نصرتالله محمودزاده از جمله نویسندگان مطرح دفاعمقدس است که آثار پرمخاطب او هرساله مجبور به تجدید چاپ هستند...
گروه ادبیات، نشر و رسانه: نصرتالله محمودزاده از جمله نویسندگان مطرح دفاعمقدس است که آثار پرمخاطب او هرساله مجبور به تجدید چاپ هستند. وی بعد از جنگ در حالی که کارشناسی ارشد در جامعهشناسی را دنبال میکرد، به ادبیات داستانی دفاعمقدس روی آورد. قصههای او برخلاف آثار مشابه در ادبیات داستانی، از پیشینه تحقیقاتی بسیار عمیقی برخوردارند. او برای پژوهش پیرامون هر شخصیت دهها سال زمان گذاشته و نتیجه پژوهشهای خود را در قالب داستانی منتشر میکند. محمودزاده علاوه بر حرفه نویسندگی، مدیری موفق در صنعت فرش و مدیریت منابع انسانی است که به گفته خودش این شغل موجب شده تا بتواند به صورت مستقل نویسندگی و پژوهش را دنبال کند. او در نمایشگاه کتاب امسال «محمد، مسیح کردستان» را در بازار نشر دارد، کتابی که تحقیق و نگارش آن دهها سال به طول انجامیده است.
به گزارش بولتن نیوز، به همین بهانه با او به گفتوگو نشستیم و وی از زوایای پنهان دنیای نویسندگیاش برایمان گفت.
***
از چه زمانی وارد عرصه نویسندگی دفاعمقدس شدید؟
در روزهای اول جنگ به عنوان یک داوطلب به خوزستان رفتم و سر از سوسنگرد درآوردیم، حدود 4 ماه در محور هویزه و سوسنگرد به عنوان یک رزمنده فعالیت داشتم تا اینکه عملیات نصر یا همان هویزه آغاز شد و من به همراه حسین علمالهدی به این عملیات پیوستم. این عملیات خاصی بود که 2 روز طول کشید و بچههای سپاه و رزمنده در محاصره قرار گرفتند؛ از آن محاصره فقط 6 نفر زنده بیرون آمدند که یکی از آنها بنده بودم. در آن عملیات از ناحیه دست چپ بشدت مجروح شدم. زمانی که در بیمارستان بستری بودم افرادی که برای عیادتم میآمدند سوالهای زیادی راجع به حوادثی که اتفاق افتاده بود میپرسیدند به طوری که بنده از پاسخ به این سوالات خسته شده بودم و برای اینکه هر بار مجبور به توضیح وقایع نشوم شروع به نوشتن خاطرات آن عملیات کردم. بعد از آن خیلیها گفتند این خاطرات قابلیت تبدیل شدن به کتاب را دارد، این کتاب در سال 62 بنا بود توسط تبلیغات سپاه چاپ شود ولی قبل از چاپ به دست مقام معظم رهبری که در آن دوران رئیسجمهور بودند، رسید. ایشان مقدمهای بسیار زیبا بر کتاب نگاشتند و به ما پیغام دادند که به فلانی بگویید دیگر به بخش مهندسی نرو، بلکه برو بنویس.
بعد از پیشنهاد مقام معظم رهبری نویسندگی حرفهای را آغاز کردید؟
بله! از آن پس دیگر به صورت حرفهای شروع به نوشتن کردم و کتابهای «شبهای قدر کربلای5»، «مرثیه حلبچه»، «بام کردستان» را نوشتم و مطالب زیادی را در روزنامههای مختلفی مثل اطلاعات منتشر کردم که تحت عنوان «حماسهنگار» چاپ میشد. من در جنگ سعی میکردم در عملیاتها حضور داشته باشم و مشاهدات خودم را به صورت واقعهنگاری بنویسم، مثلا در عملیات کربلای 5 به طور مستقیم با بچههای هر گردان وارد عملیات میشدم و صبح همه مشاهداتم را مینوشتم که همه آنها در کتاب «شبهای قدر کربلای5» چاپ شد.
