندگان «کلاه‌‌قرمزی» قریب به یک دهه است ایمان آورده‌اند که کارشان خوب است و متقاضی دارند و می‌دانند مدیران ارجمند رسانه برای سال جدید چندان تدارکی ندیده و زیاد تلاشی نکرده‌اند و تلویزیون باز هم خالی از برنامه است و به‌اصطلاح حرفشان دررو دارد؛ لاجرم هر سال به سقف مطالبات خود می‌افزایند و طرف مقابل را وادار به عقب‌نشینی می‌کنند و قس‌علی‌هذا...! بعد هم بدون هر زحمتی، همان عروسک‌ها و عوامل را خبر می‌کنند، چند هنرمند هم برای هر قسمت می‌آورند و از طریق گفت‌وگو و ساده‌کردن موضوعات، بینندگان بزرگ‌سال را پای گیرنده نگه می‌دارند و...؛ سازندگان کلاه‌‌قرمزی، روابط و خرده‌فرهنگ‌ها را با دخالتی ظریفانه در گویش و لهجه‌ها، به شکلی پرس‌شده و پکیج، طراحی و اجرا می‌کنند و تحویل بیننده می‌دهند و بیننده‌ای که دستش از توشه تلویزیون خودی خالی است، به همین مشابه‌سازی راحت‌الحلقوم هم قناعت می‌کند! وقتی هر سال عید، «کلاه‌قرمزی» بهترین برنامه و مجموعه برتر سال می‌شود، آشکار است که چقدر دست تلویزیون ما خالی است و در حال پس‌روی! نیست!؟

اقبال بینندگان از مجموعه‌ای مثل «کلاه‌‌قرمزی» شاید امری واکنشی باشد (که مسبب آن هم تلویزیون است)، اما آیا موضوع در «صورت» این مسئله بزرگ، دودلی و دستان خالی تلویزیون ملی و بی‌برنامگی و نبود استراتژی مشخص و ... اثری دارد!؟
 

باور اینکه بدترین برنامه‌ها و رویدادهای تلویزیون هر سال در مناسبت‌ها رخ می‌دهد، چندان دشوار نیست! اصلا ما کشور مناسبتیم و انتظارات را بر پایه مناسبت تنظیم می‌کنیم! اما تلویزیون با دودلی‌هایش بدترین برنامه‌های مناسبتی را تحویلمان می‌دهد! مثلا به برنامه‌های هرساله ساعات آغاز سال جدید نگاه کنید تا بدانید از چه حرف می‌زنیم! در تقلید از برنامه‌های نوروزی شبکه‌های فارسی‌زبان ماهواره‌ای، تلویزیون دودل ما و مجریان نوروزی‌اش واقعا ید طولایی دارند! و عجبا که عملکردشان بد و اغراق‌آمیز است و به‌هیچ‌وجه در تناسب با ساختار و شاکله برنامه‌های تلویزیون در طول سال نیست و رقابتی سخت تهی از ارزش‌های فرهنگی بین همه ایشان در جریان است که در تقدیس هیچ، از یکدیگر پیش بیفتند! هرساله تعدادی از بازیگران و ورزشکاران و خوانندگان (اغلب درجه پایین‌تر) را می‌آورند و کوله‌باری از سؤالات زرد و بی‌اهمیت و بی‌خاصیت را روانه اعصاب و روان مردم می‌کنند تا مثلا سال بیننده را تحویل کنند! آن‌هم با خنده‌هایی ماسیده بر لب و حرف‌هایی که خود گوینده‌اش هم می‌داند هیچ ارزشی ندارد و با شرم و به اصرار مجری دارد بیانش می‌کند! و دکورها و لباس‌هایی مثلا فاخر که به تن برنامه و مجری‌اش زار می‌زند و در تناسب با هیچ‌کجای این رسانه ملی دودل و کشور و فرهنگ و آداب آن نیست و باز هم قس‌علی‌هذا...!

 مدل بسیاری از برنامه‌های گفت‌وگومحور تلویزیون، کشکولی و دودلانه است؛ هر خرت‌وپرتی را می‌توان در آنها دید! به‌طورکلی هم تمرکز روی چند آدم ثابت و مطمئن است! میهمان‌ها از خندوانه می‌روند به دورهمی و از آنجا هم به یک برنامه دیگر و بعد هم یک برنامه دیگر و... مشخص است که گردش بین یک عده‌ای تقسیم شده، عده‌ای مشخص و معلوم! (یعنی میهمان سرشناس و سلبریتی و توجه عمومی می‌طلبیم مثل تلویزیون‌های دنیا؛ اما کنترل می‌کنیم تا مبادا...!).

یک مطالعه کوچک در سال نشان می‌دهد از نگاه تلویزیون ایران، همه سینما و هفت هنر دیگر خلاصه شده‌اند در چند هنرپیشه مشخص! ما حتی بازیگران دیگری هم نداریم؛ همین چند هنرپیشه همیشگی هستند و بس! و البته چند فوتبالیست و کارشناس معلوم در برنامه‌های ورزشی و چند خواننده معمولی در برنامه‌های مناسبتی و یک‌هویی و چند چهره سیاسی و قس‌علی‌هذا...!

رسم بر این بود که در گذشته، تلویزیون موجب چهره‌شدن افراد می‌شد؛ اما حالا این چهره‌ها هستند که باید برای حفظ تلویزیون به کار گمارده شوند! فقط اشکال کار این است که شکل انتخاب‌های تلویزیون بسیار محدود است و از فرط تکرار حضور عده‌ای از این عزیزان در برنامه‌ها، آن خاصیت‌شان یا از بین رفته یا کم‌اثر شده است.

اکنون و با این اوصاف و فقط در همین حد که اشاره‌هایی گذرا شد، آیا نمی‌توان نتیجه گرفت که تلویزیون ما واقعا دودل و نیازمند تحولی جدی است!؟ اصلا برای جمعیت جوان کشور در همین تابستان پیش‌روی چه در چنته دارد!؟
 
اگر تلویزیون ایران دودلی‌هایش را مرتفع نکند و از چیزی که درحال‌حاضر می‌بینیم، عبور نکند، قطعا در دیگر حوزه‌ها و به‌طورکلی در مناسبات فرهنگی و کلان کشور نیز اثرگذار خواهد بود؛ آن‌هم به شکلی معکوس.

همین‌جا باید خاطرنشان کرد که وضعیت رسانه قرمز است! برنامه که نداریم، مدیر به‌روز و باسواد هم یا نداریم یا کم داریم (به گردش شبکه‌ای مدیران ارشد – و به سن و سال ایشان - در این سال‌ها توجه کنیم تا بدانیم از چه حرف می‌زنیم! ) نیروهای کارا و جوان‌تر را هم که به حلقه خود راه نمی‌دهیم! و اساسا از نقد و منتقدان هم که رمیده‌ایم و می‌رانیم‌شان! (تمام برنامه‌های نقادانه تلویزیون تعطیل شده است)؛ مدل مدیریت‌مان هم که شده متابعتی، هرکه با ما بود، با ماست؛ وگرنه بر ماست! و این خط را بگیر و بیا! آیا مدیران تلویزیون ایران از این وضعیت خرسندند!؟

این وضعیت آیا زمینه تحول و تغییر ناگهانی در چنین فضایی را فراهم نمی‌کند!؟ مثلا شکستن انحصار تلویزیونی را!؟

آیا این فضای غیررقابتی نیست که موجب عدم تغییر در ساختارهای کهنه شده است!؟ اکنون که ریزش مخاطب و فرار سرمایه‌ها در آن جدی است، آیا چاره‌ای جز تغییر می‌ماند!؟ می‌توان البته صحت و سقم آن را از کاربلدان و کارشناسان این حوزه هم پرسید؛ جایی که این تلویزیون دودل و دستگاه عریض و طویل صداوسیمای ما، به کل با آن مشکل دارد!
منبع: شرق

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین