دیروز مرد سرایدار برای ادامه تحقیقات قضایی به شعبه ششم بازپرسی دادسرای جنایی تهران، نزد بازپرس محسن مدیرروستا منتقل شد و درحالی که بشدت اشک میریخت و پشیمان بود به بازپرس جنایی گفت: نمیخواستم او بمیرد و ناراحتم. مقتول نصاب آسانسور بود. آن روز برایش ناهار و چای آوردم، به او چاقویی داده بودم تا پنلهای آسانسور را بکند.
وی ادامه داد: زمانی که برای سرکشی نزد نصاب رفتم، متوجه شدم او هنوز پیچهای آسانسور را نصب نکرده است. به او اعتراض کردم که هرچه زودتر پیچها را ببندد تا باعث سقوط کسی به چاهک آسانسور نشود. او با شنیدن حرفهایم ناراحت شد و خواست که برایش چای بیاورم. چای را آوردم، اما او کاری از پیش نبرده بود. دعوایمان شد، من با چوبدستی به او حمله کرده و کتکش زدم. همسایهها سر رسیدند و با میانجیگری به دعوایمان پایان دادند.
متهم به قتل افزود: من به خانهام بازگشتم. زمان کوتاهی نگذشته بود که مرد نصاب که تختهای به دست داشت به سمت خانهام آمد و با آن شیشه خانهام را شکست. شیشههای خردشده روی بچه و همسرم ریخت. عصبانی شده و بیرون آمدم. او با دیدن من فرار کرد و به سمت در ورودی ساختمان رفت که مانع فرار او شدم. او چاقو دستش بود، با هم که درگیر شدیم، او را هول دادم که چاقو به رگ پایش اصابت کرد و باعث مرگش شد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com