وی افزود: از طرفی بررسی دیگر، بررسی تاریخی است که در آن میبینیم که فلسفه و تاریخ در مقابل همدیگر آرایش میگیرند. دکتر فراستخواه میگوید در سوانح تاریخی دانشگاه که بررسی کردم، در واقعیت میبینم که بسیاری اتفاقات و تغییرات افتاده است. همین دانشگاه توانسته است تغییراتی ایجاد کند و بنابراین دانشگاه بخشی از تغییرات جامعه بوده است. اما خودم به عنوان یک جامعهشناس معتقدم که جامعهشناسی را باید در مرز بین فلسفه و تاریخ ساخت؛ یعنی به ایده دانشگاه نمیتوانیم بیتوجه باشیم ولی به واقعیت دانشگاه هم نمیتوانیم نپردازیم. عنوان نشست هم نشاندهنده یک نوع نارضایتی است و ما هدفمان این است که از این دانشگاه فرا برویم، اما کجا باید برویم، بتوانیم از واقعیت دانشگاه فراتر برویم.
قانعیراد در ادامه گفت: شاید بتوان این داستان را به گونهای دیگر هم خواند؛ این چیزهایی که میگویند دانشگاه ایجاد کرده است را ممکن است فرد دیگری بگوید که اینها را مدرنیزاسیون ایجاد کرده است و بخشی از روند مدرنیزاسیون هم خود دانشگاه بوده است و طبیعتاً نقشی داشته است یا فرد دیگری بگوید که همه اینها زائیده انقلاب مشروطهاند و ... . میخواهم بگویم که این روایت باید در عین حال با واقعیت تطبیق شود.
قانعیراد یادآور شد: اگر من بگویم که دانشگاه ایرانی ترور و خشونت را ایجاد کرد، جواب چیست؟ یعنی بگوییم از دانشکده فنی دانشگاه تهران بسیاری تروریست خارج شدند و سازمانهای تروریستی ایجاد کردند و ... یا بگوییم دانشگاه ایرانی نگاه مهندسی را بر جامعه حاکم کرد و فرآیندها را به سمت و سویی هدایت کرد که در بسیاری از موارد، دچار مشکل و بحران شدیم. یک نوع Self Cretisisem نسبت به دانشگاه و حیات و هستی دانشگاه هم میشود. همه ما بسیاری از پیامدهای انقلاب فرهنگی را محکوم میکنیم و با برخی از اهداف آن مخالف هستیم. اما من در آن زمان دانشجوی سال دوم بودم و در تمام کلاسهای دانشکده تهران یک داس و چکش و ... کشیده بودند و اساساً درسی نبود. با این احوال چگونه دولت جدید میتواند اینها را جمع و جور کند، اصلاً دانشگاهداری و دولتداری چگونه ممکن است؟
وی افزود: نمیخواهم داوری کنم، اما آنگونه بودند و تفکر دانشگاهی در آن زمانه چیزی به غیر از آن را اقتضاء نمیکرد. بنابراین ما باید به طرف اصلاح نظام معرفت برویم. اصلاح نظام معرفت بحثی است که والراشتاین میکند و میگوید در بسیاری از موارد ما نمیتوانیم جامعه را اصلاح کنیم؛ آن چیزی که میتوانیم اصلاح کنیم، اصلاح نظام معرفت است. شاید بتوان دانشگاه و مناسبات اهل علم با یکدیگر را اصلاح کرد و شکل سازمان دانش را تا حدودی تغییر داد و دگرگون کرد ولی اغلب پروژههای اصلاح جامعه به جایی نمیانجامد. چه بسا اگر بتوانیم نظام معرفت را اصلاح کنیم، بازتابهایی در جامعه هم داشته باشد و بتوانیم چیزهایی را در جامعه تغییر بدهیم. برخلاف برخی از دیدگاهها که معتقد به ایستایی دانشگاه است، معتقدم که دانشگاه ایرانی نه تنها ایستا نیست، بلکه دارد پریشانی را در کلیه زمینههای اجتماعی بازتولید میکند.
