9 روانی ماندگار سینمای ایران
فیلم های زیادی در سینمای ایران ساخته شده که در آن ها یک بیمار روانی نقش اصلی را داشته و قصه پیرامون بیماری او پیش رفته است. تعداد این فیلم ها کم نیست که 99 مورد در این گزارش گزینش شده است. به گزارش تبیان، موارد دیگری مانند صابر ابر در «من دیه گو مارادونا هستم» یا رضا کیانیان در «سرنخ» هم بودند که می توانستند در این فهرست جا بگیرند ولی این 9 شخصیت و بازیگران آن ها، آن قدر خوب بودند که در یاد ها ماندند.
مش حسن/ گاو
بازیگر: عزت ا... انتظامی
نوع بیماری: جنون
بیمار روانی در فیلم «گاو» با دیگر فیلم ها فرق می کند. اینجا «مش حسن»، مردی عاقل است که کنار خانواده اش روزگار می گذراند اما یک اتفاق، وضعیت روانی او را به هم می ریزد. مش حسن که عاشق و شیفته گاوش است، بعد از مواجه شدن با مرگ او، تعادل روانی اش را از دست می دهد و یک جور هایی در گاو استحاله می شود. از یک جایی به بعد از قالب مش حسن خارج می شود و زندگی را ا ز دریچه دید گاو می بیند. عزت ا... انتظامی لحظه به لحظه بیشتر در حالات و رفتار یک گاو فرو می رود و سعی می کند در تمام جنبه ها از این حیوان تقلید کند. این جنون، تمام مردم ده را تحت تأثیر قرار می دهد. هیچ کس راه حلی برای رفع مشکل او نمی داند و همه فقط نگرانند.
نمکی/ مسافران مهتاب
بازیگر: مهدی فخیم زاده
نوع بیماری: عقب افتاده ذهنی
داستان درباره مواجهه یک پسر عقب مانده ذهنی با بی رحمی دنیای پیرامون است. نمکی، پسر جوان و عقب افتاده ای است که حالات و رفتارش از سطح یک پسربچه، بیشتر رشد نکرده. شخصیتی بسیار مهربان دارد، با مردم و به خصوص بچه ها دوست است و آزارش به هیچ کس نمی رسد. حالا این شخصیت وارد شهر بزرگ تهران می شود. مدام از سوی این و آن آزار می بیند. هیچ کس توجهی به او ندارد. حتی برادرانش هم او را رها می کنند و او در اوج تنهایی و ناامیدی در شهر رها می شود. کم کم مهربانی و دلسوزی، جای خودش را به خشم و انتقام می دهد. حالت تدافعی به خودش می گیرد، مردم را می زند و حتی یک بچه را می دزدد. نهایتاً با بچه ای که دزدیده مخفی می شود و پای پلیس به میان می آید و...
حاجی/ عروسی خوبان
بازیگر: محمود بی غم
نوع بیماری: بیماری اعصاب و روان
فیلم «عروسی خوبان»، جزو آثار پیشقدم درباره چالش تبعات جنگ تحمیلی است و کارگردان آن، نقدی تند و تیز به شرایط آدم های جنگ در جامعه دارد. حاجی که در جبهه دچار موج انفجار شده، مدتی در آسایشگاه روانی بستری می شود. وقتی سلامتی اش را به دست می آورد و به خانه بازمی گردد متوجه می شود پدر نامزدش (رویا نونهالی) مخالف ازدواج است. تعارض های دیگری هم میان آرمان های حاجی و واقعیت جامعه پیش روی حاجی است و همین موضوع، بار دیگر حالش را دگرگون می کند و حمله های شدید عصبی رهایش نمی کند. عکاس روزنامه می شود اما سوژه هایش (آدم های معتاد و دوره گرد) اجازه چاپ نمی یابند. تعارض ها روزبه روز بیشتر می شود و او شیوه های مختلف برای اعتراض پیش می گیرد تا این که با وخامت حالش، بار دیگر به آسایشگاه منتقل می شود. حاجی که دلش در گرو جبهه است به جبهه پناه می برد.
غلامرضا/ مادر
بازیگر: اکبر عبدی
نوع بیماری: عقب افتاده ذهنی
بخش مهمی از بار عاطفی فیلم «مادر» در مواجهه با کاراکتر غلامرضا شکل می گیرد. انگار غلامرضا سنگ محکی برای تعیین میزان عاطفه و سنگدلی دیگر اعضای خانواده است. غلامرضا یک عقب مانده ذهنی توسری خور است که زندگی اش با زندگی و مرگ مادر گره خورده. با برگشتن مادر به خانه، او هم از بیمارستان روانی مرخص می شود و قطعاً بعد از مرگش دوباره به آنجا برمی گردد و تا آخر عمر کسی سراغش را نمی گیرد. سادگی و تنهایی غلامرضاست که حزن لحظات آخر مرگ مادر را برای مخاطب دردناک تر می کند. برای همین است که دیالوگ غم انگیز «مادر مرد. از بس که جان ندارد» غلامرضا تا این حد ماندگار می شود و ضربه اصلی فیلم را به مخاطب وارد می کند. اکبر عبدی به خاطر بازی فوق العاده اش در این فیلم از جشنواره فیلم فجر سیمرغ گرفت.
نرگس/ معجزه خنده
بازیگر: فقیهه سلطانی
نوع بیماری: از دست دادن تعادل روانی
داستان «معجزه خنده» به طور کلی در یک آسایشگاه روانی پیش می رود اما بازی درجه یک فقیهه سلطانی در نقش نرگس، اهمیت خاصی در فیلم پیدا می کند. نرگس، دختر افسرده ای است که شوهرش بعد از ازدواج، او را ترک می کند و به خاطر علاقه زیادی که به شوهرش داشته، تعادل روانی اش را از دست می دهد. او به شدت از مرد ها می گریزد و ترس هیچ گاه از جلوی چشم هایش کنار نمی رود. او بار ها اقدام به خودکشی کرده، اما هیچ وقت در این امر موفق نشده. او حالا بعد از تمام این مشکلات، به مرد جوانی که او هم به خاطر مرگ فرزندش خودش را مقصر می داند و تعادل روانی اش را از دست داده است علاقه مند می شود و نهایتا در سکانسی بسیار اثرگذار، در موقعیتی کاملاً نمایشی، علاقه اش را به او نشان می دهد.
قدرت/ اینجا چراغی روشن است
بازیگر: حبیب رضایی
نوع بیماری: عقب افتاده ذهنی
قدرت به عنوان نقش اصلی فیلم «اینجا چراغی روشن است»، بیشترین اثرگذاری را در پیشبرد قصه دارد. در واقع مواجهه قدرت با امامزاده است که پیام اصلی فیلم را می سازد. او در کمال سادگی و صداقت، ارزش امامزاده را چیزی فراتر از یک اتاقک و جنبه های تقدیس شده اش می داند. اجازه می دهد وسایل ارزشمند داخل آن را بدزدند، سقف امامزاده، سرپناهی برای فقرا شود و دست آخر گوسفند ها از سرما به آنجا پناه ببرند. رضا میرکریمی کج فهمی برخی آدم ها را در مواجهه با مقدسات، از طریق نمایش سادگی و بی عقلی قدرت به تصویر می کشد. قدرت با تمام کم عقلی اش می فهمد که مهم ترین اصل، کمک به انسان هاست.
