کد خبر: ۴۹۲۵۹۷
تاریخ انتشار:
منافع ملي در سينماي حاتمي‌کيا، از «مهاجر» تا «به وقت شام»

تنهايي ابراهيم در آتش سينماي ايران

با گذشت نزديک به يک سال و نيم از هشدارهاي ابراهيم حاتمي‌کيا درباره لزوم انطباق سينماي ايران با موضوعات روز از جمله خطر تکفيري‌ها و موضوع داعش همچنان در بر همان پاشنه سابق مي‌چرخد.
به گزارش بولتن نیوز، «حرف سينماگران در سينما بايد حرف روز باشد و يکي از مهم‌ترين حرف‌هاي کشور ما موضوع سوريه است. شما نگاه کنيد جلوي در ورودي همين سالن براي حفظ امنيت، گيت اشعه ايکس گذاشته‌اند، داعش هم به کشور ما نزديک شده و مرزهاي کشورمان را نيز به گيت اشعه ايکس مجهز کرده‌ايم و اميدوارم فيلمسازهاي ما متوجه اين موضوع شوند و فيلم‌هاي خود را متوجه وضعيت خاص کشور کنند.»
 
تنهايي ابراهيم در آتش سينماي ايران

اينها سخنان ابراهيم حاتمي‌کياست که يک سال و نيم پيش در حاشيه نمايش فيلم «باديگارد» در جريان برگزاري جشنواره فيلم فجر از زبان وي مطرح شده است؛ سخناني که علي‌القاعده انتظار مي‌رود از زبان يکي از مديران سينمايي که اختيار بودجه‌هاي نجومي سينما را در دست دارد مطرح مي‌شد، ولي نشد. آن روزها تقريباً هيچ سينماگر و فيلمساز مطرحي حرف‌هاي حاتمي‌کيا را جدي نگرفت، حتي برخي کنايه‌وار نوشتند اگر خيلي سوريه را دوست داري چرا به آنجا نمي‌روي تا به فيض شهادت برسي.
 
اين جمله را درباره حاتمي‌کيا زياد گفته‌اند و شايد تکراري باشد که او مرد زمانه خويش است، خودش بارها بر اين موضوع تأکيد و همواره سعي کرده از زمان خودش عقب نماند، حتي اگر چمران را مي‌سازد با موضوع روز پيوند دارد، در اوج مذاکرات ايران با غرب در فيلم چمران مسئله مذاکره با دشمن را مطرح مي‌کند، مسئله امام امت و نقش او در مذاکره را، شمايل شهيد اصغر وصالي را با مخلوطي از عقلانيت و انقلابي‌گري درمي‌آميزد و کاراکتري ماندگار از يک بسيجي عاشق امام در سينماي ايران ارائه مي‌دهد.
 
حاتمي‌کيا در سينماي دفاع مقدس ايران هم نسبت به ساير فيلمسازان اين ژانر نگاه دقيق‌تر و واضح‌تر و نزديک‌تري از بسيجيان و رزمندگان ارائه مي‌داد، شايد قليلي از افراد نگاه شهودي او را نمي‌پسنديدند، ولي شمايلي که او از بسيجي‌ها در آثارش به تصوير مي‌کشيد بيش از همه به واقعيت و ماهيت اين قشر نزديک بود.
 
او نوعي فهم و آگاهي شهودي براي رزمندگان قائل بود که اين مسئله بيش از همه در اثر ماندگار «مهاجر» جلوه‌گر شد، آنجا که کاراکتر اصلي فيلم با چشم‌هاي بسته و گوش سپردن به نداي درون، هواپيماي شناسايي را هدايت مي‌کرد.
 
حاتمي‌کيا در طول دوران پرفراز و نشيب فيلمسازي‌اش به نقطه‌اي رسيده که واقعيت انقلاب اسلامي را شهود کرده است، او ديگر خوب مي‌داند که مثلاً جشنواره دولتي فجر انقلاب اسلامي مي‌تواند به راحتي در کوران مذاکرات هسته‌اي «باديگارد» او را ناديده بگيرد و برايش دليل‌تراشي کند و کسي هم نباشد که در عرصه هنر براي اين بي‌انصافي سينه سپر کند و حق موضوع را در کلام ادا کند. آنطور که مثلاً خودش براي فيلمي چون «شيار 143» واکنش نشان داد و آن را از محاق بي‌توجهي بيرون آورد و به صدر نشاند کسي نيست که در سينماي ايران همتراز نام خود او باشد و جانانه از او دفاع کند. 
  