وی گفت: به فرض مثال ممکن است بگویند که اگر ما یک اقتصاد فاسد داریم، دانشگاه چقدر مقصر است؟ ما یک نظام آموزشی داریم که همه از آن ایراد میگیریم. به تعبیر خود بنده اکنون کودک را از بین میبرد، سلطه بر ذهن همه و... . برخی مانند ما انتقاداتی به آن میکنیم اما کل افرادی که در رشته آموزش تحصیل کردهاند، از همین نظام آشفته مدرسه منتفع میشوند و پروژه اجرا میکنند. اما اساساً معتقدند که برنامه درسی اشکال دارد و اگر اصلاح شود، آموزش به خوبی صورت میگیرد.
رئیس سابق انجمن جامعه شناسی ایران در ادامه یادآور شد: هیچ کدام از مسئولان ما و در برنامه هیچ کدام از کاندیداهای انتخاباتی راجع به آموزش صحبت نمی کنند. در این کشور بر سر آموزش چه می گذرد؟ کل نظام دانشگاهی ما در این مورد بی تفاوت است. هر کدام از برنامه هایی که درباره آموزش وجود دارند به عنوان تک برنامه های منسجمی مطرح می شوند که هیچ چیزی را تغییر نمی دهند. آیا الان در آموزش عالی علی اکبر سیاسی را وزیر آموزش عالی می کنند؟ یا اینکه حتما باید مهندس یا پزشک باشید که تو را وزیر آموزش عالی بگذارند.
قانعی راد گفت: من همیشه گفته ام که همه افرادی که به عنوان وزیر معرفی کرده اید، مهندس بوده اند، اما آیا هیچ به ذهنتان رسید که فردی که ایده دانشگاه را می داند وزیر علوم بگذارید؟ یا فردی که در فلسفه یا تاریخ آموزش عالی یا جامعه شناسی آموزش عالی کار کرده است به عنوان وزیر معرفی کنید. تازه آیا دانشگاهیان این فرد را قبول می کنند؟ به تازگی جوری شده است که رئیس دانشگاه تهران هم باید از پردیس فنی بیاید. این نگاه توسط خود ماها بازتولید می شود، یعنی خود علوم انسانی ها این وضعیت را پذیرفته اند.
وی تصریح کرد: اما این وزرا فقط تغییرات فرد و اشخاصی را دارند و اساسا تغییرات ساختاری و نگرش ندارند. چرا که ذهنیت مهندسی مفهوم اینکه دانشگاه دچار آسیب شده است را نمی فهمد. او این را می فهمد که این یک سیستم است که ورودی آن پول است و خروجی آن دانش و دانشجوست، پس باید از بودجه پول گرفت تا خروجی بیشتری داشت. عمدتا به فرآیندها داخل دانشگاهی توجهی نمی شود.
قانعی راد افزود: بحران های زیادی که در جامعه داریم به این برمی گردد که دانشگاه نسبت به خودش درک درستی ندارد. رسالت و ماموریت خودش را نمی داند. افرادی که تربیت می کند فاقد استقلال هستند. معمولا نمی توانند با جمعیت فاصله بگیرند، قرار است فارغ التحصیل دانشگاه تا حدودی نخبه باشد، من به نخبه گرایی دموکراتیک معتقدم. الان به گونه ای شده است که ما در این کشور مقاله نویس تربیت می کنیم، اما انسانی که به خودش اتکا داشته باشد و یک نوع اعتماد به نفس واقعی داشته باشد تربیت نمی کنیم.