مریـم/ حوض نقاشی
بازیگر: نگار جواهریان
نوع بیماری: معلولیت ذهنی
داستان درباره زوجی است که معلولیت ذهنی دارند اما فرزندی سالم به دنیا آورده اند. آن ها از پس مشکلات خودشان هم برنمی آیند و حالا باید خواسته های فرزندشان را برآورده کنند. با این که شهاب حسینی و نگار جواهریان هر دو در این فیلم نقش بیمار را بازی می کنند اما بازی نگار جواهریان خیلی بیشتر به چشم می آید. او از یک طرف باید به لحاظ جسمی و روحی، حالت یک معلول را حفظ می کرد و از طرف دیگر مثل یک مادر، نگرانی خودش را از دوری فرزندش به نمایش می گذاشت. ادغام این احساسات و معلولیت، کار سختی بود که جواهریان موفق شد از پس آن بربیاید. شاید به دلیل همین نمایش احساسات مادرانه، جواهریان کار سخت تری نسبت به شهاب حسینی داشت.
امین/ پرسه در مه
بازیگر: شهاب حسینی
نوع بیماری: روانپریش
نقش شهاب حسینی در «پرسه در مه» یکی دیگر از تجربیات او برای فرورفتن در جلد آدمی روانپریش است که از قضا جزو بهترین نقش های او به حساب می آید. درام، روی سرنوشت کاراکتر او یعنی امین که آهنگساز و نوازنده پیانو است شکل می گیرد. او آهنگساز توانایی است اما به خاطر اتفاقاتی دچار پوچی شده و کم کم رویی دیگر از درونیاتش را نشان می دهد. حتی مشاوره دکتر روانشناس افاقه نمی کند و امین برای رهایی مو هایش را می تراشد، استکان را در دستش می شکند، انگشتش را قطع می کند و...
خسرو/ برادرم خسرو
بازیگر: شهاب حسینی
نوع بیماری: اختلالات دوقطبی
مسئله اصلی داستان در «برادرم خسرو»، بیماری روانی است که کاراکتر خسرو با آن روبه رو ست. پیش از این هیچ کارگردانی در سینمای ایران به این بیماری نپرداخته بود و شاید اسم اختلالات دو قطبی برای خیلی ها ناآشنا بود. خسرو بعد از سال ها دست و پنجه نرم کردن با این بیماری، حالا به ثبات رسیده است و دکتر توانسته با دارو بیماری اش را کنترل کند اما در مواجهه با برادر سختگیر و عصبی اش، دوباره این بیماری در او بروز می کند و رفته رفته وحشتناک تر می شود. خسرو در نگاه اول هیچ مشکلی ندارد و شاید حتی از برادر سالمش هم سالم تر به نظر برسد اما در طول فیلم با بازی فوق العاده شهاب حسینی، رفته رفته، حالت شیدایی اش به افسردگی تبدیل می شود و به نقطه صفر می رسد.
حرفه ای گری و دغدغه مندی دو رمز موفقیت سازنده صندلی داغ
پنجم خرداد خبری ناراحت کننده بر روی خروجی خبرگزاری ها قرار گرفت. حمید آخوندی تهیه کننده خلاق و پر تلاش سینما و تلویزیون بر اثر سکته قلبی درگذشت. این خبر از آن جهت ناراحت کننده بود که افرادی هم چون آخوندی در سینما و علی الخصوص تلویزیون ایران بسیار کم بوده و هستند و بی شک فقدان وی در آینده ای نه چندان دور حس خواهد شد.
به گزارش خبرنگار بولتن نیوز، آخوندی در سال 1340 در نازی آباد تهران متولد شد. وی دارای مدرك ديپلم رياضی فيزيك بود. حمید آخوندی از 14 سالگی با نوشتن قصه در مجلات فعاليت رسانه ای خود را آغاز کرده بود و تا آخرین روز زندگی پر ثمرش نیز به این امر ادامه داد. او در سال های 55 و 56 نفر اول نمايشنامه نويسی در شهر تهران شد و در سال 66 كار مطبوعاتی و فرهنگی خود را در روزنامه جمهوری اسلامی ادامه داد. همچنين از سال 69 كار سينمايی خود را آغاز كرد. همین سوابق تا سال 69 نشان می دهد با فردی دغدغه مند و حرفه ای مواجه هستیم که از نوجوانی هدفش را پی گرفته و در یک مسیر به کار خود ادامه داده است. در این میان باید توجه داشت که جلالی در دهه 60 در جبهه های نبرد علیه دشمن بعثی حضور پیدا کرد و به درجه رفیع جانبازی نائل گشت.
آخوندی هنگامی که وارد دنیای تصویر و سینما شد، به ناگاه استعداش تبلور یافت و بی شک می توان وی را یکی از موفق ترین افراد در زمینه تهیه و تولید فیلم و برنامه های تلویزیونی نامید. وی فعالیت های سینمایی خود را با دو چهره تاثیرگزار دهه 70 سینمای ایران به عنوان دستیار کارگردان و نویسنده و مشاور و بازیگر آغاز کرد. جمال شورجه و مرحوم رسول ملاقلی پور افرادی بودند که آخوندی با آن ها شروع به همکاری کرد و مدت ها این همکاری در آثار گوناگون و به اشکال مختلف ادامه داشت. اما اوج کار حمید آخوندی در سینمای ایران به تهیه کنندگی وی در فیلم موفق روز سوم باز می گردد. وی به همراه یار جدانشدنی اش، علیرضا جلالی فیلم روز سوم به کارگردانی محمد حسین لطیفی را تهیه کردند که نتیجه ای فوق العاده داشت و اثری موفق در سینمای ایران گشت و درخششی بسیار پیدا کرد.
اما نقطه عطف کارنامه وی نه در سینما بلکه در تلویزیون بوده است. برنامه جنجالی و چالشی صندلی داغ به تهیه کنندگی آخوندی و علیرضا جلالی برای مدتی طولانی و طی چند فصل از شبکه دوم سیما پخش شد و توانست مخاطبان بسیاری را به خود جلب کند و مهم تر از آن سبک جدیدی از گفتگوها را در صدا و سیما پایه گذاری کرد که بعدها توسط افراد بسیاری پیگیری شد. در واقع اگر بخواهیم صندلی داغ را بررسی کنیم، باید بگوییم شجاعت این که چنین کاری را در آن سال ها در تلویزیون بسازید و خطر برخوردها و واکنش هایش را بپذیرید در هر کسی وجود نداشت. همین امر آخوندی و جلالی را متمایز از سایر همکارانشان می کند.
از تمام این فعالیت ها که بگذریم به وجوه دیگر شخصیتی آخوندی می رسیم. وی در راستای فعالیت های عام المنفعه و دغدغه شخصی، به همراه علیرضا جلالی موسسه خیریه روز سوم را راه اندازی کرده بودند. از جمله فعالیت های این موسسه می توان به تهیه لباس و وسایل مورد نیاز در ایام عید و مناسبت ها برای ایتام و مستمندان اشاره کرد. همچنین برقرار کردن سفره افطاری در ایام ماه مبارک رمضان در جنوب تهران برای افراد کم بضاعت از دیگر فعالیت های موسسه خیریه تحت نظر وی و جلالی بود.
به همین دلیل است که امثال حمید آخوندی را کم یاب می دانیم زیرا این افراد نه تنها سعی می کنند در حرفه خود بهترین باشند و خط شکن هستند و جریان سازی می کنند، بلکه در خارج از حیطه شغلی خود نیز افرادی دغدغه مند هستند که سعی می کنند صحبت ها و دغدغه هایی که در کارشان مطرح می شود را، در خارج از محیط کار نیز دنبال کنند که نتیجه اش می شود موسسه خیریه روز سوم. در انتها باز هم درگذشت حمید آخوندی را به خانواده ایشان تسلیت می گوییم و از خداوند منان مغفرت برای ایشان خواستاریم.