بعد از جنگ چطور؟ دیگر عملیاتی نبود تا واقعهنگاری کنید.
من بعد از جنگ یک طرحریزی برای خودم داشتم و دنبال این بودم که اگر تاریخ بپرسد چگونه این جنگ منجر به پیروزی امام شد، در حالی که امام در یک طرف و عراق با شیوه روسی و ابزارهای غربی و آمریکایی در طرف دیگر بودند؟ پاسخی به آن بدهم. این اتفاق با عقل ظاهری جور در نمیآید و این سوال درستی است که تاریخ خواهد پرسید. من به دنبال پاسخی برای سوال تاریخ بودم. جواب من اینگونه است که امام آدمهایی در جنگ داشت که به اعتبار آنها توانست این حماسه را رقم بزند. امام در واقع به آدمهایی اصالت داده بود که هیچ چیزی نمیتوانست اعتقادشان را تغییر دهد. من برای این کار چند شخصیت متفاوت در جنگ را انتخاب کردم، هرکدام از فرماندهان جنگ ویژگی مخصوص خودشان را داشتند. به طور مثال حسین خرازی بسیار به احمد کاظمی شباهت دارد ولی به حسن باقری نزدیک نیست. حسن باقری مغز متفکر جنگ است در حالی که حسین خرازی را میتوان پدر مدیریت بحران در عملیات خواند و محمد بروجردی تسخیرکننده قلوب مردم است. یافتن شخصیتهای تاثیرگذار دفاعمقدس و تبیین آنها پاسخ من به تاریخ است. اینها با همه تفاوتشان در یک وجه مشترکاند و آن اطاعت از رهبر و مقوله ولایتشناسی و ولایتمداری است. در دل تبیین این آدمها، وقایعی از جنگ را میآورم که تبدیل به رخدادهای اصلی ایران و عراق میشود. اینها به مطالعات عمیق و بسیار دقیقی احتیاج دارد تا مسائل پشت پرده و غیرظاهری فهم شود. باید فهمید چگونه یک بسیجی گمنام به نام حسین خرازی با استفاده از امکانات عراق تبدیل به فرمانده گروهان، گردان، تیپ و لشکر میشود؟ بنده اینها را پروژه خودم قرار دادم و بدون درخواست از هیچ نهاد و ارگانی کار خودم را پیش میبرم. بعد از جنگ کتابهای بسیاری درباره شخصیت شهدا نگاشتهام، مانند «عقیق» پیرامون شهید خرازی، «سفر سرخ» درباره شهید علمالهدی، «مسیح کردستان» پیرامون شهید بروجردی، رقص مرگ که در دل اسرائیل نوشتم و... .
داستان «رقص مرگ» چیست؟
در جلسهای که ما (گروه جهاد) با حزبالله لبنان داشتیم، رهبر حزبالله لبنان به وزیر جهاد گفته بود ما میخواهیم تجربه جهاد را داشته باشیم، ایشان هم در حین انتقال تجربههای جهاد گفتند یکی از موفقیتهای جهاد در ثبت خاطرات است. دبیرکل حزبالله هم گفت ما بشدت نیاز به چنین کاری داریم و امکانش هست که محمودزاده را چند ماه به ما قرض بدهید؟ و اینگونه بود که ما راهی لبنان شدیم. به جنوب لبنان رفتم و طی یک ماه عملیاتهایی را که حزبالله انجام میداد ثبت میکردیم. در دل این عملیاتها به یک سوژه بسیار بکری رسیدم و گفتم من میخواهم روی این کار کنم. در واقع سوژه من منطقهای بین مرز اسرائیل و لبنان بود که درواقع اسرائیلیها در آنجا حضور داشتند. مسؤولان حزبالله گفتند رفتن به آنجا بسیار سخت و ناممکن است و از ما اصرار و از آنها انکار. اما پاسپورتم را دادم به سفارت و گفتم با اجازه شما 20 روز بیهویت میشویم و بعد انشاءالله بازمیگردیم. بچههای حزبالله که وضع را دیدند 2 راهنما برای ما گذاشتند و در آن موقع بود که متوجه شدند ما چه کارهای سختتر از این در جنگ خودمان انجام دادهایم و جنگ تا چه حد ما را در چنین کارهایی پخته و با تجربه کرده است. برآورد ما این بود که صبح قبل از طلوع آفتاب حرکت کنیم و انتهای شب بازگردیم به مرز خودمان و چند شب کار به همین صورت ادامه داشت. در این مدت به اسناد بسیار خوبی دسترسی پیدا کردیم و خدا هم لطف کرد توانستیم یکی از بازماندههای آن عملیات را در بعلبک لبنان پیدا کنیم و در نهایت رمان «رقص مرگ» خروجی این کار بود.
گویا در برههای میخواستید به فیلمسازی بپردازید ولی با توصیه آوینی این کار را نکردید.
بله! من سعی میکردم تحقیقاتم بعد از جنگ را بسیار عمیق و جامع انجام دهم. همین تحقیقات خوراک خوبی برای فیلمسازان بود که بیایند و سوژههای نابی را در اختیارشان قرار دهم، به طور مثال «دیدهبان» حاتمیکیا برخاسته از همین تحقیقات بود. بسیاری به من میگفتند خودت چرا فیلم نمیسازی. یک کتاب مخاطبش نهایتا 10 هزار نفر هستند اما یک فیلم را چند ده میلیون نفر میبینند. از آن به بعد بود که من وارد فیلمنامهنویسی شدم و به صورت جدی دنبال فیلمسازی رفتم، طرحهای سینمایی من تصویب شد و بنا داشتم اولین اثر سینمایی را درباره عملیات خیبر بسازم. یک روز آوینی به من گفت چرا میخواهی وارد فیلمسازی شوی؟ من هم دلایلم را برای او شرح دادم. ایشان یک استدلالی داشت و میگفت من به شما نمیگویم وارد این عرصه نشو چون خودم در کار فیلمسازی هستم، بلکه اگر شما نویسندگی را ادامه دهی، یقین داشته باش آثارت مبنای بسیاری از فیلمسازهای بزرگ خواهد شد. چون آنها در آینده بشدت دچار فقر سوژه خواهند شد که در آن صورت یا دست از سینمای دفاعمقدس میکشند یا به فیلمهای سطحی روی خواهند آورد. متوجه شدم آوینی استراتژی خیلی خوبی را تعریف کرده است، استدلالش را پذیرفتم و دیگر به دنبال فیلمسازی نرفتم.
برویم سراغ کتاب جدیدتان، چرا شهید بروجردی و چرا «مسیح» کردستان؟
وقتی در زندگی شهید بروجردی تحقیق میکردم متوجه شدم زندگی قبل از انقلاب او کم از بعد انقلابش نیست. من سال 76 جلد اول کتاب بروجردی را نوشتم. در جلد دوم که ایشان وارد کردستان میشوند، یک تحول عظیمی پیدا میکنند و استراتژی و دیدگاههای ایشان چندلایه میشود. راهبردهای او هم سیاسی هستند، هم اجتماعی و هم نظامی و امنیتی. رفتار او نظریهای امنیتی در ارتباط با مردم را خلق میکند. باید روی آنها بسیار کار میکردم و این ویژگیها چیزی نبود که در روایتهای رسمی از او بتوان دریافت. بابت همین باید صبر میکردم و مصاحبههای فراوان و طولانی با شخصیتهای برجسته کشوری انجام میدادم. همه اینها انجام شد و با پیادهسازی و تحلیل آنها متوجه شدم این شهید حکومت بر قلبها را در دستور کار فرماندهیاش قرار داده است. این روند ادامه پیدا کرد و او «مسیح» کردستان شد. الان بسیاری از مردم کردستان میگویند بعد از 2 قرن یک مرد به کردستان آمد اما نامردی نکرد. این مرد هنوز در قلب کردستانیها مانده است و یک نظامی بسیار خلاق تبدیل به یک اندیشمند فلسفی میشود که بر قلبها حکومت میکند. این موفقیتی بود که اگر مسؤولان نظام به آن توجه داشته باشند میتوانند از این تئوری استفاده بسیاری کنند.
چرا بین انتشار جلد یک و دو، 20 سال فاصله افتاد؟
من جلد اول را نوشتم تا بهانهای داشته باشم که او را وسیع و عمیق ببینم. چون جلد اول 70 هزار فروش داشته بود و همه تشنه آن بودند که ببینند ادامه قصه بروجردی چه میشود، برای همین خیلیها میپرسیدند که جلد دوم چه شد؟ ولی من روش خاص خودم را داشتم و بدون عجله کاملا درباره ابعاد شخصیتی او پژوهش کردم. الان جلد 1و2 همزمان در «محمد، مسیح کردستان» منتشر شده است. البته باید گفت کاربرد واژههای «محمد» و «مسیح» در عنوان کتاب دارای لایههای متفاوتی از معانی هستند. در همین 2 ماه هم این کتاب 3 بار تجدید چاپ شد و به شکر خدا استقبال بسیار خوبی از آن شده است.
عمده آثار مکتوب در زمینه دفاعمقدس، مربوط به خاطرهنگاری و ضبط مستندات است. در حالی که شما قصهنویسی و درامپردازی را وارد این ادبیات کردید. به نظر شما چرا هنوز ادبیات داستانی دفاعمقدس رشد چندانی نکرده است؟
البته ما اسم این ژانر را زندگینامه داستانی گذاشتیم، یک کتابی در همین زمینه هم منتشر شده که فرق زندگینامه داستانی با رمان و مرز آنها را مشخص میکند اما چرا من این روش را انتخاب کردم؟ چون مخاطب محمودزاده در دنیای امروز و آینده «جوانان»ی هستند که از تاریخ سوال دارند. جوانان هم نمیتواند خیلی با مستندات و خاطرهنگاریهای دفاعمقدس ارتباط برقرار کنند و جذابیتی برای آنها ندارند. به طور مثال تصور کنید من 15 هزار صفحه نوار پیاده شده دارم که آن را تبدیل به یک رمان میکنم، خواندن 15 هزار صفحه مصاحبه پیاده شده برای جوان نه امکانپذیر است و نه برای او جذابیتی دارد. اگرچه این کار سخت است اما وقتی روایت من از یک بچه صغیر 8 ساله در دل روستا آغاز و او تبدیل به بروجردی بزرگ میشود، باعث میشود مخاطب جوان هم باور کند که خودش هم میتواند تبدیل به چنین شخصیتی شود. این ارتباطگیری با قشر جوان و همذاتپنداری او برای من بسیار مهم بود. من ملاقاتی با مقام معظم رهبری داشتم و در آن درباره سفر سرخ که ایشان هم یکی از راویان کتاب است، صحبت میکردیم. ایشان فرمودند این کار شما بسیار خوب است که جنگ را به صورت داستانی درمیآوری و مخاطبانت را بیشتر میکنی. حالا در این میان بالا و پایین شدن یک بخش کوچک زیاد مهم نیست. از قول من بنویسید که با این روش بسیار بیشتر میتوانید با مردم رابطه برقرار کنید و به مردم منتقل کنید که در جنگ چه گذشت. تیراژهای کتاب هم نشان میدهد مخاطبان نسبت به اینگونه نوشتار اشتیاق بیشتری نشان میدهند.
