به گزارش بولتن نیوز، نمایش «تاریکی» که هماکنون در تماشاخانه عمارت روبهرو روی صحنه میرود، اینچنین آغاز میشود: یکی از بازیگرها وضعیتی را توصیف میکند که در آن خانمی که در این حین پشت به ما روی میزی نشسته است، پنجاهوسه روز است که تصمیم گرفته است خانهاش را – و متعاقبا همسرش را- ترک کند. این تصمیمِ نابهنگام را بازیگری که مدعی است میتواند همه رفتارهای او را به بهترین شکل تقلید کند، بیان میکند. بازیگرِ خانم حالات و موقعیت آنها را روایت میکند و همراه با بازیگر آقا وسایلی را روی میزی میچینند و بهجای نقشهای اصلی کارهایی را صورت میدهند. این دو بازیگر از همان آغاز نمایان میکنند اجرا نه به نحو متعارف آن، یعنی بازیکردنِ بازیگرها در پیشبرد روایت، بلکه بنابر بیاعتنایی به درجازدن در یک ضدروایت و شالودهشکنی از اشکال ساختارمند روایی شکل گرفته است؛ بهواسطه تمهیداتی برای آشناییزدایی که در راستای معنازدایی از بازیگرها بهعنوان بازیگرانِ نقشهاشان صورت میگیرد. این متن در ادامه موقعیتهایی بسیار غریب و توصیفنشدنی را به صحنه میکشاند که هریک بهنوبه خود، باوجود آنکه به وقایعی واقعی که احیانا برای این دونفر - زن و شوهری در خانهشان- واقعا رخ دادهاند اشاره دارند، تا سرحد ممکن از معنا تهی شدهاند و دچار پیچیدگیهای معنایی ناشی از تضاد و عدم همنشینیهاییاند که درام را، خاصه به مثابه پیوند رخدادهایی پیدرپی و معنیدار پس میزند. ازاینرو، این اجرا که وقایع در آن بهنحوی نامتعارف و تعمدا بیربط و نامتناسب شکل گرفتهاند، مؤلفهای بنیادین در تئاترِ ابزورد را پیش مینهد: گریز از اجرای یک نمایش. سکوتهای طولانی، همجواریهای نامتعارف، مثل خندههای بیوقفه بازیگرها زمانی که ماجرايی بهشدت بیمعنا و نامتناسب ازسوي کسی تعریف میشود، گذشته از صحهگذاشتن بر محدودیتِ فراگیر امکان همزمانی يا بهعبارتبهتر هرگونه رابطه زبانی، بازنمای موقعیتهای بدیعی است که از زندگی زوجی که در بحرانی به وصفنیامدنیاند توصیف میشود. این تمهیدات اجرائی، با مسامحه درباره اینکه بازیگرهای این نمایش تا چه اندازه از پسش برمیآمدند- که باید اعتراف کرد از پس این دشواری برنیامدند- تا اندازهای اجرا را دیدنی میکرد. اما آنچه که غیابش خلائی نظرگیر را موجب شد، عدم انسجام متن در پیشبرد این ایدههای خلاقانه بود؛ به همین جهت عناصر خلاقه خام میمانند. ایدههای اجرائی جالب توجهِ اکبری، بهواسطه نمایشنامهای ضعیف نابود شدند. باوجود آنکه این نمایش توانسته بود بهلحاظ اجرائی با الهام از دیگر آثار هنری در لحظاتی از اجرا موقعیتهایی بدیع داشته باشد، صرفِ کنارهمگذاشتن و کلاژِ ظواهرِ توجهبرانگیز از چند فیلم، برای اجرای یک تئاتر بسنده نیست. عناصر بیربط آنچنان بیهودهاند و آنچنان بیمعنی مینُمایند که اطلاق لفظ تئاتر بر اجرا دشوار میشود. تئاتر ابزورد بیمعنایی را تا سرحد ممکن پی میگیرد برای اینکه بازنمای چگونگی بیمعنایی باشد و از این حیث آفریننده معنایی ضدِمعناست؛ بههمینرو مِثل بکت نوشتن بسیار دشوار است. گفته خواهد شد که انسجام نمایشی را در متنی ابزورد و ضدنمایش چطور میتوان سراغ گرفت؟ عملا نوشتن نمایشنامهای که با ساختارهای متعارف دراماتیک سر نزاع برمیدارد و از همین حیث خواستار برنهادنِ بدیلی از اجراست، بهمراتب کار دشوارتری است تا نوشتن متنی که از بنیان خود را مبتنیبر نمایشنامه بهمثابه اثری ادبی میکند.
مشکلی که کار را برای این نمایش از این هم خرابتر میکند، حربهای است که بهواسطه آن تلاش شده ضعف بنیادین متن جبران شود: ماجرای غریب فیلی که از تخم بیرون آمده و در اتاقی تاریک نگهداری میشده، طعنهای است به مَثل مشهور مولانا: پیل اندر خانهای تاریک بود/ عرضه را آورده بودندش هنود. خطرناکترین حربه برای تئاتری چون «تاریکی»، کمااینکه فیلمی از هانکه، این است که به ساختاری تمثیلی تکیه کند. تمثیل به خودیخود درعوضِ بازنمایی عدم امکان داستانگویی و عدم امکان هرگونه گفتوگو، نشانگان متن را در گسترهای معنایی- تمثیلی قرار میدهد که این دقیقا برخلاف ذاتِ چنین سبکی است. گفته خواهد شد که این اجرا، با پیشنهادن فیل در تاریکی، از تمثیلِ پیشافهمشده که مقوله شناخت را بهعنوان امری نسبی از حیث چشمانداز پیش میکشد، شالودهشکنی میکند و آنچنانکه آن شناخت را ملغا و صحتِ واقعه را بیمعیار میکند، در نهایت دارد با نیشخند به سخره میگیردش. نخست اینکه چنین فرضی این اجرا را زیاده دستبالا میگیرد، حال آنکه چنین نیست و دوم اینکه پیشکشیدن تمثیل و این زمینه معنایی را شاکلهبخشیدن، حتی اگر در راستای معنازدایی و شالودهشکنی از آن باشد، خود برساختن دوباره تمثیلی تازه است که تنها در همان زمینه معنایی، دلالت مییابد. بااینهمه گروه نه در پی جذابیتهای مصنوع برای جذب مخاطب، بلکه با روحیهای بسیار رادیکال قویا عزم اجرائی آوانگارد را دارند و این در فضای کنونی تئاتر کشورمان امری ستودنی است.
منبع: شرق