طنــز من نیشـدار است
او سالها مجری برنامههای مختلف تلویزیونی بود که ازجمله آنها میتوان به «نوروز 75 و نوروز 766»، «صندلی داغ»، «شبکه سه و نیم»، «برنامه اقتصادی هامار»، «ماه من سلام» و... اشاره کرد که کاردان را به دلیل تسلط و صراحت لهجه در اجرای آنها به شهرت رساند. کاردان البته بازیگر خوبی هم هست و سریالهای «معمای شاه»، «سالهای مشروطه»، «کلاه پهلوی» و... ازجمله آثاری است که او در آنها نقشآفرینی کرده است.
به گزارش بولتن نیوز، با کاردان به بهانه بازی در فیلم «آشوب» به گفتوگو نشستهایم که در ادامه میخوانید.
بعد از سالها کمکاری در بازیگری و اجرا با بازی در فیلم سینمایی «آشوب» که درواقع اولین تجربه سینمایی شما هم محسوب میشود، دوباره به این عرصه برگشتید، چه شد که بازی در این فیلم را پذیرفتید؟
آقای راستگفتار، کارگردان فیلم از دوستان من هست و قبلا چندین بار برای بازی در فیلمهای مختلف از من دعوت کرده بود که بنابه دلایلی آن پروژهها خوابید و نشد که همکاری کنیم، اما به هر حال همیشه دوست داشتم در کنار آقای راستگفتار کاری انجام بدهم و وقتی پیشنهاد بازی در نقش «مهندس سپاسی» را به من داد، با اینکه کوتاه بود (که البته اکثر نقشهای این فیلم کوتاه هستند)، آن را پذیرفتم. البته من قبلا هم پیشنهاد بازی در سینما را داشتم که کارهای شاخصی هم بودند، اما چون نقش را دوست نداشتم آنها را رد کردم.
«مهندس سپاسی» چه ویژگیهایی داشت که برای شما جذاب بود و اساسا از چه زاویهای خواستید او را به تصویر بکشید که برای مخاطب باورپذیرتر باشد؟
در طول سالهایی که در حوزه هنر و بازیگری فعالیت میکنم، همیشه سعی کردهام نقشهای خاص بازی کنم. آدمی که نقشش را بازی میکنم یا باید خیلی خوب باشد یا خیلی بد یا معتاد یا قاتل یا...، به هر حال غیرعادی باشد. دوست ندارم نقش یک آدم عادی را بازی کنم و آدمهایی که تا به حال نقششان را بازی کردم، همگی ویژگیهای موردنظرم را داشتند. «مهندس سپاسی» هم آدمی است که به قدری ظلم کشیده و در حقش اجحاف شده که دیگر تبدیل به گرگ شده و انسانهای مستعد را شکار میکند. این شخصیت البته در عین اینکه قربانی میگیرد، خودش هم یک قربانی است.
اغلب نقشهایی که شما بازی کردید منفی هستند. چرا بازی در نقشهای منفی را به مثبت ترجیح میدهید؟
نه، واقعا تمرکزی روی نقش منفی یا مثبت ندارم، فقط همانطور که گفتم دوست دارم نقش خاص بازی کنم. در کارنامه کاریام هم نقش مثبت دارم. مثلا نقشی که در سریال «نردبام آسمان» داشتم یا نقشهای دیگر، اما به هر حال وقتی نقش منفی پیشنهاد میکنند اگر جای کار داشته باشد آن را رد نمیکنم، ضمن اینکه خیلیها هم از نقش منفی فرار میکنند و ما جای آنها را پر میکنیم.
پس مثل اغلب بازیگران بر این باور نیستید که حضور در نقشهای منفی، بازیگر را در ذهن مخاطب ماندگارتر میکند؟
نه، قبول ندارم. به نظر من بازی خوب است که ماندگار میشود. اتفاقا مردم نقشهای منفی را به دلیل دافعهای که دارد، دوست ندارند، اما در عین حال اگر نقش منفیای خوب درآید، مسلما در ذهن مردم میماند. مثلا من در «کلاه پهلوی» نقش جوانشیر را که شخصیتی بسیار منفی و منفور بود، بازی کردم و حتی کلی هم بابت آن حرف نامربوط شنیدم که مثلا عجب آدم پستی در این سریال بودی و...، این حرفها البته مرا این باور میرساند که توانستم نقشم را خوب بازی کنم و به قول معروف از پس آن برآمدم.
برای ارائه نقش «مهندس سپاسی» چقدر به مابه ازاهای بیرونیاش در جامعه یا کتابهای تاریخی رجوع کردید؟
ما به ازای بیرونی این شخصیت در عالم سیاست در تمام طول تاریخ ایران و جهان زیاد است. کم نبودند و نیستند آدمهایی که با فرصتطلبی جذب نیروهای حاکم میشوند و در این بین به دنبال امیال شخصی خودشان هستند و بعضا ممکن است خدمات شایانی هم انجام دهند!
شما از زمان ورود به دنیای بازیگری تا به حال، غالبا در آثار تاریخی نقشآفرینی کردید و گویا به بازی در نقشهای تاریخی علاقهمندید. این گرایش و علاقه از کجا نشأت میگیرد؟
به نظرم برای علاقه نمیشود دلیل پیدا کرد. آدم گاهی از کسی یا چیزی خوشش میآید و وقتی میگویند چرا؟ نمیتواند برایش دلیل قانعکنندهای بیاورد. من هم به تاریخ علاقه دارم، اما اینطور نیست که صرفا اصرار به بازی در کارهای تاریخی داشته باشم.
در سالهای دور از کارگردانان و تهیهکنندگان موفق برنامههای طنز تلویزیونی بودید، اما دیگر به فعالیتهایتان در این عرصه ادامه ندادید. قصد ندارید دوباره آن جنس طنزها را در تلویزیون بسازید؟
من همیشه این قصد را داشتم و دارم، اما واقعا الان و بعد از اینهمه سال دیگر نمیتوانم بروم تلویزیون و درخواست برنامهسازی کنم. با وجود این در یکی دو سال گذشته خودم پیشقدم شدم و چند طرح پیشنهاد دادم، اما انگار زبان طنز من کمی نیشدار است یا از من خوششان نمیآید! خب این اقتضای کارهای من است و طنزی که میسازم نیشدار است. امیدوارم مسئولان فرهنگی کشور طنز را و خنداندن مردم را جدی بگیرند و کمکی کنند به نشاط جامعه. در جامعه ما خندیدن دیگر دارد محو میشود و من دلم میخواهد مردم بخندند. آرزویم این است که روزبهروز برنامهها و فیلمهای طنز (به معنای واقعی کلمه) بیشتر شود.
امسال شاهد فيلمهاي خوبي در «کن» نبوديم
مهدي كرمپور، كارگردان سينماي ايران كه امسال با فيلم «سوفي و ديوانه» در بخش بازار فيلم جشنواره كن حضور داشته، اعتقاد دارد كه در اين دوره جشنواره با فيلمهاي شگفتانگيزي مواجه نشديم، هرچند بزرگان سينما همچون ميشائيل هانكه در اين دوره حضور داشتند. جدا از اينكه فيلم هانكه خوب است يا بد، اين نكته بيانگر اين است كه ساخت فيلمهاي شاهكار با وجود و ظهور فضاها و شبكههاي اجتماعي روزبهروز سختتر ميشود. بااينحال در ميان اين درهمتنيدگيهاي تصاوير، جرقهاي شعلهور ميشود و با ساخت فيلمي متفاوت، قطار سينما به حركت خود ادامه ميدهد. اين هم بخشي از خصلت سينماست كه اساسا پيشبينيناپذير است.
به گزارش
بولتن نیوز، گفتوگوي ما را با اين كارگردان جوان بخوانيد.
امسال چندمينبار است كه به جشنواره كن ميآييد؟
پنجمين سال است كه به جشنواره كن ميآيم، اما چون امسال هفتادمين سال كن است، سال خاصي به حساب ميآيد. اتفاقا در شصتمين سال اين جشنواره هم حضور داشتم، اما تفاوت امسال اين است كه براي اولينبار بهعنوان خبرنگار آمدهام. سالهاي قبل به عنوان كارگردان ميآمدم.
دليلش چيست؟، چون راستش ديدم كه رنگ كارت شما براي ديدن فيلمها امتيازات بيشتري دارد.
ميخندد.
در بازار اين دوره جشنواره فيلم هم داريد ؟
بله. فيلم «سوفي و ديوانه» را دارم كه پخش بينالمللی آن برعهده «فيلميران» است و درواقع دليل اصلي آمدنم به اينجا همين است.
آيا فيلم در بازار حضور موفقي داشته است؟
بله. تا به اينجا كه خوب بوده است. ملاقاتهاي مختلفي با مديران جشنوارههاي مختلف و خريداران داشته و گفتوگو كردهايم. در بازار هم چندين قرار خوب و مثبت داشتهايم، اما فعلا همهچيز در حد مذاكره است چون ظاهرا همهچيز بعد از جشنواره شروع ميشود.
جشنواره امسال كن را چگونه ميبينيد؟
به نظرم سينماي متأخر جهان با افت كيفي همراه بوده است. البته مزرعه سينما هر سال محصول فوقالعاده نميدهد. اين طبيعي است، اما ديگر كمي انتظارمان طولاني شده. شايد دليلش شبكههاي كابلي و اينترنتي باشد. امسال تا به حال فيلمي نداشتهايم كه با بيرونآمدن از سالن متحير و شگفتزده شويم. تا اينجاي جشنواره كه فعلا خبري از اين دست فيلمها نيست. زماني در اينجا فيلمهايي مثل «پاريس، تگزاس» نمايش داده ميشد يا «بهشت بر فراز برلين» و... كه همه را شگفتزده کرد، اما چندينسال است كه اوضاع به همين ترتيب ميگذرد و فيلمها به همين منوال كمي نااميدكننده هستند.
چه فيلمي را تا به اينجا ترجيح دادهايد؟
تا به اينجاي كار من فيلم «بدون عشق» اثر كارگردان روس، آندري زوياگينتسف، را از بقيه فيلمها بيشتر دوست داشتهام. كارگرداني كه فيلم خوب «لويتان» را هم در كارنامه خود دارد. ديروز از كارگردان يوناني، يورگوس لانتيموس، «كشتن گوزن مقدس» را ديدم كه نيكول كيدمن هم در آن بازي ميكرد. فيلم «فريبخورده»ي سوفيا كاپولا را هم دوست داشتم. فيلم «پايان خوب» ميشائیل هانكه را دوست نداشتم، گرچه كلا كارگردان موردعلاقه من است، اما قصه فيلم دير شروع شد و بعد از آن كارگردان وقت كافي براي بهنتيجهرساندن آنهمه مفاهيم عميق را نداشت. ريتم فيلم هم زيادي كشدار شده بود. مشكل ديگر هانكه در فيلم كه البته مشكل خيلي از كارگردانان بزرگ ديگر هم هست این است كه همهچيز را به خود ارجاع ميدهد. اين ارجاعدادنها ممكن است خوشامد منتقدان باشد، ولي تماشاگران عادي اينها را درك نميكنند. اين آفت البته در بسياري از سينماگران قديمي خودمان هم وجود دارد. به نظر من هر فيلم يك اثر مستقل است و بايد بهتنهايي قائمبهخود تعريف شود.
حضور سينماي ايران را در بازار چگونه ميبينيد؟
از نظر كلي حضور سينماي ايران در بازار اتفاق خوبي است. سينماي ايران بايد باشد. مگر ميشود كه كسي خودش را از بازارهاي جهاني حذف كند؟! مهم اين است كه پخشكنندگان حرفهايتر شوند. مهم اين است كه فارابي بهعنوان يك فونداسيون مهم، وزير خارجه سينماي ايران در كن باشد. اگر فارابي را نماينده دولت بدانيم، بايد بهعنوان وزير خارجه سينما مثل اوني فرانس (UniFrance) كه به پخشكنندگان سينماي فرانسه كمك ميكند، به سينماي فارسيزبان كمك كند تا بخش خصوصي فعال شود. الان پخشكنندگان قديمي كمكم در حال دلسردشدن هستند و جوانها و تازهكارها كمتجربهاند، اما بايد حمايت شوند. تا زماني كه بخش جهاني براي ما به صورت حرفهاي درنيايد و به بخش خصوصي داده نشود، ما شايد هر سال حضوري نمادين داشته باشيم، اما اين حضور، پخش حرفهاي نيست، گرچه لازم است، اما كافي نيست. به نظرم سهم ما از بازار سينماي جهان مسير مهمي است تا پرچم فرهنگ و هنر و زبان ايران بالا نگه داشته شود.
آيا دو فيلم ايراني حاضر در كن امسال ؛ «لرد» محمد رسولاف و «آنها» آناهيتا قزوينيزاده را ديدهايد؟ نظرتان درمورد آنها چيست؟
بله ديدم. فيلم آقاي رسولاف حرفهايتر از فيلم خانم قزوينيزاده است كه البته طبيعي است، اما هردو با نگرش و مدل سليقه من كمي فاصله دارند.
شما هم مثل ايرانيان حاضر در كن امسال در اينجا براي انتخابات رياستجمهوري رأي داديد. رأيدادن در اينجا چگونه بود؟ و نظرتان در مورد نتيجه انتخابات چيست؟
اين خيلي اتفاق جالبي بود كه ما اينجا در كن صف بستيم تا رأي بدهيم و تقريبا كل صف هم حاضران در جشنواره كن بودند. حضور بيشمار ايرانيان؛ چه در اينجا و چه در اقصانقاط ايران و اينكه سرنوشت كشورشان براي آنها اهميت دارد خيلي خوشحالكننده بود. اين موضوع جای قدرداني دارد و پتانسيل بزرگي براي مملكت ماست. ايرانيان در هرجاي دنيا كه باشند، دلشان براي ايران ميتپد. در آخر هم طبيعتا از نتيجه انتخابات خوشحالم. حالا نوبت آقاي روحاني است.
كارگردان مستند توقيف شده «شبنامه»: به ما اجازه اكران در دانشگاه هم ندادند
در پي ايجاد کميتهاي براي بازبيني و رفع توقيف فيلمهاي سينمايي توقيف شده، اکنون اين سؤال مطرح است که دولت چه برنامهاي براي مستندهاي توقيف شده در دولت يازدهم دارد که تعدادشان کم نيست، مستندهايي که برخلاف فيلمهاي سينمايي به خاطر مشکلات اخلاقي و اجتماعي توقيف نشدهاند بلکه تنها جرمي که باعث توقيفشان شده است، انتقادهايي است که محتواي اين مستندها به دولت و ساختارهاي آن داشتهاند، به خصوص نقد عملکرد دولت يازدهم در موضوع برجام که نشان داد دولت انعطاف چنداني نسبت به منتقدانش ندارد.
