تازهترین رمانش بهنام «بیکتابی» درباره اتفاقی در عصر مظفرالدین شاه است که اصل آن در واقع یک دزدی از کتابخانه سلطنتی ایران است. این رمان در نمایشگاه کتاب اخیر مورد استقبال قرار گرفت. صحبت از آقای محمدرضا شرفی خبوشان، نویسنده و شاعر اهل ورامین است. وی که در سال 1357به دنیا آمده است کتابهای «عاشقی به سبک ونگوک»، مجموعه داستان «بالای سر آبها» و رمان «موهای تو خانه ماهیهاست» را در زمینه داستانی و همچنین مجموعههای «از واژهها تهی» و «نامت را بگذار وسط این شعر» را در زمینه شعر منتشر کرده است.
به گزارش بولتن نیوز، مجموعه داستان «بالای سر آبها»ی شرفی خبوشان، برنده کتاب سال دفاع مقدس و کتاب «موهای تو خانه ماهیهاست» برگزیده پنجمین جشنواره داستان انقلاب شده بود.
البرز و ونگوگ
رمان «عاشقی به سبک ونگوگ» پنجمین اثر اوست که موضوعی پیرامون پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در سال 1357 دارد. این رمان در چهار فصل است.
«البرز» نامی است که ارباب، خسروخانی روی او گذاشته و «باهوز» نامی است که شخصیت نخست رمان، خود برای خود انتخاب کرده است و جالب اینکه خواننده با او همذاتپنداری میکند و جز باهوز، نامی را در خور شخصیت نخست نمیداند و این نیست، جز مهارت نویسنده کتاب که با قلم توانمند خود شخصیت باهوز را به خوبی ساخته و پرداخته کرده است. از ابتدا تا انتهای فصل اول کتاب، ما با یک عاشق درونگرا مواجهیم و جریان سیال ذهن او در طول داستان، جاری است. دوربین نویسنده در بهترین مکان جای گرفته و از چشم هر بینندهای مخفی شده است. باهوز از سوراخ لانه سگ، شاهد تمام ماجراهاست و همانجا شیدا میشود و از همانجا حوادث انقلاب را روایت میکند. این کتاب، تاریخی نیست اما ردپای کمرنگی از تاریخ را هم میتوان در آن دید.
ساخت ونگوگ
شرفی خبوشان در گفتوگو درباره چگونگی و چرایی خلق این رمان گفت: شکلگیری یک رمان میتواند دلایل متعددی داشته باشد، مثلاً اینکه نویسنده به یک طرح جذاب فکر کند یا به موضوع خاصی علاقهمند باشد یا... اما دلیل نوشتن میتواند بهانههای مختلفی باشد. چیزی که مرا مشتاق کرد این رمان را بنویسم شخصیت نقاش_ روشنفکر بود که برایم جذاب بود. در تاریخ معاصرمان شخصیتهایی را داریم که هم نقاش هستند و هم روشنفکر و بخش زیادی از هنر ما در گذشته بر عهده این جماعت بوده است. فضای خاصی برای خودشان داشتند. احساس میکردم تکیه بر نقاشی و روشنفکری و ارتباط با وقایع پیش از انقلاب میتواند موضوع جذابی برای نوشتن باشد.
وی با بیان اینکه حدود دو سال روی این رمان کار کردم، اضافه کرد: خروجی کار برایم راضیکننده بود. مبنای رمانهای تاریخی تحقیق و پژوهش است. قدم زدن در زمانهای که آن را درک نکردهای تو را مجبور به پژوهش میکند. وظیفه رماننویس در حیطه نوشتن رمان تاریخی این است که کمکاری نکند و تا جایی که میتواند شخصیتها را از داخل متون در بیاورد و قابل لمسش بکند. بر این اساس فکر میکنم که کمکاری نکردهام و شخصیتها و روایات و زبانها را درست قلم زدهام. وقتی رمان چاپ و نامزد چندین جایزه هم شد نشان میدهد که نتیجه کار راضیکننده بوده است.
شرفی درباره منبع الهام خلق شخصیتهای البرز و نازلی گفت: اینها مابه ازای بیرونی نداشتند. چیزی که کمک میکرد آنها را لمسشدنی و واقعی جلوه دهد استفاده از منابع تاریخی بود. رماننویس، تاریخ را از آن خود میکند. تاریخ نوعی ابزار است برای واقع قلمداد کردن شخصیتها. در رمان تاریخی، وجه رمان بودن به تاریخی بودنش میچربد. یک رمان تاریخی فرصتهای ارزندهتری به نویسنده میدهد. در واقع نویسنده میتواند با ابزار تاریخ قصه را باورپذیرتر کند.
حاشیههای جایزه جلال
نویسنده کتاب «بیکتابی» درباره اتفاقات مربوط به جایزه جلال با بیان اینکه دلخور نیستم گفت: این جایزهها نه جای شعف دارد نه جای دلخوری. با توجه به اینکه خودم داور و کارشناس مسابقات و جشنوارههای متعدد بودم و هستم و کاملاً برایم قابل لمس است که داوری کردن جوایز مؤلفههای خاص خودش را دارد و بنابر بافت هیات داوران است و هر اثری که انتخاب میشود جنبهای از آن ارزشمند بوده است و باید به نظر و انتخابشان احترام گذاشت و این به معنا نیست که جایزه گرفتن یا نگرفتن در اثر تأثیر میگذارد. فقط میتواند در معرفی و فروش اثر تأثیر بگذارد که امیدوارم بگذارد. وگرنه جهان و نگاه نویسنده باید فراتر از جوایز ادبی باشد و برای معنای زیستن در متن ادبی و اهداف والاتر بنویسد؛ اما جایزه ادبی هم خیلی خوب است و میتواند به نویسنده کمک کند.
شرفی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه کتاب «پاییز فصل آخر سال است» که رقیب شما در جایزه جلال بود را خواندید و نظرتان چیست، گفت: بله، خواندهام و کتاب خوبی است. البته معتقدم سؤال خوبی نیست زیرا اگر من نظر دیگری هم داشته باشم می گویم خوب است!
وی در پایان درباره اهمیت زبان و نثر در کارهایش میگوید: قطعاً نثر مساله بسیار مهمی است و خودم نیز چنین تاکیدی دارم. فکر میکنم یکی از وظایف نویسنده در ادبیات داستانی پرداختن به نثر است. مخاطب انتظار دارد نثر قابل توجهی را ببیند. فقط داستان اهمیت ندارد. نثر نقش موثری دارد در فضاسازی و خلق شخصیتها و پیشبرد داستان. اگر برای نثر اهمیت بالایی قائل نباشیم شکل کارمان شبیه ترجمه میشود. فکر میکنم در این زمینه کم کار شده است؛ اینکه رمان ایرانی را براساس نثرش جلو ببریم و دلیل آن هم این است که مخاطبان، بهترین آثار جهان را از زبان مترجمان خواندهاند و نه از نویسندگان و اکثریت مخاطبان انتظار زیادی از نثر داستان ندارند.
منبع: صبح نو