گروه ادبیات،نشر ورسانه: چنین سیاه آینهای نگاهی است به ژانر سینمای نوآر- که به غلط در ادبیات سینمایی ایران سینمای سیاه نامیده شده است. نگاهی البته نه از منظر ژانرشناسی، آنگونه که مولف کتاب، علیرضا کاوه، در کتاب قبلیاش گونه سینمایی- لحن و نظام ارزشی به سینما از آن دریچه نگاه کرده بود. چنین سیاه آینهای، در عوض میکوشد از طریق نگاه و بازبینی یکسری فیلم ماندنی و خاطرهساز که در تعلق آنها به گونه فیلم نوآر اجماعی نسبی وجود دارد، قواعدی مشترک میان این فیلمها یافته و از طریق این نکات مشابه قواعد و اصولی کلی برای آثار متعلق به اینگونه وضع کند اینکه تا چه حد در این راه توفیق یافته و تا چه حد توانسته هدف مستتر در عنوان کتاب را به دست آورد، حکایت و بحثی دیگر است...
به گزارش بولتن نیوز، نویسنده این کتاب، علیرضا کاوه کارشناس ارشد سینماست. او در دهه ٦٠ در دانشگاه علم و صنعت ایران مسئول کانون فیلم دانشگاه بود که در همان زمان جزوههایی درخصوص فیلمها و کارگردانان منتشر کرد. کاوه که بهعنوان منتقد فیلم نیز در مطبوعات فعالیت میکند، دلیل پرداخت به این کتاب را در چند مورد خلاصه میکند: نخست اینکه وضع امروز جامعه ایران را در وضع مشابه سالهایی که ایدههای نوآر شکل میگرفتند، میدانم. با یک مراجعه ساده به اخبار میتوان بحرانهای مشابه اجتماعی را ردیابی کرد. دوم، برای تاکید بر اهمیت سینمای زیرزمینی. بسیاری از نوآرها با تعاریف واضح در گروه فیلمهایی قرار میگیرند که میتوان آنان را زیرزمینی دانست. با کمال تاسف در ایران سینما تنها وسیلهای برای بازتاب فرهنگ رسمی است. در مقدمه به این تاکید کردهام که تا سینمای زیرزمینی بهرسمیت شناخته نشود، سینمای بومی نخواهیم داشت. سوم، با هدف تکوین شکلی از نظریهپردازی بومی در ایران، یعنی نگاه به گونه (ژانر) با هدف نگاه از زاویه نظریه پارسی.
کاوه درباره اینکه چه شد که حس کرد در مطالعات سینمایی فارسی جای چنین کتابی خالی است؛ میگوید: سینمایینویسی فارسی دو سر دارد؛ یکی ستایش از گروهی از کارگردانان و دیگری تمجید از فیلمهایی که در گروه A قرار میگیرند. سینمایی که در این کتاب معرفی شده، سینمایی است که در زمان ساخت خود نه محبوب جشنوارهها بوده و نه پرفروش بوده است، اما از مهمترین جریانهای سینمای دنیا بهشمار میآید. تصور کردم که چنین نگاهی به سینما که از دید من مهمترین زاویه بررسی سینما هم است، در ایران نادیده گرفته شده است. هر چند پیشتر تلاشهایی بوده، اما اینکه سینما بهعنوان پدیدهای که اقبال مردم آن را برای فیلسوفان، سرمایهگذاران و دولتها جذاب کرد، هنوز برای بسیاری نامکشوف مانده است.
نویسنده کتاب چنین سیاه آینهای با درک درست این نکته که نوآر بهعنوان گونه سینمایی مرزهای مشخصی با گونههای دیگر ندارد، در سطور نخست کتاب اعتراف کرده که کتابش میکوشد خواننده را نه به شناختی از فیلم نوآر که به شوق شناختن آن تشویق کند. این کلیدیترین نکتهای است که درباره چنین سیاه آینهای میتوان گفت. او درباره اینکه در کتابش از چه روشی برای بررسی فیلم نوآر سود جسته، میگوید: در کتاب قبلی به تاکید از واژه نظریهپردازی پارسی یاد کردم. در اینجا تلاش بر این بوده که از زاویهای مستقل در تحلیلها به فیلمها نگاه شود، یعنی شیوهای در بررسی گونه که محدود به مولفههای تولید و توزیع نیست. درواقع ادعا شده که چهار گروه در روبهروشدن با فیلم درحال گونهبندی آن هستند: تولیدکنندگان، توزیعکنندگان، بینندگان و نظریهپردازان. این کتاب از زاویه یک نظریه به گونه پرداخته است. نظریهای که ژانر را برآمده از نگاه بینندگان به فیلمها و نه خواست عوامل تولید، مانند فیلمنامهنویسان یا کارگردانان و تهیهکنندگان میداند. چون هیچ نشانهای بر این نیست که در دوره سرمشق یا کلاسیک کسی از ساخت نوآر باخبر بوده باشد. میشود این را دلیلی گرفت بر استقلال نوآر از شناخت و خواست تولیدکنندگان برای سلیقهسازی در بینندگان. برخلاف وسترن که هم بازیگر، هم کارگردان و هم شرکت فیلمسازی در مرحله پیشتولید از این باخبر بودهاند که دارند فیلمی وسترن میسازند.
علیرضا کاوه که از دهه ۱۳۷۰ شمسی در عرصه سینما فعال است، اقدام به انتشار نظریه فیلم بومی را ضرورت امروز سینمای ایران عنوان میکند. او میگوید این کتابی حاصل دیدن بیش از ۵۰۰ فیلم و ۲۰سال پژوهش در این موضوع است. نویسنده کتاب چنین سیاه آینهای برای شناخت فیلم نوآر نگاه انداخته به فیلمهای مهم این ژانر، با اینکه این ادعا را نکرده که تمام فیلمهای مهم ژانر را مورد بررسی و تحلیل قرار داده است. این نویسنده، فیلم نوآر را چنین معنی میکند: مهمترین نکته در مورد نوآر این است که تعیین ندارد. این کتاب در مورد این است که نوآر میتواند به فضای همه فیلمها نفوذ کند، یعنی بتمن، جاذبه مرگبار و شاهین مالت را نوآر دانستهاند، درحالیکه هیچگونه دیگری را نمیتوان تا این حد با فیلمهای متفرقی توصیف کرد. بهواقع کتاب در مورد این است که سینما میتواند چیزی را واضح کند که ادبیات نمیتواند آن را توضیح دهد. این پایه نظریه پارسی فیلم است، یعنی گسست از کلمات که البته سابقه هم در نظریه سینمایی در جاهای دیگر دنیا دارد، یعنی ما نمیتوانیم با واژگان، نوآر را توصیف کنیم.
درباره اینکه باوجود ساختهشدن آثار نوآر در سینمای ایران، اما این کتاب به این قضیه بیتفاوت مانده، کاوه میگوید: درست است. فیلمهایی در سینمای ایران وجود دارند که میتوان آنان را نوآر دانست. حتی در دوره نوآر کلاسیک هم در ایران شبهنوآر ساخته شده است. فکر کردم در مورد نوآر در آسیا و آمریکایجنوبی و اروپا جداگانه کار بشود، بهتر است. حجم کتاب نکته مهمی بود، یعنی یک استراتژی برای کل کتاب برنامهریزی کردم. نمیخواستم کارم کتابسازی باشد، یعنی از هر چیزی تنها اشارهای باشد و رد بشویم. شاید برای چاپ دوم بتوان بخشهایی را افزود و یکی هم همین مورد باشد. اما اینکه آیا سینمای ایران توانسته قواعد عمومی فیلم نوآر را بومی کند یا نه، کاوه پاسخ میدهد: در یک جواب خلاصه نه. اما موضوعی که محور این کتاب است، یعنی نفوذ حالوهوای نوآر به هر فیلم و سینمای هر کشوری، میتواند در مورد تولیدات ایرانی هم صادق باشد. پس با این دید فیلمهای ایرانی بسیاری وجود دارند که در روشمندی بررسی این کتاب قرار میگیرند.
منبع:شهروند