کميتهاي از سوي معاونت نظارت و ارزشيابي سازمان سينمايي براي بازبيني و کمک به رفع توقيف فيلمهاي سينمايي تشکيل شده است. اين کميته قرار است فيلمهايي را که چند سالي است به دلايل مختلفي در توقيف به سر ميبرند، تعيين تکليف کند و اگر امکان اصلاح فيلم وجود داشت، با اصلاح يا اغماض فيلم را به اکران عمومي نزديک کنند. فراهم آوردن اين امکان ويژه براي فيلمهاي توقيف شده باعث شده بخشي از جامعه سينماي ايران که در سينماي مستند فعاليت دارند و آثارشان به دليل نقد دولت با بيمهري روبهرو شده است، توقع داشته باشند تا سازمان سينمايي رويکرد عادلانهاي نسبت به همه فيلمهاي توقيفي داشته باشد.
مستندهاي منتقد محدود ميشوند!
سيد مهدي کرباسي، کارگردان مستند «شبنامه» که به خاطر رويکرد ناقدانهاش با مشکلات زيادي در اکران فيلمش روبهرو شده و به نوعي فيلمي که ساخته در توقيف نانوشتهاي بهسر ميبرد، در گفتوگو با «جوان» درباره راهاندازي کميته بازبيني فيلمهاي توقيفي ميگويد: بالاخره فيلمهايي که توقيف شدهاند به دلايلي از جمله مميزيهاي اخلاقي و اجتماعي يا پرداختن به موضوعاتي که وحدت ملي را تحتالشعاع قرار ميدهند و سعي دارند برخي از موضوعات سياسي ناهنجار را عاديسازي کنند، توقيف شدهاند. اينطور نبوده که بيدليل فيلم سينمايي را توقيف کرده باشند، اما در مقابل ميبينيم که مستندهايي ساخته شدهاند که بدون دليل جلوي اکرانشان حتي در فضاهاي محدود دانشگاهي گرفته شده است.
کرباسي ادامه ميدهد: درباره مستند «شبنامه» دانشگاههاي تهران و شريف اجازه اکران محدود را هم به ما ندادند و اگر وجود حوزه هنري نبود و براي مستند مراسم رونمايي نميگرفت و از کار ما حمايت نميکرد اصلاً مشخص نبود که وضعيت «شبنامه» چه ميشد!
به نظرم ممنوعيت اکران «شبنامه» در دانشگاهها که بعد از آن در اکران دانشگاه الزهرا هم براي ما پيش آمد، نشانهاي از يک اراده بيرون از فضاي دانشگاه و فشارهاي خارجي براي جلوگيري از اکران دانشگاهي بود، چون حتي بسياري از مسئولان اين دانشگاهها که مخالف اکران فيلم بودند، آن را نديده بودند و گويا از بيرون به آنها فشار آورده بودند که حتماً جلوي اکران گرفته شود. وي تأکيد کرد: براي ديگر مستندها نيز چنين مشکلهايي پيش آمده است، مثلاً مستند «من روحاني نيستم» که توقيف شد، هر کسي آن را ديد گفت که چيز بدي درباره رئيسجمهور در آن نيست، اما اجازه اکران به آن داده نشد و فکر ميکنم کساني که جلوي اکران «من روحاني هستم» را گرفتند هم آن فيلم را نديده بودند.
استانداردهاي دولت دوگانه نباشد!
اين مستندساز جوان تأکيد ميکند: اکنون که کميتهاي براي بازبيني فيلمهاي توقيفي ايجاد شده انتظار ما اين است که دولت براي رفع توقيف فيلمها دچار استاندارد دوگانه نشود و ميان فيلمهايي که طرفدارانش ساختهاند و ديگر فيلمها فرقي نگذارد، نه اينکه چون فيلمي را فيلمساز حامي دولت ساخته بود، بدون توجه به مشکلات اخلاقي يا اجتماعياش رفع توقيف کنند و در مقابل فيلمهاي ديگر را صرفاً به دليل نقد دولت يا جامعه در توقيف نگه دارند. کرباسي ادامه داد: در سينماي مستند، ما بيشتر تلاش داريم با قشر دانشگاهي که مخاطب فرهيخته جامعهاند و بايد از همه اتفاقاتي که در کشور رخ ميدهد باخبر باشند، ارتباط برقرار کنيم. اينکه به بهانههايي مانند نداشتن مجوز اکران مستندي را از پخش در دانشگاه محروم کنند با شعار آزادي بياني که دولت از آن دم ميزند مغايرت دارد، چون همه ميدانند که براي اکران محدود دانشگاهي اجازه معاونت فرهنگي کافي است و نيازي به کسب مجوز اکران مستند نيست.
رفتار دولت دهم با مستند بازتر از دولت يازدهم
کارگردان مستند «شبنامه» درباره برخورد متفاوت دولتها با مستندهاي سياسي ميگويد: در بهار سال 92 يعني سال آخر فعاليت دولت دهم که معمولاً همه مشکلات کشور بر سر آن دولت شکسته ميشود، مرکز سفير فيلم سه مستند «نبرد خاموش»، «کدام انحراف» و «مصاف» را توليد کرد که اتفاقاً در مستند «کدام انحراف» نقدهاي جدي به دولت احمدينژاد وارد شده بود، با اين وجود فيلمها بدون اينکه دولت وقت برايشان مشکلي ايجاد کند اکران شدند. اما ميبينيم بعد از آن مستند «من روحاني هستم» ساخته شد و با آن چگونه برخورد کردند!
به نظر ميرسد حال که بحث رفع توقيف برخي از فيلمها جدي شده، بهتر است دولت نگاهي فراگير به همه فيلمهايي که در طول سالهاي بعد از 92 توقيف شدهاند، داشته باشد و صرفاً توجهاش را به بخشي از سينما معطوف نکند. تشکيل کميتهاي مستقل براي بازبيني فيلمهاي مستندي که به خاطر نقد دولت و عملکرد دولت يازدهم با محدوديت و ممنوعيت روبهرو شدهاند، ميزان صداقت دولت را در حمايت از آزادي به نمايش خواهد گذاشت.
سهم پررنگ بازیگران زن بر پرده
ثریا قاسمی، مهناز افشار، ویشکا آسایش، پگاه آهنگرانی، طناز طباطبایی، پریناز ایزدیار، هانیه توسلی، یکتا ناصر و شقایق فراهانی از جمله بازیگران زنی هستند که این روزها برپرده سینماها فیلم دارند.
پرفروشترین فیلم این روزهای سینمای ایران علاوه بر بازیگران اصلی که در نسخه قبلی خود داشت، بازیگران قدیمی دیگری هم در آن حضور دارند که میتوان به شهلا ریاحی و کتایون امیرابراهیمی اشاره کرد.
در «نهنگ عنبر2: سلکشن رویا» رضا عطاران هم به همراه مهناز افشار و ویشکا آسایش سه بازیگر مطرح این فیلم هستند و در کنار آنها حسام نواب صفوی، امیرحسین آرمان، سیروس گرجستانی، رضا ناجی، علی قربانزاده، محسن قاضی مرادی، اسدالله یکتا و احمدرضا اسعدی هم بازی میکنند.
دیگر فیلم سینماها که این روزها اکران است؛ «ویلاییها» است که بازیگران زن اصلی آن همگی چهرههایی مطرح هستند.
ثریا قاسمی پس از مدتها نقش پررنگی را در فیلمی سینمایی در حال اکران دارد که برای آن جایزه سیمرغ نقش مکمل زن را از جشنواره سیوپنجم فیلم فجر دریافت کرد، سیمرغی که برای دریافت آن در این رویداد شرکت نکرد.
و پس از آن در اکران افتتاحیهی فیلم، ثریا قاسمی با بیان اینکه به نقش مکمل در این فیلم اعتقادی ندارد، گفت: «ما نقش اول و مکمل نداریم و همه در این فیلم قهرمان هستیم، بنابراین نقش مکمل را در این عنوانها قبول ندارم.»
طناز طباطبایی و پریناز ایزدیار دو بازیگر مطرح دیگر این فیلم هستند که با حضور صابر ابر در «ویلاییها» ایفای نقش کردهاند.
هنگامه قاضیانی یکی دیگر از هنرپیشگانی است که در فیلم «برادرم خسرو» به همراه شهاب حسینی و ناصر هاشمی ایفای نقش کرده است. البته شهاب حسینی که در این فیلم در نقش یک شخص دو قطبی بازی کرده است، فیلم دیگری را هم با نام «امتحان نهایی» روی پرده دارد که در آن با لیلا زارع همبازی است.
«تیک آف» احسان عبدیپور هم دو بازیگر زن دارد که سوگل قلاتیان نقشی متفاوت از آنچه در تئاتر داشته را به نمایش گذاشت. او در این فیلم که بیشتر بازیگران با لهجه جنوبی صحبت میکنند با پگاه آهنگرانی و مصطفی زمانی همکاری داشته، ضمن اینکه رضا یزدانی ـ خواننده ـ هم در این فیلمی نقشی متفاوت بازی کرده است.
پربازیگرترین فیلمی که در حال حاضر اکران میشود هم «آشوب» نام دارد که یکتا ناصر، شهره لرستانی، آشا محرابی و لیلا اوتادی بازیگران زن آن هستند و کوروش تهامی، آتیلا پسیانی، فرهاد آییش، همایون ارشادی، امیرحسین صدیق، داریوش فرهنگ، محمدرضا هدایتی، ارژنگ امیرفضلی، نادر سلیمانی، رامین ناصرنصیر، نیما فلاح، فخرالدین صدیق شریف، داریوش کاردان ، رضا فیاضی، سعید امیرسلیمانی، رضا بنفشه خواه، میرطاهر مظلومی و غلامحسین لطفی هم دیگر بازیگران این فیلم کاظم راستگفتار هستند.
دیگر فیلمی که مدت زمان خیلی زیادی از اکران آن نمیگذرد «نقطه کور» است که محمدرضا فروتن، هانیه توسلی، شقایق فراهانی، محسن کیایی، خاطره اسدی، مریم بوبانی و نیکی مظفری از بازیگران شناخته شده آن هستند.
خبرسازان کيانوش عياري را سر کار گذاشتند
در حاليکه در چند روز اخير سازمان سينمايي فضاسازي گستردهاي درباره رفع توقيف فيلمهاي مسئلهدار انجام داده، اما سخنان تازه کيانوش عياري نشان ميدهد که هيچ معاملهاي بر سر فيلم «خانه پدري» انجام نشده و اين فيلمساز بر سر مواضع قبلياش مانده است و اجازه نخواهد داد هيچ صحنهاي از فيلمش حذف شود.
دولت دوازدهم هنوز کارش را آغاز نکرده، اما پيروزي در انتخابات سبب شده برخي مديران ارشاد سوار بر مرکب پوپوليسم بر طبل رفع توقيف فيلمهايي بکوبند که خود آنها اصليترين دليل به محاق رفتنشان هستند. درباره رفع توقيف فيلمها که با تشکيل کميته بررسي و بازنگري اين آثار در دستور کار سازمان سينمايي قرار گرفت اتخاذ مواضع و رويکردهاي سادهانگارانه کاملاً مشهود است. «جوان» روز گذشته با اشاره به موانع رفع توقيف اين آثار اين مسئله را يادآور شده بود که امکان رفع توقيف يک شبه اين فيلمها اساساً وجود ندارد و رويکرد رسانهاي که سازمان سينمايي در پيش گرفته بيش از هر چيز جنبه رواني دارد و نتيجه مثبتي عايد مديريت سينمايي دولت نخواهد کرد.
فيلم «خانه پدري» اولين اثري بود که خبر رفع توقيف آن رسانهاي شد، بدون اينکه گفته شود که آيا اساساً کيانوش عياري حاضر به حذف سکانس مسئلهدار فيلمش شده يا نه؟ اين خبر مدتي بعد از سوي مدير ارزشيابي سازمان سينمايي تکذيب شد، اما روز گذشته کيانوش عياري، کارگردان فيلم «خانه پدري» در گفتوگو با يک رسانه اصلاحطلب هرگونه توافق براي حذف صحنه يا سکانسي از فيلمش را تکذيب کرده است. عياري البته درباره جنبههاي ديگري از اين فيلم و بهخصوص نماي مشکلدار آن که نشانگر قتل يک دختر توسط پدر است هم حرف زده و از اين هم گفته که خانه سينما به عنوان تنها نهاد صنفي سينماي ايران در برابر توقيف «خانه پدري» و فيلم ديگرش «کاناپه» هيچ توجهي به او نکرده است.
عياري در پاسخ به اين سؤال که شما همچنان بر سر مواضعتان درباره نحوه اكران «خانه پدري» هستيد و آيا قرار نيست صحنهاي حذف شود، گفته: «فكر ميكنم اگر جاي تصميمگيرندهها بودم، هر پاسخي به اين سؤال بيشتر من را عصباني ميكرد. چون قاعدتاً بايد بگويم معلوم است بعد از گذشت شش سال و نيم همچنان بر سر مواضعم هستم. اگر قرار باشد اصلاحاتي كه آن زمان من را ملزم به انجام آن دانستند، بعد از گذشت اين همه مدت رعايت كنم، از اين همه كار بيهوده بايد دچار ناراحتي و افسردگي شوم، پس لطفاً از خير اين سؤال بگذريد.» آنچه از سخنان عياري فهميده ميشود اين است که کارگردان «خانه پدري» خبر کذب رفع توقيف فيلمش را باور کرده است، در واقع انتشاردهندگان اين خبر عياري را به اصطلاح سرکار گذاشتهاند. او در پاسخ به اين سؤال که آيا كسي به صورت رسمي تا اينجا خبر رفع توقيف «خانه پدري» را به شما داده است، ميگويد: «نه، منبع من هم مطبوعات و فضاي مجازي است و همچنان نميتوانم اين اتفاق را باور كنم. اما بسيار خوشحال ميشوم كه اين فيلم بدون اما و اگر اكران شود. طبيعي است كه هيچ اما و اگري را براي اكران فيلم نميپذيرم و همانطور كه گفتم اگر به چنين چيزي راضي ميشدم، شش سال و نيم پيش اين كار را ميكردم.» سخنان عياري درباره سکانس خشن و جنجالي فيلمش هم جالب توجه است: «باز هم تأكيد ميكنم فيلم «خانه پدري» هيچ چيزي براي توقيف نداشته و ندارد.
