گروه سیاسی، جمعی از طلاب دغدغه مند و فعال انقلابی مشهدی با هدف بصیرت افزایی عمومی در انتخابات ریاست جمهوری و انتخاب کاندید اصلح فعالیت خود را در قالب داستان، کاریکاتور، عکس نوشت، تهیه محتوای منبر (منبرک)، موشین گرافیک و ... آغاز نموده اند.
به گزارش بولتن نیوز، طلاب مشهدی در آستانه انتخابات دوازدهم ریاست جمهوری در داستانکی به موضوع استفاده از متخصصین داخلی پرداختند. در این داستانک آمده است:
نگاهش را از بالا به شهر دوخته بود ؛ از داخل برج ، آدم ها مورچه هایی بودند که در پی چندرقاز پول
این طرف و آنطرف می دویدند و در آخر، سر وکارشان به ناچار با اهالی برج گره می خورد... .
صدای تلفن سکوت اتاق مهندس را می شکند ، دلش از دیدن دویدن مردم سیر نمیشود ؛ صندلی
غلطانش را جلوی پنجره می گذارد و بنا می کند به صحبت کردن با تلفن :
- الو
- سلام جناب مهندس ؛ روزتون بخیر ؛ مهندس! هواپیمای اتریشی تازه نشست . َجلدی می برمشون کارخونه ، قرارداد می بندیم .
- باشه ؛ هر چقدر پول خواستن بهشون بده ؛ فقط حواست باشه درست رفتارکنی باهاشون...
- به روی چشم مهندس .
تلفن را قطع می کند؛ از رسیدن اتریشی ها آنقدر خوشحال شده بود که دوست داشت پنجره اتاقش
در طبقه بیستم را باز کند و از ته دل برای مردم داد بکشد. سریع با تکنسین ها تماس می گیرد ؛
مهندس جعفری تلفن را جواب می دهد :
- سلام عرض شد جناب مهندس .
- سلام آقای جعفری ، خسته نباشید ؛ خواستم عرض کنم تا چند دقیقه دیگه مهندس های اتریشی
میرسن کارخونه تا مشغول کار بشن... .
لحظه ای سکوت میان مهندس و جعفری حاکم می شود .
مهندس جعفری : خب... جناب مهندس وضعیت تکنسین های خودمون چی میشه؟!!
مهندس سری میخاراند و به صندلیاش دوباره لَم میدهد؛
- این دستور جناب وزیر بود ؛ ایشون در مورد تکنسین های خودمون حرفی نزدند . بهتره خودتون
راجع بهش پیگیری کنید .
مهندس جعفری سکوت می کند ؛ سرش تیر می کشد ؛ دیگر تحمل شنیدن هرگونه صدایی از تلفن
های برج لعنتی را ندارد... تلفن قطع می شود!
سه تکنسین اتریشی از خودروی فورد مشکی شش َدر، مقابل کارخانه پیاده می شوند.
نگاهی به تابلوی کارخانه می اندازند و پوزخندی به لب می گیرند ؛
راننده آنها را به داخل راهنمایی می کند...مهندس جعفری سگرمه هایش را به هم گره داده است ؛ سرش هنوز تیر می کشد! نگاهی به اتریشیها می اندازد و از کارخانه خارج میشود...