عشق بازي با مدافعان حرم
او جزو معدود سينماگراني است که از دل جنگ به وادي هنر راه يافته است، اگرچه مي‌گويد هيچ‌گاه در جنگ جرئت اسلحه دست گرفتن را نداشته، اما اين دليل نمي‌شود که جنگيدن را بلد نباشد، براي همين است که سه دهه بعد سردار سليماني در عين حال که خود را سرباز اسلام و ايران مي‌نامد از او با عنوان سردار هنر ايران ياد مي‌کند. گويي که يک مرد مبارزه را تنها يک اهل مبارزه مي‌فهمد ولاغير. حاتمي‌کيا حالا خوب مي‌داند که در عرصه سينما مردي تنهاست و فقط آنها که اهل مبارزه هستند موقعيت او و ارزش او را درک مي‌کنند. در بحبوحه جشنواره فيلم فجر نامه سردار سليماني قوت قلب خوبي براي او بود: «برادرم از طعنه‌ها و سرزنش‌ها نهراسيد و به سيمرغ‌هاي دنيوي هم فکر نکنيد و اين راه را ادامه دهيد. سيمرغ شما وجدان‌هاي بيدار شده بر اثر اين حقيقت ارزشمند ارائه شده و اشک‌هاي غلتاني است که بر گونه‌ها جاري ساختيد.»
 
همين دلبري‌هاي قاسم سليماني بود که او را به سوريه برد و پايش را بند کرد، در جريان جشنواره فيلم فجر وقتي بي‌انصافي‌ها را مي‌ديد، مي‌گفت دارم به سوريه مي‌روم، همان موقع مي‌شد فهميد که جذبه مدافعان حرم او را به سوي خود مي‌کشد، همان زمان در گفت‌و‌گو با خبرنگاران از خطر داعش لب مرزهاي ايران سخن مي‌گفت و نصب گيت اشعه ايکس در برج ميلاد را نشانه‌اي مي‌دانست که سينماي ايران نبايد به آن بي‌اعتنا باشد، آن روزها که حاتمي‌کيا درباره اهميت خطر داعش و لزوم ورود فيلمسازها به اين مسئله سخن مي‌گفت، شايد هيچ سينماگري فکرش را هم نمي‌کرد که کمتر از دو سال بعد داعش طي چند ساعت در تهران نزديک به 20 نفر را آن هم در يکي از مکان‌هايي که علي‌القاعده بايد امن‌ترين جاها باشد به شهادت برساند: «اميدوارم فيلمسازهاي ما متوجه اين موضوع شوند و فيلم‌هاي خود را متوجه وضعيت خاص کشور کنند.»
  
خواب خرگوشي سينماي ايران
حاتمي‌کيا حالا در حال ساخت فيلمي درباره موضوع تکفيري‌ها و ماجراي سوريه با نام به وقت شام است، در حالي‌که سينماي ايران همچنان در خواب خرگوشي به سر مي‌برد و بودجه‌ها براي ساختن فيلم‌هاي ضدايراني هزينه مي‌شود. همين روزها در انگلستان و آلمان هفته‌هاي فيلم ايراني برگزار مي‌شود و آثاري از ايران به نمايش درمي‌آيند که صداي برگزارکنندگان غربي‌اش را هم درآورده است؛ آثاري که آنچنان تلخ و سياه و چرک بوده‌اند که وب‌سايت «دويچه‌وله» (راديو صداي آلمان) هم از آنها با عنوان «تلخ و پردرد، پر از فاجعه خانوادگي، ملال‌انگيز، خشن و مازوخيستي و با پايان مصيبت و ماتم» ياد کرده است، آثاري که ماحصل عملکرد مديران سينمايي است و اغلب با بودجه‌هاي دولتي ساخته شده‌اند.
 
در اين وضعيت سينماي حاتمي‌کيا در ميان کج‌راهه سينماي ايران حکم الماس را دارد، سينمايي که بيش از همه منطبق بر منافع ملي است، شايد اگر سينماي ايران به طور طبيعي خود را موظف مي‌ديد تا بودجه‌ها را به سمت سوژه‌هايي چون معضل تکفيري‌ها هدايت کند و از دل وظيفه‌شناسي سازمان سينمايي آثاري درخور بيرون مي‌آمد و جوان‌هايي لايق از دل مدرسه به اصطلاح ملي سينما رخ مي‌نمود، ابراهيم حاتمي‌کيا بخشي از وقت و عمرش را به موضوعات ديگر مبتلابه جامعه چون سبک زندگي، عدالت اجتماعي، روابط خانواده، اقتصاد مقاومتي و صدها موضوع ديگر اختصاص مي‌داد، اما افسوس که ابراهيم حاتمي‌کيا يکي است و سينماي ايران همچنان به راه انحرافي خود براي درخشيدن در جشنواره‌هاي کفر ادامه مي‌دهد. 
منبع: روزنامه جوان

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین