کد خبر: ۴۹۴۱۶۷
تاریخ انتشار:
در بسته بیست و هشتم خردادماه 96 بخوانید؛

بولتن سینما و تلویزیون:نمي‌دانيم از سينما چه‌مي‌خواهيم/ انیمیشنی که مهجور ماند و جهانی شد!

بولتن سینما و تلویزیون امروز حاوی مطالبی از جمله نمي‌دانيم از سينما چه‌مي‌خواهيم، حسن فتحی سهمش از «شهرزاد» را به شریعتی تقدیم کرد، جای خالی سریال طنز در جشن ماه رمضان، انیمیشنی که مهجور ماند و جهانی شد! و ...است.
بولتن سینما و تلویزیون:نمي‌دانيم از سينما چه‌مي‌خواهيم/ انیمیشنی که مهجور ماند و جهانی شد!گروه سینما و تلویزیون: اخبار حوزه سینما و تلویزیون نیز همواره مخاطبان خاص خود را داشته و دارد؛ به همین خاطر در مطلب پیش رو تلاش کردیم مهمترین و جذاب ترین مطالب این حوزه را جمع آوری نموده و تقدیم علاقه مندان کنیم تا اگر امکان پیگیری مطالب در طول روز را ندارد، در یک زمان مشخص و یکجا از آنها مطلع شوند.
 
به گزارش بولتن نیوز، تیتر مهمترین خبرهای امروز 28 خرداد ماه 96، به صورت هایپرلینک در زیر آمده که شما می توانید با کلیک بر روی آنها به صورت اختصاصی وارد آن مطلب شوید؛ البته متن کامل این مطالب در ادامه مطلب نیز آمده است و شما می توانید متن کامل و تصاویر مرتبط عناوین را در ادامه مشاهده فرمایید. 

مشروح اخبار


نمي‌دانيم از سينما چه‌مي‌خواهيم

«سريال «شهرزاد» نقطه عطف زندگي من است.» اين جمله مصطفي زماني شايد يكي از واقعي‌ترين و دقيق‌ترين  حرف‌هاي رد و بدل شده در اين گفت‌وگو باشد؛ گفت‌وگويي كه قرار آن در شهرك سينمايي غزالي گذاشته شد و زماني هم با گريم و لباس فرهاد پشت ميز نشست. تمام طول مصاحبه با احسان عبدي‌پور، كارگردان «تيك‌آف» و مصطفي زماني بازيگر اين فيلم، گروه تهيه و توليد سريال «شهرزاد» در حال فيلمبرداري و تدارك ساخت سري دوم اين مجموعه بودند. اين بالا در يكي از كافه‌هاي شهرك سينمايي هم، بخش عمده‌اي از صحبت‌هاي ما به «شهرزاد» ختم مي‌شد. سريالي كه عرضه سري اول آن شبكه نمايش خانگي را تكان داد و با وجود حواشي مختلف، همچنان بخش قابل توجهي از جامعه را تحت تاثير قرار داده است.

نمي‌دانيم از سينما چه‌مي‌خواهيم

بهانه گفت‌وگوي ما با عبدي‌پور و زماني اما، «شهرزاد» نبود. كارگردان «تنهاي تنهاي تنها» در دومين تجربه كارگرداني  بلند سينمايي خود داستان جواناني را روايت مي‌كند كه براي رسيدن به آرزوهاي‌شان به هر كاري دست مي‌زنند. او در نخستين فيلم خود، با استفاده از چهره‌هاي بومي، دست به خلق اثري زد كه همچنان زبانزد منتقدان و سينماگران است. در تجربه دوم اما عبدي‌پور سراغ بازيگران حرفه‌اي رفت ولي همچنان نتوانست از زادگاه خود دل بكند. داستان «تيك‌آف» با بازي مصطفي زماني، پگاه آهنگراني و رضا يزداني در بوشهر اتفاق مي‌افتد و بازيگران چاره‌اي جز تن دادن به ياد گرفتن لهجه و آداب و رسم آن منطقه ندارند.

با اين تفاسير، پذيرفتن نقش «فائز» براي زماني، فاصله‌اي با خطر كردن ندارد. او بعد از غوطه‌ور شدن در دنياي فرهاد، حالا بايد تلاش كند «فرهاد» و محافظه‌كاري‌اش اساس زندگي حرفه‌اي او در حوزه بازيگري نشود. به همين خاطر است كه بخشي از صحبت‌هاي زماني به تاثير «شهرزاد» در زندگي حرفه‌اي‌اش بر مي‌گردد. سري دوم اين مجموعه از ٢٩ خردادماه در شبكه نمايش خانگي عرضه مي‌شود.

‌ تعلق خاطر به يك جغرافياي خاص در فيلمسازي محدودتان نمي‌كند؟
احسان عبدي‌پور: اين مساله هر كسي را مي‌تواند محدود كند.

‌ منظورم اين است چقدر جلوي بروز خلاقيت‌تان را مي‌گيرد؟
عبدي‌پور: به نظرم مهم شليك كردن به هسته مركزي است. مثلا تصور كن من به جاي بوشهر در كشور هلند يا بحرين زندگي مي‌كردم و آن وقت كل جمعيت كشورم پنج‌ميليون نفر بود. در چنين حالتي كل جهانم اندازه شهر بوشهر مي‌شود. حالا فيلمسازي در چنين كشوري چقدر مي‌تواند محدودكننده باشد؟ منظورم اين است ايران آنقدر بزرگ هست كه انتخاب يك شهر و جغرافيا در خروجي كار فيلمساز تاثير نگذارد. اگر بتواني با لهجه‌هاي بصري مختلف فيلم بسازي، ديگر مهم نيست كدام جغرافيا را انتخاب مي‌كني. لازمه چنين چيزي اين است كه به سينما بپردازي نه به بدليجات آن.

‌ در بازيگري همچنين ايده‌اي قابل قبول است؟ بازيگري كه مي‌پذيرد در يك منطقه بومي و با لهجه‌اي خاص جلوي دوربين برود، در ماهيت بازي‌اش تغييري به وجود نمي‎آيد؟
مصطفي زماني: به نظرم بازيگري محدوديت خلاقيت به همراه دارد. شما در هر شرايطي هر نقشي را بازي كني با محدوديت آن نقش مواجه مي‌شوي. چون براي بازي هر نقشي بايد از خودتان فاصله بگيريد كه گاهي هم نمي‌توانيد، چون هر نقشي به هر حال از فيلتر خودتان رد مي‌شود. همين محدوديت هم در نهايت شخص را درگير مي‌كند. من فكر مي‌كنم جايي كه خبري از لهجه و قوميت نيست، محدوديت كمتر مي‌شود، اما جايي كه شخصيت پيشينه‌اي بزرگ همراه دارد، اين محدوديت عجيب و سخت مي‎‌شود. من در فيلم‌هاي «بدرود بغداد» و «برلين منفي هفت» به نوعي با چنين چالشي براي درآوردن نقش مواجه بودم و زبان‌هاي ديگري را تجربه كردم. اگرچه زبان‌هاي ديگري را تجربه كرده بودم اما اين دو فيلم با «تيك‌آف» خيلي فرق داشتند چون شخصيت‌هاي‌شان به اندازه فيلم احسان عبدي‌پور زنده نبود، در نتيجه كار من سخت‌تر شد و نياز به خلاقيت بيشتري براي درآمدن نقش فائز داشتم. بد نيست در اين ميان به اين مساله هم اشاره كنم؛ چيزي كه مخاطب به عنوان خروجي بازي من مي‌بيند، لزوما با آنچه درون من بازيگر اتفاق مي‌افتد، منطبق نيست. من دنياي خلاقانه‌اي را تجربه كردم كه شايد مخاطب اصلا متوجه آن نشود.

‌ با اين تفاسير پذيرفتن نقش‌هاي اينچنيني و محدود‌كننده براي بازيگر مساوي است با خطر كردن!
زماني: تقريبا نبايد اجراي چنين نقش‌هايي را پذيرفت چون شكست آن خيلي فاجعه‌بار است. يعني در صورت عدم موفقيت بازيگر به صورت كمدي مي‌شود و به همين خاطر تصورم اين است كه فاصله گرفتن از اين فضا بهتر از نزديك شدن به آن است. به خصوص براي كسي مثل من كه بخشي از برجستگي بازي‌ام به صدايم مربوط است. زماني كه قرار است با اين صدا لهجه خاصي حرف بزنيد، كار سخت‌تر مي‌شود اما در نهايت آنقدر فيلمنامه اين فيلم خوب بود كه حضور در آن را پذيرفتم.

‌ با همين فيلمنامه خوب همه ترس‌هاي‌تان از نزديك شدن به شكست احتمالي و كمدي شدن، ريخت؟!
زماني: من و احسان عبدي‌پور پيش از اين كار همديگر را از نزديك نديده بوديم، نخستين‌بار كه احسان را ديدم قوت قلبي كه از او گرفتم چيزي غير از لفاظي‌هاي زمان پيش‌توليد و كاملا دروني بود، هر چند اين قوت قلب هم به دادم نرسيد و نتوانستم خودم را براي بازي در اين فيلم راضي كنم. در نهايت اما تلاش كردم دنبال اين باشم و بفهمم كه از چه چيزي مي‌ترسم؟ وقتي با فيلمنامه و كارگردان خوبي طرف هستيد، نپذيرفتن موقعيت و وارد شدن به آن شبيه بزدلي و درجا زدن است.
عبدي‌پور: مصطفي آن موقع در سفري براي فرش قرمز سريال «شهرزاد» به علي نصيريان گفته بود حاضرم اين پرواز سقوط كند و من در «تيك‌آف» بازي نكنم!
زماني: البته اين حرف را پيش از پرواز گفتم. (مي‌خندد)

‌ در سينماي ايران اما فيلمساز و بازيگر براي خطر كردن جايگاه زيادي قايل نيستند. به خصوص بازيگران كه بيشتر دنبال پيروي از مدل ثابت‌شده گذشته‌شان هستند. در واقع به چالش ايجاد كردن بها نمي‌دهند و دنبال مدل از پيش ثابت‌شده‌اي هستند.
زماني: اتفاقي كه براي من و احسان در اين فيلم افتاد، اين بود كه او پيش از اين با بازيگرهاي حرفه‌اي كار نمي‌كرد و ترجيح مي‌داد همين مسير را طي كند. من هم در مقابل پذيرفتن نقش‌هاي اينچنيني گارد داشتم. مي‌توانم بگويم ما با كمك هم جهان يكديگر را امتحان كرديم. من امروز وقتي مي‌بينم احسان عبدي‌پور در پروژه جديدش با حرفه‌اي‌ها كار مي‌كند، به خوبي مي‌دانم اين مساله از كجا آب مي‌خورد. كسي كه هميشه بيش از هر چيز به خلوص اثرش توجه كرده و برايش مهم نبوده چه كساني تشويقش مي‌كنند، حالا پذيرفته با بازيگران حرفه‌اي كار كند. مي‌دانيد كه بازيگر حرفه‌اي به هر حال منيتي دارد كه ممكن است خلوص بعضي نقش‌ها را در اجرا از بين ببرد. اما به نظرم احسان به اين نتيجه رسيد كه مي‌شود با بازيگر حرفه‌اي كار كني و در عين حال حواست به حفظ خلوص اثرت هم باشد. او در فيلمسازي اين خطر را كرد و حريمي كه براي دنياي كارگرداني‌اش در نظر گرفته بود، شكست. البته مي‌دانيد كه كار كردن با نابازيگر هم سختي‌هاي خودش را دارد و تو براي درآوردن يك پلان از آنها گاهي بايد جهان‌شان را به هم بزني.
عبدي‌پور: گرفتن پلان از نابازيگر قطره‌چكاني اتفاق مي‌افتد.

‌ با اين همه حتما بخشي از رضايتمندي شما را تامين مي‌كند كه به كار كردن با آنها تمايل داريد.
عبدي‌پور: بله، اما در مورد «تيك‌آف» همه‌چيز خيلي منوط به اجرا بود. با اين همه در اين فيلم هم نمي‌خواستم از ابتدا با بازيگر كار كنم و كستم را با نابازيگر بستم. اما جلوتر كه آمدم گاردم را باز كردم. چون در فيلمنامه‌هاي قبلي همه‌چيز روي كاغذ تمام شده بود و كار ما فقط فيلمبرداري بود. در اين فيلمنامه اما همه‌چيز با اجراي فيلمنامه گره خورده بود. ترس درنيامدن متن بر گرده‌ام بود و به محض اينكه گروه تهيه پيشنهاد حضور بازيگر را داد، پذيرفتم. در واقع پيشنهادشان را روي هوا زدم.

‌ با اين پيشنهاد به تغيير دنياي فيلمسازي‌تان هم فكر كرديد؟ اينكه بالاخره شما هم مي‌توانيد همرنگ ديگر فيلمسازاني شويد كه به واسطه حضور بازيگران چهره از امكانات كافي در اكران و پخش بهره‌مند هستند؟
عبدي‌پور: راستش را بخواهيد استفاده از بازيگر حرفه‌اي در فيلم از ايده‌آلم فاصله دارد اما آن را كار گناه‌باري هم نمي‌دانم. فقط اين را مي‌دانم زماني كه فيلمي را با بازيگر حرفه‌اي بسازم از همان ابتدا يك هيچ به مخاطب عقبم. حالا اگر همان فيلم را با نابازيگر شروع كنم يك گل جلوام. مي‌دانيد چرا؟ چون تا پاك كنم اين مصطفي زماني همان يوسف پيامبر و فرهاد سريال «شهرزاد» نيست، شده دقيقه ٢٠، تا بگويم رضا يزداني همان چيزي نيست كه هميشه بوده، ٢٥ دقيقه از فيلم گذشته است و به اندازه تمام بازيگران حرفه‌اي بايد اين وقت را صرف كنم و بخش زيادي از انرژي‌ام صرف اين كار مي‌شود.

‌ با همه اين حرف‌ها فكر مي‌كنم شما به مناسبات اكران و گيشه تن داديد.
عبدي‌پور: واقعا اين معادله اثبات شده است. وقتي شما اثري هنري را توليد مي‌كنيد، در نهايت به جايي مي‌رسيد كه مردم بايد اثرتان را ببينند و اگر اين اتفاق نيفتاد چيزي نداريد. به‌نظرم اين واقعيت را بايد قبول كنيم كه در خانه مردم با كليد اين بازيگرها باز مي‌شود، اگر اين بازيگرها نباشند، فيلم من پشت ديوار مي‌ماند، اينجاست كه دو راه بيشتر نمي‌ماند، يكي اينكه با ايده‌آل‌هايت پشت ديوار خانه مخاطب بشيني يا اينكه كمي كوتاه بيايي و راه پيدا كني به خانه مردم. من مي‌خواهم دومي را انتخاب كنم. سينماي ايران هم اكران جهاني ندارد كه بگويم مي‌توانم بروم جهان را تسخير كنم! در سينماي دنيا حسن با مصطفي زماني فرقي ندارد، در چنين شرايطي مهم اين است مخاطب ايراني فيلمت را ببيند و در بازار ايران با ديگر فيلم‌ها رقابت كني. فقط اين مساله مهم است. من مي‌گويم چنين اتفاقي، يعني كار كردن با بازيگر حرفه‌اي براي من فيلمساز عقب‌نشيني پيروزمندانه‌اي است. اين اتفاق براي من رمز پيروزي است.

‌ آقاي زماني، سر سپردن به جريان مرسوم دنياي بازيگري تا اينجا براي شما هم پيروزمندانه بوده؟
زماني: اگر بخواهم صادقانه بگويم، من بعد از سريال يوسف پيامبر وضعيتم شبيه دختري بود كه تازه وارد اجتماع مي‌شود و از اين حضور مي‌ترسد، بازيگري براي من اينگونه آغاز شد. من بايد از موقعيتم مراقبت مي‌كردم درست مثل همان دختري كه نبايد به هر مردي اعتماد كند! به همين خاطر در سه، چهار فيلم اولم يعني «آل» بهرام بهراميان، «بدرود بغداد» مهدي نادري، «كيفر» حسن فتحي و «قصه پريا» فريدون جيراني صاحب‌سبك بودم.

‌ اين فيلم‌ها تقريبا بهترين‌هاي كارنامه كاري‌تان بودند.
زماني: مي‌دانيد چرا؟ چون ذهنيتي از سينما نداشتم و اصلا جهان خوب و بدهاي بازيگري برايم مهم نبود. اما در ادامه وقتي جلوتر رفتم همه‌چيزي توي ذوقم خورد. به خودم گفتم يعني چي؟ چرا ديده نمي‌شوم؟ مي‌دانيد! ديده شدن در كار ما واقعا مبحث مهمي است. من اصلا نمي‌توانم بفهمم چطور كسي مي‌تواند در سينما بازي كند و بگويد اصلا برايم مهم نيست اجرايم ديده بشود يا نه! يكي از دوستان خيلي صميمي من كه بازيگر هم هست يك‌بار جمله خيلي عجيبي به من گفت، آن هم اين بود كه تو خيلي نگران تصويرت هستي! اين جمله براي من فاجعه بود چون من بازيگرم و بايد نگران تصويرم باشم. من هميشه نگران تصويرم در ذهن مردم بوده و هستم و اين ويژگي از بچگي در نهادم بود. بعد ديدم اين خصوصيت چقدر به درد بازيگري مي‌خورد. اينكه هميشه نگران تصويرت باشي و چشم سومي، نه به آن مفهوم عارفانه، براي خودت باز كني. با اين همه من بعد از مواجه شدن با جهان بازيگري دچار سردرگمي‌اي شدم كه به نظرم هر بازيگري براي پيدا كردن ادامه اين مسير به آن سردرگمي نياز دارد. من جامعه سينماي ايران را نمي‌شناختم و در مدت حضورم در سينما و در سال‌هايي كه چهار فيلم اولم را بازي كردم، فرصت نكردم با آدم‌هاي اين حوزه معاشرت كنم. كم‌كم متوجه شدم در جشنواره‌ها انتخاب‌ها بر چه اساس است و مردم بر چه اساس فيلم‌ها را براي تماشا انتخاب مي‌كنند و اينها به ذهنم هجوم آورد و اينجا بود كه تقريبا راضي شدم چيزي را عرضه كنم كه ديگران از من مي‌خواهند. گفتم بچه خوشگل مي‌خواهيد؟! قبول، حرفي نيست!
عبدي‌پور: الان هم همين راه را در پيش گرفتي؟
زماني: نه. خوشبختانه هيچ آدمي نمي‌تواند بگويد در مسيري كه طي كرده متوجه اشتباهش نشده يا اينكه راه را درست تشخيص نداده است. هميشه حتي وقتي مسير را اشتباه هم طي مي‌كني، يك صدايي درونت مي‌گويد بايست! اما خيلي وقت‌ها اصرار داريم صداي درون‌مان را نشنويم يا ناديده بگيريم. من هميشه اين صدا را مي‌شنوم اما انگار با خودم لج مي‌كنم و اتفاقا حواسم هم به اين لج كردن هست. اما حالا ديگر اين كار را نمي‌كنم. خوشبختانه سريال «شهرزاد» حالم را واقعا خوب كرد. زماني كه سر فيلم «تيك‌آف» رفتم هنوز «شهرزاد» پخش نشده بود و من آنقدر از اين سريال سر صحنه حرف مي‌زدم كه همه كنجكاو شده بودند و مي‌گفتند داستان اين «شهرزاد» چيست كه آنقدر از آن حرف مي‌زني! خودم هم برايم جالب بود كه چرا آنقدر از اين سريال فكت مي‌آورم! اما وقتي «شهرزاد» پخش شد فهميدم واقعا فكت آوردن هم دارد.

‌ يعني شهرزاد را در كارنامه كاري‌تان نقطه‌عطف مي‌دانيد؟
زماني: براي خودم نقطه عطف بوده است.
عبدي‌پور: اصلا مهم نيست شخصيت مصطفي زماني در «شهرزاد» درآمده يا نه، به نظرم كليت اين اثر از نظر اجتماعي قابليت نقطه عطف شدن را دارد.

‌ با همه اين حرف‌ها، «شهرزاد» سريال باكيفيتي بود كه مردم به شخصيت‌هاي آن وابسته شدند و فرهاد هم در اين ميان مورد توجه قرار گرفت، در سينما اين پر رنگ شدن با حضور در يك فيلم شاخص براي‌تان اتفاق افتاده است؟
زماني: من خودم مي‌دانستم در سينما مي‌خواهم چه كنم اما مشكلم ديده شدن است. مثلا در فيلم «بدرود بغداد» چقدر ديده شدم؟ اصلا چند نفر اين فيلم را ديدند؟ يا «كيفر» و «آل» كه به نظرم فيلم پيشرويي بود و بهراميان واقعا اثر قابل توجهي ساخته بود. هيچ‌كدام از اين فيلم‌ها آنطور كه بايد ديده نشدند و در ادامه من دچار معضل ديده شدن شدم. اما در «شهرزاد» كنار همه آن چيزهايي كه مي‌خواستم به دست بياورم، ديده شدن را هم پيدا كردم. اتفاقي كه شما مي‌گوييد در سينما بايد بيفتد به نظرم در فيلم‌هايي شبيه «تيك‌آف» و نقش‌هايي كه انتخاب آنها ريسك دارد، مي‌افتد. اساسا اعتقاد دارم در سينماي ما به غير از آقاي بهروز وثوقي و خانم ليلا حاتمي در حال حاضر، بازيگري نديدم كه بتواند با قدرت بازي كند. توجه كنيد كه با قدرت بازي كردن با اجراي صرف نقش، متفاوت است. آقاي پرويز پرستويي هم در فيلم‌هاي ابراهيم حاتمي‌كيا اجراي قدرتمندي از نقش دارد. اما به نظرم اجراي باقدرت در سينما كمبودي است كه نسل ما درگير آن است. اجراها خوب است اما كمال ندارد و بي‌عيب و نقص نيست. بازيگراني كه بهترين آثارشان را در دهه ٩٠ خلق كردند، بيشتر دچار توهم بازيگري شده‌اند و به نظرم دهه‌هاي گذشته اتفاق بهتري در دنياي بازيگري ما مي‌افتاد.
عبدي‌پور: من حتي فكر مي‌كنم در استايل سينماي جهان هم ما دنبال قهرمان‌هاي ضعيف‌تر هستيم. شخصيت انساني ما نزول كرده و انگار ديگر دل‌مان نمي‌خواهد قهرمان‌هاي بزرگ‌تر ببينيم. شما دقت كنيد در شخصيت‌هاي يك فيلم و ببينيد چقدر از ايده‌آل‌هاي يك انسان كامل فاصله گرفتيم. مصطفي زماني اگر همين حالا بهروز وثوقي شود، نمي‌تواند ٢٠٠ ميليون تومان هم بفروشد. چون مخاطب با ديدن قهرماني چون او سرشكسته مي‌شود. ما به عنوان مخاطب قهرمان‌هايي مي‌خواهيم كه مثل خودمان در گرفتاري دست و پا بزنند. الان همه مردم دنيا شخصيت‌هايي از جنس مصطفي زماني، شهاب حسيني و ترانه عليدوستي «شهرزاد» را مي‌خواهند. نگاه كن شهاب حسيني در كن جايزه بهترين بازيگر مرد را مي‌گيرد. مي‌خواهم بگويم خواست انساني ما از ادبيات و سينما هم در اين دوره متفاوت‌تر از قبل شده است. اگر امروز تو قهرماني بسازي كه از اين سر دروازه شهر رد شود و برود تا آن سر و شهر را به آتش بكشاند، مردم به تو مي‌خندند!
زماني: حرف من هم همين است. در واقع بازيگران گيج شده‌اند چون تماشاگران گيج مي‌خورند و نمي‌دانند چه مي‌خواهند. ما ديگر اسطوره نمي‌خواهيم چون آن را باور نمي‌كنيم. از طرفي مي‌گوييم در سينما واقع‌گرايي مي‌خواهيم اما نمي‌توانيم از همين واقع‌گرايي هم لذت ببريم. يعني ما در يك تضاد و تناقض اسيريم. براي مخاطب سوال است كه داستان «تيك‌آف» كجاي دنياي واقعي اتفاق مي‌افتد؟ احسان در جواب مي‌گويد من آمده‌ام سراغ سينما تا جهاني را روايت كنم كه مي‌تواند اينگونه باشد؛ نه اينكه لزوما اين جهان وجود داشته باشد. او مي‌خواهد كاري كند كه مخاطب احساس كند لايه ديگري از جهان را هم ديده است. اما من بسيار با منتقداني مواجه شدم كه ايراداتي به فيلم مي‌گيرند و در نهايت نمي‌فهمي فارغ از هر نقدي از «تيك‌آف» لذت برده‌اند يا نه؟! ما تقريبا ديگر نمي‌دانيم از سينما چه مي‌خواهيم مگر اينكه كسي بتواند نظرمان را برگرداند كه خب اين هم كار خيلي سختي است. يعني ما با اين روحيه وارد سينما مي‌شويم تا فيلمي كه مي‌خواهيم ببينيم را نقض كنيم و انتظار داريم كارگردان خودش را به ما اثبات كند. ما براي اثبات خودمان به شما و مخاطبان امروز بايد خيلي تلاش كنيم و اين كارمان را سخت مي‌كند.

‌ بخشي از اين سردرگمي مخاطب به خاطر اين است كه سينماگر هم مي‌خواهد از خلال اثرش به او پيامي را منتقل كند و هم مي‌خواهد وجه سرگرمي سينما را حفظ كند. خيلي وقت‌ها سينماگران هم مي‌خواهند در هر شرايطي به نتيجه‌گيري اخلاقي‌شان برسند اما معمولا در اين رعايت حد تعادل ميان اين دو وجه ناكام مي‌ماند!
عبدي‌پور: من نظرات آويني را درباره سينما خيلي دوست دارم و به نظرم شارحي چون او در سينما نداريم. او حرف خوبي مي‌زند. جايي مي‌گويد اگر يك محوري رسم كنيم كه يك سر آن عبرت باشد و يك سر آن غفلت، هر جايي كه فيلم به اين دو سر نزديك شود، باخته است. حرفش اين است كه بايد حد وسطي وجود داشته باشد كه فيلم به سمت عبرت برود و اين امر با دزي از غفلت براي مخاطب همراه باشد. ما در سالن سينمايي پيش از هر چيز بايد از جهان بيرون منقطع شويم و بعد از اين غفلت تازه بازي شروع مي‌شود. اين حرف مرتضي آويني است، كسي كه از دامن يك تفكري بيرون آمده كه هر آن ممكن است بگويد سينما و اصلا هنر حرام است. براي كسي چون آويني حرام كردن سينما خيلي راحت‌تر از اثبات آن است. نمي‌خواهم حرف سياسي بزنم اما من هم مي‌گويم سينما يعني جايي از غفلت كه دز متناسبي با عبرت داشته باشد. سينما يعني جايي كه موبايل تو را خاموش نگه دارد. در عين حال به اين مساله هم قايلم كه فيلم ليبرال نسازيم و نگاه‌مان فقط به اين نباشد كه جامعه چه چيزي مي‌خواهد و چه فيلمي خوب مي‌فروشد. نگاه من به مخاطبم نگاه امت‌واري است كه از ادبيات ديني مي‌آيد. نگاهم به مخاطب ملي‌گرا نيست. اگر نگاهم ملي‌گرا باشد دنبال اين هستم كه جامعه چه مي‌خواهد و چه فيلمي مي‌فروشد. اما نگاه امت‌وار به اين معني است كه تو پرستار يك كودك نيستي تا هر چيزي خواست در اختيارش بگذاري، تو معلمي هستي كه وقتي تشخيص مي‌دهي بچه بايد رياضي و علوم بخواند، حتي اگر اين كار را دوست ندارد، بايد آن را انجام دهد! من معتقدم بايد حرفي براي گفتن به مخاطب داشته باشم. حالا نه به آن مفهوم كهنه و قديمي، اما رابطه من با آنهايي كه بليت مي‌خرند و به سينما مي‌آيند اينگونه است و خودم را در مقابل آنها مسوول مي‌دانم.

نمي‌دانيم از سينما چه‌مي‌خواهيم

‌ آقاي زماني گفتيد نگران تصويرتان هستيد، اين نگراني به خاطر رسيدن به ستاره شدن است؟
زماني: من فكر مي‌كنم بازيگري و ستاره شدن دو جريان متناقض است كه همه دوست دارند آنها را در يك جهت قرار دهند. براي اينكه بتوانيد بازيگر ستاره‌اي بشويد نياز است نقش را خوب اجرا كنيد و براي اجراي نقش نياز به قدرت داريد. يعني بايد براي اين كار زحمت بكشيد. من درباره بازيگري به عنوان يك علم حرف مي‌زنم نه يك نبوغ، چون خيلي متوجه نبوغ بازيگري نمي‌شوم. بازيگري و ستاره شدن دو جريان متضاد هم هستند چون من ستاره شما مي‌شوم اما براي خودم نبايد ستاره باشم. بازيگري يعني نرفتن در قالب ستاره شدن. به دليل اينكه تو قرار است بازيگر شوي و اين به نظرم خيلي تناقض عجيبي است.
عبدي‌پور: من متوجه منظورت نمي‌شوم. كلا مصطفي ٢٠درصد منظور حرفش را مي‌گويد! (مي‌خندد)
زماني: اتفاقا من نخستين‌بار اين مساله را در فيلم احسان امتحان كردم. تمام لباس‌هايي كه فائز مي‌پوشيد را پوشيدم و با لهجه آباداني در شهر گشتم. نقش فائز توانست من را از قالب خودم بيرون آورد، به خروجي آن كاري ندارم اما ديدم از اينكه با مردم پيش از فيلم و زمان پيش توليد اينطور گپ مي‌زنم، لذت مي‌برم. اينجا بود كه متوجه شدم شما براي اينكه نقشي را بهتر بازي كني، لزوما نبايد كاري را انجام دهي، كافي است فقط يك كارهايي را نكني! اين همان اتفاقي بود كه به عنوان يك تئوري درست در فيلم «تيك‌آف» به آن رسيدم و توانستم مصطفي زماني را از ذهن مخاطب پاك كنم و فائز را جاي آن بگذارم. حالا مصطفي زماني اگر ستاره باشد، چطور مي‌خواهي او را جابه‌جا كني؟ تصور كنيد ما ١٠٠ انرژي براي بازي يك نقش داريم، حالا اگر از اين ١٠٠ انرژي ٩٠ تاي آن براي ستاره شدن خرج شود، تنها ١٠ واحد باقي مي‌ماند براي بازيگري. يك وقتي آنقدر آن ١٠ انرژي باقيمانده خوب مديريت مي‌شود كه شما مي‌گوييد يك نفر هم بازيگر است و هم ستاره، اما من به شما مي‌گويم اينها استثنا هستند و ما درباره استثناها حرف نمي‌زنيم. ما داريم درباره قوانين حرف مي‌زنيم و قرار نيست من استثنا را به قانون تبديل كنم. اين همان ستاره شدن است كه من ترجيح مي‌دهم در حال حاضر به آن فكر نكنم، ترجيحم اين است به بازيگري فكر كنم چون ستاره شدن محصول بازيگر بهتر بودن است.
عبدي‌پور: نه ستاره شدن محصول رسانه است.
زماني: محصول دوم است و در صورتي كه خوب بازي كني، بدون فكر كردن ستاره شدن رقم خواهد خورد. همين «شهرزاد» را ببينيد. ما احساس كرديم محصول خوبي در اين سريال ارايه داديم، كاري كه جامعه هم از آن استقبال كرد. اما جامعه يكدفعه ما را بت كرد. كاري ندارم بقيه آدم‌ها با اين ميزان استقبال و فالوئر چه كردند اما من همه را يكباره كنار گذاشتم چون خودت بايد بداني اين كار آنقدري نيست كه از آن بت فرهنگي بسازند. اين سريال هرچه هست براي دوره خودمان است. يك جمله‌اي مي‌خواهم نقل قول كنم از يكي از دوستانم كه شايد چندان خوشايند نباشد، او مي‌گفت قهرمان‌هاي‌مان خيلي كوتوله شدند. يعني ما قهرمان‌هايي از جنس آدم‌هاي معمولي مي‌خواهيم و اين تضاد به نظرم واقعا عجيب است.

‌ اينكه مي‌گوييد ستاره شدن محصول رسانه است، يعني بازيگر بي‌نياز به تغيير سبك بازي‌اش تنها مي‌تواند به رسانه‌ها اتكا كند؟
عبدي‌پور: در همين مملكت در حال حاضر چند نفر وجود دارند كه بهتر از مصطفي زماني و شهاب حسيني بازي مي‌كنند؟ قطعا وجود دارند اما من و شما نمي‌شناسيم‌شان. چند جاي جهان بهتر از برج ايفل وجود دارد؟ خيلي اما ايفل تا ابد ايفل مي‌ماند. چقدر نقاش در دنيا بهتر از ونگوگ وجود دارد؟ خيلي، اما او ستاره شده است و ديگر زمان به عقب برنمي‌گردد. يك رويدادهايي اتفاق افتاده كه ما نمي‌دانيم چيست. ممكن است خودكشي يك آدم بيشتر از بازي او در فيلم‌هايش سبب شهرتش شود. مثلا من حسين محجوب را خيلي دوست دارم و به نظرم واقعا بازيگر شكيلي است اما حتما اسباب ستاره شدن در زندگي‌اش نبوده يا اينكه به آن تن نداده است. فكر مي‌كنم ستاره شدن واقعا محصول رسانه است و قطعا يك اساسي هم مي‌خواهد. يعني تو نمي‌تواني سر قبر خالي گريه كني. حتما داخل اين قبر چيزي وجود دارد. اما خدا هم پيشاني بعضي آدم‌ها را مي‌بوسد.
زماني: من هميشه مي‌گويم ستاره شدن مثل پيغمبر شدن است و تو نمي‌تواني خودت اين جايگاه را انتخاب كني! يا اين اتفاق برايت مي‌افتد يا نمي‌افتد. اما اگر به چنين موقعيتي توجه كني و همه زندگي‌ات شود، ديوانه‌ات مي‌كند. من در دوستانم چنين چيزي را مي‌بينم. خودم هم به‌شدت هميشه از اين موقعيت فرار كردم. اصلا هر كاري مي‌خواهم انجام دهم، نخستين مانعم اين است كه بعد از اين كار از آن متوقع نشوم. و زماني كه متوقع شوي داستان‌دار هم مي‌شوي. شايد به خاطر همين است كه به جاي عملگرا بودن بيشتر انتظار رسيدن به يك موقعيت را مي‌كشم. مثلا در فيلمي از من مي‌خواهند موتورسواري كنم، چون مجبورم ياد مي‌گيرم و اين در حالي است كه هميشه دوست داشتم بدون اجبار چنين چيزي را ياد بگيرم اما هيچ‌وقت سراغ آن نرفتم. حاضر نيستم خرج كنم چون متوقع مي‌شوم. وقتي آدم به بن‌بستي در زندگي برخورد مي‌كند، چيزهايي وارد زندگي‌اش مي‌كند و موقعيت‌ها و اتفاق‌هاي دوست داشتني را جايگزين داشته‌هايش مي‌كند تا زندگي‌اش متنوع شود.

‌ تا حالا شده نقشي را رد كنيد و صراحتا بگوييد توانايي‌اش را ندارم و واقعا هم توانايي‌اش را هم نداشته باشيد؟
زماني: نه، اما متاسفانه نقشي بوده كه براي من نوشته بودند و بعد بازي‌اش نكردم. مثل قسمت مي‌ماند. مي‌گوييم قسمتم نبود اين نقش را بازي كنم و هيچ‌كس هم نمي‌داند اين قسمت چيست!

‌ آقاي عبدي‌پور از نظر شما مصطفي زماني در دنياي بازيگري ستاره است؟ مي‌خواهم بگويم قبح كار كردن با ستاره‌ها حالا ديگر براي‌تان شكسته است؟ و فكر مي‌كنيد از اينجا به بعد مي‌توانيد خودتان را با دنياي ستاره‌هاي سينماي ايران منطبق كنيد؟
عبدي‌پور: من اصلا براي خودم ستاره نمي‌سازم. اين مساله هم فقط به دنياي بازيگري مربوط نمي‌شود. من دكتر سروش را خيلي دوست دارم اما از او هم براي خودم ستاره نمي‌سازم. در موسيقي و ادبيات هم اين كار را نمي‌كنم. در سنين نوجواني براي خودم خيلي ستاره داشتم و هي به آنها نزديك شدم و مدام ترك خوردم. حالا ديگر سنم از ستاره‌سازي گذشته است. به نظرم ستاره‌ها در زندگي همه ما تا ٢٥ سالگي شكل مي‌گيرند. من تا ابدالدهر عاشق آث‌ميلانم چون پائلو مالديني داشت اما الان هر كاري هم كنم عاشق هيچ بازيگر و هيچ شخصيتي نمي‌شوم. به نظرم سن مرعوب شدن براي هر كس زير ٢٥ سال است.

‌ منظورم مرعوب شدن نيست، منظورم كار كردن با كساني است كه امروز ستاره خيلي‌ها هستند.
عبدي‌پور: كار كردن با ستاره‌ها خيلي راحت است. تعريف اخلاق شهاب حسيني را خيلي‌ها مي‌كنند. برخورد نزديك با ستاره‌ها و كار كردن با آنها با دورنماي‌شان متفاوت است. بازتاب اجتماعي و برخورد ما با ستاره كاملا فرق دارد. بازتاب اجتماعي همين چيزي است كه ما سر صحنه موقع پلان گرفتن با پيرزني روبه‌رو مي‌شديم كه مي‌خواست مصطفي زماني را ببيند يا در خيابان هزار متري موقع فيلمبرداري مي‌خواهند با او عكس بگيرند. اگر اينها المان‌هاي ستاره بودن است پس اين بازيگران ستاره‌اند. اما من در بازي گرفتن و فيلم ساختن حواسم به اين چيزها نيست. يك جمله كليشه‌اي مي‌خواهم بگويم و آن هم اين است كه مصطفي زماني در كست رفقايم برايم ستاره است. او براي من ستاره شخصي است اما ستاره اجتماعي من نيست.

‌ «تيك آف» كاملا فضاي متفاوتي نسبت به «تنهاي تنهاي تنها» داشت، من كاملا از حواشي پيش آمده براي اين فيلم مطلع هستم و مي‌دانم اصلاحيه به فيلم خورده با اين همه اما اين ميزان توجه‌تان را به گيشه سينما نمي‌فهمم! مثلا استفاده از موسيقي به اين گستردگي و بازي گرفتن از رضا يزداني، فكر مي‌كنم يعني تن دادن به گيشه موفق!
عبدي‌پور: در پيش‌توليد يك مقدار ژانر فيلم تغيير كرد و اين مساله هم گردن خودم است. من اگر برگردم به عقب و به من بگويند اين فيلم قرار است از تلويزيون پخش شود و همه مردم هم آن را مي‌بينند و تو هم به هدفت مي‌رسي، موسيقي و صداگذاري، اصلاح رنگ و تدوين آن با آن چيزي كه شما روي پرده مي‌بينيد، متفاوت مي‎شود. حرف‌تان را قبول دارم چون براي كامل شدن اين سيكل اقتصادي يك مقدار عقب‌نشيني كردم، اين عقب‌نشيني هم به معناي سر به زير افكندن نيست واقعا چون يك آدم‌هايي كنار من كار كردند كه بايد به نوعي از آنها تشكر مي‌كردم. آنها پول پاي سينمايي ريختند كه سينماي خطرناكي است. به خاطر اين ريسك من بايد به آنها احترام مي‌گذاشتم و تا هميشه هم اين كار را مي‌كنم. اين كار را مي‌كنم چون اين جريان اقتصادي و حمايتي مي‌تواند كاري كنند تا من بتوانم باز هم در اتاقم در يك شهر دور بنشينم و دغدغه‌هايم را روي كاغذ بريزم و آنها هم با اعتماد و اطمينان خاطر پول‌شان را خرج اين دغدغه‌ها كنند.

‌ در چنين شرايطي از ما چه كمكي برمي‌آيد كه شما در اتاق‌تان در همان شهر دور از ايده‌آل‌هاي‌تان فاصله نگيريد و ما هم بتوانيم از سينماي خالصانه‌تان لذت ببريم؟!
عبدي‌پور: يعني فكر مي‌كنيد از ايده‌ال‌هايم فاصله گرفتم.

‌ بله...
عبدي‌پور: مي‌خواهم يك مقدار به آن ايده‌آل‌ها برگردم. البته اسمش را برگشت هم نمي‌شود گذاشت.
زماني: ببخشيد من مخالف اين حرف هستم. چرا به واسطه ذهن شما و لذتي كه شما از يك نوع فيلمسازي و سينما مي‎بريد كه فقط ذهنيت شماست و هيچ معناي ديگري ندارد، دوست داريد يك نفر را به سنت‌هايش برگردانيد؟ سنت‌هايي كه ممكن است او را نابود كند و از نوشدن دور نگه‌اش دارد؟

‌ من اين اتفاق را تقابل سنت و مدرنيته نمي‌دانم!
زماني: «تنهاي تنهاي تنها» يك نوع فيلمسازي است كه خيلي خلوص و چيزهايي دارد كه توانسته ذهن شما را به خودش وابسته نگه دارد. در فيلم «تيك‌آف» مجموعه‌اي از چند جهان وجود دارد. شما با دومي همراه نمي‌شويد اما در فيلم قبلي با بازيگران همراه شديد. من مي‌خواهم بگويم «تيك‌آف» خيلي عرصه بزرگ‌تري نسبت به فيلم «تنها تنهاي تنها» دارد. درست است كه فيلمساز آنجا موفق بوده و خيلي راحت‌تر مي‌تواند منظورش را برساند اما من از احسان مي‌خواهم كه جايي كه مي‌تواند فيلم بومي نسازد حتي اگر مطمئن باشد براي اين نوع فيلمسازي مي‌تواند جايزه اسكار را به دست آورد! ما قرار نيست در چيزي كه مي‌سازيم آرام باشيم. به نظرم «تيك‌آف» براي احسان يك چالش است همانطور كه براي من بود. من اصلا دلم نمي‌خواهد احسان برگردد به بوشهر و دوباره همان‌جا فيلم بسازد. او مي‌تواند يك فيلم كوتاه ٢٠ دقيقه‌اي در اين شهر بسازد و اين ميزان از انرژي‌اش را در گير كند، اما نبايد برگردد به آن نوع فيلمسازي، چون اين فيلمسازي‌اي كه او در «تيك‌آف» تجربه كرد، شيوه جديدي است. من اين اتفاق را در بازيگري تجربه كردم. چندوقت پيش نقشي به من پيشنهاد شد كه خيلي نقش خوبي بود. همان زماني كه فيلمنامه را مي‌خواندم، نقش را در ذهنم ساختم. اما آخر شب به اين نتيجه رسيدم چرا بايد اين نقش را بازي كنم؟ بازي كردن آن نقش برايم ترس نداشت!
عبدي‌پور: زماني كه الگوي تو در بازيگري لو مي‌رود، همه طبق همان الگو به تو پيشنهاد بازي مي‌دهند.
زماني: دقيقا و اين اصلا برايم جذاب نبود. الان «تنهاي تنهاي تنها» هم مثل آن نقشي است كه من وقتي آن را مي‌خوانم بلدم بازي‌اش كنم. مخالفت من به همين خاطر است چون احسان آن نوع فيلمسازي را بلد است.

‌ من نمي‌گويم شما فيلم بومي بسازيد، حرفم اين است چيزي را بسازيد كه از درون‌تان بيرون مي‌آيد. «تنها تنهاي تنها» همچنان نقل محافل است و در تاريخ سينماي ايران از آن ياد مي‌شود و فيلمي است كه تاريخ مصرف ندارد، اما «تيك‌آف» ممكن است لابه‌لاي اين حجم از فيلم‌ها فراموش شود. تا امروز چند فيلم شاخص در سينماي ايران وجود دارد كه هنوز هم از آنها حرف مي‌زنيم؟
زماني: من خيلي براي دوستي‌اي كه ميان من و احسان شكل گرفته زحمت كشيدم و نمي‌خواهم خيلي درباره آن حرف بزنم چون درباره چيزهاي با ارزش نبايد حرف بزنيم. اما فكر مي‌كنم خلوص دروني آدم‌ها هيچ‌وقت از بين نمي‌رود. ممكن است آهن زنگ بزند اما ذاتش تغيير نمي‌كند. به فيلمساز بايد فرصت آزمون و خطا داده شود. من وقتي
«تيك آف» را شروع كردم مطمئن بودم احسان در ادامه با يك چالش روبه‌رو مي‌شود. اما اين شروع يك راه جديد است و هر راه جديدي هم يك مقدار تاريك است. من دلم نمي‌خواهد احسان عبدي‌پور به عقب برگردد. او كم‌كم چراغ اين راه را هم پيدا مي‌كند فقط بايد كمي صبور باشيم.
عبدي‌پور: اين را هم اشاره كن كه دلم براي اسم فيلمم تنگ است. «آه‌اي عبدالحليم». گفتم كه فيلم در پيش‌توليد تغيير كرد. البته هنوز هم اسمش در ذهنم همين است اما گروه توليد و پخش دوست داشتند اسم چيز ديگري باشد.
زماني: آن اسم فوق‌العاده بود. يادم نمي‌آيد براي يك فيلمي چهار بار سينما رفته باشم، شما چنين چيزي را به ياد داريد؟!

‌ تا اينجا راهي كه طي كرديد، حال‌تان را خوب كرده است؟ اين سينما سطح شما را از چيزي كه بوديد پايين‌تر آورده يا بالاتر برده است؟
عبدي‌پور: اين راه براي من گرامر خوبي دارد. من اينطورم كه تا روز مرگم وقت‌هايي را كه كار كردم جزو روزهاي خوب زندگي‌ام است. فيلمم هم رو به جلو است. حال من خوب است. همه حواشي‌اي كه در سينماي ايران وجود دارد از جمله مميزي و همه اتفاقاتي كه مي‌تواند حال آدم را بد كند، براي همه وجود دارد. ما از حال خيلي‌ها باخبر هستيم و از خيلي اتفاق‌ها هم بي‌خبر مي‌مانيم. اين اتفاق مثل بازي كردن در زمين باراني است. ٢٢ بازيكن در گل بازي مي‌كنند و اينطور نيست كه باران روي سر همه يكسان نبارد. براي همين هيچ غري نمي‌زنم فقط مي‌دانم زندگي‌ام با سينما خيلي بهتر از بدون سينماست.
زماني: من از قشر معمولي جامعه به اين سينما آمده‌ام و بيشتر سرنوشت‌دوست هستم تا آرزومند. هيچ‌وقت هيچ ايده‌آلي برايم مهم نبوده است. هيچ‌وقت اسطوره نداشتم.

‌ يعني هيچ‌وقت در حوزه سينما هدفگذاري دقيقي نكرديد؟
زماني: چنين چيزي در سرشت من نبود. اما سينما و وظايفي كه بر عهده‌ام گذاشته، مسووليت‌پذيرم كرده است. اين خيلي مهم است. اين اتفاق زجر و درد لذت‌بخشي دارد. اجازه بدهيد كمي راحت‌تر حرف بزنم. به نظرم ما پرستيژ و كلاس بازيگري كم داريم. كلاسي كه يك بازيگر به مفهوم حرفه‌اي و بر اساس آن بداند بايد چطور زندگي كند، نداريم. اين براي ما خيلي ضروري است و فقدان آن باعث خيلي مشكلات زيادي در بازيگري شده است.

‌ چنين چيزي بايد در فرهنگ سينماي ما باشد.
زماني: دقيقا. اين مساله يك زماني در فرهنگ سينماي ما و برخي كارگردان‌ها و فيلمسازان‌مان بود. مثل آقاي كيارستمي، آقاي كيميايي و مهرجويي اما اين محدود بود. مثلا جهاني به نام جهان فيلمسازي كيميايي وجود داشت كه هنوز هم چيزهايي از آن باقي مانده است. حالا كوچك و بزرگ شده يا من و تو اين جهان را قبول نداريم، كاري به اين حرف‌ها ندارم اما در نقشه سينماي ايران كشوري به نام كيميايي وجود دارد كه ممكن است در مقطعي هم جنگزده باشد. سينما مثل يك نقشه جغرافيا با تمام مناسبات آن است. اما بازيگري به نظرم در ايران جغرافيا ندارد. تو نمي‌تواني مثال بزني. تنها كمكي كه بازيگري به من مي‌كند اين است كه به من پرستيژ مي‌دهد، البته اگر بتوانم به صداي دروني آن گوش كنم. بازيگري تنها راه زنده بودن من است و خيلي‌ها مي‌گويند تو چقدر نااميدي! زنده بودن به اين معنا كه باهوش بتوانم زندگي كنم. نه اينكه زرنگ باشم، چون اين تعريف از هوش واقعا احمقانه است. باهوش زندگي كردن يعني به معناي واقعي كلمه زندگي كردن. معنا كردن خود زندگي با زندگي كردن نه با چطور زندگي كردن. اين چيزي است كه در بازيگري كمتر شاهد آن هستيم. اما من سر فيلم «سارا و آيدا» تجربه‌اش كردم. من هيچ‌وقت سر دو كار همزمان نمي‌روم و اصلا چنين كاري را از سمت بازيگر نمي‌فهمم. اما پروژه «شهرزاد» چند بار عقب افتاد و من از جايي به بعد خسته شدم. با اينكه گروه تهيه و توليد هميشه خيلي بزرگ‌منشانه مصاحبه مي‌كنند ولي همه‌شان تقريبا شبيه هم هستند، حتي در مسووليت‌پذيري‌شان! وعده‌هاي همه‌شان از جنس هم است و خيلي‌هاي‌شان هنرمند نيستند. درصد كمي از تهيه‌كننده‌ها هنرمندند. البته خيلي دل‌شان مي‌خواهد اداي هنرمندها را دربياورند البته نمي‌دانند اين ادا درآوردن هم خودش يك هنر است كه آنها اين هنر را هم ندارند. مي‌گويند اداي مرد درآوردن هم هنر مي‌خواهد!
بگذريم! ما ديديم كه عوامل تهيه و توليد «شهرزاد» خيلي دوست دارند ديرتر پروژه را شروع كنند كه دستمزدها را ديرتر بدهند براي همين من براي بازي در فيلم «سارا و آيدا» مازيار ميري قرارداد بستم. دو روز اين كار با سريال «شهرزاد» تداخل پيدا كرد.

‌ كاملا دو شخصيتي كه در اين دو فيلم بازي كرديد نقطه مقابل هم هستند!
زماني: همين را مي‌خواهم بگويم. من هميشه از اين موقعيت پرهيز مي‌كردم اما بالاخره برايم اتفاق افتاد. كمي كه جلو رفتم در خلوت خودم فكر كردم چقدر از اين دو كار لذت مي‌برم. اينجا بود كه توانستم نقطه‌اي پيدا كنم كه روي هر دو كار تمركز كنم. از آنجا همه‌چيز من به هم ريخته است. اما مي‌دانم كه در آينده اوضاعم خيلي بهتر مي‌شود. به خاطر همين مي‌گويم احسان عبدي‌پور هم بالاخره راهش را پيدا مي‌كند چون خودم اين تجربه را داشتم.

‌ يعني از اين مقطع بود كه توانستيد به بازيگري حرفه‌اي نگاه كنيد؟
زماني: از اينجا به بعد نگاه عملگراتري به بازيگري پيدا كردم. مثل نگاهي كه به خيلي از تئوري‌هاي‌مان مي‌كنيم و سعي مي‌كنيم به آنها عمل كنيم تا خود واقعي‌شان را ببينيم. اما اگر وارد عمل نشويم فقط با انباشتي از اطلاعات روبه‌رو هستيم. يعني تا زماني اين تئوري‌ها براي‌مان مفهوم دارد كه كتاب‌هاي‌مان كنارمان باشد. وقتي از كلمه فاصله مي‌گيريم، كلمه‌ها هويت‌شان را از دست مي‌دهند. اصطلاحا مي‌گويند تئوريسين‌ها عملگراهاي ضعيفي مي‌شوند، اما اين نقص كلمات است و ربطي به تئوريسين‌ها ندارد.

‌ فكر مي‌كنيد سري دوم سريال «شهرزاد» و پخش آن در حوزه بازيگري براي‌تان چالش به وجود مي‌آورد؟
زماني: بله، هنوز هم اميدوارم. وقتي «شهرزاد» كار شد من مدام احساس مي‌كردم شخصيت فرهاد يك چيزيش هست و يك چيزي كم دارد. بي‌تعارف بگويم اين نقش با وجود تمام زحمت‌هاي آقاي فتحي نقش تختي است. درآوردن چنين نقشي واقعا سخت است. يك جايي مخاطب حرصش درمي‌آيد كه چرا فرهاد كاري نمي‌كند. من قرار بود از اول قباد را بازي كنم اما شهاب كه فيلمنامه را خوانده بود بدون اينكه بداند قرار است من قباد را بازي كنم، گفته بود من فقط قباد را بازي مي‌كنم. به من گفتند و قبول كردم اگر شهاب مي‌آيد او اين نقش را بازي كند. گاهي وقت‌ها به اين مساله فكر مي‌كنم شايد من بايد براي بازي كردن نقش قباد ايستادگي مي‌كردم! چون بازي كردن نقش فرهاد خيلي برايم دردسر شد و هيچ كس اين را نديد كه من يك نقش تخت را بازي كردم. مثل اينكه شما ماشيني داري و مي‌تواني با آن به صورت مارپيچ رانندگي كني اما نه در جاده كفي مثل قم- كاشان. نمي‌توانستم با فرهاد راه كج بروم.

‌ جالب است كه شهاب حسيني اصلا بازي كردن نقش فرهاد را نپذيرفت! چطور مي‌شود او نمي‌پذيرد و شما مي‌پذيريد؟
زماني: بله، قبول نكرد.

‌ شما انعطاف زيادي به خرج داديد؟!
زماني: البته شهاب نمي‌دانست اين نقش به من پيشنهاد شده اما گفت من تا نقش فرهاد را در «مدار صفر درجه» بازي كردم. وقتي فهميدم شهاب مي‌خواهد قباد را بازي كند، از قانوني پيروي كردم كه به نظرم درست بود. آن قانون اين بود كه آدم نبايد فيلمنامه خوب و كار كردن با كارگردان خوب را از دست بدهد و در اين صورت است كه مهم نيست نقش چه چيزي است. اما در ادامه اين چالش به وجود آمد كه كاراكتري به اسم شهرزاد در چالش ميان اين دو شخصيت كجا قرار مي‌گيرد؟! از آنجايي كه ترانه عليدوستي و شهاب حسيني زوج سينمايي هم هستند، به چشم و مغز خيلي‌ها كنار هم قرار گرفتن اين دو بهتر است و اين كار را براي من سخت‌تر كرد. اين چالش برايم خيلي جذاب بود كه آيا اين تصميم به من لذت داد؟ يا وقتي برمي‌گردي حاضري اين راه را بروي؟ احساس مي‌كنم در سري اول «شهرزاد» بار ديگر همين فضا و شرايط را انتخاب مي‌كردم، يعني حاضرم برگردم و باز هم نقش فرهاد را بازي كنم. مهم جايي است كه ما براي آن مي‌جنگيم و در ادامه مردن يا زنده ماندن خيلي اهميت ندارد. اما حوزه اين سريال با فرهاد، قباد، شهرزاد، بزرگ آقا و حسن فتحي حوزه وسيعي شد كه از اين جمع به من خيلي چيزها رسيد و حتما از من هم به اين جمع چيزهايي رسيده است. بخش ديگر چالش نقش فرهاد اين بود كه فرهاد و قباد در واقع يك شخصيت هستند. فكر نمي‌كنم كسي به اين بخش توجه كرده باشد. فرهاد براي شهرزاد گريه مي‌كرد اما قباد براي او دعوا به راه مي‌انداخت. اين دو يك نفرند و از آنجايي كه انسان في‌ذاته از رخوت خودش خسته مي‌شود، دوست دارد كاستي‌هايش را در ديگري ببيند. دليل اينكه آدم‌ها دوست دارند عصيان را تماشا كنند همين است. همه ما بالاخره از رخوت خودمان خسته مي‌شويم. فرهاد و قباد هم كاستي‌هاي‌شان را در هم مي‌ديدند.

‌ بعد از سريال «شهرزاد» در سينما پيشنهادهاي متفاوت‌تري سراغ‌تان آمد؟
زماني: همه‌اش عاشقانه بود. از قبل بهتر شد اما بي‌تعارف بگويم هيچ اتفاق ويژه‌اي در سينما نمي‌افتد. هر چقدر تلاش مي‌كني نتيجه‌‌اش اين است كه بي‌انگيزه‌تر مي‌شوي! سينما همان جايي است كه هر چه بيشتر دل به دلش مي‌دهي، حال ويژه‌اي به تو نمي‌دهد! من ديگر نمي‌دانم بايد چه كار كنم؟! سر فيلم «تيك‌آف» رفتم بوشهر آن هم با دستمزدي كمتر از نخستين فيلم سينمايي‌ام و ٤٠ روز كار كردم. ديگر نمي‌دانم كجا بايد بروم! در چنين شرايطي فقط مي‌ماند فيلمسازان اولي كه محصول جرياني به اسم اتفاق هستند كه اگر سر راهت قرار بگيرند، ممكن است اتفاقي برايت بيفتد يا فيلمسازاني كه هر چند سال يك بار فقط فيلم مي‌سازند. در اين موقعيت هم بايد اميدوار باشي كه اين فيلمسازان در دوران ثبات فيلم بسازند. البته جهان همه‌چيز ما را بي‌ثبات كرده است. تكنولوژي هم همين كار را با ما كرده است. ما پيش از اين از خيلي چيزهاي بزرگ و كوچك لذت مي‌برديم، اما حالا هيچ چيز راضي‌مان نمي‌كند. اين اتفاق در سينما هم افتاده است.

‌ در چنين فضايي به حضور بين‌المللي به عنوان يك بازيگر فكر نمي‌كنيد؟ شايد در عرصه جهاني بتوانيد سرخوردگي‌ها را جبران كنيد.
زماني: حقيقت اين است كه مشت نمونه خروار است. من در شهرستان بزرگ شدم و زندگي كردم. در همان شهرستان خيلي ايده‌آل‌ها براي زندگي كردن بود، اما من به ادامه زندگي در آن شهر خيلي فكر نمي‌كردم. باز هم اين را تاكيد مي‌كنم به‌شدت آدم معمولي‌اي هستم و در خلوت خودم هم روالم همين است. اما دري كه سينما به رويم باز كرده اين است كه مي‌توانم يكي از آدم‌هايي باشم كه خودم مي‌دانم نيستم! مثلا من مي‌توانم واقعا براي شما فرهاد باشم اما خود واقعي‌ام با فرهاد زمين تا آسمان فرق مي‌كند. اصلا حوصله‌اش را هم ندارم اما بدم نمي‌آيد گاهي فرهاد باشم و همين مساله هم سينما و تصوير را برايم جذاب كرده است. مثلا بدم نمي‌آيد نقش يك زن را بازي كنم. در مورد جهاني شدن هم همين گونه است، بدم نمي‌آيد جهاني شوم و شايد براي مقطعي بتوانم چنين نقشي را بازي كنم، اما حوصله ندارم مدام به اين مساله فكر كنم. قرار نيست ما دوباره متولد شويم كه بخواهيم اساس خيلي چيزها را از ابتدا بچينيم. منظورم اين است حوصله آرزو كردن ندارم اما اگر پيش بيايد از آن استقبال مي‌كنم. به قول احسان اين ‌باراني است كه مي‌آيد و هر ٢٢ نفر را خيس مي‌كند. شما حتما به خاطر حرفه‌‌تان بيشتر فيلم‌هاي من را ديده‌ايد و حتما هم نقدي به آنها داريد، اما اگر از اين همه فيلم و پيشنهاد بتواني بگويي كاش اين فيلم را بازي مي‌كردي و آن را بازي نمي‌كردي، خوشحال مي‌شوم! تلاش كردم در حوزه بازيگري خيلي هوشمندانه زندگي كنم.

در تمام اين مدت كه در سينما مشغولم، فهميدم شهرت درد دارد و تا زماني كه آن را تجربه نكني نمي‌تواني حال آن را بفهمي. بايد هر روز اين شهرت را با خودت حمل كني. خيلي از بازيگران درجه يكي كه در سال‌هاي اخير به سينما آمده‌اند و اتفاقا اجراي قابل توجهي هم دارند، از جايي به بعد بازي خوب‌شان را تكرار مي‌كنند، چرا؟ چون شهرت سراغ‌شان آمده و ديگر نمي‌توانند بر اساس خلوصي كه دارند جلو بروند.


حسن فتحی سهمش از «شهرزاد» را به شریعتی تقدیم کرد

حسن فتحی، کارگردان سریال «شهرزاد» به مناسبت همزمانی شروع فصل دوم این سریال با چهلمین سالگرد دکتر  علی شریعتی، سهم خود در تولید این مجموعه را به وی تقدیم کرد.

حسن فتحی سهمش از «شهرزاد» را به شریعتی تقدیم کرد

فتحی در صفحه شخصی اینستاگرم خود نوشت:  

«قهرمانان زندگی هر یک از ما، اغلبشان در مقطع خاصی از زیستن ما الهام‌بخش ما بوده‌اند و پی عبور ما از آن مقطع، دیگر آن جلوه و جذابیت قبلی را نداشته‌اند؛ اما برای شخص من در میان تمام قهرمانان زندگیم، یک قهرمان هماره محبوب و ماندگار وجود دارد که تولد فکری و معنوی و اخلاقی و هنری خود را بیش از هر کسی، مدیون اندیشه و افکار متعالی او هستم. اکنون که چهلمین سالگرد عروج این بزرگمرد عرصه فرهنگ و اندیشه با شروع پخش فصل دوم سریال شهرزاد همزمان شده است، مایلم در مقام سازنده این اثر، سهم خود را تقدیم کنم به نام و یاد و روح بزرگ دکتر علی شریعتی»

قسمت اول از فصل دوم «شهرزاد» فردا (۲۹ خرداد ماه) در شبکه نمایش خانگی عرضه می‌شود.

داستان سریال «شهرزاد» به کارگردانی حسن فتحی و تهیه‌کنندگی و سرمایه‌گذاری سید محمد امامی در دههٔ ۱۳۳۰ خورشیدی می‌گذرد و روایتی عاشقانه بر بستر تاریخ است.

رضا کیانیان، رویا نونهالی، امیر جعفری و آتنه فقیه نصیری از بازیگران جدید فصل دوم هستند که در کنار ترانه علیدوستی، شهاب حسینی، مصطفی زمانی، پریناز ایزدیار، مهدی سلطانی، پرویز فلاحی پور، گلاره عباسی، سهیلا رضوی، فریبا متخصص، امیر حسین فتحی و ... ایفای نقش می‌کنند.

همچنین محسن چاوشی همانند فصل اول به عنوان خواننده همراه این سریال است.


جای خالی سریال طنز در جشن ماه رمضان

چند روز پيش يكي از خانم‌هايي كه چند سالي است به اسلام مشرف شده معترضانه در اينستاگرامش نوشت: براي من سؤال شده مگر ماه رمضان ماه مهماني خدا و شادماني مسلمانان نيست پس چرا درحالي كه بايد در ماه دعا و ارتباط نزديك با خدا سرور و خوشحالي كرد، بيشتر برنامه‌هاي تلويزيون در ايران با غم و گريه همراه است؟! زير پست او تازه مسلمان ديگري كه او هم اخيراً مسلمان شده و در لندن سكونت دارد با تأييد حرف وي نوشته بود بله دقيقاً همين طور است اينجا در لندن ماه رمضان كه مي‌رسد اهل سنت در مساجدشان جشن و سرور به پا مي‌كنند و حس شادي در ماه رمضان به خوبي حس مي‌شود. مردم خوشحال هستند به خصوص بچه‌ها بيشتر ذوق و هيجان دارند و از مدت‌ها قبل روز شماري مي‌كنند تا زودتر ماه شادماني آنها شروع شود چون برايشان خاطره انگيز است... 

جای خالی سریال طنز در جشن ماه رمضان

در پاسخ به اين دوستان بايد گفت آيا واقعاً ماه رمضان با غم و اندوه شناخته مي‌شود؟!‌ دوستي براي آنها نوشته بود: «اين بحث كه شما مطرح مي‌كنيد درباره ماه رمضان و فضاي غمگين آن فقط به بحث ضربت و شهادت امام علي (ع) برمي‌گردد كه واقعه بسيار تلخي است، البته مصادف با شب‌هاي قدر نيز است براي همين چون دو مناسك مذهبي بسيار مهم همزمان رخ مي‌دهد اين ديد پررنگ‌تر مي‌شود كه ماه رمضان ماه غمگيني است اما حقيقت امر آن است كه در ايران هم ماه رمضان با جشن و سرور برگزار مي‌شود و مهم‌ترين نشانه آن برنامه‌هاي تلويزيوني است كه تا همين چند سال قبل گل سريال‌هاي طنز صداوسيماي ايران در ماه رمضان پخش مي‌شد.»
وقتي خوب نگاه مي‌كنيم مي‌بينيم حق با آنهاست تا همين چند سال پيش سريال‌هاي ماه رمضاني عموماً مجموعه‌هاي شاد و طنز بودند و اصلاً رضا عطاران بازيگر مشهور طنز سينماي ايران با همين سريال‌هاي ماه رمضاني‌اش به عنوان بازيگر اثرگذار طنز شناخته شد، البته امسال هم  برنامه‌هاي تركيبي‌اي مانند «دورهمي» و «خندوانه» درماه رمضان سعي دارند فضاي اين ماه را در قاب رسانه ملي شاد كنند اما حقيقت آن است كه اين برنامه‌ها با تمام توانايي‌هايي كه دارند جاي سريال‌هاي طنز ماه رمضاني را نمي‌گيرند. اصلاً يك نوستالژي ايجاد شده بود كه سرسفره افطار، خانواده‌ها با ديدن يك مجموعه كميك روزه خود را باز مي‌كردند كه اين موضوع براي روزه‌داران اولي يا كوچكترها فضاي شاد و خاطره انگيز ايجاد مي‌كرد اما حداقل براي امسال هم كه شده تلويزيون را خالي از اين برنامه‌ها مي‌بينيم و فضاي عمومي سريال‌ها غمگينانه و سرد است. 
 شايد بتوان گفت اولين سريالي كه توانست اين فضا را بشكند و ماه رمضان را با سريال‌هاي طنز ديني همراه كند سريال «گمگشته» به كارگرداني رامبد جوان بود كه در اوايل دهه 80 هنگام افطار روي آنتن رفت و جاي سريال‌هاي عربي هنگام افطار را گرفت. سال گذشته هم سريال «پايتخت» در ماه رمضان پخش شد اما امسال ديگر هيچ اثري از مجموعه‌هاي طنز مرتبط با ماه رمضان نيست، در حالي كه سريال‌هاي طنزماه رمضاني تقريباً سال به سال درحال پيشرفت بودند به شكلي كه مسئله توبه و اهميت روزه گرفتن بازيگران در فضاي مجموعه‌ها به راحتي قابل لمس بود. فضا‌سازي در برخي از اين سريال‌ها به گونه‌اي پيش مي‌رفت كه در ايام شهادت امام علي و شب‌هاي قدر، طنز آنها به فضاي معنوي تبديل مي‌شد و سريال روند خود را با مناسبت‌هاي ماه رمضاني داشت. 
امسال اما اين خلأ به شدت ديده مي‌شود؛ علاوه بر سريال‌ها برنامه «ماه عسل» هنگام افطار هم به احساسات مخاطبان چنگ مي‌زند و فضاي كليشه‌اي و غمگيني را به خود گرفته است كه در جاي خود نياز به نقد و واكاوي دارد. قبل از اين به سريال‌ها و برنامه‌هاي ماه رمضان انتقادهاي زيادي هم وارد شده بود كه مثلاً تعدد اين برنامه‌ها مانع از شركت در مراسم عبادي مي‌شود و اين نيز مسئله درستي است اما حداقل جاي يك مجموعه طنز با همه فاكتورهايي كه گفتيم در ماه جشن مسلمانان خالي است تا هم فضا را براي روزه‌داران در طول يك روز بلند و گرم روزه‌داري مفرح كند و هم در قالب طنز جنبه آموزشي داشته باشد. همچنين براي نوجواناني كه تازه روزه گرفتن را شروع كرده‌اند اين ماه برايشان خاطره انگيز شود به خصوص اينكه اين موقع سال با روزهايي بلند و گرم روبه‌روهستيم كه روزه داري را سخت مي‌كند و اين براي نوجوانان و جوانان كه فصل امتحاناتشان هم است روزهاي سختي به حساب مي‌آيد.


دنياي مجازي، مردم را از زندگي اجتماعي دور کرده است

فريبا کوثري بازيگر تواناي سينما و تلويزيون متولد 1 دي ماه 1345 در زاهدان است. گرچه در جواني‌اش دوست داشته شغلي آرام‌تر مثل مهمانداري هواپيما را انتخاب کند اما سرنوشت، او را به سمت بازيگري مي‌آورد. او سعي مي‌کند همه توانش را براي موفق شدن در اين کار خرج کند.فريبا کوثري از بازيگران کم‌حاشيه‌ سينما و تلويزيون است. شروع فعاليتش از سال 1367 با فيلم تلويزيوني «چهره يک صهيونيست» از صدا و سيما بود. او دانش آموخته بازيگري نيست اما مي‌گويد کارش برايش صحنه آموختن بود. زندگي فريبا کوثري هم مثل تمامي ما فراز و فرود‌هايي داشته اما او مي‌گويد: «زندگي را خيلي سخت نمي‌گيرم، به هر حال بايد يک جوري زندگي کرد. هر کسي هم براي بهتر زندگي کردن روشي دارد. درست است که خيلي اتفاق‌ها دست من نيست ولي سعي مي‌کنم تعداد حس و حال‌هاي خوبم بيشتر از لحظه‌هاي دلگير‌ي‌ام باشد. هروقت هم افسرده مي‌شوم، سر خودم را گرم مي‌کنم؛ کلاس ورزش مي‌روم و به دوستاني که مدتي است نديدمشان سر مي‌زنم. اگر فرصتي دست بدهد مسافرت مي‌روم که معمولا هم شمال است و بالاخره زندگي ادامه دارد.» او فرزندي ندارد اما رفتار مادرانه را در زندگي با برادر زاده‌هايش تجربه کرده است. خودش معتقد است: «اصلا مهم نيست که هيچ‌وقت مادر نبوده‌ام. يک سري واقعيت‌ها را در زندگي بايد پذيرفت. اگر در 18سالگي ازدواج مي‌کردم، الان يک پسر 20 ساله داشتم. مهم اين است که اول بايد خودم نقش را باور کنم تا مردم هم بتوانند باورش کنند. بعد هم البته فکر نمي‌کنم در مجموعه‌اي که به نسبت موفق است، فقط يک يا چند بازيگر نقش دارند. دو تا بچه برادر دارم که عاشقانه دوست‌شان دارم؛ کيميا 14 ساله و پوريا 11 ساله است که همه زندگي من و در واقع بچه‌هاي من هستند چون خيلي براي بزرگ‌شدن‌شان زحمت کشيده‌ام و فکر مي‌کنم جزء معدود عمه‌هايي باشم که آن‌ها هم خيلي من را دوست دارند.»