به جز صحنه كوبش سنگ به سر دختر كه اتفاقاً گوني به سر دختر كشيده ميشود، صحنهاي دلخراشتر ندارم. اين تجسم فيلم است كه باعث برانگيخته شدن تخيل تماشاگر ميشود. من خودم حتي وقتي در فيلمي تصوير فرو رفتن سرنگي را بر دست بازيگر ميبينم چشمانم را ميبندم. اين را گفتم كه بگويم طاقت ديدن چنين چيزي را ندارم. خودم اگر باشم فكر ميكنم كارگردان فيلم ساديسم دارد كه اين را به تماشاگر نشان ميدهد. من با چنين تفكري آن صحنه «خانه پدري» را ساختم. حتماً ضرورتي داشته كه آن صحنه را در فيلم قرار دهم. فيلمي كه داستاني پيچيده و بالا و پايينها و گرههايي ندارد، احتياج به صحنهاي دارد كه تأثيرگذار باشد، صحنهاي كه هميشه بوي مرگ را از آن زيرزمين بلند كند.»
به نظر ميرسد که از حالا بايد ظاهرسازي سازمان سينمايي در باب فيلمهاي توقيفي را پايان يافته محسوب کرد، اما معلوم نيست سازمان سينمايي از سرکار گذاشتن کارگردان بزرگي چون عياري چه هدفي را دنبال ميکند!
لژیونرها به فرحزاد رسیدند/ اشپیتیم آرفی در یک رستوران
سریال «لژیونر» به کارگردانی مسعود آب پرور امروز هفتم خرداد در منطقه فرحزاد ضبط و تصویربرداری می شود.
بازیگرانی چون هلیا امامی، سپهر گودرزی و اشپتیم آرفی امروز در رستورانی در فرحزاد جلوی دوربین می روند. همچنین بعد از این رستوران کار در چند لوکیشن خیابانی ضبط و پیگیری می شود. از دیگر لوکیشن هایی که ضبط آنها باقی مانده است جنگل، باشگاه ورزشی و... است که در این یک ماه به آنها نیز سر زده میشود.
«لژیونر» جدیدترین سریال مسعود آب پرور است که در این سریال به حواشی ورزش پرداخته است و در این مجموعه اشپیتیم آرفی بازیکن سابق پرسپولیس هم حضور دارد.
محمدرضا شریفی نیا، حسن پورشیرازی، زهیر یاری، هلیا امامی، ساغر عزیزی، اتابک نادری، پیام احمدی نیا، آذین رئوف، حامد آهنگی و… بازیگران اصلی این سریال هستند.
متن این سریال را پیمان عباسی نوشته و برای پخش از شبکه پنج سیما آماده می شود.
دیگر عوامل این پروژه عبارتند از مجری طرح: عزیز علیزاده، مدیر تصویربرداری: ناصر کاووسی، مدیر صدابرداری: اصغر آبگون، تدوین: بهرام آب پرور، طراح صحنه: امیر زاغری، طراح چهره پردازی: نوید فرح مرزی، طراح لباس: پگاه ترکی، برنامه ریز: هوشنگ قنواتی زاده، دستیار اول کارگردان: خسرو نصیری خواه، مدیر تولید: ناصر هادیانفر، مدیر تدارکات: سعید جعفری، آهنگساز: آرمان موسی پور، مشاور امور رسانه ای: مجتبی احمدی.
«نفس» عاشقانهای برای روایت انقلاب
نفس، مجموعهای 30 قسمتی است که داستانش کمی قبل از انقلاب اسلامی شروع میشود و تا زمان آغاز جنگ تحمیلی ایران و عراق ادامه پیدا میکند.
پخش این سریال از شب گذشته ساعت 21 از شبکه 3 سیما آغاز شده و ساعت 30 دقیقه بامداد، 10 صبح و 16 عصر روز بعد تکرار میشود. همچنین شبکه افق نیز ساعت 23 و 30 دقیقه این سریال را نمایش میدهد.
تاکید بر نقش خانواده
در سریال نفس به اندازه دو اثر قبلی جلیل سامان، بر شیدایی شخصیتها و عشق آنها تاکید نمیشود. او این بار بر مفهوم خانواده تاکید دارد؛ نقش پدر و مادرها را در سرنوشت اعضای خانواده مدنظر قرار داده و به اصول اخلاقی خانوادهها میپردازد.
سامان در این باره به جامجم توضیح میدهد: نظراتی که از مردم بعد از دو سریال قبلی دریافت کردم، درباره عشق غیرزمینی و شیدایی قهرمانها بود و گویی از نگاه برخی مخاطبان هر کس که عاشق شود یعنی در مسیر درست قرار گرفته است. این برداشتها سبب شد در سریال نفس به خانواده و نقش تعیینکننده اصول خانواده در سرنوشت شخصیتهای قصه بپردازم.
یک تصویر در 3 قاب
سریال نفس با یک قصه مستقل و شخصیتهایی متفاوت، داستانش را روایت میکند و از این بابت با دو سریال دیگر جلیل سامان، آمیختگی ندارد؛ اما براساس توضیحات این کارگردان، سهگانهای که او در بستر مبارزات انقلاب اسلامی ایران روایت کرده مکمل یکدیگر هستند.
سامان میگوید: این سریالها ترتیب مشخصی ندارند و در امتداد هم قرار نمیگیرند بلکه از نظر تاریخی، بستر اجتماعی و نوع اطلاعات، یک تفکر واحد و حال و هوای مشترک را به مخاطب انتقال میدهند. این که در آن دوران، شرایط اجتماعی چطور بود، سازمان مجاهدین خلق چه میکرد، از کجا به کجا رسید و مواردی از این دست. شاید هیچ کدام از این سه سریال به تنهایی نتوانند تمام جنبههای اجتماعی مورد نظر مرا درباره آن دوران به تصویر بکشند، اما هر سه کنار هم یک تفکر و نگاه واحد به آن دوران را منتقل میکنند.
قصهگویی متاثر از تاریخ
«تاریخ را روایت نمیکنم، سریال سیاسی هم نمیسازم؛ هر چند زندگی ما از تاریخ و سیاست منفک نیست، اما من با آدمها و موقعیتها سر و کار دارم. کنشها و واکنشهای آنها در موقعیتهای سخت و ناگزیر زندگی را روایت میکنم.» جلیل سامان ضمن اشاره به این نکته تاکید میکند سریالهای او شخصیتمحور هستند و او با شخصیتها، در گذر تاریخ با موقعیتهایی سخت روبهرو میشود که قهرمانها تصمیم میگیرند و سرنوشت خودشان و جامعهشان را رقم میزنند.
این کارگردان توضیح میدهد: وقتی انتخاب و کنش شخصیتها محور یک سریال میشود مسائل انسانی، اعتقادی و فکری برای هر شخصیت تعیینکننده میشود نه مسائل سیاسی و حاشیهای. سیاست و تاریخ در پس زمینه کار من قرار میگیرند و تماشای آنها میتواند شبیه نوشیدن آبمیوه باشد که شما معمولا برای لذت این کار را میکنید، اما در ضمن ویتامین هم جذب بدنتان میشود.
قصه در خدمت تزکیه نفس
از نگاه کارگردان سریال نفس، اشتباهات تاریخی ناشی از خطاهای انسانی هستند و هر اشتباه انسانی ناشی از خصلت و خصوصیتی ویژه است. سامان در سریال نفس به این خصلتها و ویژگیها پرداخته و از زبان یکی از شخصیتها تاکید میکند تاریخ، تسلسل اشتباهات انسانی است.
