دیگر وقت آن رسیده بود که پس از درخشش ابرقهرمان های مارول در رسانه اینترنتی نتفلیکس شاهد سیر نزولی این محصولات نیز باشیم.
به گزارش بولتن نیوز، دیگر وقت آن رسیده بود که پس از درخشش ابرقهرمان های مارول در رسانه اینترنتی نتفلیکس شاهد سیر نزولی این محصولات نیز باشیم. طرفداران دنیای ابرقهرمانها با لذت به تماشای آثاری چون «بیباک» «جسیکا جونز» و «لوک کیج» نشسته و به ناگهان با اثر نه چندان جذابی چون «مشت آهنین» مواجه شدند. مشخصا حضور ابرقهرمانی چون دنی رند ملقب به «مشت آهنین» میتوانست به نتایجی بهتر دست یابد اگر خالقان این اثر سادهانگارانه او را در مسیر همتایان دیگر رسانه نتفلیکس و مارول نمیانداختند.
دنی رند (با نقشآفرینی فین جونز) در لحظه ابتدایی شروع سریال پا برهنه وارد شهر نیویورک میشود، از ظاهر او مشخص است که از سفری بسیار طولانی بازگشته است و از اتفاقات بسیاری که در مدت غیبتش رخ داده خبر ندارد. دنی که گویا هیچ عقیدهای به وسایل نقلیه ندارد با پای برهنه مسافت طولانیای را طی کرده و درست در مقابل کمپانی بزرگی که نام خانوادگیاش روی آن حک شده است میایستد.
کمپانی رند که توسط پدر وی تاسیس شده و سهام آن ارزشی معادل یک میلیارد دلار دارد. تلاش دنی برای ورود به کمپانی خودش به دو دلیل بی نتیجه میماند؛ اول اینکه هیچکس او را بهخاطر نمیآورد و دوم اینکه به صورت صحیح وضعیت خود را حتی برای نگهبانهای جلوی در ورودی هم نمیتواند توضیح دهد.
همین دو دلیل در مورد کل مجموعه و برخورد آن با مخاطبان نیز صدق میکند. دنی رند جزو ابرقهرمانان کمتر شناخته شده مارول است که بهتر بود با پس زمینهای کاملتر وارد کارزار رقابت نتفلیکس شود و از سویی دیگر خودش را آنچنان دست بالا گرفته است که هیچ توضیحی به مخاطبان نمیدهد. در حقیقت ما نمیدانیم که چرا باید شاهد اتفاقات زندگی دنی رند باشیم!؟ چه نکته جذابتری در داستان وی وجود دارد که او را از دیگران متمایز میکند یا حداقل تماشای سریال را برای ما جذاب میکند!؟
به داستان بازمیگردیم؛ نگهبانها بسیار منطقی دلیل اینکه چرا این فرد ژندهپوش خواهان دیدن مدیرعامل شرکت است را از او جویا میشوند و دنی رند حتی نیازی به پاسخ دادن این سوال ندارد و در عوض آن با توسل به هنرهای رزمی آن ها را کتک میزند و با زور وارد اتاق هیات مدیره میشود. این روند کند تا پایان فصل اول کلیت کار را رها نمیکند. در حقیقت باید گفت سریال «مشت آهنین» بسیار کند است، بهحدی که قسمت آغازین این مجموعه تمام وقت خود را صرف قدمزدن دنی رند در شهر نیویورک میکند و در همین حین با شخصیتهای بیخانمانی آشنا میشویم که هیچ ربطی به طرح اصلی داستان ندارند.
از سویی دیگر ما در قسمتهای اولیه این مجموعه با فلشبکهایی مواجه هستیم که گویی تمامی ندارند و به کندی جریان کمک میکنند. شاید کمتر بینندهای مجموعه «مشت آهنین» را دیده و از تعداد دفعاتی که مجبور است فلشبک مرگ پدر و مادر دنی را در سانحه هوایی ببیند به ستوه نیامده باشد. این معضلات تقریبا ۱۳ قسمت مخاطبان را رها نمیکند و ما را به این فکر میاندازد که نویسندگان این اثر به سرکردگی اسکات باک تنها قصد داشتند زمان میان معدود اتفاقات مهم داستان را با پیچشهای کند و بیدلیل پر کنند.
باز هم نمیتوان مثالی برای این مشکلات زمانی این مجموعه نزد، در این زمینه باید به یک قسمتی که دنی رند بیدلیل در آسایشگاه روانی بستری میشود اشاره کرد، کارآیی فیلمنامهای چنین تمهیدی به چه اندازه است!؟ ما تنها در حین بستری شدن این ابرقهرمان شاهد مبارزههایی نیمهکاره به دور تخت بیمارستان هستیم.
این درحالی است که فلشبک ها همچنان بهصورت کشنده تکرار میشود و تنها کارآیی که از این سکانسها میبینیم رویارویی شخصیت منفی داستان را دنی است (بماند که دنی فکر میکند همین اتفاق هم در رویا دیده است) از سویی دیگر با تمهید احمقانه دیگری مواجه هستیم که مخاطب را منتظر قدرت مشت آهنین دنی میگذارد.
نیرویی که طبق اطلاعاتی که از قسمت اول گرفتهایم چیز عجیبی نیست و همه میدانند دنی با پیروزی در نبردی (در یک صومعه) به عنوان مشت آهنین انتخاب شده است. برای نشان دادن قدرت این مشت نیز موقعیتهای بسیار بهتری در قسمت های قبل و بعد وجود دارد.
مشخصا کمپانی مارول و نتفلیکس قصد دارند پیش زمینه لازم برای مجموعهای که تمام ابرقهرمان های مشترک آنها در یک سریال کنار یکدیگر جمع میشوند را تدارک ببیند و ضعیفترین عضو این گردهمایی بزرگ را مبدل به آخرین سریال این سری ابرقهرمان نتفلکسی کرده است. زیرا شما از هر منظرگاهی به وضعیت «مشت آهنین» و کاراکتر دنی رند بنگرید نکته قابل توجهی نسبت به لوک کیج یا جسیکا جونز پیدا نمیکنید. قدرت وی در هنرهای رزمی خلاصه میشود که در برابر نیروهای فرازمینی همتایان دیگرش خریدار نخواهد داشت.
در مبحث بازیگری نیز با اتفاق خاصی مواجه نیستیم، فین جونز جوان ناشناخته و کم آوازهای است که برای ایفای نقش دنی رند مناسب بهنظر میرسد ولی عملکرد وی نیز نه نکتهای به نقش اضافه میکند و نه از غالب آشنای این قبیل کاراکترها خارج میشود. جسیکا هنویک و جسیکا استروپ مانند دیگر سریالهای ابرقهرمانی نتفلیکس در چند سال گذشته نقش دو زن محوری اثر را ایفا میکنند و دیوید ونهام در قالب هارولد میچم شخصیت منفی داستان را مجسم میکند. شاید بهترین بازی این مجموعه متعلق به تام فلفری در نقش وارد میچم باشد، بازیگر جوانی که شاید در ابتدای امر تلاش او برای حرکت در مرز سیاه و سفید شخصیتاش مشخص نباشد ولی پس از گذشت مدتی متوجه پختگی ایفای نقش او نسبت به دیگر اعضای گروه بازیگری میشویم. رزاریو داوسون نیز عنصر مشترک تمام سریالهای ابرقهرمانی نتفلیکس است و در «مشت آهنین» نیز نقش پرستار همواره نگران ماجرا با نام کلر تمپل را ایفا میکند.
در نهایت میتوان گفت مجموعه «مشت آهنین» برای کسانی که سری آثار ابرقهرمان های مارول را که در این سالها از نتفلیکس پخش شده است دنبال میکنند میتواند نکتههای جذابی داشته باشد ولی تفاوت کیفیت داستانگویی این سریال نسبت به اثری چون «بیباک» میتواند برای تمام این علاقمندان ناامیدکننده باشد.
از سویی مخاطبانی که با «مشت آهنین» به جمع بینندگان این سری آثار اضافه می شوند یحتمل از محصولی که شاهد آن هستند متعجب خواهند شد. برای این افراد نیز جای نگرانی وجود ندارد زیرا میتوان به جرات اذعان داشت که آنها بیننده ضعیفترین و غیرجذابترین سریال در میان سری مجموعههای نتفلیکس در زمینه آثار ابرقهرمانی هستند و با تماشای مجموعه موفقی چون «لوک کیج» می توانند تمام خاطرات بد جامانده از «مشت آهنین» را فراموش کنند.
لازم به ذکر است مجموعه «مدافعان» که با محوریت تمامی این ابرقهرمانها در تابستان امسال ارائه خواهد شد و درحالحاضر مراحل پایانی فیلمبرداری خود را پشت سر میگذارد را نیز باید در خاطر داشته باشیم، سریالی که گردآورنده تمام ابرقهرمانهایی خواهد بود که در سه سال گذشته شاهد درخشش آنها از رسانه نتفلیکس بودهایم. در چنین گردهمایی شاید بتوان کندی ریتم آزاردهنده «مشت آهنین» و شخصیت محوریاش دنی رند را فراموش کرد.