سريال تلويزيوني نفس با اينكه شروع خوبي داشت اما اين روزها با افت محسوسي در كشش داستاني خود مواجه است.
گروه سینما و تلویزیون: جليل سامان، كارگردان سريال تلويزيوني نفس از ابتداي آغاز به پخش اين سريال همواره از مخاطبانش درخواست كرده تا صبور باشند و منتظر اتفاقهاي خوب اين سريال بمانند، او اخيراً در يادداشتي اين درخواست را باز هم مطرح كرده است.
به گزارش بولتن نیوز، سريال تلويزيوني نفس اين شبها از شبكه 3 سيما در حال پخش است، كاري كه از جنبههاي معمايي، پليسي و چريكي برخوردار است و به لحاظ جدي بودن موضوع (سازمان منافقين) و در مقايسه با آثار طنزي كه طي يكي دو دهه اخير در ايام ماه مبارك رمضان پخش ميشد داراي مزيت نسبي مطلوبي است و اثري متفاوت محسوب ميشود اما نفس مانند اغلب سريالها و فيلمهاي ايراني از ضعف مفرط فيلمنامه رنج ميبرد و مخاطب را هم با اين رنج شريك ميكند. ضعفي كه كارگردان اثر را مجبور كرده مدام و از طرق مختلف از مخاطبان بخواهد صبوري و قصه را تا انتها دنبال كنند.
وعدههاي سامان
جليل سامان در تازهترين اين موارد روز گذشته در يادداشتي كه در كانال تلگرامياش منتشر كرده نوشته: «نقطه عزيمت نفس مثل دو كار قبليام عشق و وابستگي عاطفي است اما عشق سطوح مختلفي دارد و با هركدام از شخصيتها كاري ميكند، هرچه داستان جلوتر ميرود وجه تمايز نفس با كارهاي قبلي بارزتر ميشود و شخصيتها رفتارهاي پيچيدهتري از خودشان بروز ميدهند.»
كارگردان نفس در ادامه اين نويد را به مخاطبان ميدهد كه با دنبال كردن سريال بارها و بارها غافلگير شوند و تصوراتشان درباره شخصيتها به هم بريزد، او مينويسد: «توصيه ميكنم قبل از تمام شدن آخرين قسمت سريال قضاوت نكنيد تا لذت تماشاي آن را از دست ندهيد. تمام پلانها، ديالوگها و رفتارهاي شخصيتها به منظور خاصي طراحي شدهاند و منطق خاص خودشان را دارند. مقايسه نفس با ارمغان و پروانه اشتباه است. به جاي مقايسه بهتر است اطلاعات نفس را تجزيه و تحليل كنيد و نكات مشتركشان را با كارهاي قبلي پيدا كنيد چون آنها سرنخ رفتارهاي شخصيتها هستند. فصل اول نفس در ٣٠ قسمت تهيه شده است، داستان و مضمون در اينجا به اوج ميرسد اما داستان ادامه دارد. فصل دوم نفس به احتمال زياد اگر خدا بخواهد در سال جاري فيلمبرداري خواهد شد كه در آن سرنوشت شخصيتها دنبال ميشود.»
ظاهرا كارگردان نفس از اينكه مخاطب سرد شده و ادامه تماشاي اثرش را رها كند نگران است، او ميداند كه نفس سريال اتمسفر است، سامان در خيلي قسمتها تقريباً از هيچ اتمسفر ساخته، استفاده او از عشق به عنوان نقطه ثقل مركزي اثرش به ورطه تكرار افتاده است، براي همين در برخي از قسمتها دقيقاً هيچ اتفاقي نميافتد، داستان به پيش نميرود و وزن اصلي به جاي اينكه روي داستان باشد روي وقايع حاشيهاي و پيراموني سنگيني ميكند.
اين مشكل از زماني كه روزبه از داستان بيرون رفته شكل مضاعفي به خود گرفته، از زماني كه او را نميبينيم درام افت محسوسي كرده است، ما مدام پلانها و صحنههايي ميبينيم كه ناهيد تنها در اتاق خانه نشسته و نوار فرهاد را در ضبط ميگذارد و به فكر فرو ميرود.
مخاطب چرا بايد ادامه بدهد؟
يكي از عناصري كه فيلمساز براي پر كردن حفرههاي دراماتيك اثر از آن استفاده كرده صداي فرهاد است، اين حربه با زياد شدن به جايي ميرسد كه مخاطب را دلزده و خسته ميكند و ناخواسته به خود ميگويد من دارم وقتم را صرف چي ميكنم؟ تصاوير ناهيد كه افسرده به ترانههاي فرهاد گوش ميدهد تا كجا بايد ادامه داشته باشد؟ من تا كي بايد با او همذات پنداري كنم؟
اساساً چقدر ميتوانم خودم را درگير با اين قصه جدايي نگه دارم، ظاهراً فيلمساز قرار است جايي، احتمالا در قسمتهاي پاياني من را غافلگير كند ولي چرا بايد براي غافلگير شدن اين همه شب را پاي تلويزيون منتظر بمانم.
جليل سامان ايدهاي داشته كه مثل كش آنرا كشيده است، قرار است اتفاقي بيفتد و مخاطب حدود 20 قسمت يا بيشتر معطل آن رويداد است، در واقع نفس به جاي اينكه مخاطب را معلق نگه دارد او را معطل كرده است. سامان در بسياري از قسمتها دچارهمان ايرادي شده كه خودش ماجراي نيمروز را متهم به آن كرده بود و آنرا بيشتر وقايعنگاري دانسته بود، فارغ از درست يا غلط بودن آن سريال نفس در بخش عمدهاي از قسمتهايش به ورطه وقايع نگاري فرو غلتيده است، پدر به تظاهرات ميرود، به خانه بازمي گردد با همسرش مشاجره ميكند و دوباره بيرون ميرود و اينبار دختر ميآيد و با مادر درد دل ميكنند و به بيمارستان ميرود و مخاطب واقعاً ميان اين رفت و آمدهاي ملالآور معطل مانده است.
سامان چون به لحاظ درام دستش خالي بوده تا ميتوانسته به سريال اتمسفر داده است، او چون ميتواند فضا بسازد و در اين مورد توانمندي دارد متأسفانه در ورطه افراط افتاده است، صداي فرهاد اگر در خدمت اثر باشد جواب ميدهد كه اين اتفاق در بعضي صحنهها افتاده اما خيلي جاها مخاطب را خسته و دلزده ميكند.
پاشنه آشيلي به نام فيلمنامه
اي كاش تمركز و دقتي كه جليل سامان روي كارگرداني سريال نفس انجام داده پيش از كليد زدن كار روي فيلمنامه هم انجام ميشد، فيلمنامه همچنان پاشنه آشيل فيلمسازي و سريالسازي در ايران است. يعني به موازات پيشرفت كارگرداني در ايران ما شاهد پيشرفت همزمان فيلمنامه نويسي نيستيم، سريال نفس هم دقيقا از همين جا ضربه اصلي را ميخورد، جليل سامان به حق به توانمندي كارگرداني خود اطمينان دارد اما متأسفانه به اين درك و آگاهي نرسيده كه نبايد بار اصلي نوشتن فيلمنامه را در چنين پروژههايي خود به تنهايي به دوش بگيرد، او هر قدر هم كه در فضا دادن به كار چيره دست باشد باز هم شايسته نيست وزن اصلي كار را روي مزيت نسبي كارگرداني خود بگذارد.
مخاطب امروز آگاهتر و حرفهايتر از آن است كه به طور غريزي متوجه نشود چه اتفاقي در حال رخ دادن است، حالا هر قدر هم كه كارگردان يادداشت بنويسد و مصاحبه كند و مخاطب را به صبوري فرابخواند فايدهاي نخواهد داشت، مخاطب اساساً چرا بايد به توصيه صبوري ورزيدن جليل سامان عمل كند. كجاي دنيا مخاطب را معطل نگه ميدارند و از او ميخواهند صبور باشد؟ اين درام است كه بايد مخاطب را پاي كار نگه دارد.
اي كاش جليل سامان در فصل دوم اين سريال كه احتمال ساختش را در سالجاري داده به فيلمنامه نگاه جديتر و حرفهايتر داشته باشد و آن را همپاي كارگرداني اثرش ارتقا دهد. ايدهاش را اينبار به يك تيم نويسندگي سفارش دهد و مديريت سازمان هم به اين سطح از رشد برسد كه براي فيلمنامه خيلي بيشتر از اينها بايد بودجه اختصاص داد.
منبع: روزنامه جوان