موج تند اعتراضات علیه مهران مدیری از مدتها قبل آغازشده است. یکبار اهالی رسانه معترض وی میشوند و یکبار پزشکان، سیاستمداران و طرفدارانشان گاهی روی ترش میکنند و فلان مهندس و ...نیز به همین ترتیب. راز اعتراض به مهران مدیری چیست؟
گروه فرهنگی: این یک قصه تکراری است. اعتراض به مهران مدیری. روزی به او اعتراض میشود چرا به فلان وزیر عکس یادگاری گرفتی و روزی دیگر معترضانی از دیگر سو ندا سر میدهند که دلیل اعتراض به عملکرد فلان وزیر چه بود.
به گزارش بولتن نیوز، مهران مدیری یکی از موفقترین هنرمندان طنزپرداز در ایران است. او که دهه هفتاد با از طریق رسانه ملی پایش به عرصه هنر ایران باز شد، امروز به یکی از سرشناسترین هنرمندان برنامهساز در حوزه طنز تبدیلشده است اما این ماندگاری بیش از دو دهه سبب نشده است که خلقوخوی وی در عرصه هنری، سیاسی و اجتماعی برای جامعه ایران آشکار شود.
موج تند اعتراضات علیه مهران مدیری از مدتها قبل آغازشده است. یکبار اهالی رسانه معترض وی میشوند و یکبار پزشکان، سیاستمداران و طرفدارانشان گاهی روی ترش میکنند و فلان مهندس و ...نیز به همین ترتیب. راز اعتراض به مهران مدیری چیست؟
اجتماع ایران مدتهاست که درگیر وضعیت سیاهوسفید هستند. شخصیتهای خاکستری در ادبیات ایران نیز جای چندانی ندارند.
ادبیات ایران نیز مملو از شخصیتهایی است کاملاً سیاه و کاملاً سفید. یا خوب خوب یا بد بد. خاکستریها حتی پایشان به فیلمها نیز چندان باز نشده است.
درعینحال همیشه معیار و مبنایی در دستان افراد هست تا بهواسطه آن دیگران را مورد تحلیل قرار دهند.
حمایت از یک اقدام خاص به معنای وابستگی جناحی و سیاسی به آن فرد است. از سوی دیگر اگر اعتراضی و نقدی به کسی وارد شود نیز به معنای مخالفت با تفکر و جناح مذکور است.
این رویه سبب شده است افراد غالباً چشمهای خود را روی آنچه از سوی همفکران و همراهانشان ببندند و درحالیکه نقد منصفانه، یکی از رایجترین عبارات در ادبیات سیاسی ایران است، جایی در این میان نداشته باشد؛ اما معیار و مبنای قضاوت چیست؟
مبنای قضاوت بدون تردید همان سویههای سیاسی است که در فضای اجتماعی و سیاسی ایران به چشم میخورد.
جامعه ایران، جامعهای بهشدت سیاست زده و نه سیاسی است. از راننده تا کارگر، از پزشک تا مهندس، از نجار تا صاحب سوپرمارکت، همگی دارای عقیده و نظر سیاسی هستند این در حالی است که ایران از نبود دانشمند در عرصه علوم سیاسی در رنجی مضاعف قرار دارد. از سوی دیگر رسوخ تفکرات دایی جان ناپلئونی در جامعه ایران نیز سبب شده است که افراد همواره برای تراز کردن دیگران عینک بدبینی را بر چشم قرار دهند. کار کار خودشان است. این فصل الخطاب پایان بسیاری از تحلیلهای سیاسی در ایران است.
در این فضاست که میبینیم شخصیتی مانند مهران مدیری نیز که تلاش دارد بهدوراز وابستگی سیاسی و جناحی، زبانی برای طرح سؤالات بخشهایی از مردم باشد، موردنقد قرار میگیرد و در این چارچوب ارزیابی میشود. ازاینروست که گاهی وی را اصلاحطلب میدانند و گاهی اصولگرا، زمانی منتقدان مذهبی وی را ملامت میکنند و روزگاری منتقدان ملی.
گاهی پزشکان معترض برنامه وی میشوند و گاهی بیماران.
به نظر میرسد فضای سیاسی ایران نیازمند ارزیابی خاکستریتر شهروندان و خصوصاً هنرمندان مشهورش باشد چراکه در این صورت به همان نقطهای میرسیم که پیشتر بارها و بارها رسیدهایم. همه سروته یک کرباس هستند درحالیکه چنین نیست و لازم است تفاوتهای آدمها را قدر دانست و ارج نهاد.