شما در کنار اینکه یک مدیر موفق در عرصه فرش و منابع انسانی هستید، در زمره نویسندگان حرفهای و موفق هم محسوب میشوید. چگونه میتوان نویسنده موفقی بود و از راه دیگری ارتزاق کرد؟
اساس کار این است که بپذیریم هنر در ظرف خاصی نمیگنجد و همچنین هنرمندان بزرگ در هیچ ارگانی نگنجیدهاند. شما ببینید ارگانهایی که درباره ادبیات جنگ فعالیت میکنند، هزینههایشان چندمیلیارد تومان در سال است و به چه میزان موفق بودهاند؟ وقتی نویسندگی تبدیل به شغل و کسب و کار شود، به نظرم امکان ندارد که آثار ماندگاری در ادبیات به جا بگذارند. از طرف دیگر من وقتی بخواهم چنین فرد مستقلی باشم که 17 سال با خرج خودم سفرهای بسیار طولانی و متعددی به کردستان کنم باید منبع درآمدی برای تولید چنین آثاری داشته باشم. به همین خاطر من از تخصص کار مدیریتی که در جهاد داشتم استفاده کرده و در مدیریت منابع انسانی به جایی رسیدم که هیات مدیره 150 شرکت بزرگ را انتخاب کنم. از نظر من این شغل و آن حرفهام 2 جهان متفاوتی است که در آن واحد میتوان در هر دو موفق بود و آنها را مکمل یکدیگر کرد به گونهای که تزاحم و تداخلی برای یکدیگر ایجاد نکنند. از سویی این منبع درآمد توانسته به کیفیت آثارم کمک شایانی کند. خیلی از کتابها بابت محدودیت بودجه و... با 5 تا نوار جمع میشوند در حالی که پیش آمده من برای یک صفحه، 4 ماه تحقیق کردم و اگر شغل من نویسندگی میبود این کار عملا ناممکن میشد. اگر شما در ادبیات جهان هم جستوجویی انجام دهید متوجه خواهید شد که بسیاری از نویسندگان مطرح دنیا نیز همین رویه را پیش گرفتهاند. در حالی که بسیار مشاهده میکنیم بسیاری از افرادی که خواستند از راه قلم گذران معیشت کنند، متاسفانه به سختی افتاده و در این امر چندان موفق نبودهاند. البته ادامه این مسیر نویسندگی با وجود مشاغل پردرآمد بسیار سخت است و شهدا بسیار کمک کردهاند که پایم در این مسیر قطع نشود و آنچنان به مادیات دنیا گره نخوریم.
الان جز شهید حسن باقری پروژه دیگری را در دستور کار دارید؟
یکسری پروژههای کلان و بلندمدت دارم و یک امور کوتاهمدت. پروژه بلندمدتم مربوط به شهید حسن باقری است که «مغز متفکر» جنگ نام دارد. این کار بسیار سنگین و حساس است، من باید تکلیف خرمشهر را مشخص کنم، تکلیف اینکه چطور یک جوان عکاس تبدیل به استراتژیست جنگ میشود؟ و... این بحث بسیار سنگینی است که بتوانیم به گونهای روایت کنیم که باورپذیر باشد چون یکشبه این اتفاق نیفتاده است. من تا حد زیادی شخصیت ایشان را تجزیه تحلیل کردهام و در اواخر مسیر پژوهش قرار دارد. اما کار کوتاهمدتم مجموعه داستانی کوتاهی به اسم «آدمشویی» است که به قصه جانبازهایی بر میگردد که امثال ما و شما و مسؤولان آنها را فراموش کردهایم. با انتشار این داستان ممکن است به خیلیها بر بخورد اما ایرادی ندارد، باید به داد این جانبازان رسید و انشاءالله امسال چاپ خواهد شد.
گفتنی است از جمله آثار محمودزاده میتوان به کتابهای زیر اشاره کرد که مخاطبان میتوانند آن را در نمایشگاه کتاب تهیه کنند. «شبهای قدر کربلای پنج»، «رقص مرگ»، «سنگرساز بیسنگر»، «مسیح کردستان»، «عقیق»، «سفر سرخ»، «بستر آرام هور»، «فریاد برآور شلمچه»، «پای گلدسته کوهستان»، «بعد از محمدالدوره» و«بام کردستان».همچنین «محمد، مسیح کردستان» زندگینامه داستانی شهید محمد بروجردی را روایت میکند که توسط انتشارات روایت فتح به چاپ رسیده است.
منبع: وطن امروز