سرپرست گروه تئاتر «آران» و مدیر موزه اپرای عروسکی گفت: من نه نورچشمی و نه رفیق جناب آقای مرادخانی هستم؛ ایشان دیدند که من چطور کار میکنم و چنین امکاناتی را در اختیارم قرار دادند.
به گزارش بولتن نیوز، مراسم افتتاح موزه اپرای عروسکی گروه تئاتر آران به سرپرستی بهروز غریبپور با حضور علیاصغر کاراندیش، مهدی شفیعی، علیاکبر صفیپور و هنرمندان تئاتر عروسکی به تازگی در فروردین ماه در تالار فردوسی بنیاد رودکی برگزار شد.به مناسبت افتتاح این موزه گفتوگویی با بهروز غریبپور مدیر موزه اپرای عروسکی انجام دادیم که در ادامه میخوانید:
*در ابتدا اگر مایلید از فعالیتهای خود برای تأسیس موزه اپرای عروسکی بگویید
ما از همان زمان اجرای اُپرای رستم و سهراب صاحب دهها عروسک شدیم بعد مکبث، عاشورا، مولوی، سعدی، حافظ و ... اخیرا هم اپرای خیام که هر یک از این کارها دهها عروسک تولید ش ، دکور زده شد و بیاری قطعه نمایشی ایجاد شد که می بایست در جایی نمایش عمومی گذاشته میشد تا کمک هزینهای برای تولید عروسکها و صرف انرژی نیروی انسانی صورت گیرد. امروز مشاهده میکنیم که با این کمبود بودجه حداقل یک میلیارد دکورهای صحنهها ساخته و نابود میشود اما من عرض میکنم که از کوچکترین قطعه برای این اپراها ساخته تا بزرگترین را محفوظ نگه داشتم و دراین 14 سال به نمایش گذاشتم.
*عدهای معتقدند که این امکانات فقط برای شخص شما فراهم شده و به نظر میرسد امکانات دولتی به دلیل دوستی شما با آقای مرادخانی و رانتی که وجود داشته، فراهم شده است و بقیه از چنین امتیازاتی برخوردار نیستند. نظر سما درباره این گفتهها چیست؟
من خوشبختانه میتوانم بگویم که از 14 سالگی تا به امروز بیش از نیم قرن تلاش کردم تا ثابت کنم در بدترین و بهترین شرایط عاشقانه کار میکنم و بالاخره این عشق را چشمهایی هستند که میبینند و گوشهایی که میشوند بنابراین این امتیاز نیست که من با آقای مرادخانی ارتباط صمیمانه و رفیقانه دارم یا ندارم، وقتی شما رد بهروز غریبپور را میگیرید از همان نوجوانی در ساخت سالنها، تعمیر و احیای فضاهای قدیمی تلاش کرده است و طبیعی است که وقتی یک فرد مسئول این عشق و تلاش را میبیند مورد توجه قرار میدهد. ما روشنفکران و هنرمندانی را داشتیم که از بوی تعفن کشتارها فقط توانستند ناله اعتراض سردهند و بگویند که دولت توجهی به جنوب شهر نمیکند اما به نظر من هنرمند عاشق کسی است که اثری را بنویسد و نمایشی را به روی صحنه ببرد و برای خود و اندیشه خود کار کند، این فرد چه سهمی در این فضاهای آباد کرده دارد یا در جاهای دیگر که فقط نامی باقی مانده است؟
من نه نورچشمی و نه رفیق جناب آقای مرادخانی هستم ایشان دیدند که من چطور کار میکنم! مکانهایی مثل پاویون ریاست جمهوری در فرودگاه مهرآباد یا هر جای دیگر را زمانی تحویل گرفتم یک مخروبه بود اما الان شاید خود مرا هم آنجا راه نمیدهند خیلی از مسئولین ما که آمدند و حقوقی گرفتند و نامی هم از آنها نمانده را میبینیم مگر الان من در خانه هنرمندان ایران که هر اتاقش به طرز افتضاحی ساخته شده بود آبادانی نکردم؟ آیا این امتیاز است؟ من شعار ندادم که عاشق آبادانی هستم ولی خیلیها این شعار را دادند.
من در این سالها عشق ورزیدم و کار کردم، دلم سوخت و برایم مهم بود که بگویم در این دوره انقلاب هم مشخص شود که چه کارهایی انجام شده و نامی از ایران و هنرش باقی بماند. هیچکدام از اینها به کسی تعلق ندارد به ملت ایران تعلق دارد من افتخارم این است که همیشه به اندازه یک کارمند عادی هم حقوق نگرفتهام. بنابراین طبیعی است که در این روزها که من کار میکنم یک عده باری توجیه خود بگویند چرا فلانی امکانات میگیرد درحالیکه اگر همین ها اهل انصاف و تشخیص درست باشند باید ببیند که در غریب پور چه تواناییهایی نهفته است که در خودشان نیست!
*چه مراحلی را برای ساخت موزه اپرای عروسکی طی کردید؟
من همانطور که گفتم زمانی رستم و سهراب را برای اجرا آماده کردم قرار بر این بود که در طبقه هفتم بنیاد فرهنگی هنری رودکی برای مدتی تمرین کنیم، بعد ازسه ماه تالار وحدت در اختیار اپرا باشد و مثل خیلی نمایشهای دیگر هم تمام شود و تمام آنچه داشته در انبارها بپوسد، من به آقای مسجدجامعی هم گفتم که مایل نیستم تالار وحدت تمام برنامههایش به ما اختصاص یابد و همینطور جاهای دیگر را تسخیر کنم به من جایی بدهید که هیچ کس دنبالش نباشد، جای متروکهای باشد که من اندیشهها و ایدههایمان را در آن پیاده کنم از همان زمان هم من مجموعه عروسکهای رستم و سهراب را ثبت کردم چرا که نمیخواستم از بین بروند.
روزی که به موزه اپرای عروسکی آمدیم فیلمی مستند از فضای قدیمی و پیشین تالار فردوسی وجود داشت که میتوان آن را دید ما در چه بیغولهای وارد شدیم و بعد به تدریج طی چهارده سال تالار فردوسی امکانات و قابلیتهایی پیدا کرد که قطعا منحصر به فرد برای گروه ما گروههای آینده است. من به رغم همه توهینها، پروندهسازیها و ندادهای منفی، عاشقانه کار کردم و به بقیه هم پیشنهاد میکنم که اینطور کار کنند.
غریب پور و گروهش تالار فردوسی را بعد این همه سال عاشقانه دوست دارند و برایش کار میکنند داشتن یک موزه مثل این است که ما انتظار داشته باشیم به جای مترو، نفری یک موتور سیکلت داشته باشیم موزه برای هیچکس نیست در عین حال برای همه است.
*وضعیت بازدید و فروش و کسب درآمد موزه به چه صورت است؟
ابتدا بگویم که من به جای اینکه موزه را در اتاق دربسته قرار دهم در اختیار مردم و دانشجویان و دانش آموزان و کسانی که کنجکاو و علاقه مند هستند قرار دادم این موزه امکاناتی دارد که برای نسل آینده مفید است. این موزه از 14 فروردین بازگشایی شده و مدارس و دیگر سازمانها و نهادها میتوانند با برنامهریزی برای بازدید حضور یابند فعلا تا آخر فروردین بنا به تشخیص مدیرعامل بنیاد فرهنگی هنری رودکی برای حضور افراد متفرقه رایگان است و از 10 صبح تا 17 عصر علاقهمندان میتوانند حضور یابند. همچنین پس از آن هم گروههایی که بنا به تشخیص از شرایط مالی خوبی برخوردار نباشند بازهم رایگان از موزه بازدید میکنند بنابراین برای درآمدزایی پیش بینیهایی با سازوکار اداری و حقوقی شده اما اینطور نیست که اگر کسی نتوانست حتما برای حضورش از او پول دریافت شود.
*باتوجه به اینکه موزهها تحت نظارت میراث فرهنگی در ایران هستند این موزه به چه صورت است آیا تحت نظارت معاونت فرهنگی ارشاد است یا میراث فرهنگی؟
خیر ، تحت نظارت بنیاد فرهنگی هنری رودکی
*آیا عروسکهای دیگر گروهها هم قرار است که در این موزه نگهداری شود یا فقط عروسکهای گروه آران؟
فعلا فقط گروه آران به دلیل اینکه فضا حداقلی است امیدوارم در آینده با تشویق و تأیید مسئولان یک فضای رفیع تری در اختیار ما قرار بگیرد ما هنوز بخش عمدهای از عروسکهایمان در فضاهای دیگر تالار هستند، بنابراین جای توسعه موزه وجود دارد و امیدوارم در آینده موزهای برای همه عروسکها داشته باشیم.