بولتن سینما و تلویزیون امروز حاوی مطالبی از جمله واکنش غفارزاده به اکران نشدن فیلمش، امتحان نهایی فیلمی شبیه زندگی واقعی، 17 اردیبهشت ماه روز ویژهای برای فرهادی و داودنژاد، پخش مستند تبلیغاتی روحانی، گفتگو انتخاباتی با فریدون جیرانی و گله رضا کیانیان از یک سوءاستفاده تبلیغاتی و ... است.
گروه سینما و تلویزیون: اخبار حوزه سینما و تلویزیون نیز همواره مخاطبان خاص خود را داشته و دارد؛ به همین خاطر در مطلب پیش رو تلاش کردیم مهمترین و جذاب ترین مطالب این حوزه را جمع آوری نموده و تقدیم علاقه مندان کنیم تا اگر امکان پیگیری مطالب در طول روز را ندارد، در یک زمان مشخص و یکجا از آنها مطلع شوند.
به گزارش بولتن نیوز، تیتر مهمترین خبرهای امروز 16 اردیبهشت ماه 96، به صورت هایپرلینک در زیر آمده که شما می توانید با کلیک بر روی آنها به صورت اختصاصی وارد آن مطلب شوید؛ البته متن کامل این مطالب در ادامه مطلب نیز آمده است و شما می توانید متن کامل و تصاویر مرتبط عناوین را در ادامه مشاهده فرمایید.
واکنش غفارزاده به اکران نشدن فیلمش/ اگر قبولش ندارید، چرا فیلم برتر شد؟!
غفارزاده کارگردان سینما و فیلم «دریا و ماهی پرنده» در خصوص عدم اکران عمومی این فیلم در ایران پس از حضور موفق بین المللی و جشنواره کودک و نوجوان همدان گفت: فیلم «دریا و ماهی پرنده» که پیش از این در جشنواره کودک و نوجوان همدان به نمایش گذاشته شده، مورد توجه داوران و منتقدان داخلی و خارجی این جشنواره قرار گرفته و در چند سال اخیر در جشنواره های معتبر همچون هنگ کنگ، مسکو، لندن، هند، آمریکا و کانادا و اسپانيا شرکت کرده و به نوعی توجه هیات انتخاب آنها را جلب کرده است. با این حال هنوز هیچ انگیزه ای برای اکران فیلم «دریا و ماهی پرنده» در کشور خودمان وجود ندارد و مشخص نیست که چرا به چنین فیلمی که به عنوان بهترین فیلم جشنواره کودک و نوجوان همدان شناخته شده، بی توجهی میشود.
این کارگردان سینما اظهار داشت: از طرف دیگر گروه هنر و تجربه به عنوان بخشی که برای اکران فیلمهای خاص، ویژه و هنری در نظر گرفته شده باید توجه خاصی به فیلم"دریا و ماهی پرنده"داشته باشد.
وی ادامه داد: امروزه هیچ کدام از قول و قرارهایی که علم الهدی برای اکران فیلم"دریا و ماهی پرنده"داده بود، عملی نشده اند و این در صورتی است که فیلمهایی که حتی مخاطب 10نفره ندارند، اکران میشوند.
این کارگردان سینما بی توجهی به اکران فیلم هایی چون"دریا و ماهی پرنده"را مصداق نگاه انحصاری به فیلم ها دانست و اظهار داشت: فیلم «دریا و ماهی پرنده» فراتر از مخاطب خاص، مخاطب عام دارد و من واقعا توقع دارم که گروه هنر و تجربه اگر واقعا به هنر و سینما اهمیت می دهد، این فیلم را که با استانداردهای جهانی ساخته شده است، مورد توجه قرار دهد.
غفارزاده افزود: هم اکنون نمیدانم شورای کودک و نوجوان بنیاد فارابی با چه هدفی تشکیل شده و چه مسئولیتی را برعهده گرفته، زیرا شاید در سال یک یا دو فیلم ساخته شده در ژانر کودک اکران شوند و مابقی آنها که در جشنواره هایی چون جشنواره کودک و نوجوان همدان مورد توجه قرار گرفته اند، آینده مشخصی ندارند و صحبتی درباره آنها نمیشود.
وی در بخش دیگری از سخنانش بی توجهی عمدی و تعمدی مسئولان به اکران فیلم «دریا و ماهی پرنده» را به مثابه ظلمی به خودش، فیلمش و سینما دانست و خطاب به حیدریان گفت: شما به عنوان رئیس سازمان سینمایی توجه ویژه ای به این شرایط اسفناک سینما که برخی از دوستان به وجود آورده اند، توجه کنید. شرایط را برای افرادی که فیلمهای شرافتمندانه میسازند و تحت تأثیر سینمای بسیار تجاری قرار نگرفته اند، فراهم کنید.
این کارگردان سینما افزود: امروزه فیلمسازانی که سر و صدای کمتری دارند و ارتباط چندانی با مسئولان عرصه سیاستگذاری سینما ندارند با بی توجهی این مسئولان مواجه میشوند.
غفارزاده تصریح کرد: فیلم «دریا و ماهی پرنده» با پرداختن به مسئله نوجوانان کانون اصلاح و تربیت میتواند به شرط اکران شدن، توجه مردم عادی و خاص جامعه را به این بچه ها جلب کند و کاری کند که تا اندازه ای به دردها و مشکلات آنها رسيدگى شود.