دنياي مجازي، مردم را از زندگي اجتماعي دور کرده است

ادامه صحبت هاي اين بازيگر توانا را با هم مي خوانيم؛

* اين روزها که بيشتر بازيگران و کارگردانان از کم کاري و بيکاري گله مندند و حال و روز خوبي ندارند حال شما چطور است؟
- خوبم. منتظر پيشنهاد خوب هستم. حرفه ما فصل کاشت و برداشت دارد، پس بايد گاهي خوب باشيد و گاهي بد.

* برنامه ريزي تان طوري بوده که به بيکاري نخوريد؟
- بيکاري در حرفه بازيگري بيشتر از شاخه هاي ديگر حرفه هاست. بازيگران بايد منتظر بمانند تا نقش به آنها پيشنهاد شود. من از همان ابتدا که وارد حرفه سينما شدم به اين بخش هم فکر کردم که اگر فقط بازيگر باشم و سراغم نيايند چه بايد بکنم؟ هر نقشي را هم قبول نمي کنم. در حرفه ما دوره بيکاري زياد است و من اين دوره ها را تجربه کرده ام. هر زمان که جامعه به هر دليلي متحول مي شود اولين اثرش را روي حوزه فرهنگ و هنر مي گذارد و کارها براي مدتي متوقف مي شود. مدتي است دوره بيکاري در سينما و تلويزيون شروع شده که اميدوارم به زودي تمام شود. 

* احساس مي شود در سن و سالي که داريد به ثبات ذهني و کاري رسيده ايد که ارمغانش برايتان آرامش است. براي رسيدن به اين ثبات چگونه برنامه ريزي کرده ايد؟
- از اول با ثبات بودم و سن و سالم هم خيلي زياد نيست. زندگي ام شتاب و انرژي خوبي دارد و همچنان با انرژي هستم.

* شما نقش عمره را در سريال "مختارنامه" بازي کرديد. نقش عمره چه ويژگي داشت که اين نقش را به شما دادند؟
- وقتي آقاي ميرباقري مرا براي بازي در نقش عمره دعوت کرد خيلي خوشحال شدم و به خودم گفتم نقش بايد قسمت بازيگر باشد بخصوص نقش بازي هاي مذهبي و تاريخي. در طول کار تلاش کردم فقط از منظر يک بازيگر نقش را اجرا کنم و ديدگاهم را به ديدگاه کارگردان مختارنامه نزديک کنم. با عمره آشنا بودم. آقاي ميرباقري نگاه خاصي به عمره داشت. شخصيت پردازي عمره خيلي خوب بود. به همين دليل دستم در اجرا کاملا باز بود. اگر نقشي بد نوشته شده باشد بازيگر هر چقدر هم توانا باشد نمي تواند آن را خوب اجرا کند. اما يک نقش خوب را بازيگري که کارش را بلد نيست مي تواند اجرا کند.

* از زاويه تحليل نقش اگر بخواهيم در باره عمره صحبت کنيم برخي بر اين باورند که بازيگر براي اجراي خوب يک نقش بايد او را در درون خود پيدا کند. آيا مي توان گفت که عمره بخشي از وجود شما بود که به نمايش در آمد؟
- معتقدم اين حرفها هيچ ارتباطي با حرفه بازيگري ندارد. بازيگري در هيچ مکتبي چنين تعريف نشده است. بازيگري توان و استعدادي است که در برخي افراد وجود دارد. بازيگر به نقش نزديک مي شود، آن را احساس و تحليل مي کند و همه خلاقيت خود را به کار مي گيرد تا آن را باورپذير اجرا کند. کسي که رواني است يا مشکل رواني دارد هرگز نمي تواند نقش آدم رواني را خوب بازي کند. بازيگر بايد در اوج کنترل همه چيز باشد تا بتواند نقش را خوب بازي کند. آدم رواني هيچ کنترلي بر اوضاع ندارد که بتواند مقابل دوربين حضور يابد. 

* در اين مدت حضورتان در عرصه هنري در سينما، تئاتر و تلويزيون را تجربه کرده ايد. کدام يک از اين عرصه ها را بيشتر دوست داريد؟ اولويت خودتان به لحاظ کاري چيست؟
- نمي توانم انتخاب کنم. من هيجان و کسب تجربه هاي مختلف را دوست دارم و به خاطر همين مايل هستم در تمام اين عرصه ها حضور داشته باشم. با اين حال شايد بهتر باشد اين طور بگويم که تئاتر از اولويت کمي بالاتر برايم برخوردار است، چرا که زندگي همه ما صحنه اي از تئاتر است و دائم در حال تمرين آن هستيم. تئاتر پايه و اساس زندگي يک هنرپيشه حرفه اي و نقطه تعالي روح است و تمريني است که موجب روز به روز بهتر شدن بازيگر روي صحنه مي شود. لذا تئاتر برايم به منزله نوعي کلاس درس است. سينما و تلويزيون عرصه هايي هستند که به من اين اجازه را مي دهند که امتحانم را پس بدهم و تا حد امکان جلوي دوربين قبول باشم.

* تصميم تان براي دامه بازيگري چيست؟
- از آنجايي که تئاتر را دوست دارم تمام سعي ام را مي کنم از اين محيط خيلي دور نشوم و يادم نرود بايد بازيگر بهتري بشوم. بايد مدام اين توانايي را تمرين کنم.

* شما در سريال هاي "سقوط يک فرشته" و "دلنوازان" ايفاي نقش داشته ايد. کدام يک از اين دو سريال را بيشتر دوست داريد؟
- سريال "سقوط يک فرشته" دنباله روي سريال "او يک فرشته بود" محسوب مي‌ شد و در شبهاي ماه رمضان 1390 روي آنتن شبکه اول سيما رفت. جذابيت اصلي اين سريال بيان داستان از زبان شيطان به عنوان راوي قصه‌ بودکه تاکنون سابقه نداشت. خصوصاً که ازقسمت‌هاي مياني اين سريال هويت اصلي او مشخص مي‌شد که کارگردانان اين سريال بهرام بهراميان و حميدبهراميان بودند. اما سريال "دلنوازان" که به کارگرداني حسين سهيلي زاده در سال 88 ازشبکه سوم سيماپخش گرديد و در زمان خودش به يکي ازپربيننده ترين سريال هاي سيما تبديل شده بود.اين سريال ژانر اجتماعي و خانوادگي داشت و مدام در جنگ و دعوا بودند و دختري وارد زندگي پسري شده بود که هيچ کس دوستش نداشت. اين سريال تا به حال چندين بارازشبکه هاي مختلف بازپخش شده است. من خودم سريال "سقوط يک فرشته" را کمي بيشتر دوست داشتم.

* بازيگران از بازي در نقش هاي متفاوت حرف مي زنند اما هيچ وقت اين تفاوت واقعي نقش ها در عمل براي بسياري اتفاق نمي افتد. بازيگران چطور مي توانند فرصت بازي در نقش هاي متفاوت را براي خود ايجاد کنند؟
- اين را نه بر مبناي توانمندي مي گويم و نه بر اساس تلاشي که خودم براي بازي خوب و متفاوت مي کنم. بحث به هيچ وجه شخصي نيست و مي خواهم با توجه به درسي که خوانده ام و تجاربي که طي اين سالها به دست آورده ام و از بزرگان بازيگري ياد گرفته ام صحبت کنم. آن چيزي که قطعا در باره بازيگري مي دانم اين است که بازيگر بايد توانايي ايفاي نقش متفاوت، قابل باور و قانع کننده را براي مخاطب داشته باشد. همه بازيگران ادعا دارند اما اين بار نقشي متفاوت و قابل اهميت بازي مي کنم. اما آن چيزي که در عمل و واقعيت مي بينيم تکرار مکررات است و هيچ اتفاق مهمي نيفتاده به جز جزئياتي که اصلا ديده نمي شود.

دنياي مجازي، مردم را از زندگي اجتماعي دور کرده است

* آدم کليشه پذيري هستيد؟
- من خودم شخصا آدم کليشه پذيري نيستم، با حفظ احترام به حقوق هر شخصي هميشه سعي مي کنم طبق شعور و تشخيص خودم زندگي کنم. من خودم به نتيجه و شناخت مي رسم و به آزادي عمل تا جايي اعتقاد دارم که تجاوز به حقوق ديگران نباشد. چون اگر هر کسي بخواهد آن طور که مي خواهد زندگي کند سنگ روي سنگ بند نمي شود. 

* شما در سريال به ياد ماندني "معصوميت از دست رفته" در نقش "ماريا"ي نصراني بازي کرديد به کارگرداني داوود ميرباقري. چرا با آقاي ميرباقري همکاري مي کنيد؟
- آقاي ميرباقري يکي از کارگردانان فعال و پرکاري هستند که هر بازيگري دوست دارد با ايشان همکاري کند. "معصوميت از دست رفته" هم يکي از سريال هاي تاريخي بود که ايشان به خوبي از عهده اين کار برآمدند. کلاً کارهاي تاريخي آقاي ميرباقري زيباست و اميدوارم ايشان همچنان در آثارشان بدرخشند.

* به نظر شما راز ماندگاري سريال هايي مانند "مختارنامه" و "معصوميت از دست رفته" در چه شاخصه هايي است؟
- کارگرداني حرفه اي و درجه يک داوود ميرباقري، متن خوب و حضور تعدادي از بهترين بازيگران سينما و تلويزيون در موفقيت اين سريال ها نقش مهمي داشت. در حين کار آقاي مير باقري روي کوچک ترين صحنه هاي کار دقت و نظارت داشت و در همه بخش هاي سريال از بهترين متخصصان بهره برده شد. به همين دليل معتقدم مختارنامه يا کارهاي تاريخي ديگر آقاي ميرباقري جزء کارهاي برتر تلويزيوني است. 

* در سال هاي اخير خيلي از هنرمندان پيشکسوت تئاتر، تلويزيون و سينما در شرايط تنگدستي از بين ما رفته اند. خيلي از پيشکسوتان اين عرصه هم از بيمه و مسائل حمايت گله مند هستند. شما مشکلي نداريد؟
- آدم بدون مشکل که وجود ندارد. در حرفه ما مشکل زياد است. بيمه، حقوق کم، اينها واقعاً درد است براي يک هنرمند. همه هنرمندان دوست دارند پول خوبي بگيرند و بيمه هم باشند اما تعداد کمي از هنرمندان اين گونه اند. ما خيلي از هنرمندان را با مشکلات دشوار از دست داديم ولي آن زمان هيچ فرقي با حال نکرده است. 

* تجربه فعاليت در تئاتر چقدر در تلويزيون و سينما به کمک شما مي آيد؟
- بازيگري در تئاتر مثل يک کلاس درس از تمامي جهات مي ماند. چه به لحاظ روحي، فيزيکي، فن بيان، اطلاعات عمومي و... قطعاً اين موارد به علاوه آگاهي و شناختي که در تئاتر به دست مي آيد خيلي در مديوم تلويزيون و سينما مفيد خواهد بود. تجربه هاي تئاتري که با کارگردان ها داشتم بدون ترديد در تلويزيون و سينما به کمک من آمده است. 

* فکر نمي کنيد دايره انتخابي برخي تهيه کننده ها و کارگردان ها براي نقش محدود است و به گزينه هاي معدودي فکر مي کنند و نقش ها به بازيگران خاصي مي رسد؟
- من اين طور فکر نمي کنم. چون به عنوان بازيگر اين قدر بايد تلاش کنم و در کارهاي خوبي حضور داشته باشم که من هم جزء آن گزينه ها قرار بگيرم. 

* برنامه خاصي براي مسير بازيگري خود داريد؟ مثلا بگوييد سالي يک تئاتر بازي مي کنم يا فقط در نقش ها يا کارهايي از اين مختصات حضور پيدا خواهم کرد؟
- نه. چون به خاطر اينکه اگر بخواهم خودم را در چارچوب خاصي محدود کنم و بنا را بر برنامه ريزي ذهني خودم بگذارم، شايد برخي کارهاي خوب را از دست بدهم. من خودم را به جريان کاري که دارم و پيش رويم است سپرده ام و تلاش مي کنم بهترين اتفاق برايم بيفتد. 

* به شما بازيگر نقش ماندگار مي گويند. چرا؟
- من نقش ها را متر نمي کنم. معتقدم اگر نقش ها را اندازه بگيريم باخته ايم. براي من خود نقش اهميت دارد. در نقش هايي که بر عهده دارم به عنوان مولف عمل مي کنم و نقش نوشته شده را در خودم مي پرورانم. اتودهاي مختلف مي زنم و اصلا مهم نيست که يک دقيقه جلوي دوربين يا روي صحنه باشم يا کل زمان را بايد با نقشم رفاقت کنم. اگر براي نقشي پيشنهادهايي داشته باشم حتما آن را اجرا مي کنم. 

* نظرتان در مورد دنياي مجازي چيست؟
- يکي از تفريحات و سرگرمي جوانان همين دنياي مجازي است و البته معايب و محاسني دارد و ارتباط ها را آسان و سهل کرده است و از طرفي به فرديت دامن زده است و آدمها را از آداب و زندگي اجتماعي کمي دور کرده است. به نظرم با مديريت درست مي توان از آن بهره برداري بهينه کرد.