کارگردان سریال نفس، یک اثر قصهگو و روایتگر را ابزاری برای کاتارسیس (تزکیه نفس) میداند و از همین رو داستانش را در یک بستر تاریخی روایت میکند که برههای پرالتهاب از تاریخ ایران بوده است. سامان در این باره توضیح میدهد: خواندن تاریخ برای همه واجب است، چون همانطور که در قرآن آمده برای عبرت آدمهاست. اشتباهات تاریخی ناشی از اشتباهات انسانی است که آنها هم برآمده از خصلت مشخصی است و خصلتهای بشری باقی میمانند و در دورههای مختلف تاریخ در هر جغرافیایی ممکن است دوباره تکرار شوند مگر این که در اصلاح خودمان بکوشیم تا اشکالاتمان را برطرف کنیم. فیلمساز کسی است که با ساخت یک اثر نمایشی و از طریق قصهگویی، خودش و جامعهاش را در تزکیه نفس یاری میکند.
بازیگران صحنه عشق و مبارزه
در سریال نفس، جمعی از بازیگران پیشکسوت و جوان کنار هم حضور دارند. مسعود رایگان، ژاله صامتی، داریوش فرهنگ ، سودابه بیضایی، علیرضا کمالی، بهناز جعفری، قربان نجفی، هادی عامل هاشمی، پژمان جمشیدی، شهاب شادابی، احسان امانی، آتوسا راستی، هدایت هاشمی، خسرو شهراز، معصومه قاسمیپور، طوفان مهردادیان، رامین راستاد و هادی حجازیفر از بازیگران این سریال هستند و نقش اصلی آن را ساناز سعیدی به عهده دارد که تا پیش از این تجربه چندانی در زمینه بازیگری نداشته است.
سامان درباره انتخاب بازیگران سریال نفس توضیح میدهد: برای انتخاب بازیگر دشواریهای زیادی داشتم. متاسفانه ما در این باره مشکلات جدی داریم، اما خوشبختانه در نهایت لطف تعدادی از بازیگران بسیار خوبمان شامل من شد که لطف کردند و نقشهای کوتاهی را برای بازی در این سریال پذیرفتند.
این کارگردان درباره سپردن نقش اول سریال به یک بازیگر تازهکار و چهره ناشناخته در عالم بازیگری میگوید: نمیخواستم بیننده ذهنیتی از شخصیت اصلی قصه داشته باشد یا درباره این که چطور آدمی است. ترجیح دادم در سریال با شخصیتپردازی خودم او را آرام آرام به مخاطب بشناسانم. برای این نقش، خانم سعیدی نزدیک به یک سال تمرین و تلاش کرد و از زمان شروع تمرین تا زمانی که فیلمبرداری به پایان رسید، دو سال طول کشید. او در این دو سال تجربههای خوبی به دست آورده و مطمئن هستم اتفاقات خوبی در انتظارش است.
تداوم شخصیتها
برخی شخصیتهای دو سریال قبلی در سریال نفس حضور دارند؛ ازجمله مهری با بازی سودابه بیضایی که در سریال ارمغان تاریکی، نقش یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق را به عهده داشت یا شخصیت شیخ حسن با بازی هدایت هاشمی در سریال پروانه که یکی از علمای مبارز بود.
سودابه بیضایی درباره حضورش در سریال نفس میگوید: ادامه نقش مهری را بازی میکنم که در سریال ارمغان تاریکی یکی از نقشهای اصلی بود. بار دیگر همین شخصیت را بازی میکنم و در واقع ما در سریال نفس، مهری را در برههای دیگر از زندگی میبینیم.
این بازیگر درباره همکاری با جلیل سامان گفت: این بار نقش و حضور مهری در داستان کوتاه است و به همین دلیل من جزو بازیگران اصلی این سریال نیستم، اما آثاری که آقای سامان مینویسد و کارگردانی میکند به قدری ادبیات درستی دارد و به همه جوانب آن فکر شده که دیگر اهمیتی ندارد نقش اصلی را برای او بازی میکنید یا نقش فرعی.
گفتنی است، بیضایی برای ایفای این نقش در سومین جشنواره بینالمللی جامجم موفق به دریافت سرو زرین در بخش بهترین بازیگر نقش مکمل زن شد.
سهگانه عاشقانه در بستر انقلاب
«نفس» سومین و آخرین قطعه از پازلی است که تصویری از دوران انقلاب را به روایت جلیل سامان کامل میکند. پیش از این سریال، او در «ارمغان تاریکی» و بعد از آن در «پروانه» دو قصه متفاوت را در همین بستر تاریخی به نمایش گذاشت.
ارمغان تاریکی، داستان دانشجوی عکاسی به نام مجید با بازی آرش مجیدی را روایت میکرد که اوایل انقلاب جذب یکی از سازمانهای سیاسی شد و به دلیل هوش و ذکاوت خود مورد اطمینان قرار میگیرد و به او ماموریت مهمی واگذار میشود؛ اما عشق در گام اول، نگاه و بینش و به تبع آن سرنوشت مجید را تغییر میدهد.
پروانه، روایت عشق دختری از طبقه اشرافی به جوانی مبارز به نام امیر است که علیه رژیم پهلوی میجنگد. در مسیر این عشق، پروانه با بازی سارا بهرامی از پیله اشرافیگری رها میشود و امیر با بازی حامد کمیلی، مسیر رستگاری را در مبارزاتش پیش میگیرد.
درباره سریال نفس میدانیم با برملا شدن یک راز آغاز میشود و یک قصه عاشقانه را روایت میکند.
بهترینهای کن به روایت گروهی ازمنتقدان
هیات داوران فدراسیون بینالمللی منتقدین فیلم (فیپرشی)، فیلم فرانسوی «1200تپش در دقیقه» ساخته «رابین کامپیلو» را به عنوان برنده جایزه فیپرشی در بخش رقابتی هفتادمین جشنواره کن معرفی کردند.
فیلم «120 تپش در دقیقه» اولین فیلم «کاپیلو» در کن است و داستان آن درباره فعالان مبارزه با بیماری ایدز در دهه 90 در پاریس است و یکی از شانسهای اصلی امسال کن نیز محسوب میشود.
فدراسیون بینالمللی منتقدین همچنین فیلم «نزدیکی» ساخته «کانتمیر بالاگوف» از روسیه را نیز بهترین فیلم بخش «نوعی نگاه» کن اعلام کردند و انتخاب آنها در بخشهای جنبی «دو هفته کارگردانان» و «هفته منتقدین» نیز فیلم «کارخانه پوچی» به کارگردانی «پدرو پینو» از کشور پرتغال بود.
فیلم «درخشش» ساخته «نائومی کاواسه» کارگردان مطرح ژاپنی نیز جایزه کلیسای معنوی (بهترین فیلم معنوی جشنواره کن) را به خود اختصاص داد.
جایزه فدراسیون بینالمللی منتقدین هر ساله یک روز پیش از پایان جشنواره اقدام به معرفی فیلمهای برگزیده خود در جشنواره کن میکند و معمولا انتخابهای آنها با انتخابهای هیئت داوران کن همخوانی ندارد، به عنوان نمونه سال گذشته فیلم «تونی اردمن» جایزه فیپرشی را در کن از آن خود کرد اما هیئت داوران رقابتی کن توجهی به این فیلم نکردند.
در دو سال اخیر فیلمهای برگزیده انجمن بینالمللی منتقدین در جشنواره کن شامل «پسر شائول» و «تونی اردمن» به ترتیب برنده اسکار خارجی و نامزد اسکار خارجی شدهاند و این فیلمهای برنده فیپرشی معمولا فروش خوب و موفقیتهایی فرارتر از جشنواره کن به دست میآورند.
مراسم اختتامیه هفتادمین دوره جشنواره فیلم کن امشب با معرفی برنده نخل طلا و دیگر برگزیدگان برگزار میشود.