فیلمی، شبیه زندگی واقعی
عادل یراقی کارگردان جوانی است که در کارگاههای کیارستمی مورد توجه این فیلمساز فقید قرار گرفت و همین رابطه استاد و شاگردی بود که منجر به همکاری آنها در ساخت فیلم شد. اولین همکاری آنها فیلم «آشنایی با لیلا» بود که براساس طرحی از کیارستمی و نگارش مشترک فیلمنامه ساخته شد که دو سال پیش به اکران عمومی درآمد. این روزها فیلم «امتحان نهایی» دومین همکاری مشترک کیارستمی و یراقی با بازی شهاب حسینی و لیلا زارع بر پرده سینماهاست که بروشنی ردپای کیارستمی در آن دیده میشود. یراقی در گفتوگویی که میخوانید درباره چرایی و چگونگی ساخت این فیلم توضیح میدهد .
از چگونگی شکلگیری فیلمنامه «امتحان نهایی» برایمان بگویید؟ و اینکه چطور شد تصمیم گرفتید با همکاری زندهیاد کیارستمی این فیلمنامه را بنویسید؟
من خودم تحصیلات سینمایی دارم، اما در کارگاههای آقای کیارستمی هم شرکت میکردم و همانجا بود که ایشان از فیلمهای کوتاهم خوششان آمد. در فیلم اولم، «آشنایی با لیلا» هم دقیقا مثل «امتحان نهایی» طرح از آقای کیارستمی بود و مشترکا فیلمنامه را نوشتیم. مرحوم کیارستمی از نتیجه «آشنایی با لیلا» خیلی راضی بود و باعث شد در فیلم امتحان نهایی نیز ما با هم همکاری کنیم.
که متاسفانه نشد تا ماحصل «امتحان نهایی» را ببینند.
نه، «امتحان نهایی» را هم دیدند. ما زمستان سال 93 این فیلم را ساختیم که طبیعتا باید در عرض یک سال پخش و اکران میشد، اما با این که قرارداد پخش داشتیم پخشکننده از این کار سرباز زد! به هر حال فیلم ماند تا سال گذشته در همین روزها که آقای کیارستمی در بستر بیماری بودند و فیلم را دیدند و خیلی هم آن را دوست داشتند. بخصوص از بازی خانم لیلا زارع، نحوه دیالوگگوییها، لوکیشنهای فیلم و... خیلی تعریف کردند. حتی از فیلمبرداری آقای جعفریان در «امتحان نهایی» به قدری راضی بودند که گفتند در فیلم بعدیام (که قرار بود در چین بسازند) حتما با آقای جعفریان همکاری خواهند کرد که نشد.
در «آشنایی با لیلا» خودتان در کنار لیلا حاتمی بازی کردید و موفق هم بودید. در «امتحان نهایی» هم ظاهرا قرار بوده خودتان بازی کنید، چرا این اتفاق نیفتاد؟
من هیچوقت علاقهای به بازیگری نداشته و ندارم. در «آشنایی با لیلا» هم آقای کیارستمی (چون قبلا در یکی از فیلمهای کوتاهم بازی کرده بودم) به من پیشنهاد بازی داد و در امتحان نهایی هم به دلیل تجربه بازی در فیلم «آشنایی با لیلا» قرار بود خودم در آن بازی کنم، اما تهیهکننده گفت به دلیل مسائل پخش و اکران باید از بازیگر شناخته شدهای استفاده کنیم و این شد که من در این فیلم بازی نکردم.
چطور شد نقشهای اصلی را به شهاب حسینی و لیلا زارع سپردید؟ برای اینکه بازیگران را در حال و هوای فیلم قرار دهید از چه تکنیکی استفاده کردید؟
شهاب حسینی که اصلا نیاز به معرفی ندارد، ولی من آشنایی قبلی با او نداشتم، اما بعد از پیگیریهایی توانستم ایشان را ببینم و درباره فیلم با هم صحبت کردیم و به توافق رسیدیم. حتی آقای حسینی آن زمان سرکار دیگری بود و نزدیک به فیلمبرداری سریال «شهرزاد» هم بود، ولی در نهایت توانستیم با هم همکاری کنیم. خانم زارع هم پیشنهاد آقای حسینی بودند و البته من بعد از چند بار ملاقات با ایشان به این نتیجه رسیدم کاملا برای این نقش مناسب هستند. تمام بازیگران فیلم من بسیار خوب بودند و ما بعد از تمرینهایی که با هم داشتیم، توانستیم به جایی که میخواهیم برسیم.
«امتحان نهایی» پایان تلخی دارد، در صورتی که فیلمهای زندهیاد کیارستمی سرشار از امید و نور زندگی است. این پایان پیشنهاد شما بود یا آقای کیارستمی؟
فیلمنامه همان زمان هم که طرحی دو خطی داشت پایانش تلخ بود و در ممیزی هم حدود یک دقیقه پایان فیلم حذف شد. ایده مرگ از همان ابتدا که آقای کیارستمی طرح را در اختیار من قرار داد در پایان فیلم وجود داشت.
با توجه به اینکه در حال حاضر به دلیل فضای انتخابات آمار فروش سینماها پایین آمده، شما برای معرفی و تبلیغ فیلمتان از چه روشهایی استفاده میکنید؟
به نظرم هر فیلمی اگر بعد از ساخت در زمان مناسب اکران نشود و به قول معروف بماند، کارکردش را از دست میدهد و فیلم ما هم متاسفانه قربانی همین مناسبات پخش و اکران شد. امتحان نهایی فعلا در تهران حدود ده سینما را آن هم با سئانسهای مرده که رفت و آمد مردم کم است در اختیار دارد و مسلما در چنین شرایطی با فیلمهایی که از هر لحاظ تبلیغات زیادی دارند، نمیتوانیم رقابت کنیم. «امتحان نهایی» فیلم تجاری نیست، اما اولین فیلم از مکتب فیلمهای هنری نزدیک به سبک زنده یاد کیارستمی است که اکران عمومی شده است. این فیلم نیاز به مشارکت مخاطبش دارد که باید آن را با دقت و تعمق ببیند. ما در این فیلم تعمدا خواستیم مخاطب را به چالش بکشیم. نخواستیم اضافه بر اتفاق رئالی که در فیلم در جریان است، موضوعی را به مخاطب تحمیل کنیم و این طور میشود که فیلم ریتم یک زندگی واقعی را میگیرد. «امتحان نهایی» فیلمی متفاوت است که بیننده برای تماشای آن باید حوصله به خرج دهد.
داستان یک معلم ریاضی
یراقی در فیلم امتحان نهایی داستان معلم ریاضی( شهاب حسینی) را به تصویر میکشد که برای تدریس درس ریاضی به یک پسربچه به خانه آنها رفت و آمد دارد و همین امر باعث آشنایی او با مادر بچه (لیلا زارع) میشود. پسر به این مساله پی میبرد و همین موضوع باعث رقم خوردن اتفاقاتی میشود که سوژه اصلی فیلم را تشکیل میدهد.
17 اردیبهشت ماه روز ویژهای برای فرهادی و داودنژاد
علیرضا داودنژاد اسفند ماه گذشته در حالیکه اصغر فرهادی برای دومینبار پس از «جدایی نادر از سیمین»، برای «فروشنده» سینمای ایران صاحب اسکار کرد؛در متن نامهای که خطاب به اصغر فرهادی نوشت، تحت عنوان «ضرورت مبرم همدردی»از این کارگردان سرشناس سینمای ایران خواست تا«برای حل معضلات طاقتفرسایی که علیرغم موفقیتهای سالیان اخیر همچنان گریبانگیر سینمای ایران است، کمر همت ببندد و به یاری کسانی بیاید که میخواهند راه زندگی واقعی ایرانی را به سینمای ایرانی باز کنند.»
علیرضا داودنژاد در حالی 64 سالگی و اصغر فرهادی 45 سالگی را پشت سر میگذارند که هر کدام در ساخت فیلمهای اجتماعی جریانساز بودند.
داودنژاد با «نیاز» در مقطع خود و پس از آن با فیلمهای چون «مصائب شیرین»،«بچه های بد»، «مرهم» و... توانست در جریان سینمای اجتماعی حضوری موثر داشته باشد.
اصغر فرهادی نیز در حالی دههی چهارم زندگیاش را سپری میکند که به عنوان یک کارگردان ایرانی در عرصه جهانی شناخته میشود و با کسب دو اسکار برای سینمای ایران،جایگاه ویژهای در ایران و دنیا پیدا کرده است.
این روزها اصغر فرهادی برای ساخت فیلم جدیدش در اسپانیا حضور دارد و مشغول پیش تولید فیلم جدیدش است.
دغدغههای پایدار کارگردان «نیاز»،«مصائب شیرین»
ایسنا در ادامه همزمان با سالروز تولد این دو فیلمساز جریان ساز سینمای ایران،نگاهی دارد به آخرین اظهارنظرهایشان.
علیرضا داودنژاد به تازگی در گفتوگویی تحت عنوان کدام آینده؟! مبسوط با ایسنا از دغدغههای این روزهایش و مدیریت فرهنگی سخن گفت.
این کارکردان سینما در این گفتگو مطرح کرد:«در واقع تأمین امنیت پایدار برای سینما مستلزم تأمین امنیت برای همه کالاهای فرهنگی است. سینما جامع همه هنرهاست. موسیقی، ادبیات نمایشی، هنرهای تجسمی، نمایش، بازیگری و کارگردانی مولفههای اصلی هنر سینما هستند. رونق سینما و همه رشتههای هنری متقابلا به هم وابسته است. بدون داشتن بازار امن برای کالای فرهنگی به طور کلی مشکل بتوان برای سینما هم امنیت و رونق پایدار به دست آورد و این برمیگردد به این نکته کلیدی که اساسا گرایش غالب در کل سیاستگذاریها به کدام سمت است؟ در واقع تأمین امنیت برای بازار کالاهای فرهنگی تضمینی برای اجرایی شدن آن گرایشی است که به خروج از انفعال و تقلید و مصرف و رفتن به سمتی فعال و مبتکر و مولد میاندیشد. چنین گرایشی خود را ناگزیر میبیند که در گام اول به سراغ تحولی فراگیر و اثرگذار در کل نظام آموزشی برود. ما نمیتوانیم خط و رسم و طراحی و نقاشی و کاردستی را در مدارس خود از سکه بیاندازیم و آن وقت توقع داشته باشیم نیروی انسانی خوش قریحه و متخصص و خلاقی از نظام آموزشی ما بیرون بیاید که بتواند با تولیدکنندگانی که در رم، برلین، پاریس، لندن، نیویورک، سئول، توکیو و پکن وارد عرصه کار میشوند و متکی به آموزشهای ذوقی و تخصصی و فنی غنی و پرسابقه هستند وارد رقابت شوند.
متأسفانه ما امروز حتا در رقابت با استانبول و آنکارا و ترکیهای که در بیخ گوش ماست گرفتار مشکلات جدی هستیم. واقعا باید باورمان شود که ساختن یک مملکت و ساختن یک ملت دو پروژه جدا از هم نیست. ما قبل و بیش از هر چیز به نیروی انسانی خوش قریحه، متخصص و خلاق نیازمندیم. ما به نظام آموزشی کارآمدی نیازمندیم که قدر استعدادهای انسانی را بشناسد و برای تربیت و اعتلای آنها همت کند. ما به چشمهایی نیازمندیم که خوب ببینند و بتوانند نقاط و خطوط و سطح و حجم و طیف نور و رنگ و سایه روشن را از هم تمیز بدهند؛ ما به گوشهایی احتیاج داریم که خوب بشنوند و هوش ما را به روابط آواها، نسبتهای طلایی، ضربآهنگ، ساختار و اسلیمی اصوات آشنا کند. ما به دستانی نیاز داریم که بتوانند با خاک و گل و سنگ و چوب و فلز و قلم وچکش کار کنند و سرانگشتانی چابک که از چشمی بینا و گوشی شنوا فرمان بگیرند. گوش و چشم و مغز و دست و قلب و پای آدمی اصلیترین عوامل کار و حرکت و آموزش پذیری و خلاقیت او هستند. اگر میخواهید از کم و کیف عملکرد آموزش و تربیت حواس و کسب مهارتها به طور کلی تصوری واقعبینانه پیدا کنید نگاهی به صنایع دستی کشور بیاندازید.
ما با داشتن تمدنی کهن که از همان سدههای اولیه قریحه و تخصص و خلاقیت خود را در کار با ابزار و ساخت و ساز اشیاء نشان داده و از این همه اقلیم و اقوام تغذیه شده، توقع داریم که امروز در صنایع دستی سرآمد باشد و برای چین و هند و مصر و یونان و کشورهای آفریقایی و قاره آمریکا رقیبی جدی به حساب بیاید. ولی کافیست در قم، همدان، کردستان، آذربایجان، گیلان، سواحل خزر، خراسان، بلوچستان، سواحل خلیج فارس و نواحی کویری و مرکزی که سوابقی کهن در کار با ابزار و تولید اشیاء دارند سری بزنید تا متوجه شوید چگونه گرفتار رخوت و رکود و کسادی شدهایم. آن چشمها و گوشها ومغزها و قلبها و دستها و سرانگشتان تعلیم دیده و مجرب و خوش قریحه و متخصص و خلاق که آثار آنها در همه گوشه و کنار و انواع موزههای داخل و خارج قابل مشاهده است ومیتواند به تولید صنایع دستی در کشور رونق ببخشد و با مرغوبیت در کالا به رقابتهای منطقهای و جهانی وارد شود کجا هستند یا از کجا باید آورده شوند؟ این یعنی ضرورت تحول در نگرش، سیاستگذاری، برنامهریزی، پژوهش، آموزش و فعالیتهای کارگاهی آنچنانکه بتواند زنجیره تولید بسازد و بر شکاف آموزش و بازار کار غلبه کند.»
دعایی که اصغر فرهادی طلب کرد
اصغر فرهادی اسفند ماه و پس از دریافت دومین اسکار در موزه سینما در مراسم تقدیرش با اشاره به برخی حاشیهها گفت: دعا کنید! خدا توانی به من بدهد که با همه حاشیهها فقط روبروی خود را نگاه کنم و دلگرم باشم که باز هم اینجا کار کنم.
او با اشاره به اینکه این صحبت بهانهای شد که حرفهای ابتداییام را بیشتر باز کنم، یادآور شد: نوروز دو سال قبل وسایلام را جمع کرده بودم و حتی چمدانام را بسته بودم و میخواستم بروم اما چون نوروز بود و تهران خلوت، میل ماندن در این شهر و کار کردن در من وجود داشت و خوشحالم که آن نوروز در این جا ماندم و یادم است که در خیابان بودم که به دستیارم در اسپانیا زنگ زدم و گفتم حال من، حالی نیست که به آنجا بیایم.
این کارگردان اظهار کرد: دعا کنید خدا توانی به من بدهد که با این حاشیهها باز برگردم و اینجا فیلم بسازم، چون فیلم ساختن در این جا برای من فیلم سازی با دلم است اما در آنجا با عقلم.
مستند تبلیغاتی روحانی پخش میشود/ جهانگیری در دو شبکه
طبق جدول پخش برنامه تبلیغاتی نامزدها، مستند حسن روحانی ساعت ۱۸:۳۰ دقیقه روی آنتن شبکه یک سیما خواهد رفت و همچنین تکرار این برنامه ساعت ۱:۳۰۰ بامداد روز یکشنبه از شبکه جام جم پخش خواهد شد.
شبکه خبر نیز گفتگوی ضبط شده اسحاق جهانگیری را ساعت ۲۱:۳۰ پخش میکند.
همچنین گفتگوی اسحاق جهانگیری ساعت ۱۶ به مدت ۶۰ دقیقه از رادیو ورزش پخش خواهد شد.
«رفتن» بهترین فیلم جشنواره لبنان شد
فستیوال بین المللی فیلم «تریپولی» لبنان که از فستیوالهای معتبر آسیا به شمار میرود جایزه بهترین فیلم خود را به فیلم «رفتن» ساخته نوید محمودی به تهیهکنندگی جمشید محمودی اهداء کرد.
این فستیوال که از 7 الی 14 اردیبهشت (27 آوریل الی 4 می ) در لبنان برگزار میشود ٧ فیلم سینمایی از کشورهای ایران ،افغانستان ،فرانسه ، تونس ،هلند ، سوئیس ،یونان و سوریه را برای شرکت در بخش اصلی مسابقه انتخاب کرده بود. که با نظر هیئت داوران جایزه بهترین فیلم به «رفتن» اختصاص یافت.
فیلم سینمایی «رفتن» برادران محمودی که هنوز در ایران به اکران عمومی در نیامده در فستیوالهای بین المللی فراوانی شرکت کرده است و پیشتر از این جایزه ویژه هیئت داوران فستیوال بوسان برای بهترین کارگردانی و جایزه بزرگ بهترین بازیگر زن را از فستیوال مراکش دریافت کرده بود.
شرکت دریم لب به مدیریت نسرین میرشب امتیازپخش بین الملی فیلم سینمایی «رفتن» به تهیهکنندگی جمشید محمودی را برعهده دارد.
روشنفکران مردم را فراموش میکنند
از سالها پیش، ساخت مستند تبلیغاتی کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری یکی از موضوعات جذاب برای رسانهها بوده و گاهی حضور فیلمسازان مشهور برای تولید این آثار باعث شده که حواشی این مستندها از متن پررنگتر باشد. در دورههای مختلف نامهای مشهوری مثل آقایان، مجیدمجیدی، کمال تبریزی، بهروزافخمی، مرحوم علی معلم، جواد شمقدری، احمدرضا درویش و مهدی فخیم زاده در تیتراژساخت این مستندها دیده میشوند.
آقای «فریدون جیرانی» از سینماگران مشهور ایرانی است که آثاری چون قرمز، من مادرهستم و خفهگی در سینما و همچنین سریالهایی مثل مرگ تدریجی یک رؤیا و تعبیر وارونه یک رؤیا را در کارنامه کار خود دارد. او اولین فصل از برنامه پرطرفدار سینمایی «هفت» را هم برای تلویزیون تولید کرد و توانست به عنوان یک برنامه ساز تلویزیونی هم شناخته شود.
به مناسبت فعالیتهای هنرمندان در انتخابات و همچنین مستندهای تبلیغاتی نامزدهای ریاست جمهوری با وی مصاحبه مفصلی انجام دادهایم که به آن میپردازیم.
درکشورهای دیگرهم مستند انتخاباتی ساخته میشوند؟
در خارج از ایران و جاهایی مثل اروپا و آمریکا را دقیق نمیدانم و شخصاً نخستین بار در کشورخودمان با این پدیده آشنا شدم. بعید میدانم در دیگر کشورها ساخت مستند انتخاباتی صورت بگیرد چون آنجا احزاب فعال هستند؛ ایران کشوری بدون حزب است و درچنین شرایطی هر اتفاقی ممکن است نتیجه متفاوتی را رقم بزند. اگر حزب وجود داشت هر جریان براساس مرام و مسلک خود وارد میدان میشد و مستندهای انتخاباتی هم بر همان اساس ساخته میشدند.
یعنی تحزب مشکل اصلی است؟
نبود حزب مشکل اصلی ماست. به همین دلیل است که به یکباره روزنامهها و حتی خانه سینما تبدیل به حزب میشوند؛ علت همه اینها نبود حزب است. شکل صحیح آن است که هر رسانه هویت داشته باشد و برای مثال مشخص باشد که فلان روزنامه متعلق به فلان جریان سیاسی است و با توجه به این شناخت افراد با آنها تعامل میکردند. برای ساخت فیلمهای انتخاباتی به فیلمساز جوانی مراجعه میشود ولی نمیدانند چه چیزی قرار است بسازد؛ هرچند خواستههای خود را به او میگویند ولی زمانی که تشکیلات حزبی باشد دیگر نیازی به این کارها نیست و افراد در طول زمان با توجه به علایق خود به دفتر حزب مراجعه و به صورت رسمی سمپات آن میشوند.
حضور هنرمندان در تبلیغات انتخاباتی را چطور ارزیابی میکنید؟
سیستم ما تا حدودی تحت تأثیر کشور آمریکاست و در آنجا هم میبینید که عمده هنرمندان متمایل به یک حزب هستند. حمایت هنرمند به معنای آن نیست که قطعاً تمام خواستهها برآورده میشود؛ هنرمند براساس تحلیل خود از جامعه به شخصی که گمان میکند گزینه اصلح است رأی میدهد.
هنرمندان، موفق بودن کاندیدای تبلیغ شده را گارانتی میکنند؟
هنرمندان به عنوان قشری که اطلاعات زیادی نسبت به اوضاع جامعه دارند وارد میدان میشوند. من انتخابات مختلف را به یاد دارم و در تمام دورهها شرکت کردهام و رأی دادهام. یادم هست که در دور دوم انتخابات سال84 بخشی از هنرمندان فعالیت زیادی کردند ولی این به معنای آن نیست که هنرمندان مطمئن بودند شخص مورد نظر تمام خواستههای آنها در چهارسال آینده را عملی کند.
فعالیت در دوران دوم خرداد چگونه بود؟
من کمتر چرخش هنرمندان بین جریانات سیاسی را دیدهام. نخستین بار سال76 مرحوم داد و آقای افخمی فیلم انتخاباتی ساختند. سال80 را زیاد به یاد ندارم که شاید علت آن مشخص بودن پیروز انتخابات درمقابل رقبا بود.
از سال84 حضور هنرمندان جدیتر شد
دوباره درسال84 این روند قوت گرفت و به یاد دارم مستند انتخاباتی آقای احمدی نژاد توانست توجه قشر پایین را به خود جلب کند. در آن فیلم بین خانه شهردار سابق و کاندیدای وقت ریاست جمهوری مقایسهای شد که باعث توجه اقشار مستضعف جامعه شد. این تصویر بین اقشار ضعیف بسیار جالب توجه بود و باعث ایجاد تصویری تقابلی بین آقای احمدی نژاد و رقیب شد.
روشنفکران باید بدانند که نقش اصلی انتخابات برعهده مردم عادی جامعه است؛ این اشتباهی بود که در انتخابات آمریکا هم رخ داد و تأثیر مردم عادی بر روند انتخابات فراموش شد.
نقش مستند انتخاباتی در پیروزی آقای احمدی نژاد چقدر بود؟
در سال84 کاندیدا و حامیان مقابل آقای احمدینژاد، نقش مهم مردم عادی و بعضاً فرودست را فراموش کرده بودند، به همین دلیل شکست خوردند.
برای مثال مصاحبه با آقای معین درباره دموکراسی، شاید برای برخی جذاب باشد ولی وقتی اقتصاد مشکل داشته باشد دغدغه مردم متفاوت میشود.
سازندگان مستند آقای هاشمی دچار همین اشتباه شدند و نتوانستند تقابل اشرافیت و فقر را از بین ببرند؛ تقابلی که در فضا ایجاد شده بود.
سال88 فیلمسازان مشهوری حضور داشتند؟
داستان دوره88 کمی پیچیده است. بیشترین میزان مشارکت مردمی درسال88 بوده است و بعد از آن دوره نخست ریاست جمهوری آقای خامنهای بود که پس از جنایت وحشیانه نسبت به آقای رجایی، حضور چشمگیری صورت پذیرفت.
به عقیده من درسال88 مستندهای انتخاباتی خیلی تأثیرگذارنبود؛ مناظرههای انتخاباتی آنقدر مهم بود که برمستندها سایه انداخت. تقریباً نخستین بار بود که مناظرههای دونفره کاندیدا انجام میشد و به گمانم پربینندهترین مناظرات تاریخ باشد.
به خودتان تا به حال پیشنهاد ساخت مستند نشده؟
من برخلاف اخبار منتشر شده تاکنون فعالیتی در زمینه مستندهای انتخاباتی نداشتهام. یک بار در ابتدای کار آقای روحانی، برای دیدار با آقای زم که در مراسمی بود به آنجا رفتم و این باعث شبهه شد؛ در صورتی که من اصولاً برای کار دیگری به آن مراسم رفته بودم.
همین حواشی باعث محدودیت میشود وگرنه من علاقه داشتم در جلسات سخنرانی کاندیداهای مختلف بروم. حضور در نشستهای کاندیداها و خصوصاً نامزدهای متفاوت برای یک هنرمند میتواند مفید باشد و باعث گسترش نگاه به اقشار مختلف جامعه شود.
طرفدار هویت آشکار سیاسی برای هنرمندان هستید؟
اگر تحزب وجود داشته باشد دیگر هویت سیاسی هنرمند هم به طور رسمی مشخص میشود و او دارای شناسنامه خواهد بود.
داستان تلخ ما این است که مواضع دائم میچرخد و ثبات ندارد؛ من نمیگویم در طول زمان نباید تغییر کرد، به هرحال انسان راکد نیست و به سمت کمال میرود و تحولات تاریخی در او مؤثر است. برای مثال اگر با مدیران سینمایی دهه60 امروز صحبت کنید قطعاً رویه آن دوره خودشان را قبول نخواهند داشت.
این تغییر بنیادین است یا محدود به زمان؟
هر دوره شرایط خودش را دارد و تحولات تاریخی و اجتماعی باعث تغییر میشود؛ نمیتوان به این تغییر نگاه خرده گرفت. شما چپهای دهه50 را بررسی کنید متوجه تغییرات اساسی در بسیاری از آنها در دهه70 و 80 میشوید؛ حتی برخی از راستیهای دهه60 هم امروز تغییر جبهه دادهاند که البته در جاهایی مسائل مادی باعث این تغییر زمین بازی شده است.
مستندهای سال92 را چطور ارزیابی میکنید؟
سال92 مستند بیشتر کاندیداها را دیدم؛ تمام آنها سعی کرده بودند تا نظرات نامزد مورد نظر خود را تشریح کنند. البته با توجه با شرایط، مسأله سیاست خارجی و مذاکرات هستهای تم اصلی این فیلمها بود و آن را کلید اصلی حل مشکلات اقتصادی معرفی میکردند.
رنگ و نمادها چه جایگاهی در معادلات انتخاباتی ایران داشتهاند؟
نمادهای انتخاباتی تا امروز تأثیر خاصی نداشتهاند و رنگ انتخاباتی هم فقط در سال88 که دوقطبی عجیبی ایجاد کرد کارکرد داشت.
حمایت هنرمندان از یک جریان سیاسی، باعث تقابل با جریان دیگرنمیشود؟
بعید میدانم! درسال88 هم دولت حاکم، به محض پیروزی در انتخابات سعی کرد تا به منتقدان فرهنگی خود نزدیک شود؛ برای مثال در جشنواره فیلم فجر سال88 جوایز به منتقدان دولت تعلق گرفت.
البته ممکن است بین هنرمندی که حامی یک جریان بوده و هنرمند منتقد اولویت به هنرمند حامی داده شود ولی این روند منجر به حذف نخواهد شد و در کشور ما تا به امروز رعایت انصاف شده است.
ممکن است خانه سینما رسماً به صحنه انتخابات ورود کند؟
خانه سینما تا به امروز به صورت تشکلی در هیچ انتخاباتی ورود نکرده است؛ البته بیانیههایی در داخل آن منتشر شده ولی جنبه شخصی داشته است. تاوقتی حزب نباشد نباید از تبدیل خانهسینما به حزب تعجب کرد.
درحال حاضر با توجه به شرایطی که هست، بعید میدانم خانه سینما، مستقیم به این موضوع ورود کند. البته اعضای خانه سینما برای فعالیتهای انتخاباتی آزادند.
من با شناختی که از آقایان اسعدیان و شاهسواری به عنوان انسانهایی معقول دارم، بعید میدانم ورود مستقیمی به انتخابات صورت بپذیرد.
چرا روشنفکران با رسانههای غیرهمسو مصاحبه نمیکنند؟
شاید عدم مصاحبه به این خاطر است که سؤالات و تنظیم مطالب به شکلی است که جهت دهی میشود. نکته این است که به هرحال خبرنگار هررسانهای ممکن است از صحبتهای یک هنرمند علایق خود را تفسیر و آنها را بزرگ نمایی کند؛ این ممکن است باعث فرار برخی از مصاحبه بشود. الان هیچ رسانهای نماینده رسمی حزبی نیست ولی پشت پرده جور دیگری است و همین عدم شفافیت، نگرانی برای مصاحبه به وجود میآورد. به نظر من همه جریانات باید باهم مصاحبه کنند و رسانهها هم باید با رعایت امانت آن را منتشر کنند؛ حتی اگر برخلاف نظر و مشی سیاسی رسانه آنها بود.
تیم برنامه هفت تغییر کرد؛ به تلویزیون برنمیگردید؟
من چون دورهای از برنامه «هفت» را اداره کردهام تاکنون درباره آن صحبتی نکردهام و درآینده هم نخواهم کرد. اگر دوره نخست این برنامه را تولید نکرده بودم امروز تحلیل و نظرات زیادی نسبت به آن بیان میکردم ولی الان هرنظری بدهم با نگاه دیگری برداشت میشود و جهت اصلی خود را ازدست میدهد. شاید من دوست داشته باشم در موضوعاتی مثل سینمای هند برنامه بسازم ولی این ربطی به برنامههای قبلی من نخواهد داشت. هم من پیرشده ام و نیاز به ورود انرژیهای جوان است و هم از سمت تلویزیون تمایلی برای حضور من وجود ندارد.
مهمترین نکات
نبود حزب مشکل اصلی ماست. به همین دلیل است که به یکباره روزنامهها و حتی خانه سینما تبدیل به حزب میشوند.
درسال88 هم دولت حاکم به محض پیروزی در انتخابات سعی کرد تا به منتقدان فرهنگی خود نزدیک شود؛ برای مثال در جشنواره فیلم فجر سال88 جوایز به منتقدان دولت تعلق گرفت.
روشنفکران باید بدانند که نقش اصلی انتخابات برعهده مردم عادی جامعه است؛ این اشتباهی بود که در انتخابات آمریکا هم رخ داد و تأثیر مردم عادی بر روند انتخابات فراموش شد.
شکل صحیح آن است که هر رسانه هویت داشته باشد و برای مثال مشخص باشد که فلان روزنامه متعلق به فلان جریان سیاسی است و با توجه به این شناخت افراد با آنها تعامل میکردند.
به عقیده من درسال88 مستندهای انتخاباتی خیلی تأثیرگذارنبود؛ مناظرههای انتخاباتی آنقدر مهم بود که برمستندها سایه انداخت. تقریباً نخستین بار بود که مناظرههای دونفره کاندیداها انجام میشد و به گمانم پربینندهترین مناظرات تاریخ باشد.
من انتخابات مختلف را به یاد دارم و در تمام دورهها شرکت کردهام و رأی دادهام.
تلويزيون: مناظره اول 60 درصد بيننده داشت
طبق نظرسنجي از سوي مرکز پژوهش و سنجش افکار صداوسيما، ميزان بيننده اولين مناظره زنده در سطح ملي بيش از 60 درصد در کل کشور بوده است. طبق نتايج اين نظرسنجي ميزان کسب اخبار مرتبط با انتخابات از 67/2 درصد به 74/8 درصد افزايش يافته است. صداوسيما همچنين مدعي شده است که ميزان اقبال عموم به شبکههاي اجتماعي با کاهش همراه بوده و از 23/4 به 21/1 درصد رسيده است. در پي موفقيت مناظره اول، ديروز دومين مناظره هم توانست قدرت رسانه ملي را در تهييج مردم براي مشارکت در انتخابات نشان دهد. مناظره دوم هم تا حد زيادي توانست به جايگاه يک برنامه تاپ تلويزيوني برسد که قابليت خلوت کردن کوچه و خيابان را دارد.
تکرار يک بيسليقگي
در مناظره اول دوربينهاي تلويزيون از زمان ورود اتومبيلهاي تشريفات به محوطه سازمان صداوسيما تا پياده شدن نامزدها در معاونت سيما و استقبال مديران رسانه ملي از آنها پوشش ميداند و در نهايت نيز ورود نامزدها به اتاق انتظار به تصوير در ميآمد؛ کاري که براي هر شش نامزد حاضر در مناظره عيناً اجرا شد. «جوان» پيش از اين نسبت به نحوه پوشش تلويزيوني ورود نامزدها به صداوسيما انتقاد و آن را نشانهاي از بدسليقگي صداوسيما عنوان کرده بود. متأسفانه روز گذشته شاهد آن بوديم که اين بيسليقگي باز هم تکرار شد. گويا صداوسيما هيچگونه علاقهاي براي بهبود نحوه اجراي برنامه مناظره نداشت. تکرار حضور رئيس صداوسيما براي خوشامدگويي به مدعوين اينبار حتي با اعتراض کنايهآميز حجتالاسلام روحاني نيز روبهرو شد. علي عسکري که در مناظره اول در ورود سالن انتظار با نامزدها دست ميداد و عکس ميگرفت، اينبار نيز اين کار را تکرار کرد که با واکنش روحاني روبهرو شد. روحاني خطاب به رئيس صداوسيما که خواستار عکس گرفتن با او بود، گفت: هر دفعه ميخواهي عکس بگيري! و علي عسكري در پاسخ گفت: سه دفعه است!
بهتر است صداوسيما براي مناظره سوم که آخرين مناظره و احتمالاً مهمترين مناظره نامزدهاي انتخابات رياست جمهوري است و نگاههاي بيشتري را به خود جلب خواهد کرد، شيوه نخنما شده مناظرههاي اول و دوم را کنار بگذارد و فکر بهتري براي پوشش مهمترين رخداد سياسي تلويزيون در ايام پيش از انتخابات داشته باشد.
مجري باز هم منفعل بود!
در گزارش «جوان» از برگزاري اولين مناظره رياست جمهوري، به ضعف مجري مناظره در برخورد با بيانضباطي نامزدها در رعايت نكردن شيوه اجراي مناظره، ديروز هم شاهد تکرار همان ضعف بوديم. مرتضي حيدري که در ابتداي برنامه از نامزدها خواست تا صرفاً در حوزه موضوعات و سؤالات مطرح شده صحبت کنند، نتوانست در مقابل بينظمي و خروج عامدانه نامزدها از موضوعات سؤالها واکنشي داشته باشد به همين دليل بود که بيش از آنکه نامزدها درباره سؤالها صحبت کنند به بحثهاي دوطرفه بپردازند و از جريان مناظره خارج شوند. رسانه ملي بايد درباره اين ضعف نيز فکر جدي کند.
توجه رسانهها به حاشيههاي مناظرهها
در مناظره اول تنها تعداد محدودي از اتفاقات رخ داده به عنوان حاشيههاي مناظره از سوي رسانهها مورد توجه قرار گرفت. ديروز علاوه بر اينکه نامزدهاي انتخابات با آشنايي و راحتي بيشتري در مناظره حضور داشتند، رسانهها نيز توجه بيشتري به حواشي اجراي مناظره داشتند. از اشتباه لپي مجري برنامه در دعوت از نامزدها براي قرار گرفتن در پشت تريبون تا زبان بدن نامزدها در مواجهه با صحبت رقباي انتخاباتي!
گله رضا کیانیان از یک سوءاستفاده تبلیغاتی
در پی برگزاری دومین مناظره نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری در عصر ۱۵ اردیبهشتماه، اظهارنظری از رضا کیانیان در فضای مجازی به طور گسترده پخش شد که در آن به صحبتها و تمجید وی از تلاش شهردار تهران برای افزایش تعداد صندلیهای سینما اشاره داشت، این در حالی است که این بازیگر تاکید میکند اظهارنظر منتشر شده از او مربوط به حدود 10 سال قبل است که اکنون توسط ستاد انتخاباتی محمدباقر قالیباف استفاده شده است.
رضا کیانیان در اینباره توضیح داد: بعد از آتشسوزیای که در سینما آزادی رخ داد (1376)، سالها کسی برای سر پا کردن آن همت نکرد، آن هم در شرایطی که تعداد سینماهای کشور بسیار کم بود و سینما آزادی هم به عنوان یکی از سینماهای محبوب مردم سوخته بود، تا اینکه در سال 86 و پس از حدود 10 سال، بالاخره از طرف شهرداری تهران سینما بازسازی شد و به بهرهبرداری رسید.
او افزود: آن زمان من از آقای قالیباف (شهردار تهران) تشکر کردم که تعداد سینماهای کشور را زیاد کرده است، اما متأسفانه الان ستاد ایشان به گونهای حرف چند سال پیش مرا مورد استفاده تبلیغاتی قرار داده و پررنگ کرده است که انگار الان این حرفها را به شهردار تهران گفتهام.
وی یادآور شد: زمانی که بازسازی سینما آزادی انجام شد مرا هم برای بازدید برده بودند که در آنجا ایراداتی را هم مطرح کردم و مثل الان که بخش تجاری آن بدون استفاده مانده، گفتم که این بخش خالی خواهد ماند. در همان سال در کلیپی که برای افتتاح سینما آزادی پخش شد در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه آیا از بازسازی سینما آزادی خوشحالم؟ گفتم، نمیدانم چرا مردم ما باید از ساخت یک سینما در پایتخت اینقدر خوشحال باشند؟! در حالی که چنین کاری در پایتخت یک کشور باید اتفاقی معمول باشد و این گونه برنامهریزیها توسط تمام شهرداریها انجام میشود.
کیانیان گفت: در پایتخت یک کشور ساخت سالن سینما و تئاتر کاری بسیار معمولی است و جزو وظایف شهرداریها محسوب میشود. البته دراینباره میتوان به مجموعهای که در خاوران به عنوان سالن تئاتر ساخته شده اشاره کرد که میلیاردها تومان پول برای ساخت و تجهیز آن هزینه شده اما به نظر نمیرسد افراد زیادی در آنجا حاضر باشند، نمایشی را به صحنه ببرند چرا که در تمام دنیا سالنهای تئاتری و هنری در مرکز شهرها احداث میشوند و مردم دسترسی راحتتری به آن منطقه مرکزی و هنری دارند.
وی تأکید کرد: اگر در منطقه خاوران چند سالن بلک باکس ساخته میشد به هدف در نظر گرفته شده برای علاقهمند کردن اهالی و جوانان آن منطقه به تئاتر هم میرسیدند و لازم نبود به این شکل میلیاردها تومان هدر رود. البته چنین مجموعه تئاتری را به عنوان برقراری عدالت هنری ساختند ولی این عدالت نیست چون باید فرهنگ آن گسترش پیدا کند و تا وقتی نرمافزار لازم وجود نداشته باشد سختافزار به درد نمیخورد.
رضا کیانیان در پایان خاطرنشان کرد: اگر همین مرکز تئاتری که در خاوران احداث شد، در مرکز شهر ساخته میشد الان بسیار پرمخاطب و شلوغ بود و سالنهای آن هم تا دو سال بعد برای اجرا رزرو میشدند.