* به واسطه تجربه زيادي که در حرفه بازيگري داريد حس مي کرديد يک جاهايي لازم است پيشنهادهايي بدهيد يا انتقادهايي بکنيد؟
- خيلي وقتها راجع به اتفاق ها يا برخي حرکات پيشنهاد مي دهم و راجع به آن بحث مي کنم اما کليت نقش تغييري نمي کند. شما هر چيزي که در سريال مي بينيد به غير از يک سري ايده هاي کوچک، بقيه هم از متن مي آيد.

* اگر قرار بر انتخاب ميان عرصه هاي مختلف باشد انتخاب خود شما چيست؟
- سينما و تئاتر، اولويت من هستند و اگر متن خوبي در اين دو مديوم به من پيشنهاد شود استقبال مي کنم.

* اگر قرار باشد مسيري براي کارنامه هنري تان ترسيم کنيد در کدام جايگاه قرار داريد؟
- من آدمي هستم که براي کارم زحمت کشيده ام، صبور بودم و جايگاه درستي را براي خودم انتخاب کردم که حرفه ام است. با هر سختي اي که بود بازيگر شدم و خودم را تا اينجا رساندم.

* بعد از اين همه سال برايتان مهم است نقش اول را بازي کنيد؟
- بله، خيلي مهم است. البته براي من. چون بعد از گذشت اين همه سال کارکردن، براي هر کسي مهم است که نقش اول را بازي کند. چون من هميشه نقش هاي تاثير گذار را بازي کرده ام و دوست ندارم از اول به انتها بروم.


انیمیشنی که مهجور ماند و جهانی شد!

 نمایش «انیمیشن رهایی از بهشت» به عنوان فیلم افتتاحیه روز انیمیشن جشنواره کن و دریافت جایزه بهترین فیلم  از جشنواره آکولید، بعد از کم لطفی‌های داوران فجر از جمله رخدادهای قابل توجه برای این اثر محسوب می‌شود.

انیمیشنی که مهجور ماند و جهانی شد!

ای کاش ما را به این مهمانی دعوت نمی‌کردند!
این تیتری بود که برای یادداشت کارگردان تنها اثر انیمیشنی حاضر در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر زده شد،  انیمیشنی که پتانسیل آن در جشنواره فجر سال گذشته، از نگاه داوران دور ماند، اما مدتی بعد قدر آن با اخباری که از جشنواره‌های به نامی چون کن
دراین باره به گوش می‌رسید، معلوم شد. «رهایی از بهشت» انیمیشنی است که بعد از کم لطفی‌ها به آن در جشنواره فجر، بار سفر بست و بعد به عنوان فیلم افتتاحیه روز انیمیشن جشنواره کن به نمایش درآمد. دریافت جایزه اسکار و امی نیز از دیگر افتخارآفرینی‌های این سینمایی هستند. علاوه بر این‌ها این انیمیشن به تازگی از بین بیش از هزار فیلم جایزه بهترین فیلم جشنواره آکولید کالیفرنیا را از آن خود کرد؛ جشنواره‌ای که برگزیدگان آن جزو برندگان جوایز اسکار و امی هستند. این رخداد بهانه‌ای شد تا ما در «صبح نو» با آقای علی نوری اسکویی، کارگردان این اثر گفت و گویی داشته باشیم.
شکل گیری «رهایی از بهشت»؛ آن هم در مدت 4 سال، شروعی بود که نوری اسکویی درباره آن گفت: ما از حدود 4 سال پیش خواستیم تا انیمیشنی بسازیم که قابلیت‌های انیمیشن‌های بومی ما را که در این سال‌ها هنرمندانمان به آن رسیده بودند، هم به دنیا و هم به فیلمسازان خودمان معرفی کند. چرا که این پتانسیل وجود داشت، اما به صورت یک کار سینمایی و با درنظر گرفتن جنبه‌های هنری که بتواند تمام دستاوردهای فنی و هنری انیمیشن کشور ما را یکجا به مخاطب نشان دهد، اتفاق نیفتاده بود. طبیعتاً این ریسک بالایی می‌خواست که در مدت 4 سال با هزینه زیاد، از حداکثر توان انیمیشن استفاده کنی. ما با این قصد کارمان را در فرم، انتخاب تکنیک و موارد دیگر شروع کردیم و سعی‌مان بر این بود تا تکنیکی را انتخاب کنیم که پیش از این در دنیا سمت آن نرفته باشند و نو باشد. در محتوای فیلم نیز، یک قصه غیرخطی را انتخاب کردیم که مخاطب آن نوجوان تا بزرگسال است. تمام این موارد در جهتی بودند که کار در حوزه جشنواره‌ای حرفی برای گفتن داشته باشد.

 کم توجهی به یک اثر فاخر
وی ادامه داد: در جلسات اولیه‌ای که با گروه داشتیم، من از ابتدا می‌گفتم ما تا الان فیلم‌های مطرحی را در حوزه انیمیشن کوتاه در دنیا داشتیم، اما برای اینکه وارد صنعت جهانی انیمیشن شویم و به همه بفهمانیم که ایران در این حوزه توانمندی‌های زیادی دارد، هنوز نتوانسته‌ایم کاری را در حوزه تولیدات بلند سینمایی معرفی کنیم. این مسیر به همت هنرمندان بزرگ کشورمان هموار شد و همه این‌ها در حالی اتفاق افتاد که در برخی از بازدیدهای کارشناسان، آن‌ها می‌گفتند که امیدی نیست این پروژه با این وسعت به انتها برسد!
اما جشنواره فیلم فجر و رخدادهایی که در آن برای این انیمیشن افتاد، موضوع دیگری بود که اسکویی در خصوص آن عنوان کرد: در دوره قبل از حضور ما در جشنواره خود من داور این رویداد بودم و در آن سال ما جایزه مستقلی را برای انیمیشن طراحی و به آن‌ها توجه کردیم. پس از آن برای جشنواره سی و پنجم همه خوشحال بودند و می‌گفتند که امسال یک اثر پر قدرت انیمیشن در جشنواره داریم که حتی یک راست راهی بخش سودای سیمرغ شد. ما امیدوار بودیم در این بخش بسیاری از موارد دیگر فیلم از جمله صداگذاری‌های ویژه، نزدیک به 80دقیقه موسیقی فوق العاده که آقای علی قلی برای آن ساخته بودند و بخش‌های مختلف و قابل توجه دیگری، که از تدوین تا جلوه‌های ویژه قدرتمندی را شامل می‌شدند، نیز دیده شود، اما به دلایل مختلف این اتفاق نیفتاد.
او پیرامون این دلایل اضافه کرد: از جمله مهم‌ترین عللی که می‌توان برای این نگاه برشمرد، این است که جشنواره فجر اساساً جشنواره‌ای است که روابط در آن تأثیر بسزایی دارد، یعنی ما هر ساله شاهد تقسیم جوایز هستیم، در کل این جایزه به انواع گوناگونی تقسیم می‌شود و این را همه می‌دانند. عدم وجود نگاه کارشناسانه موضوعی است که من بعد از چهار دوره کسب موفقیت در این جشنواره و 10 ها بار شرکت در آن با قطعیت از آن می‌گویم. با همه این‌ها حضور در جشنواره داخلی خودمان برای ما مهم بود و متأسفانه این اتفاق درست نیفتاد و من حتی مطمئن نیستم که کار به درستی برای داوران به نمایش گذاشته شده باشد. پس از آن هم این اثر در جشنواره پویانمایی به عنوان بهترین کار انتخاب شد.

انیمیشنی که مهجور ماند و جهانی شد!

درخشش در جشنواره کَن و دنیای هنر
سفر به فرانسه و آغاز دریافت جایزه‌های مهم جهانی، ادامه راه تیم «رهایی از بهشت» بود، اتفاقی که این کارگردان درباره‌اش بیان کرد: بعد از مقداری تغییرات و اضافه کردن دوبله انگلیسی به کار، آن را برای جشنواره «کن» فرستادیم و کار در آن جا به عنوان انیمیشن برگزیده جشنواره انتخاب و جایزه بهترین انیمیشن مضمونی را از آن خود کرد. این اتفاق در حالی بود که ما رقبایی از ژاپن، انگلیس، آمریکا، فرانسه و... داشتیم. پس از این موجب شد توفیقات خوبی در پخش بین‌المللی داشته باشیم و در آینده شاهد پخش گسترده آن در سطح بین‌المللی خواهیم بود. بعد از آن هم پای ما به دیگر جشنواره‌های مهم جهانی مثل «یوروفست» سن پترزبورگ و «آکولید» کالیفرنیا باز شد. در آکولید، این کار جایزه بهترین فیلم را از بین بیش از 1000کار سینمایی، انیمیشن و... با بالاترین رأی گرفت.

داستانی برای تمام دنیا
نوری اسکویی در ادامه پیرامون داستان و محتوای این اثر گفت: موضوع داستان ترکیبی از حوادث معاصر ما با آن چیزی است که در تاریخ اسطوره‌ها و افسانه‌ها بشر تجربه کرده است. این داستان یک نویسنده است که هرچند خودش درگیر به هم ریختگی اجتماعی بشر است، اما داستانی که می‌نویسد مربوط به یک ناکجاآباد است که تحت تأثیر اتفاقاتی است که امروز برای او می‌افتد. قلب تپنده داستان این نویسنده به ماجراهای کودکی او و تجربه دریافت یک محبت در دوران جنگ برمی‌گردد. قصد ما این بود تا برسانیم که درکنار جنگ‌ها و منیت‌هایی که بزرگ‌تر می‌شوند، کودکانی هستند که حتی در بدترین شرایط می‌شود با آن‌ها همراهی کرد و شاید آن‌ها بتوانند ما را از این فضا دور کنند.
این کارگردان که علاوه بر انیمیشن موجود، این روزها مشغول یک سینمایی و پروژه ترکیبی از انیمیشن و فیلم با همکاری هنگ کنگ است، در پایان با اشاره به حضور «رهایی از بهشت» در جشنواره‌های دیگر خاطرنشان کرد: تا کنون شاید نزدیک به 30 جشنواره این اثر را انتخاب کرده‌اند و تا زمان اعلام نتایج نهایی و انتشار اخبار قطعی باید منتظر ماند. سکاف کره جنوبی، یوروپن فیلم فستیوال، جشنواره فیلم لس آنجلس، تورنتو، برلین و.... از جشنواره‌های قابل توجهی‌اند که این اثر به آن‌ها ارائه شده است.


موفق با ارفاق

 مجموعه «زیرپای مادر» به کارگردانی آقای بهرنگ توفیقی و تهیه‌کنندگی خانم زینب تقوایی و بازی بازیگرانی چون آقایان و خانم‌ها، کامبیزدیرباز، بهنازجعفری، مهدی سلطانی، پریوش نظریه و بهزاد فراهانی است که از شبکه یک سیما پخش می‌شود. 

موفق با ارفاق

سریال «نفس» به کارگردانی آقای جلیل سامان و بازی بازیگرانی چون آقایان و خانم‌ها، مسعود رایگان، ژاله صامتی،  علیرضاکمالی، بهنازجعفری، رامین راستاد و ساناز سعیدی است که شب‌های ماه مبارک رمضان از شبکه سه سیما پخش می‌شود.

نعمت الله، فیلمنامه نویس کاربلدی است
آقای «جبارآذین» منتقد سینما و تلویزیون درباره سریال «زیرپای مادر» گفت: این سریال به یمن وجود قلم و آدم‌ها و موضوعات ملموس سعید نعمت‌الله توانسته متنی را در اختیار بهرنگ توفیقی قرار دهد که از آن مجموعه‌ای دیدنی بسازد. نعمت‌الله از فیلمنامه نویسان کاربلد تلویزیون است و اغلب آثار وی دارای ویژگی دراماتیک یک فیلمنامه خوش ساختاراست. درغالب فیلمنامه های نعمت‌الله دیالوگ‌های چندپهلو، زیبا و جذاب خودنمایی می‌کند؛ به تعبیری آثار نوشتاری او دیالوگ‌محور هستند. یکی دیگر از ویژگی‌های آثار او شخصیت‌پردازی‌های قدر نمایشی است که جای آنها در تولیدات تلویزیون و حتی سینما خالی است.

توفیقی پخته ترشده است
آذین درباره کارگردانی این سریال بیان کرد: مجموعه آنچه تحت عنوان فیلمنامه  «زیرپای مادر» ارائه شده است حاوی مسائل، رویدادها و داستان‌های پرداخت شده نمایشی و خلق هدفمند شخصیت‌ها و دیالوگ‌هایی است که توانسته‌اند در مجموع با هدایت و کارگردانی به نسبت پخته‌تر شده بهرنگ توفیقی تبدیل به یک مجموعه دیدنی در تلویزیون شود. بهرنگ توفیقی دراین اثر نسبت به کارهای قبلی خود پیشرفت داشته و رو به جلو حرکت کرده است.

تیم بازیگران موفق‌اند
این منتقد با اشاره به بازی‌های خوب بازیگران «زیرپای مادر» افزود: یکی دیگر از ویژگی‌های این مجموعه بازی‌های برجسته و بعضاً درخشان برخی از بازیگران این سریال است. دراین مجموعه شاهد بازی‌های خوبی از خانم جعفری و آقایان دیرباز و فراهانی هستیم و در مجموع به‌دلیل پردازش خوب شخصیت‌ها و انتخاب درست آنها شاهد بازی‌های خوب و شسته رفته‌ای هستیم.

برخی دیالوگ‌ها لمپنی است
جبارآذین با اشاره به نواقص این سریال گفت: کاستی‌هایی هم دراین اثر وجود دارد که عمدتاً به فیلمنامه برمی‌گردد. تکرار فضاها، آدم‌ها و دیالوگ‌های حمید نعمت‌الله در آثار قبلی‌اش را دراین کار شاهد هستیم. این تکرار باعث می‌شود فیلمنامه‌نویس از واقعیات روز عقب بماند و نتواند خود را به جلو ببرد. یکی دیگر از مسائلی که به اثر آسیب وارد کرده، دیالوگ‌هایی است که بیشتر از ارتباط با فرهنگ جامعه ما، برگرفته ازنوعی ادبیات نامطلوبی است که ناشی از خرده فرهنگ‌های لمپنی است و ارتباطی با جامعه فرهنگی ما و ارزش‌های حاکم برآن ندارد. البته با تمام این نقدها بازهم این سریال یک مجموعه دیدنی است.