وی افزود: دانشگاهی که بتواند عقلانیت به معنای واقعی را منتقل کند، کنجکاوی و تفکر را منتقل کند به قول آقای داوری اردکانی توسعه عقل در این کشور هم لازم است. یعنی باید از دانشگاه عقل بیرون بیاید، یعنی همان چیزی که کانت دنبال آن بود، یعنی دانشگاه کانون خرد باشد نه اینکه مانند الان که دانشگاه کانون مقاله شده است. این فرآیندی است که ما بر اساس آن داریم به پیش می رویم. دانشجویان ما هیچ لذتی از درس نمی برند. اما دانشگاه باید اجتماع دانشمندان گوناگونی که به دانش می اندیشند، باشد. فضای دانشگاهی نباید تا این اندازه تخصصی باشد بلکه باید زبان، ریاضیات، اخلاق، علوم، فیزیک، فلسفه، جامعه شناسی و ...بخوانند. الان شما دو واحد فلسفه یا دو واحد جامعه شناسی صنعتی در هیچ کدام از دانشگاه ها مشاهده نمی کنید. در علوم پزشکی ۲ واحد درس جامعه شناسی پزشکی و بهداشت نیست. نتیجه این می شود که در بهترین حالت دانشگاه آدم هایی را تربیت می کند که بیش از آنکه به جامعه شکل بدهند، از جامعه شکل می پذیرند.
وی در ادامه گفت: لازمه پرسش از دانشگاه به تعبیر بوردیو این است که دانشگاه بتواندخودش را به ابژه مطالعه تبدیل کند، یعنی هم سوژه باشد و هم ابژه باشد. کدام یک از رشته های علمی ما در خودشان بازاندیشی کرده اند؟ راجع به خودشان فکر کرده اند؟ به این خاطر است که دانشگاه کنونی اجازه بازاندیشی به رشته ها را نمی دهد. رشته های ما فاقد این توانند که به خودشان فکر کنند. مثلا رشته های مهندسی و عمران ما اصلا نمی توانند درباره نسبت خودشان با محیط زیست بیندیشند. پزشکان ما نمی توانند به این قضیه بیندیشند که چرا هر روز بیمار، بیمارستان، پزشک تعدادشان بیشتر می شود. یعنی همه در یک فرآیند افتادیم.
قانعی راد در ادامه درباره ایده دانشگاه گفت: دو ایده اساسی در این زمینه بوده است. یکی اینکه دانشگاه دانش ور(scholar) تربیت کند، دانشگاه یک پناهگاه برای خرد و حقیقت و دانش است و نهایتا دانش ور تربیت می کند. اما دانش ور کسی است که به حقیقت و دانش می اندیشد. برخی دیگر هم دانشگاه را پناهگاه طرح رهایی بخشی می دانستند. پناهگاه خرد انتقادی نقاد مرتبط با عرصه عمومی است. اینجا نقش دانشگاه تربیت روشنفکر است. در غرب می گویند دانشگاه دچار زوال شده چون نه دانش ور و نه روشنفکر تربیت می کند، بلکه متخصص تربیت می کند.
وی تشریح کرد: متخصص به چیزی غیر از تخصص خودش توجه نمی کند در صورتی که دانش ور طرحی برای فرهنگ یک ملت داشت. شاید مقداری بلندپروازی می کرد می گفت دانشگاه رهبر معنوی جامعه است. امروز ما با این واژه فاصله گرفته ایم و با ساز مردم می رقصیم. یک حالت منفی تر از زوال دانشگاه این است که می گویند «سقوط دانشگاه از اجتماعی از دانشمندان در جستجوی دانش به جهان کفرآمیز بنگاه های اقتصادی» یعنی دانشگاه به یک بنگاه اقتصادی تبدیل می شود. اتفاقی که در ایران هم دارد می افتد.
قانعی راد در پایان گفت: بحث آدم های خوب یا بد نیست بلکه بحث نهاد دانشگاه است. نهاد دانشگاه در ایران یک نهاد شغلی- حرفه ای شده است که نیروی انسانی تربیت می کند و از ابتدا هم هدفش همین بود که آدم هایی را تربیت کند که کار تکنولوژی و نظامی کنند. پس بحران نهایی در حال حاضر این است که دانشگاه های ما قادر به تربیت گروهی که بتوانند؛ اول قوم را به عنوان دانش ور تربیت کنند، دوم مسائل قوم را به عنوان یک روشنفکر بازنمایی کنند، نیست. درعوض یک نوع متخصص تغییرشکل یافته شده در بدترین شکل خودش تربیت می کندکه به محض فارغ التحصیلی به دنبال این است که با مدرکش به هر قیمتی قبایی برای خودش بیندوزد، بدون اینکه برای زوال و آینده جامعه فکری کند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com