انقلاب فرهنگی با چند هدف رخ داد. اول این که با پیوند میان حوزه و دانشگاه، محتوای دروس و علی الخصوص دروس علوم انسانی تغییر کند و از دیدگاه اسلام نگاشته شود. تغییری که اساس و بنیاد بسیاری از دروس را دچار تحول می کرد و...
گروه فرهنگی: سید محسن عبداللهی در یادداشت پیش رو که پیرامون کارنامه انقلاب فرهنگی نگاشته ، معتقد است: فرهنگ به معنای سبک زندگی و هویت بخش آن که متاسفانه در میان خیل شعارهای سیاسی و اقتصادی گم شده است و مورد بی مهری واقع. اگر در این میان کاندیدایی سخن از سبک زندگی و فرهنگ ایرانی اسلامی به میان آورد, قطعا فرد دغدغه مندی است و باید او را مورد توجه قرار داد.
به گزارش بولتن نیوز، متن این یادداشت که به صورت اختصاصی در اختیار خبرنگار ما قرار گرفته شده است به شرح زیر می باشد:
دوم اردیبهشت در تاریخ انقلاب اسلامی روز بسیار با اهمیتی است. اول به دلیل تأسیس سپاه پاسداران و دیگر وقوع انقلاب فرهنگی به فرمان حضرت امام خمینی(ره). پس از گذشت سی و هشت سال از انقلاب اسلامی، یکی از مهم ترین مقولاتی که چالش برانگیز بوده است، همین بحث فرهنگ می باشد. به همین دلیل بهتر دیدیم که در فرصت به دست آمده، انقلاب فرهنگی و همه ابعاد مربوط به آن را بررسی کنیم.
وقوع انقلاب فرهنگی معلول علل گوناگونی است اما سه علت بیش از سایر وجوه اهمیت دارند. یکی از این علل اساتید و محتوایی بودند که در دانشگاه ارائه می شد. در واقع پس از به ثمر نشستن انقلاب هم چنان بنیان فکری بسیاری از اساتید، همانند گذشته بود و یا طرفدار رژیم سابق بودند و یا تفکر غرب گرا و شرق گرا داشتند که با ذات انقلاب اسلامی مغایر بود. از سوی دیگر محتواهای ارائه شده نیز تحت تأثیر دیدگاه های حکومت پیشین بود و تغییری نکرده بود. علت دیگر نیز تبدیل شدن دانشگاه به مکانی برای عضوگیری گروه ها و احزاب بود.
گروه های چپ گرا و مارکسیست در دانشگاه ها آن چنان قدرت پیدا کرده بودند که در بعضی از دانشگاه ها امکانات و قدرت زیادی داشتند و حتی می توان گفت که پایگاه مرکزی خود را در دانشگاه تشکیل داده بودند. همین امر باعث شد تا انقلابیونی که دغدغه اسلام را داشتند و اصلا انقلاب کرده بودند تا مظاهر غربی و شرقی را از بین ببرند، زبان به اعتراض باز کنند و خواستار تغییر اوضاع شوند که در نهایت در دوم اردیبهشت سال ۵۹ این اتفاق رخ داد و حضرت امام خمینی(ره) فرمان تاریخی انقلاب فرهنگی را صادر کردند.
انقلاب فرهنگی با چند هدف رخ داد. اول این که با پیوند میان حوزه و دانشگاه، محتوای دروس و علی الخصوص دروس علوم انسانی تغییر کند و از دیدگاه اسلام نگاشته شود. تغییری که اساس و بنیاد بسیاری از دروس را دچار تحول می کرد و علی القاعده می بایست متناسب با محتوای جدید، شاهد حضور اساتیدی جدید و مناسب با آن تغییرات می بودیم. پس دومین هدف نیز پاکسازی دانشگاه ها از اساتید وابسته به جریان های فکری غرب و شرق بود تا بتوانند آن چه را که در توقعات بوده است را پیاده نمایند.
هدف بعدی نیز تبدیل دانشگاه از مکانی برای کشمکش های سیاسی و تحویل آن به اپوزوسیون و ضد انقلاب, به مکانی برای تحصیل و پیشرفت کشور و جوانان و پرورش نیروهای متعهد و متخصص بود. اهدافی که بعضی از آن ها عملی گشتند و بعضی نه. و در واقع باید دید که آیا این مقاصد عملیاتی شدند یا خیر. پاسخ تا حدودی مشخص است. انقلاب فرهنگی تقریبا اقدامی ناموفق بود. نه به دلیل دلایل نادرست بلکه به دلیل اجرای نادرست و ایرادی که خود اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی داشته اند, باعث شد تا این اهداف میسر نشوند.
برای مثال علوم انسانی تبدیل شد به مخلوطی از علوم غربی و علوم اسلامی که البته در بسیاری از رشته ها, به دلیل عدم کادرسازی مناسب, حتی نتوانستند محتوایی که قابل رقابت با تفکرات غربی باشد ارائه دهند و قافیه را باختند. علاوه بر این که در کادرسازی ناموفق ظاهر گشتند, در حفظ نیروهای انقلابی در مسیر زمان ناموفق ظاهر شدند و حتی بعضی از همین شورای انقلاب فرهنگی, دچار سقوط آزاد در عرصه دگر اندیشی گشتند که عبدالکریم سروش مصداق تمام و کمال این اتفاق است.
هم چنین تا مدتی دانشگاه ها از دست گروه های سیاسی و تفکرات التقاطی در امان بودند اما از دهه هفتاد مجددا موج جدیدی از تفکرات فلسفی و درگیری های سیاسی بین جناح های مختلف به دانشگاه کشیده شد و حتی در بعضی مواقع مانند تیر 78 ضد انقلاب با برنامه ریزی سعی کردند تا حرکتی را بر ضد حکومت از داخل دانشگاه شروع کنند که با واکنش به موقع ناکام ماندند. در نتیجه اهم اهداف مورد نظر برآورده نشد.
جدای از موفقیت یا عدم موفقیت این اقدام, امروز نیز نه در محیط های علمی و نه در سطح جامعه شاهد فرهنگی اسلامی و متناسب با سبک زندگی ایرانی اسلامی نیستیم. به همین دلیل لزوم توجه به این امر بسیار حس می شود اما متاسفانه در ایام انتخابات و در میان شعارهای تماما اقتصادی داوطلبان ریاست جمهوری هیچ کس کلامی از فرهنگ نمی گوید. آن هم نه فرهنگی که مورد علاقه روشن فکران و طبقه خاصی است مانند فعالیت یک خواننده یا فیلم ساختن یک فیلمساز.
فرهنگ به معنای سبک زندگی و هویت بخش آن که متاسفانه در میان خیل شعارهای سیاسی و اقتصادی گم شده است و مورد بی مهری واقع. اگر در این میان کاندیدایی سخن از سبک زندگی و فرهنگ ایرانی اسلامی به میان آورد, قطعا فرد دغدغه مندی است و باید او را مورد توجه قرار داد. زیرا سبک زندگی درست, زمینه ساز تحول در نگرش و پیشرفت اقتصادی و سیاسی مردم خواهد شد.