«نفس»، ضد نفاق است
جبارآذین درباره سریال «نفس» گفت: آقای جلیل سامان در واقع با ساخت سریال «نفس»، سه‌گانه ضدمنافقین خودرا تکمیل کرد. سه سریال تلویزیونی از سامان به نمایش درآمده است که مضمون اصلی آن‌ها نقد و نفی سازمان مجاهدین خلق موسوم به منافقین بوده است. با اینکه مضمون در هر سه سریال، خصوصاً «نفس»، در بستری عاشقانه تعریف شده ولی کماکان موضوع منافق‌ستیزی در‌ این مجموعه برجستگی خاصی دارد. این موضوع هم می‌تواند نقطه قوت سریال و هم در سوی دیگر نقطه ضعفی برای جلیل سامان باشد. مخاطب پس از تماشای سه سریال با مضمون تاریخی اجتماعی دوران دهه50 حال باید با واقعیات روز عملکرد سازمان منافقین در داخل و خارج از ایران آشنا شود. به هرحال تکرار آن دوره و عملکردهای منافقین درآن برهه برای جامعه امروز که آن مسائل را دیدند جذابیتی ندارد؛ این نقطه ضعفی است که سامان باید به آن توجه بکند.

روایت عاشقانه در بسترتاریخی دشواراست
این منتقد درباره تم عاشقانه آثار جلیل سامان گفت: باتوجه به اینکه تم و چاشنی هر سه سریال سامان مسائل عاشقانه است، اما گاهی مسائل جدیدی ارائه نمی‌شود. البته باید این مساله هم عنوان شود که روایت یک داستان عاشقانه و تلفیق اتفاقات آن دوران با توجه به معذوریت‌های تلویزیون کار ساده‌ای نیست ولی به هرحال روایت عاشقانه‌ای از آن دوران هم ممکن است برای مخاطب امروز قدری کهنه باشد.

«نفس»، به روز شود
آذین با اشاره با احتمال ساخت ادامه «نفس» بیان کرد: آن طور که آقای سامان گفته‌اند احتمالاً ادامه این کارهم ساخته شود. چنانچه ادامه«نفس» هم در همین قامت و فضای قصه فعلی باشد احتمالاً جلیل سامان به توفیق خاصی دست نیابد اما اگر «نفس» از زمان اتمام در فصل فعلی ادامه پیدا کند و به پس از انقلاب و امروز جامعه نزدیک‌تر شود احتمالاً موفق خواهد بود. اگر این اتفاق رقم بخورد می‌توان امیدوار بود که سامان همچنان درمسیر درست حرفه‌ای خود حرکت کند.

کارگردانی، هنر جلیل سامان است
جبارآذین با اشاره به موفقیت سامان درکارگردانی گفت: خوشبختانه یکی از ویژگی‌های آثار جلیل سامان کارگردانی اوست؛ سامان کارگردانی را به خوبی بلد است وگرنه مضمون این سریال با هرکارگردان دیگری می‌توانست سرنوشت دیگری داشته باشد و شکست بخورد. سامان با شخصیت‌پردازی‌های درست، با اطلاعات کافی و پژوهش مناسب از شرایط تاریخی زندگی انسان‌های قبل از انقلاب و فعالیت‌های گروهک‌ها این سریال را ساخته است. در کار ایشان فیلمنامه و پژوهش جایگاه ویژه‌ای دارد و زنده کردن این شخصیت‌های خاص آن دوران و نمایش آن در قاب تلویزیون هنر کارگردانی جلیل سامان را نشان می‌دهد.

سریال‌هایی که رمضانی نبودند
این منتقد سینما و تلویزیون درپایان درباره دو مجموعه مورد نظر بیان کرد: اگر قرار به مقایسه این دو سریال رمضانی باشد، هرچند هیچ یک رمضانی نیستند، من امتیازات مجموعه «زیرپای مادر »را از «نفس» بیشتر می‌دانم اما ارزش مضمون و محتوای نفس بسیار بیشتر از سریال دیگر است.


پخش فصل دوم «پرستاران» از 2 هفته دیگر آغاز می شود + تصاویر جدید

 داوود هاشمی تهیه‌کننده مجموعه تلویزیونی «پرستاران» در خصوص روند تولید فصل دوم این سریال گفت: «پرستاران» ابتدا در 52 قسمت طراحی شد و تصمیم ما این بود که به طور کامل پخش شود؛ اما به دلایلی 266 قسمت سریال قبل از عید نوروز پخش شد و ادامه سریال امسال پخش خواهد شد.

پخش فصل دوم «پرستاران» از 2 هفته دیگر آغاز می شود + تصاویر جدید

وی ادامه داد: با توجه به نزدیکی ماه مبارک رمضان و پخش سریال مناسبتی، قرار شد سریال «پرستاران» از روز جمعه 9 تیر از شبکه یک سیما پخش شود.

تهیه‌کننده سریال «همه چیز آنجاست» عنوان کرد: در حال حاضر مراحل تدوین، صداگذاری و موسیقی به طور همزمان انجام می‌شود. همچنین 12 قسمت سریال را برای بازبینی به پخش ارسال کردیم.

وی درباره روزهای پخش این سریال گفت: در طول هفته بجز روز پنجشنبه سریال «پرستاران» پخش می‌شود. البته پنج قسمت ابتدایی سریال خلاصه قسمت های قبل است.

تهیه‌کننده سریال «پرستاران» درباره لوکیشن اورژانس این سریال تصریح کرد: واقعیت این بود که در اورژانس‌هایی که دایر هستند، امکان تصویربرداری وجود ندارد و کار اورژانس هم مختل می‌شود. به همین خاطر تصمیم گرفتیم با رعایت استانداردهای روز، اورژانس اختصاصی برای سریال ساخته شود. اگر همکاری وزارت بهداشت نبود، هرگز این اتفاق رخ نمی داد. ما از آنها خواسته بودیم که وسایل استوک اورژانس را در اختیار ما قرار بدهند، اما وزیر قبول نکردند و و وسایل نو در اختیار ما قرار دادند.
 
پخش فصل دوم «پرستاران» از 2 هفته دیگر آغاز می شود + تصاویر جدید
 
وی در خصوص تغییر خط داستانی سریال «پرستاران» اظهار داشت: خط داستانی این سریال تغییری نداشته است اما از برخی نظرات که از سوی مخاطبان دریافت کردیم، در فصل جدید بهره بردیم.
 
بازیگران سریال پرستاران عبارتند از:
  
امين زندگانى، لیندا کیانی، عاطفه رضوی، فاطمه گودرزی، الناز حبیبی، فربیا نادری، محمد عمرانی، مهوش صبرکن، ‎میرطاهر مظلومی ، محمد فيلى، حسن اسدی، مرتضی کاظمی، شهرام قائدی، شهرام عبدلی، صفا آقاجانی، رضا توکلی، گیتی معینی، هما خاکپاش، فریده دریامج، نسرین نکیسا، شهنام شهابی، سیاوش خیرابی، اشکان اشتیاق، الهام طهوری، مختار سائقی، مهدى صبايی، محمد بزرگمهر، ایمان باقری، کاوه آشنا، باران زمانی، شيرين صفرى، شیوا بلوچی، مریم یوسف، محمدرسول صفری، حسین سلیمانی، وحید شیخ زاده، مهرداد سلیمی، خسرو خان محمدی، محمدرضا رهبری، سپیده موسوی، المیرا دهقانى و ...
 
پخش فصل دوم «پرستاران» از 2 هفته دیگر آغاز می شود + تصاویر جدید
 
سایر عوامل سریال پرستاران: 
 
تهیه‌کننده: داوود هاشمی، کارگردانان: علیرضا افخمی/ محمودرضا تخشید/ شهرام شاه حسینی، مدیر فیلمبرداری: ابراهیم غفوری، طراح گریم: مجید اسکندری، طراح صحنه و لباس: آیدین ظریف، مدیر صدابرداری: مرتضی اصلان‌زاده، دستیار تهیه: سید حسن جعفری، مشاور تهیه: علیرضا هاشمیان، جانشین تولید: پرویز کاظم لو، تدوین: افسانه افخمی، موسیقی: بهنود یخچالی، صداگذار: امیر حسین صادقی، خواننده: رضا یزدانی، مدیر برنامه ریزی: مهدی آقایی، منشی صحنه: پریسا افخمی، عکاس و فیلمبردار پشت صحنه: رایان جعفری/ پوریا هنرمند، مدیر روابط عمومی: الهام رضایی، مدیر امور مالی: میترا کرباسیان، هماهنگی تولید: داود عصمتی. 


«پنچری» جایگزین «نفس» می‌شود/ پخش تبلیغات تلویزیونی از امروز

تصویربرداری سریال «پنچری» به تهیه کنندگی مهران مهام و کارگردانی برزو نیک نژاد به 90 درصد رسید و گروه این  روزها در محله تجریش تصویربرداری را پیش می‌برند.

«پنچری» جایگزین «نفس» می‌شود/ پخش تبلیغات تلویزیونی از امروز

«مهران مهام» تهیه کننده سریال «پنچری» در این باره گفت: بلافاصله بعد از پخش سریال «نفس»، سریال ما روی آنتن خواهد رفت و آنونس مجموعه نیز از امشب پخش خواهد شد.

وی ادامه داد: به موازات تولید، مراحل فنی نیز در حال انجام است. در این مجموعه جدا از مهران غفوریان و اشکان اشتیاق که در نیمه راه به گروه اضافه شدند، یوسف تیموری نقش حمید را بازی می‌کند، حمید لولایی در نقش عمو پرویز،‌ رضا نیکخواه در نقش حبیب، زهره فکور صبور افسانه سریال «پنچری» هستند. مائده طهماسبی (آشفته)، مریم سعادت (متانت)، شهین تسلیمی (پوران)، شهره سلطانی(دنیا) ،رضا داود نژاد( قادر)،بهشاد شریفیان (بهشاد)،‌ فرزاد حاتمیان (سرایدار)، نازگل فرنقی (دختر بچه)، حمید غلامی (نگهبان شرکت) و… بازیگران اصلی سریال هستند.

«پنچری» داستان پسری است که همه مقدمات را چیده تا به دختر مورد علاقه اش برسد اما در این مسیر اتفاقاتی رخ می دهد که او برای رسیدن به خواسته اش همه اطرافیانش را به چالش می کشد و…

دیگر عوامل سریال عبارتند از: تهیه کننده: مهران مهام، نویسنده و کارگردان: برزو نیک نژاد،‌ مدیر تولید: نعمت یمینی، مجری طرح و دستیار اول کارگردان: حامد مختاری، دستیار دوم کارگردان: نوید صلاحی، منشی صحنه: الهام اخوان، مدیر برنامه ریزی: احسان سجادی حسینی، مشاور رسانه ایی: مجتبی احمدی، دستیار برنامه ریز: مینا نیکو، مدیر تصویربرداری: محمد ناصری، تصویربردار: فردین ناصری، دستیاران تصویر: محمد داوطلب، ساسان ذعفری، میلاد کریمی، اسماعیل ناصری، هومن سلماس، علی مردمی، طراح صحنه و لباس: قاسم ترکاشوند، دستیاران: محمد ترکاشوند، حمید بخشی، سبحان دهقانی فر، مهناز نوروزی، افسانه براتیان، طراح گریم: زهره سیاهپوش، مجریان گریم: ابوالفضل خدابنده لو، محمد عرب، فرنوش رضایی، عکاس: سمیرا بختیاری، تصویربردار پشت صحنه: علی حمد خدا، مدیر تدارکات: مهدی عباسی پور، دستیار تدارکات: بهرام صادقی، خدمات: داود علیزاده، حمل و نقل: احمد قنبری و…


بن کینگزلی نقش مجرم جنگی نازی را بازی می‌کند

کمپانی ام‌جی‌ام بن کینگزلی را انتخاب کرده تا در فیلم «عملیات نهایی» مقابل اسکار آیزک نقش آدولف آیشمان، جنایتکار جنگی آلمان نازی را بازی کند.

بن کینگزلی نقش مجرم جنگی نازی را بازی می‌کند

مراحل فیلمبرداری قرار است از همین پاییز در آرژانتین آغاز شود و کریس وایتز مسئولیت کارگردانی این فیلم تریلر را بر عهده دارد. این فیلم داستان دستگیر شدن آیشمان را تعریف می‌کند که از طراحان اصلی نژادپرستی نازی بود. آیشمان مسئولیت نقل و انتقال یهودیان از کشورهای سراسر اروپا را به اردوگاه های کار اجباری بر عهده داشت و تخمین زده می شود حدود ۶ میلیون نفر جان خود را در این عملیات از دست دادند.

وقتی جنگ جهانی دوم رو به پایان بود، آیشمان از کشور زادگاهش یعنی اتریش فرار کرد و بعد به آرژانتین رفت. او سال ۱۹۶۰ در آرژانتین دستگیر شد و بعد از یک محاکمه طولانی و خبرساز به خاطر جرایم جنگی گناهکار شناخته شد و در سال ۱۹۶۲ در ۵۶ سالگی به دار آویخته شد.

اسکار آیزک نیز انتخاب شده تا نقش شخصیت پیتر مالکین را بازی کند. او ماموری بود که هدایت کننده گروهی از جاسوسان بود که در جستجوی آیشمان بودند. او همچنین در کنار برایان کاوانا-جونز و فرد برگر تحت کمپانی اتوماتیک و جیسون اسپایر از کمپانی اینسپایر انترتینمنت از تهیه کنندگان این پروژه است. مت چارمن که فیلمنامه «پل جاسوس ها» را نوشته بود، به عنوان تهیه کننده اجرایی در این پروژه حضور دارد.

وقتی کمپانی ام‌جی‌ام فیلمنامه این پروژه را در سال ۲۰۱۵ از متیو اورتون خریداری کرد، مراحل تهیه و توسعه اولیه آن را آغاز کرد.

کینگزلی در فیلم «ماشین جنگ» کمپانی نتفلیکس مقابل برد پیت نقش آفرینی کرد و در پروژه بعدی‌اش در فیلم «خنجر از پشت برای تازه کارها» بازی می کند. برگر هم برای فیلم «لالا لند» نامزد دریافت جایزه اسکار شد.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین