هیپنوتیزم بر گرفته از نام خدای خواب یونان باستان « هیپنوز» است. این واژه برای اشاره به ارتباط و تعامل میان دو فرد و یا فردی با گروهی به کار می رود که در آن یکی ( هیپنوتیزم گر) سعی می کند بر ادراک، احساسات، افکار و رفتار دیگری ( هیپنوتیزم شونده) تأثیر گذارد. هیپنوتیزم گر از هیپنوتیزم شونده می خواهد تا بر ایده ها و تصاویری خاص تمرکز کند و از این طریق سعی می کند به هدف مورد نظر دست یابد.
به گزارش بولتن نیوز، انجمن پزشکی بریتانیا در سال 1995 تعریف زیر را برای هیپنوتیزم ارائه کرد: « هیپنوتیزم حالتی موقتی از ادراک تغییر یافته است که توسط یک فرد در فردی دیگر ایجاد می شود و در او دسته ای از پدیده ها به شکلی خود به خودی و یا در پاسخ به محرک های کلامی و یا دیگر محرک ها به وجود می آید؛ این پدیده ها عبارتند از : تغییر در هشیاری و حافظه، افزایش تلقین پذیری و به وجود آمدن ایده ها و پاسخ هایی که در مقایسه با وضعیت عادی ذهنی برای فرد نامتعارف و نا آشناست. پدیده هایی دیگری چون بی حسی، فلجی و سفتی عضلات و تغییرات عروقی می تواند در حین حالت هیپنوتیزمی به وجود آید یا از بین برود». در جریان هیپنوتیزم با کاهش نسبی بر انگیختگی حسی و افت در پاسخ دهی سیستم عصبی مرکزی رو به رو هستیم، این فرآیندی است که در مقابل عدم تمرکز و دقت فرد مضطربی که مدام محیط پیرامون خود را در جست و جوی خطری فرضی واکاری می کند، قرار می گیرد. کلماتی را که هیپنوتیزم گر برای ایجاد این تأثیرات به کار می گیرد « تلقینات» می نامند. تفاوت « تلقینات» هیپنوتیزمی با توصیه ها، درخواست ها و دستورات روزمره در این است که در تلقینات هیپنوتیزمی با پاسخ موفق هیپنوتیزم شونده به شکل رفتاری « خودکار» و « غیر ارادی» سر و کار داریم، در حقیقت « غیرارادی» بودن پاسخ که هیپنوتیزم شونده پس از خروج از حالت هیپنوتیزمی گزارش آن را می دهد، از دید بسیاری از محققین قابل اعتمادترین ملاک برای بودن فرد در حالت هیپنوتیزمی است. تقریباً تمام افرادی که هیپنوتیزم می شوند، می پندارند که پاسخ آن ها نتیجه ی عملکرد هیپنوتیزم گر است. در حقیقت، این فرد هیپنوتیزم شونده است که با آمادگی ذهنی خود آغاز کننده ی عمل است. زمانی که تفکر انتقادی فرد به حالت تعلیق در آید، رفتاری تلقین شده به شکلی خودکار و بدون آن که سازوکارهای منطقی و ارزیابی کننده ی مغز در آن دخالتی داشته باشد، انجام می شود و زمانی که تلقینی پس از تلقین دیگر پذیرفته شد، قابلیت بیش تری برای قبول تلقینات مشکل تر پیدا می شود. چگونه می توان قابلیت تلقین پذیری فرد را ارزیابی کرد؟ هیپنوتیزم کننده ها مایلند، پیش بینی کنند آیا فرد قابلیت هیپنوتیزم شدن دارد یا نه. به دلیل همین موضوع آزمون های عملی و بعد کتبی ابداع شد تا به سنجش این قابلیت بپردازد. دو آزمون از مشهورترین آزمون های پرسش نامه ای عبارتند از:
SSHS: Stanford Scale of :Hypnotic Susceptibility
BBS: Barber Suggestibility Scale
و در این جا به برخی از آزمون های علمی دیگر نیز اشاره می کنیم. این آزمون ها در حضور گروهی متشکل از 10 تا 12 نفر بیش ترین تأثیر را دارد اما به شکل فردی نیز می تواند انجام شود:
- تلقین رسیدن دست ها به یک دیگر: تقریباً هفتاد درصد افراد به این تلقین جواب می دهند. پاسخ به آن کاملاً به میزان تلقین پذیری فرد وابسته است. می توان به فرد چنین گفت: « خوب حالا به من نگاه کنید... از شما می خواهم دست های خود را به صورت افقی در سطح شانه ها بالا بیاورید در حالی که کف دست ها روبه روی یک دیگر در حدود بیست سانتی متر از هم دیگر فاصله دارد. بسیار خوب حالا دست ها را به صورتی که نشان دادم بالا بیاورید و چشمان خود را ببندید. به این موضوع فکر کنید که دست های شما به سمت هم نزدیک می شود. نزدیک و نزدیک تر... به این فکر کنید که دست های شما به سمت هم حرکت می کند تا به هم برسد...»
- تلقین سنگینی دست و بازو: حدود هشتاد درصد به این آزمون جواب مساعد می دهند. از فرد می خواهیم به جلو نگاه کند و دست چپ یا راست خود را بالا بیاورید و در سطح شانه نگه دارد و به این ترتیب ادامه می دهیم: « به نوک انگشتان خود نگاه کن و به دقت به دستت توجه کن. دستت سنگین می شود... س ن گ ی ن .... سنگین و سنگین تر... دستت مثل آهن سخت و سنگین شده است.... آن چنان که دیگر نمی توانی آن را بالا نگه د اری و به سمت پایین می آید.»
- تلقین انحراف وضعیتی : به این آزمون نیز حدود هشتاد درصد افراد جواب مساعد می دهند. این آزمون فراوان ترین آزمون استفاده شده برای ارزیابی تلقین پذیری است. از فرد می خواهیم در حالی که پشتش به ما است بایستد و پاهایش را به هم بچسباند. ما پشت سر او چنان می ایستیم که با بازوهای کشیده بتوانیم شانه ی وی را لمس کنیم و این کلمات را به او می گوییم: « چند لحظه ی بعد من از شما می خواهم به این موضوع فکر کنید که به سمت عقب می افتید. من کاملاً پشت سر شما هستم و اجازه نخواهم داد به عقب متمایل شوید.»
- تلقین آونگ شورول : در بسیاری موارد که فرد به آزمون های دیگر جواب نداده است به این شیوه پاسخ مثبت می دهد و می توان از آن برای القا هیپنوتیزم هم استفاده کرد. برای ساختن آونگ از رشته ای محکم به طول 60 سانتی متر استفاده می کنیم و به انتهای آن وزنه ای کوچک و متقارن اضافه می کنیم. به فرد می گوییم ساعد خود را روی دسته ی صندلی بگذارد و دست خود را طوری بلند کند که بتواند نخ را به صورت آویزان میان شصت و انگشت اشاره ی خود بگیرد و سپس به او می گوییم: « به انتهای نخ نگاه کن و چشم هایت را به آن بدوز... حالا فکر کن که انتهای نخ به جلو و عقب حرکت می کند. ... جلو و عقب. در ذهن خود مجسم کن که انتهای نخ به جلو و عقب حرکت می کند... حرکتش بیش تر می شود... بیش تر و بیش تر...»
این آزمون ها به درمانگر کمک می کند که آمادگی فرد را برای هیپنوتیزم شدن محک بزند. در صورتی که پاسخ فرد مساعد بود می توان به وی گفت که در هیپنوتیزم نیز فرایندی مشابه این آزمون ها رخ می دهد. هرگاه پاسخ قابل قبولی دیده نشد باید برای آماده کردن بیمار، کاهش و مقاومت وی و زدودن پیش داروی های او زمان بیش تری صرف کرد.
آیا میزان تلقین پذیری فرد در طول زمان ثابت می ماند؟
برای پاسخ دادن به این سؤال برخی محققین بر روی تعداد زیادی از افراد پژوهشی انجام دادند و چند سال بعد دوباره آن ها را از نظر تلقین پذیری آزمودند و به این نتیجه رسیدند که تلقین پذیری تا حدی ثابت می ماند. پژوهش های دیگر نیز انجام شد تا به این سؤال پاسخ داده شود که ایا می توان با آموزش، میزان تلقین پذیری را افزایش داد و نتیجه ی آن مثبت بود. این نتایج تناقضی با ثبات نسبی تلقین پذیری در طول زمان ندارد و می تواند به این معنی باشد که در ابتدا فرد در بالاترین حد توانایی خود عمل نمی کند و می تواند با آموزش مناسب توانایی خود را بالا ببرد. بر خلاف نظر محققین اولیه چون شارکو استعداد بالای فرد برای هیپنوتیزم شدن به معنی آمادگی وی برای ابتلا به اختلالات روانی نیست.
شارکو چنین می پنداشت که همه ی افراد را نمی توان هیپنوتیزم کرد و وجود آسیب پذیری خاص در مغز فرد که وی را مستعد ابتلا به اختلال روانی نیز می کند لازم است. رابطه ی چندانی بین تلقین پذیری فرد در حالت هیپنوتیزمی و سایر صفات شخصیتی وی نیست. این که بتوانیم به راحتی فردی را به خلسه ی هیپنوتیزمی ببریم به معنی آن نیست که او در روابط فردی تأثیر پذیرتر است و آسان تر از دیگران فریب می خورد.
آیا هیپنوتیزم نوعی خواب است؟
در ابتدا چنین فرض می شد که هیپنوتیزم شکل غیر طبیعی « خواب گردی» است. خواب گردی پدیده ای است که در هنگام خواب رخ می دهد و فرد در حالتی منفک شده از پیرامون خویش دست به حرکاتی می زند و صحبت هایی می کند که در زمان بیداری خاطره ای از آن به یاد ندارد. از آن جا که خواب گردی در مدت خواب رخ می دهد این برداشت خطا شکل گرفت که هیپنوتیزم باید نوعی خواب باشد. عامل دیگری که به این تفکر دامن زد نشان دادن فرد هیپنوتیزم شونده با چشمان بسته در عکس ها و فیلم ها بود.
مطلبی که به فکر محققین اولیه نرسید این بود که شاید خواب گردی بیانگر ورود فرد به حالتی باشد که ارتباطی به خواب ندارد و بیش تر به بیداری شبیه است و علی رغم این که « خواب گردی» به عنوان اختلال خواب شناخته شده است، روند خواب تنها باعث تسهیل ورود به آن می شود. خواب طبیعی با پاسخ دهی فرد به تلقینات سازگاری ندارد اما می توان از هیپنوتیزم برای خواباندن فرد استفاده کرد. در این حال وقتی که فرد بیدار شد هنوز در وضعیت هیپنوتیزمی به سر می برد و می تواند به تلقینات پاسخ دهد.
ثبت امواج مغزی در حالت هیپنوتیزمی نشان داده است که این امواج با امواجی که در حالت خواب به وجود می آید متفاوت است. به بیمار می توان چنین گفت که به هنگام شنیدن قطعه ای دلنشین از موسیقی، بستن چشم ها نه تنها موجب به خواب رفتن شنونده نمی شود بلکه باعث بالا رفتن تأثیرپذیری فرد از قطعه می شود؛ در زمان هیپنوتیزم نیز پدیده ای مشابه رخ می دهد و بستن چشم ها می تواند تمرکز فرد را بالا ببرد.
آیا هیپنوتیزم خطرناک است؟
جیمز براید پزشکی که اصطلاح هیپنوتیزم را ابداع کرد در اواسط قرن نوزدهم در این خصوص چنین می گوید: در دست های فردی صاحب صلاحیت و ماهر، هیپنوتیزم روشی است که خطر، درد و ناراحتی در بر ندارد. شایعات فراوانی درباره ی خطرهای هیپنوتیزم در طول تاریخ نقل شده است که هیچ یک منبای درست علمی ندارد.
امروزه نیز صاحب نظران با براید هم عقیده اند که مهم ترین عامل، تجربه، دانش و قضاوت بالینی هیپنوتیزم گر از یک سو و انگیزه و تمایل فرد هیپنوتیزم شونده از سوی دیگر است. همانند هر روش درمانی دیگر، انتخاب مناسب بیمار از سوی درمانگر و برقراری رابطه ی مناسب درمانی اهمیت زیادی دارد. باید به خاطر داشت که هیپنوتیزم به خودی خود درمان نیست بلکه روشی است که می تواند در چارچوب روش انتخاب شده توسط درمانگر، تسهیل کننده ی برخی فرایندهای درمانی باشد.
برخی عوارض که به هیپنوتیزم ربط داده شده است به خود این روش ارتباطی ندارد و به ضعف درمانگر در مدیریت روند روان درمانی، ارتباط نامناسب با بیمار، عدم شناخت دنیای او و تشخیص نادرست بر می گردد. گاهی در حین فرایند هیپنوتیزم، بیمار برای جلب توجه هیپنوتیزم گر و یا بر عکس به منظور مخالفت کردن با او رفتارهایی انجام می دهد که به خود هیپنوتیزم مربوط نیست و این می تواند موجب نتیجه گیری اشتباه از سوی درمانگر شود. واقعیت این است که تغییر رفتار به وسیله ی هیپنوتیزم چندان آسان نیست، اگر چنین بود تیمی از هیپنوتیزم کنندگان را روانه ی زندان ها می کردند تا از جنایت کاران، شهروندانی آرام بسازند. اگر رسیدن به تغییرات مطلوب به وسیله ی هیپنوتیزم آسان نباشد می توان چنین گفت که رفتارهای نامطلوب نیز چندان ارتباطی به خود روند هیپنوتیزم ندارد.
در رابطه ای معمول میان پزشک و بیمار به شدت مشکل است که بیمار را برخلاف تمایلش هیپنوتیزم کرد و یا وی را وادار به ارائه ی رفتاری ناخواستنی کرد. لویس ولبرگ چنین می گوید: « در صورتی که روش به کارگرفته شده توسط فردی حرفه ای، آموزش دیده، در زمینه ی یک برنامه ی ساختاریافته ی درمانی، با آگاهی لازم از محدودیت هایش و استفاده از آن در زمان مناسب... خطرات نهفته در این روش بسیار اندک بوده یا اصلاً وجود ندارد».
این باور که هیپنوتیزم موجب سست شدن اراده، وابسته شدن بیش از حد بیمار و یا به وجود آمدن روان نژندی می شود در دنیای علم اساس و پایه ای ندارد. این ها عوارضی است که می تواند در صورت عدم صلاحیت کافی درمانگر در رابطه ی درمانی معمولی و بدون استفاده از هیپنوتیزم نیز رخ دهد. گفته می شود که از هیپنوتیزم کردن افرادی که شخصیت با ثباتی ندارند باید خودداری کرد. تشخیص چنین شخصیت هایی برای هیپنوتیزم کنندگان غیر روان پزشک آسان نیست و این خطر بالقوه وجود دارد که فردی که در مرحله ای ماقبل روان پریشی به سر می برد وارد مرحله ی روان پریشی کامل شود. هرگاه شکی در این بین وجود داشته باشد مشاوره ی روان پزشکی ضروری است.میگنا دات آی آر، هیپنوتیزم گر نباید از هیپنوتیزم برای آزاد سازی خاطرات دردناک و سرکوب شده ی بیمار استفاده کند مگر آن که برای کار با این خاطرات آموزش کافی دیده باشد. قبل از هیپنوتیزم کردن باید در ذهن درمانگر چارچوب درمانی مشخصی موجود باشد و به بیمار وعده ها و قول هایی که خارج از این چارچوب است نداد. باید به بیمار چنین گفت که موفقیت روش به میزان زیادی به تمایل و همکاری خود وی بستگی دارد. فرم هیپنوتیزم شده به علت سست شدن دفاع های روانی و تقویت حالت های واکنشی از نظر روان شناختی آسیب پذیر است و این به عهده ی فرد تلقین کننده است که تأثیرات اعمال شده را با نهایت دقت به کار بندد، علاوه بر این نباید تأثیر تلقینات بر رفتار فرد و بهتر درباره ی زندگی گذشته و حال بیمار و خصوصیات شخصیتی وی بداند احتمال عارضه ی پس از هیپنوتیزم کم تر است. نکته ی دیگر آن که تلقینات می تواند تا مدت ها بعد اثر خود را ظاهر کند و گزارش هایی درباره ی تأثیر آن پس از شانزده سال وجود دارد. به نظر می رسد زمانی که تلقین پس از هیپنوتیزمی خود را نشان داد حالت هیپنوتیزمی مجددی به وجود می آید، اما این به معنی آن نیست که پاسخ ایجاد شده با گذشت زمان تغییر نمی کند.
مطالعات مختلف نشان داده هرگاه این پاسخ به وسیله ی تلقینات تازه تقویت نشود نقصان هایی در آن به وجود می آید که مشابه تغییرات به وجود آمده در حافظه ی دراز مدت است. به شکل تعجب آوری، آگاهی فرد از این که تلقین پس از هیپنوتیزمی گرفته است و حتی دانش وی درباره ی محتوی این تلقین، اثر کمی بر پاسخ وی دارد و این پدیده منبع مهمی برای تحقیق درباره ی ماهیت جبری و وسواس گونه ی رفتار هیپنوتیزمی است.
به همین دلیل باید از قابل اجرا بودن و قابل قبول بودن آن ها برای فرد اطمینان حاصل کرد. یکی از بزرگ ترین موانع برای القای موفقیت آمیز هیپنوتیزم وجود مشکلات روحی و شخصیتی در خود درمانگر است، چنین درمانگرانی درباره ی توانایی های خود اغراق می کنند و داستان های فراوانی درباره ی سوژه هایی که هیپنوتیزم کرده اند نقل می کنند؛ به نظر می رسد که آن ها از هیپنوتیزم به عنوان وسیله ای برای تحت تأثیر قرار دادن دیگران و کسب احساس بزرگ منشی و یا جلب توجه جنس مخالف استفاده می کنند.
هیپنوتیزم و درمانگری
هیپنوتیزم در پزشکی و درمان طبی چه جایگاهی دارد؟
هیپنوتیزم بالینی، استفاده ی اصولی و منطقی از تلقین هیپنوتیزمی برای رفع یا کاهش مشکلات جسمی یا روحی بیمار است. هر کس می تواند هیپنوتیزم گر باشد اما هیپنوتیزم گری کارا و مؤثر مطلبی جداگانه است. در این جا دو نکته مطرح می شود: یکی داشتن تأثیر در جهت ایجاد آثار هیپنوتیزمی و دیگری استفاده از این آثار در جهت ایجاد تأثیراتی ورای اثراتی که از تلقین مستقیم به دست می آید. مؤثر و کارا بودن نه تنها بستگی به دانش و کفایت هیپنوتیزم گر دارد بلکه نیازمند آگاهی و مهارت در زمینه ای است که از هیپنوتیزم برای رفع آن استفاده می شود.
انجمن هیپنوتیزم بالینی آمریکا بیست ساعت جلسات مشاوره، تحت هدایت فردی صاحب صلاحیت و هم چنین شرکت در جلسات آموزش هیپنوتیزم را به مدت چهل ساعت برای آن که به فردی صلاحیت هیپنوتیزم کردن دهد لازم می داند. به اعتقاد بسیاری از صاحب نظران تنها افرادی صلاحیت استفاده ی درمانی از هیپنوتیزم را دارند که صلاحیت درمان آن اختلال را بدون استفاده از هیپنوتیزم داشته باشند.
باید توجه داشت که هیپنوتیزم روش درمانی مستقلی نیست بلکه شیوه ای است که در چارچوب روش های مختلف درمانی و بر اساس اصولی که این روش ها پینشهاد می کند به کار گرفته می شود. لازم است قبل از اقدام به هیپنوتیزم در جهت درمان و یا کاستن از شدت علایم بیماری نکاتی چند در نظر گرفته شود از جمله این که وسعت مشکل تا چه حد است و در حل این مشکل از هیپنوتیزم چه استفاده ای می توان کرد. توانایی ها و استعدادها و ویژگی های شخصیتی بیمار کدام است و آیا با توجه به شرایط زندگی و امکانات وی، هیپنوتیزم روشی عملی و معقول است؟
پاسخ گویی به این پرسش ها در هر بیمار مستلزم صرف وقت کافی است و درمانگر با تجربه در شروع کار با بیمار اقدام به هیپنوتیزم کردن وی نمی کند. گزارش هایی که درباره ی درمان های سریع و معجزه آسا به وسیله ی هیپنوتیزم وجود دارد بسیار نادر است و بسیاری از روان درمانی هایی که در آن ها از هیپنوتیزم استفاده می شود ماه ها و گاه سال ها به طور می انجامد. بیماری که از بیماری جسمی و یا روحی رنج می برد علایم مختلف و متفاوتی دارد و قرار نیست که هیپنوتیزم به عنوان یک شیوه به تمامی این علایم بپردازد.
درمانگر باید با تعریف دقیق مشکل بیمار حوزه ای را که می توان در آن از هیپنوتیزم استفاده کرد مشخص کند. هیپنوتیزم آثار متعددی دارد و در هر فردی باید روشن شود که چه آثاری مطلوب و خواستنی است و از چه آثاری باید اجتناب کرد. هر انسانی محدودیت های خاص خود را دارد و به وسیله ی هیپنوتیزم نمی توان فراتر از این محدودیت ها رفت. به طور مثال نمی توان با استفاده از هیپنوتیزم ضریب هوشی کسی را تغییر داد و یا استعداد ریاضی او را افزایش داد.
عملی بودن و قابل قبول بودن تلقینات در رابطه با زندگی روزمره ی فرد نیز مقوله ی مهم دیگری است که باید به آن توجه داشت. به طور مثال می توان به فرد تلقین کرد که در برابر الکل و یا سیگار دچار حالت تهوع می شود، اگر این تلقین در وقت مناسب خود داده نشود می تواند اسباب شرمندگی و خجالت فرد را در یک مهمانی شام فراهم کند و یا در استفاده از هیپنوتیزم برای کاهش درد باید به این نکته توجه کرد که درد به عنوان سازوکاری دفاعی به نفع فرد عمل می کند و از بین بردن کامل آن می تواند آسیب های جبران ناپذیری ایجاد کند. زمانی استفاده ی درمانی از هیپنوتیزم می تواند اثربخش باشد که این شیوه به طور هماهنگ با سایر اقدامات درمانی انجام شود.
هیپنوتیزم ابزاری کمکی در چارچوب رویکرد درمانی خاص است و نباید به آن به عنوان نوعی جدید از درمان نگریست. مراجعه فردی درمانگر و تقاضا درباره ی هیپنوتیزم شدن به این معنی نیست که این فرد از آگاهی لازم در خصوص هیپنوتیزم و تأثیرات آن برخوردار است. قبل از آن که درمانگر با تقاضای او موافقت کند باید اطلاعات و انتظارات بیمار بررسی شود و برداشت های اشتباه وی تصحیح شود و در نهایت این درمانگر است که درباره ی هیپنوتیزم کردن او تصمیم می گیرد. درباره ی روش های مختلف القا مزیتی بین شیوه های مختلف وجود ندارد اما توصیه می شود که تا علت خاصی موجود نیست از روش های انفعالی نسبت به روش های فعالانه استفاده شود.
اتاق درمانگر باید به صورتی باشد که بیماری بتواند به راحتی بر روی مبل بنشیند و درمانگر در سمت چپ یا راست وی با زاویه ای حدود 45 درجه قرار گیرد، فاصله ی درمانگر از بیمار باید به گونه ای باشد که بتواند شانه های او را با درازکردن دست خود لمس کند. به عنوان مقدمه برای بیمار توضیح می دهیم که هیپنوتیزم به طور ساده عبارت است از استفاده از تلقین و تلقین شامل ایده هایی است که درمانگر آن ها را به شیوه ای به بیماری ارائه می کند که اثری مستقیم و خاص بر رفتار او داشته باشد. این آثار بدون دخالت اراده ی بیمار عمل می کند و بهترین کمکی که او می تواند به تأثیر این تلقینات کند این است که اجازه دهد آن چه به وی گفته می شود مانند رودی جریان یابد و هیچ کوششی در جهت سد کردن یا تسهیل روند آن انجام ندهد، علاوه بر این به وی می گوییم هرچند برخی از افراد در حین هیپنوتیزم احساس می کنند به خواب می روند اما هیپنوتیزم نوعی از خواب نیست؛ سپس به عنوان نمونه از تلقین رسیدن دست ها به هم استفاده می کنیم. دلایل مختلفی برای استفاده از این تلقین در این مرحله از درمان وجود دارد، این شیوه برای بیمار فرصتی فراهم می کند که اثر تلقینی ملایم و بی ضرر را تجربه کند و آمادگی لازم برای القای هیپنوتیزمی به دست آورد و عامل دیگری که در مؤثر واقع شدن هیپنوتیزم مهم است، میزان تلقین پذیری بیمار است. پاسخ مناسب بیمار نشان دهنده ی آمادگی او برای هیپنوتیزم شدن است.
موارد استفاده ی هیپنوتیزم در شاخه های مختلف علم پزشکی کدام است؟
-بیماری های قلبی - عروقی
فشار خون بالا: هیپنوتیزم در بیماری فشار خون، فشارهای روحی و روانی و خشم سرکوب شده نقش مهمی بازی می کند. به نظر می رسد فرد مبتلا در جنگ سرد دایمی با محیط خود به سر می برد. تلقین پس از هیپنوتیزمی به همراه ایجاد تصورات ذهنی از طریق تمرینات خودهیپنوتیزمی به تقویت اثر داروها برای کاهش دادن فشار خون کمک می کند. گفته می شود روش های تن آرامی و هیپنوتیزم ملایم در مواردی که فشارخون فرد اندکی از حد طبیعی بالاتر است ( 90/140 -100/160) حتی از داروها مؤثرتر است.
بی نظمی های ضربان قلب و تپش قلب: این علایم می تواند موجب یادآوری خود به خودی خاطرات دردناک شود؛ شک و نگرانی درباره ی سلامتی قلب خود موجب تغییر در میزان و نظم ضربان قلب می شود. ترس، اضطراب و شوک های ناگهانی به شکلی شایع با دردهای اطراف قلب هم راه است. قانع کردن این بیماران که مشکلات شان منشأ روان شناختی دارد و به خود قلب مربوط نیست کار بسیار مشکلی است. روش های شرطی سازی تحت هیپنوتیزم اغلب موجب کاهش درد در قفسه ی سینه و علایم مرتبط با آن در بیماران مضطرب و پرتنش می شود. واپس روی زمانی به شکلی موفقیت آمیز در بیماران مبتلا به بی نظمی ضربان قلب ناشی از تب روماتیسمی به کار گرفته شده است. در مواردی که بی نظمی ضربان به موقعیت خاصی مرتبط باشد، هرگاه بیمار را بتوان به شکلی شرطی کرد که به محرکات هیجانی پاسخ شدید نشان ندهد نتیجه ی درمان هیپنوتیزمی بسیار قابل توجه است. این امر تعجب آوری نیست چرا که سازوکارهای تنظیمی مغز از طریق هیپوتالاموس بر ضربان قلب تأثیر می گذارد و می تواند موجب ضربان های نا به جا و تپش قلب شود.
پاولوف بیان کرد: « ذراتی از تجارب گذشته به شکلی پایدار در مغز ما حک می شود و می تواند به وسیله ی بازتاب های تداعی کننده ی مناسب دوباره فعال شود، تحت تأثیر هیپنوتیزم زمانی که این خاطرات یادآوری شود و هیجانات مرتبط با آن آزاد شود، از طریق فرایندی معکوس علایم بر طرف می شود . در بسیاری از موارد رابطه ی مناسب پزشک - بیمار به اندازه ی داروها در درمان درد ناشی از آنژین صدری مؤثر است. مشاهده شده است که تلقین مستقیم می تواند در برطرف کردن تپش قلب مزمن بسیاری سودبخش باشد. ( آنژین صدری به حمله ی موقتی درد قلب گفته می شود که بیمار آن را در ناحیه ی سینه حس می کند و ممکن است باعث تیر کشیدن بازوهای او نیز شود. این حالت به علت کم خونی موضعی قلب به وجود می آید و می تواند مقدمه ای برای سکته ی قلبی باشد).
بیماری های عروق کرونر: فشار روانی حاد یا مزمن عامل مهمی در تولید این بیماری است، به ویژه زمانی که با چاقی، چربی بالا و فشارخون بالا همراه باشد. تنش های هیجانی به خودی خود می تواند موجب بالا بردن کلسترول خون به میزان 35 میلی گرم در عرض یک ساعت شود. در برخی موارد این یک معما است که چگونه فرد مبتلا می تواند ساعت ها کار سخت انجام دهد و در عین حال از بالا رفتن از چند پله عاجز است. برخی اوقات حمله ی قلبی پس از فعالیتی سبک رخ می دهد و در همان حال در فعالیت های شدیدتر مشکلی ایجاد نمی شود. به وسیله ی تلقین هیپنوتیزمی می توان برون ده قلب را به میزان قابل توجهی افزایش داد. بسیاری از بیماران قلبی زمانی که محدودیت های خود را درک می کنند و یاد می گیرند چگونه به خود آرامش دهند و علایق نوینی برای خود بیابند قادر به بالا بردن کیفیت و کمیت زندگی خود می شوند. به وسیله ی تلقین هیپنوتیزمی می توان روحیه ی فرد و تمایل وی به زندگی را بالا برد. نارسایی قلبی: در نارسایی قلبی، حملات تنگی نفس در شب هنگام شایع تر است و می توان به فرد آموزش داد تا از طریق خود هیپنوتیزمی به آرامش بخشیدن به خود کمک کند.
- بیماری های گوارشی
تحقیقات متعددی نشان داده است که عوامل روان شناختی می تواند موجب ایجاد اسپاسم در دستگاه گوارش شود. عدم توانایی در شناخت و درمان این عوامل می تواند به قیمت شکست در درمان بیمار تمام شود . ترکیب هیپنوتیزم و رژیم دارویی مناسب می تواند به بیمار کمک کند تا تأثیرات مخرب برخاسته از مغز را خنثی کند و با آرامش بخشیدن به خود به حرکات دستگاه گوارش نظم بخشد.
خیال پردازی نقش مهمی در مشکلات گوارش دارد، به طور مثال در برخی افراد شنیدن درباره ی بوی تهوع آور یا حتی فکر کردن درباره ی آن می تواند به استفراغ منجر شود. در بیمارانی که پاسخ مناسبی به تحریکات هیپنوتیزم می دهند می توان به وسیله ی تلقین، علایم را به وجود آورد و از این طریق به بیمار نشان داد که چگونه تحریکات روحی موجب بیماری می شود.
زخم دستگاه گوارش: این مطلبی تثبیت شده است که زخم های گوارشی می تواند به دنبال سوختگی شدید، شوک و کاهش اکسیژن خون رخ دهند. تحریک هدایت شده از طریق کورتکس و ساقه ی مغز، غده ی فوق کلیوی را تحریک می کند و هورمون های ترشح شده موجب افزایش فعایت سلول های معده می شود. احساساتی از قبیل خشم و نیاز به محبت و جلب توجه دیگران در افراد مبتلا به زخم معده شایع است و هیپنوتزیم می تواند به دلیل و شناخت این احساسات کمک کند. به کمک هیپنوتیزم و روش های خاصی مانند گذاشتن دست بر روی شکم و تلقین گرمی و کم شدن ترشح معده می توان به التیام زخم کمک کرد.
سندرم روده ی تحریک پذیر: در تحقیقی در انگلیس از خودهیپنوتیزمی در هفت جلسه ی نیم ساعته در طول سه ماه برای درمان این اختلال استفاده شد و میزان موفقیت هشتاد درصد بود. بیمار دست خود را بر روی شکم می گذارد و تصور می کند دستش گرم شده است و جریان گرما به روده هایش سرایت می کند و به خود می گوید که این موجب می شود حرکت روده هایش بهتر شود. تصوراتی از قبیل حرکت راحت مواد غذایی از روده ها و عمل کرد مناسب اسفنکترها را می توان القا کرد، هم چنین می توان از تشبیهاتی چون حرکت آب در رودخانه که انسداد جریان در آن به وسیله گذاشتن دست بر روی شکم رفع می شود استفاده کرد.
بیماری های پوست
زگیل: مطالعات متعددی اثربخشی هیپنوتیزم را در از بین بردن زگیل در نقاط مختلف بدن نشان داده است . در اکثر این پژوهش ها از تلقین مستقیم استفاده شده است که بیشتر در رابطه با افزایش جریان خود در ناحیه ی درگیر و هجوم گلبول های سفید برای ریشه کن کردن ضایعه بوده است. در عین حال برخی دیگر کاهش خون رسانی به زگیل را تلقین کرده اند و از این طریق به از بین بردن آن کمک کرده اند.
اگزما: در این حالت تصویر القا شده ی شایع به تأثیر شفابخش اشعه ی خورشید مربوط می شود، اما این روش نباید درباره ی کسی که می گوید نور آفتاب موجب بدتر شدن ضایعات وی می شود به کار گرفته می شود. می توان به ترتیبی مشابه از آب و تصور غوطه ور شدن در آن استفاده کرد. تصویر نور آفتاب و آب می تواند در تصویرسازی هدایت شده ای مخلوط شود. به طور مثال می توان به فرد گفت که در دریاست و دارد شنا می کند و یا می توان چنین گفت که جریان خون پوست افزایش یافته است و این موجب بهتر شدن تغذیه ی آن و التیام ضایعات می شود. تلقین دیگر می تواند درباره ی بی حسی ناحیه ی درگیر پوست به منظور کاهش خارش باشد. هم چنین می توان تلقین پس از هیپنوتیزم را به این صورت داد که هرگاه دست فرد به سمت خاراندن ناحیه ی درگیر پیش می رود - حتی در خواب - قسمتی از ذهن فرد به فوریت از آن آگاه می شود، دست را عقب می کشد و به وی احساس کاهش تنش دست می دهد.
بیهوشی و بی حسی
استفاده از هیپنوتیزم در ایجاد بی حسی و بی هوشی می تواند در جراحی، بیماری های زنان و زایمان و دندان پزشکی برای پزشکانی که در این حوزه ها کار می کنند بسیار مفید باشد. درد وجوه گوناگونی دارد که حتی امروزه تمامی جنبه های آن شناخته نشده است. درد پدیده ای وسیع از فرایندی است که در اثر تحریک گیرنده های خاص پدید می آید. تعاملاتی بین حس درد و سایر حس ها در سطح ارتباطات بین نرونی رخ می دهد که می تواند بر تجربه ی درد اثر گذارد. علی رغم تداوم تحریک ایجاد شده از سوی منبع درد، احساس درد می تواند پس از مدتی کاهش یابد یا از بین برود. در حالات عمیق هیپنوتیزمی که با خواب گردی همراه است احساس درد به شکل خودبه خودی از بین می رود. اما در وضعیت تلقین سبک تر باید آن را القا کرد.
در قرن نوزدهم قبل از کشف اتر، جراح اسکاتلندی جیمز اسدیل در هند صدها عمل جراحی بزرگ و کوچک را به کمک هیپنوتیزم انجام داد. مستقیم ترین و ساده ترین شیوه این است که به بیمار گفته شود دیگر دردی حس نمی کند. برخی درمانگران به استفاده از علامت تمایل دارند به طور مثال می توان چنین گفت: « در لحظه ای خاص، وقتی که من کلمه ی حالا را به زبان آوردم تو دیگر دردی حس نمی کنی» یا این که: « من تا سه می شمارم و با شماره ی سه درد تو از بین می رود». باید به تفاوت بین بی حسی و بی دردی توجه داشت و در مواردی که بی دردی را القا می کنیم تجربه ی حس های دیگر توسط بیمار به معنی عدم موفقیت القا نیست. ایجاد بی حسی و بی دردی در دست ها به شکل دستکش به دلایلی که هنوز روشن نیست از سایر نقاط بدن راحت تر است و بسیاری از درمانگران در ابتدا در دست ها القای بی دردی می کنند و سپس آن را به نقطه ی مورد نظر انتقال می دهند، به این ترتیب که دست بی حس شده را روی قسمتی که مورد نظر است قرار می دهند و چنین القا می کنند که بی حسی یا بی دردی از دست به آن ناحیه منتقل می شود. گاهی نیز می توان به بیمار تجربه ی قرار گرفتن ناحیه ای از بدنش را در یخ یا آب سرد القا کرد. برخی درمانگران به جای القای بی حسی و بی دردی به بیمار چنین تلقین می کنند که نسبت به ناحیه ای از بدنش آگاهی ندارد و در وی حالتی تجزیه ای به وجود می آورند. مثلاً: « وقتی من کلمه ی حالا را به زبان آوردم تو دیگر از قسمت پایین بدنت آگاهی و خبری نخواهی داشت، مثل این که اصلاً وجود ندارد». القای بی حسی برای اعمال جراحی بزرگ در کم تر از ده درصد موارد موفقیت آمیز است. افراد باید به دقت انتخاب شوند و آموزش داده شوند. هیپنوتیزم ، بیش تر برای جراحی های کوچک و کمک به بیمار در قبل و پس از جراحی مناسب است. در جراحی های سر و گردن که نگهداری راه هوای مناسب مهم است هیپنوتیزم می تواند کمک کننده باشد. علاوه بر این استفاده ی هم زمان از داروهای بی هوشی و هیپنوتیزم نیاز به داروهای بیهوشی را کم تر می کند. بسیاری از متخصصین بیهوشی که از هیپنوتیزم استفاده می کنند به مفید بودن آن برای آماده کردن بیمار قبل از عمل و تسریع روند بهبودی پس از عمل اذعان دارند. به ویژه در مواردی مانند احتباس ادراری، سکسکه، سرفه، تعویض پانسمان، زدودن بافت های مرده و تسهیل بی حرکتی بیمار.
کاهش وزن
عوامل روان شناختی در ایجاد چاقی نقش تعیین کننده ای بازی می کند. هیپنوتیزم می تواند در جهت تسهیل روند رعایت رژیم غذایی مناسب ازسوی بیمار کمک کننده باشد .
مستقیم ترین و ساده ترین رویکرد این است که به بیمار در حالی که هیپنوتیزم است مطلبی شبیه به این گفت: « از این زمان به بعد تو رژیم غذایی خود را رعایت می کنی و با این کار وزن تو به اندازه ای که لازم است کاهش می یابد و به هیچ وجه از رژیم خود تا زمانی که وزن مناسب را به دست نیاورده ای عدول نمی کنی. تو تنها .... کالری در روز مصرف می کنی، در فاصله ی بین وعده های غذایی چیزی نمی خورد، هر وعده ی غذا را با احساس سیری تمام می کنی و هیچ فکری درباره ی خوراکی در بین وعده های غذا نداری. دیدن غذا و افرادی که غذا می خورند هیچ تأثیری بر تو ندارد چرا که توجهی به آن ها نداری، تو می توانی آن ها را نادیده بگیری. اگر به رستوران یا به مهمانی بروی همان قدر که لازم است می خوری و هیچ مشکلی در این زمینه نخواهی داشت حتی اگر لازم باشد مقداری غذا در بشقابت باقی بماند. هر بار که خود را وزن می کنی و می بینی که مقداری از آن کاسته شده است احساس خوبی به تو دست می دهد». اگر در رژیم غذایی، غذاهای خاصی وجود داشته باشد می توان از آن ها در حین تلقین نام برد و احساس مثبتی را به فرد درباره ی آن ها القا کرد. هرگاه چنین رویکرد مستقیمی کارایی لازم را نداشت می توان از روش های غیر مستقیم که بر شرطی کردن فرد استوار است استفاده کرد، به طور مثال می توان خوردن برخی غذاها را با حالت احساسی نامطبوع همراه کرد.
ترک سیگار
روش های هیپنوتیزمی که در ترک سیگار به کار می رود شباهت زیادی به روش های کاهش وزن دارد اما موفقیت آن ها در ترک دادن افراد سیگاری بسیار کم تر است. روشی که در برخی افراد مؤثر واقع می شود این است که ریه ی خود را در حال حاضر و یک سال بعد در صورت تداوم کشیدن سیگار مجسم کنند. در تعدادی از افراد این تجسم به حدی قوی است که می تواند اثر عمیقی در جهت قطع مصرف سیگار اعمال کند. رویکردی این است که هدف خود را نه ترک بلکه کاهش مصرف سیگار قرار دهیم. در حین هیپنوتیزم از فرد می پرسیم که در هفته ی آینده تمایل به کشیدن چند نخ سیگار دارد و سپس بر اساس عددی که می گوید به وی گفته می شود که این تعداد سیگار را خواهد کشید. هم چنین به وی تلقین می شود که مدت کشیدن هر نخ سیگار از سیگار قبلی طولانی تر می شود و اثر هر سیگار تداوم بیش تری خواهد داشت. اگر این تلقینات مؤثر بود، هفته ی آینده دوباره با تلقیناتی مشابه، تعداد سیگار مصرفی را کم تر می کنیم. برخی افراد به همین روش موفق به ترک کامل سیگار می شوند، دیده شده که میزان ترک به وسیله ی این روش ها در طول یک تا دو ماه اول 50 تا 60 درصد است اما با گذشت یک سال به 20 تا 30 درصد کاهش می یابد.
سرطان
از زمان بقراط این تصور مطرح بود که افرادی با ویژگی های خاص بیش از دیگران در معرض سرطان قرار دارند. در طول سه دهه ی گذشته دانش ما درباره ی تأثیر هیجانات و احساسات در درمان و سیر سرطان ها به میزان زیادی افزایش یافته است. برخی تحقیقات به نفع رابطه ی میان شخصیت نوع C و سرطان بوده اند ( شخصیت نوع C شخصیتی که بر خلاف A که حالتی مبارزه جویانه، پرتنش و برون گرایانه دارد، حالتی منفعل، درون گرا و گوشه گیرانه دارد و احساسات خود را به درون می ریزد). این افراد خصوصیاتی از قبیل به درون بردن احساسات، انفعال و میل به راضی نگه داشتن دیگران دارند. دیده شده است که با استفاده از هیپنوتیزم می توان برخی پاسخ های ایمنی بدن از قبیل میزان جریان خون و فعالیت سلول های ایمنی را تغییر داد. هیپنوتیزم می تواند در موارد زیر در درمان بیماران سرطانی مؤثر باشد: کنترل احساسات منفی و اضطراب، تجسم روند بهبودی، تسهیل شیمی درمانی و رادیوتراپی و کاهش عوارض آن ها، کاهش درد، تقویت انگیزه و امید.
بیماری های زنان و زایمان
بسیاری از محققین بر این عقیده اند که اضطراب و تنش از طریق تأثیر بر ترشح هورمون ها و دستگاه ایمنی در نازایی برخی زنان مؤثر است و گزارش هایی درباره ی تأثیر هیپنوتیزم در این زمینه وجود دارد. در مدت حاملگی از هیپنوتیزم می توان برای کاهش تنش مادر و آماده سازی وی برای وضع حملی راحت استفاده کرد. دیده شده است که هیپنوتیزم حرکات جنین را در رحم افزایش می دهد و مادران به هنگام وضع حمل عوارض کم تری را تجربه می کنند، هم چنین هیپنوتیزم در کاهش شدت تهوع و استفراغ صبحگاهی مؤثر است؛ علاوه بر این ها می توان از هیپنوتیزم در کنترل فشار خون، دردهای زودرس زایمانی و خونریزی های نابهنگام استفاده کرد. به هنگام وضع حمل نیز چه به وسیله ی روش های تلقینی، چه با استفاده از خود هیپنوتیزم می توان به شخص کمک کرد تا درد کم تری را تجربه کند و زایمان راحت تری داشته باشد. در بیماری هایی چون مقاربت دردناک، سردمزاجی و اسپاسم واژن می توان از هیپنوتیزم کمک گرفت.
بیماری های دستگاه ادراری - تناسلی
هیپنوتیزم در اختلالاتی چون تحریک پذیری مثانه، کاهش اضطراب بیماران دیالیزی، انزال زودرس و ناتوانی جنسی و حتی عقیمی مردان می توان مؤثر باشد. مشاهده شده است که عوامل احساسی می تواند بر ظرفیت باروری اسپرم ها اثر داشته باشد. خستگی، شوک های عصبی، ناراحتی و تنش در انسان و حیوانات می تواند منجر به ناباروری شود. هیپنوتیزم بر تعداد و توانایی حرکتی اسپرم تأثیری ندارد اما تغییرات آنزیمی ثانوی به فرایندهای خود ایمنی می تواند در توانایی اسپرم در نفوذ به تخمک اثر داشته باشد.
بیماری های چشم، گوش و حلق و بینی
کاهش جریان خون در عروق صلبیه ی چشم به وسیله ی هیپنوتیزم گزارش شده است. گفته شده است که هیپنوتیزم به وسیله ی شل کردن قرنیه به آن اجازه می دهد که راحت تر شکلی کروی به خود بگیرد و آستیگمانیسم را اصلاح کند. گزارشی موردی از دختر 8 ساله ای وجود دارد که تحت تأثیر هیپنوتیزم قادر به کنترل ارادی پاسخ مردمک های خود شد. هیپنوتیزم نتایج قابل قبولی را در درمان تنبلی چشم کودکان نشان داده است. هم چنین گزارشاتی از تأثیر هیپنوتیزم در اصلاح نزدیک بینی وجود دارد. در آب سیاه می توان به وسیله ی هیپنوتیزم به کاهش تنش ها و اضطراب های شخص و در نهایت کاهش فشار چشم اقدام کرد. در برخی انواع وز وز گوش که عوامل روان شناختی در آن دخالت دارد، می توان از هیپنوتیزم کمک گرفت. در بیماری های مختلف گوش و حلق و بینی هم که فرد دچار مشکلات بلع، حالت تهوع و درد می شود هیپنوتیزم می تواند به کاهش درد و رنج بیمار کمک کند.
هیپنوتیزم و روان درمانی
هیپنوتیزم در اختلالات روان پزشکی چه کاربردی دارد؟
هیپنوتیزم با اثری که در کاهش تنش و اضطراب دارد بستر مناسبی را برای تأثیربخشی سایر روش های درمانی در اختلالات مختلف روان پزشکی فراهم می کند. در اوایل در محافل پزشکی از هیپنوتیزم تنها به عنوان شیوه ای تلقینی استفاده می شد. یکی از جنبه هایی که در انتهای قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم توجه پزشکان را به خود جلب کرد وجود بیمارانی بود که از علایم متعدد بدنی از قبیل فلجی اندام ها، مشکلات بلع و تنفس، فراموشی، حالات شبه تشنجی، مشکلات گوارشی و ... رنج می بردند. از این بیماران تحت عنوان کلی « هیستریا» نام برده می شد. این واژه از لغت یونانی « هیستریوم» به معنی رحم مشتق شده است. از زمان مصر باستان و بعد یونان، پزشکان بر این عقیده بودند که برخی اختلافات مخصوص زنان است و آن را به علت های مختلفی چون سرگردانی رحم در بدن و یا متصاعد شدن بخارات و ترشحاتی خاص از آن، نسبت می دادند.
روش های درمانی مختلف در درمان بیماران هیستریایی نتایج قابل قبولی نداشت تا آن زمان که عصب شناس فرانسوی شارکو در بیمارستان سالپتریه ی پاریس به وسیله ی هیپنوتیزم اقدام به درمان آن ها کرد. شارکو با استفاده از تلقین هیپنوتیزمی علایم این بیماران را بر طرف می کرد و در همان حال در برخی افراد به شکلی مصنوعی علایم بیماری را ایجاد می کرد. از دید شارکو این که بتوان فردی را هیپنوتیزم کرد به معنی وجود آسیب پذیری خاصی در مغز وی بود که او را مستعد ابتلا به هیستریا می کرد و بر این اساس به هیپنوتیزم به عنوان پدیده ای مرضی می نگریست.
چنین دیدگاهی امروزه مردود شناخته شده است، اما کارهای شارکو از این نظر که برای بار نخست راهی را برای درمان این بیماران باز کرد و این ایده را که هیستریا مختص زنان است مردود شمرد ارزشمند است، هم چنین هیپنوتیزم راهی را برای افتراق هیستریا از بیماری های دیگر باز کرد. شارکو خود به این مطلب اذعان داشت که هیپنوتیزم با اثر تلقینی خود تنها نقشی موقتی در درمان هیستریا دارد و این جمله از او است: «هیپنوتیزم هیستریا را به ما می شناساند اما درمان نمی کند».
زیگموند فروید یکی از پزشکانی بود که آوازه ی شارکو او را به پاریس کشاند، وی از نزدیک با کارهای شارکو آشنا شد و در بازگشت به اتفاق دوست و همکارش ژوزف بروئر در وین به درمان بیماران مبتلا به هیستریا پرداخت. حاصل بررسی ها و مطالعات آن ها انتشار کتاب «مطالعاتی درباره ی هیستریا» در 1895 بود و در آن برای اولین بار از اصطلاح اختلال تبدیلی به جای هیستریا استفاده شد که تا به امروز ادامه دارد. این کتاب در واقع مانیفست مکتب روان کاوی بود که برای بار نخست دیدگاه های اساسی فروید و بروئر در آن مطرح شد. آن ها برای درمان « هیستریا» هیپنوتیزم را در مسیری متفاوت از شارکو و درمانگران قبل تر از وی به کار گرفتند و این امری است که به عنوان نقطه ی عطفی در تاریخ هیپنوتیزم تلقی می شود .
در ابتدا بروئر و فروید همان راهی را که شارکو در پیش گرفته بود دنبال کردند اما آن ها نیز با عود علایم پس از مدتی مواجه شدند. یکی از بیماران بروئر که در کتاب مشترک شان به عنوان مورد اول معرفی شد خانمی به نام « برتا پاپنهایم» بود که در کتاب از وی با نام مستعار « آنا او» یاد شد، این بیمار از علایم متعدد هیستریا از قبیل فلجی دست، مشکل بلع، مشکل در گفتار، حالت تهوع و فراموشی در رنج بود. بروئر به کمک تلقین هیپنوتیزمی سعی در از بین بردن علایم کرد اما همان گونه که گفته شد علایم جدیدی پس از مدتی ظاهر می شد که درمانگر را به چالش می کشید. در یکی از جلسات درمانی که بروئر سعی در حل مشکل بلع بیمار داشت، تحت تأثیر هیپنوتیزم خاطره ای به یاد بیمار آمد و آن این بود که چند روز قبل مستخدمه ی خانه در لیوانی که بیمار هر روز از آن آب می نوشید به سگ خانه آب داده است، با یادآوری این خاطره مشکل بیمار حل شد. این اتفاق جرقه ای در ذهن بروئر ایجاد کرد و با خود فکر کرد که شاید بتوان از هیپنوتیزم در مسیری متفاوت استفاده کرد و آن کمک به بیماری در جهت یادآوری خاطرات سرکوب شده بود. خاطراتی که در حال عادی از حوزه ی ذهن آگاه بیرون رانده شده است در اثر هیپنوتیزم قابلیت ورود به هشیاری پیدا می کند.
این شیوه توسط بروئر و فروید در بیماران دیگر نیز دنبال شد و منجر به صورت بندی دیدگاهی شد که می توان آن را به شکل زیر خلاصه کرد:
1) خاطرات مرتبط با یک رویداد دردناک از حوزه ی آگاهی رانده می شود اما هم چنان اثر خود بر رفتار فرد را حفظ می کند. 2) علایم اختلال تبدیلی، رابطه ی نمادین با رویدادی که موجب آن شده دارد ( همانند مشکل بلع خانم « آنا او»).
3) در صورتی که به بیمار یاری شود تا خاطره ای سرکوب شده را به یاد آورد و ارتباط آن با مشکل بدنی خود را درک کند و به بصیرت و بینش دست یابد، بهبود پیدا می کند.
بنابراین از آن پس هیپنوتیزم کاربرد نوینی در روان پزشکی پیدا کرد که به درمان بنیادی تر و ریشه ای تر هیستریا یاری رساند، اما فروید به این روش با بدبینی می نگریست. از دید وی فرایند روان کاوی تجربه ای فعالانه بود که نیاز به مشارکت آگاهانه بیمار و درمانگر در جهت شناخت مشکل بیمار داشت. در روش هیپنوتیزمی بیمار در وضعیتی منفعل قرار می گیرد و حالتی فرادستانه و قدرتمندانه به درمانگر می دهد. اتفاقی نیز که در رابطه ی بروئر و آنا او رخ داد منجر به این شد که فروید هیپنوتیزم را به نفع روش تداعی آزاد که تبدیل به روش کلاسیک درمانی در روان کاوی شد کنار بگذارد.
جریان از این قرار بود که در حین یکی از حملات هیستریک بیمار که بروئر به بالین وی فراخوانده شده بود مشاهده می کند که او در حال حمله شبه تشنجی است و در حالی که دستان خود را به زیر شکمش برده فریاد می زند: « بچه های دکتر بروئر دارد می آید». این روی داد موجب نگرانی شدید بروئر شد و در بازگشت بدون آن که سخنی به زبان آورد به همراه همسر خود برای مرخصی به ایتالیا رفت. از آن پس علی رغم اصرار فروید، بروئر روان کاوی را کنار گذاشت و فروید به ناچار مسیر تحقیقات را خود به تنهایی دنبال می کند.
فروید از این رویداد و رویدادهایی مشابه که خود با آن برخورد داشت دیدگاهی دیگر صورت بندی کرد و آن درک فرایند « انتقال» بود. درمان روان کاوانه با احساسات اساسی، بنیادین و عمقی بیمار سر و کار دارد. این احساسات به گذشته های دور بیمار بر می گردد و درمانگر به عنوان کسی که به بالا آمدن این احساسات کمک می کند به لوح سفیدی تبدیل می شود که این هیجانات بر آن بازتاب پیدا می کند. به طور مثال بیماری که در گذشته ی خود با پدری مستبد و تندخو سرو کار داشته است و احساس خشم و نفرت خود را واپس زده است، می تواند درمانگر را در قالب همان پدر ببیند و تمامی احساسات خود را به وی منتقل کند.
درمان روان کاوانه از طریق تجزیه و تحلیل این احساسات و یافتن ریشه ی حقیقی آن ها تحقق پیدا می کند. از دید فروید هیپنوتیزم روشی است که به یادآوری خاطرات سرکوب شده یاری می رساند اما از آن جا که حالتی ناگهانی و طوفانی دارد همانند کوه آتشفشانی عمل می کند که می تواند خساراتی نیز به دنبال داشته باشد و اداره و هدایت کردن احساسات به سطح آمده را دشوار کند. اما در روش تداعی آزاد که در آن بیمار هشیار است از وی خواسته می شود در حالی که بر روی کاناپه دراز کشیده است بی آن که محدودیتی در بیان گفتار خود اعمال کند هر آن چه را به ذهنش می رسد بیان کند. این موجب به سطح آمدن آرام تر احساسات می شود و حالت انفعالی هیپنوتیزم را ندارد. دیدگاه منفی فروید نسبت به هیپنوتیزم و کنار گذاشته شدن آن از سوی وی موجب شد که برای سال ها این روش از محافل دانشگاهی کنار گذاشته شود و راه برای دخالت روان شناسی عوامانه و غیرعلمی باز شود.
هیپنوتیزم در حال حاضر جایگاه شناخته شده و تثبیت شده ای در روان پزشکی امروز دارد و در عین حال که برداشت های اغراق آمیز درباره ی آن کنار گذاشته شده است به عنوان روشی کمکی می تواند در اختلال تبدیلی و سایر بیماری های روان پزشکی استفاده شود. گذشت بیش از یک قرن از صورت بندی فرضیات روان کاوی و تجارب بی شمار روان کاوی در شناخت فرایند انتقال، درمانگران را به سوی استفاده ای معقول و علمی از هیپنوتیزم سوق داده است به شکلی که قادر شوند از عوارض ناخواسته ی آن جلوگیری کنند. امروزه در روان کاوی از هیپنوتیزم به طور عمده برای تسهیل آزاد سازی عناصر ناخودآگاه و تسریع فرایند انتقال به شکلی هدایت شده استفاده می شود. روند درمانی تفاوتی با روان کاوی بدون استفاده از هیپنوتیزم ندارد.
بیماری های روان پزشکی که هیپنوتیزم می تواند در آن ها به فرایند درمان کمک کند عبارتند از:
- اختلال تبدیلی : کمک به یادآوری خاطرات، از بین بردن علایم بیمار و تشخیص افتراقی آن از بیماری های فیزیکی. - فراموشی روان زاد: کمک به بازآفرینی خاطرات .
- اختلال چند شخصیتی : کمک به بیمار در جهت شناخت شخصیت های گوناگون، یادآوری خاطرات دردناک سرکوب شده و بازگرداندن انسجام شخصیتی به وی.
- اختلال استرس پس از ضربه: کمک به یادآوری خاطرات و کنار آمدن بیمار با تجربه ی دردناک.
- اعتیاد به مواد مخدر: کمک به کنار گذاشته شدن مصرف ماده ی مخدر در بیماران معتاد.
- اختلالات یادگیری: بالا بردن تمرکز و کاهش تنش و اضطراب.
- ترس های مرضی و وسواس: به وسیله ی هیپنوتیزم تصاویر ذهنی که حالتی ترساننده و یا ناراحت کننده را برای بیمار ایجاد می کند به شکلی هدایت می کنیم که در اثر مواجهه ی تدریجی با این تصاویر حساسیت زدایی رخ دهد.
در روان درمانی چگونه از هیپنوتیزم استفاده می شود؟
لویس ولبرگ در کتاب « تکنیک روان درمانی» آن را چنین تعریف می کند: « روان درمانی تجربه ای درمانی مبتنی بر روش های روان شناختی است که در جهت رفع مشکلات احساسی انسان توسط فردی آموزش دیده و در جریان رابطه ای حرفه ای در جهت رسیدن یکی از اهداف زیر به کار گرفته می شود:
1- رفع، تعدیل یا کاهش علایم موجود.
2- تعدیل الگوهای نامناسب رفتاری.
3- تقویت و تسهیل رشد شخصیت».
برای رسیدن به اهداف فوق به ترتیب از روان درمانی های حمایتی، آموزشی و بنیادی استفاده می شود. در روان درمانی بنیادی که شامل روان کاوی و درمان های بینش گرایانه می شود از هیپنوتیزم می توان برای یادآوری خاطرات سرکوب شده، القای رؤیا، نوشتن خود به خودی و واپس روی زمانی استفاده کرد. یادآوری خاطرات نباید به شکلی جبری انجام شود، باید به بیمار گفته شود که در حالت عادی تنها مواردی را به خاطر می آورد که آمادگی آن را دارد.
با استفاده از هیپنوتیزم می توان در بیمار تعارضات ساختگی ایجاد کرد و ارتباط این تعارضات را با برخی مشکلات بدنی به او نشان داد، این رابطه ای که در حالت عادی برای بیمار به سختی قابل درک است. هدف اساسی روان درمانی آموزشی تعدیل رفتار از طریق تقویت های مثبت و منفی در جریان روابط بین فردی است که می تواند با بصیرت یافتن بیمار نسبت به تعارضات خودآگاه خود همراه باشد یا نباشد اما به ندرت وارد حوزه ی تعارضات ناخودآگاه می شود. انواع روش های مبتنی بر روان درمانی و درمان های شناختی از این مقوله اند و بسیاری از این روش ها قبل از آن که شکلی مدون به خود بگیرد توسط هیپنوتیزم گرها استفاده می شد.
یکی از این روش ها همراه کردن عادتی ناخواستنی با پاسخی اجتنابی نسبت به محرکی ناخوشایند است. به بیمار تحت تلقین هیپنوتیزمی گفته می شود که هربار به سراغ عادت ناپسند خود برود حالت های بدی به وی دست می دهد، در طول قرن نوزدهم این روش در ترک الکل و سیگار کاربرد داشت. گاه در حین هیپنوتیزم رفتار ناپسند بیمار تشدید می شود و به وی اجازه داده می شود که تا سر حد اشباع پس از بیداری رفتار خود را تکرار کند، مثلاً به وی گفته می شود که می تواند هر چه قدر دوست دارد شکلات بخورد و این در وی احساس انزجار به وجود می آورد.
شرطی شدن تقابلی روشی بود که در 1969 توسط ولپی ابداع شد و در آن با همراه کردن پاسخی جدید که با پاسخ قبلی و ناخواستنی بیمار در تقابل است موجب می شویم پاسخ تازه جای پاسخ قبلی را بگیرد، مثلاً اضطراب و تن آرامی دو پاسخ ناهم ساز است و ترس بیمارگونه ی بیمار را می توان با شرطی سازی پاسخ تن آرامی نسبت به محرک هراس آور از بین برد. توقف فکر روشی دیگر است که می تواند درباره ی بیماران مبتلا به برخی اختلالات از قبیل ترس های مرضی و وسواس مؤثر باشد.
به وسیله ی هیپنوتیزم می توان به بیمار چنین القا کرد که هر زمان که فکر ترس آور یا وسواسی به وی هجوم آورد ذهنش به سمت موضوعی دیگر منحرف می شود یا دچار فراموشی موقت می شود. در درمان های حمایتی از هیپنوتیزم می توان در جهت شکل گیری رابطه ی مثبت میان درمانگر و بیمار استفاده کرد. در این حال می توان از بروز پدیده ی انتقال در جهتی مثبت کمک گرفت بدون آن که به تجزیه و تحلیل آن اقدام کرد و در این نوع درمان تلقین پذیری کم تا متوسط از سوی بیمار کافی است. هدف عمده ی این نوع درمان کاستن از علایمی است که در زندگی بیمار تزاحم و تداخل ایجاد می کند و هیپنوتیزم یکی از روش هایی است که می تواند برای حصول به این هدف درمانگر را یاری کند.
دیدگاه نادرست درباره هیپنوتیزم
تصورات و دیدگاه های نادرستی که درباره ی هیپنوتیزم وجود دارد کدام است؟
الف - از دست رفتن هشیاری : یکی از شایع ترین دیدگاه های نادرست درباره ی هیپنوتیزم این است که فرد هیپنوتیزم شونده هشیاری خود را از دست می دهد و در وضعیتی مشابه خواب یا بیهوشی قرار می گیرد. هیپنوتیزم گرهای نمایشی در دامن زدن به این باور نقش داشتند. باید به بیمار چنین گفت که در حالت هیپنوتیزمی آگاهی خود را از دست نمی دهد و حتی می تواند آگاهی قوی تری پیدا کند. در تمامی سطوح هیپنوتیزمی از جمله در حالات عمیق آن توجه بیمار به تلقینات درمانگر افزایش می یابد و این تمرکز، پاسخ دهی به تلقینات را تسهیل می کند.
ب - واگذاری قدرت اراده: متأسفانه بسیاری از فیلم ها و داستان ها به این باور دامن زده اند که هیپنوتیزم شونده اراده ی خود را به هیپنوتیزم گر تفویض می کند و در دست های او مانند موم به هر شکلی در می آید. باید تأکید کرد که هیپنوتیزم شونده در تمامی مراحل هیپنوتیزم قادر به تصمیم گیری است و قدرت اراده ی خود را حفظ می کند. البته یک هیپنوتیزم کننده ی غیر مسئول می تواند موجب بروز رفتارهای نابهنجار و ضد اجتماعی مانند دزدی و جنایت در فردی شود که از پیش زمینه ی چنین اقداماتی را دارد؛ اما هیپنوتیزم تنها می تواند چنین روندی را تسهیل کند که نه آن که موجب ایجاد این رفتارها در فرد عادی شود. اریکسون به دسته ای از تجارب اشاره می کند که در آن ها کوشش کرد افراد را وادار به علمی غیرقابل قبول چون دزدی و یا خواندن نامه های دیگران کند و در هیچ یک از کوشش های خود موفق نشد. در موارد کمی دیده شد که فرد با اکراه اقدام به اعمال فوق کرده است ولی اندکی بعد به خنثی کردن آن پرداخته است. برخی بیان می کنند هرگاه فردی را در برابر هیپنوتیزم های مکرر به مدت طولانی قرار داد قدرت مقاومتش در برابر تلقیناتی که خلاف اصول اخلاقی اش است کم می شود و در این حال می توان از وی سوء استفاه کرد . در استفاده ی علمی از هیپنوتیزم برای آن که فردی را این چنین در معرض تجربه ی هیپنوتیزمی قرار داد دلیلی وجود ندارد.
ج - فاش کردن اسرار مگو: برخی چنین می پندارند که در حین هیپنوتیزم خطر فاش کردن اسرار نهایی وجود دارد. واقعیت امر چنین است که به جز در مورادی که القای فراموشی انجام شود، فرد هیپنوتیزم شونده از همه چیز آگاه است. هیچ هیپنوتیزم گری نمی تواند کسی را وادار به گفتن چیزی یا عمل کردن به کاری بر خلاف میلش کند.
د - عدم خروج از دنیای هیپنوتیزمی: سؤالی که بسیاری از افراد قبل از ورود به خلسه ی هیپنوتیزمی می پرسند این است که اگر درمانگر آن ها را از حالت هیپنوتیزمی خارج نکند چه اتفاقی می افتد. پاسخ این است از آن جا که بیمار در طی این فرایند آگاهی و هشیاری خود را از دست نمی دهد خود نیز می تواند اقدام به بیرون آوردن خویش از حالت هیپنوتیزمی کند. این پدیده در بسیاری از موارد که تلقینات پس از هیپنوتیزمی متعارض با تمایلات بیمار است، مشاهده شده است. توصیه می شود همان گونه که ورود فرد به حالت هیپنوتیزمی شکلی تدریجی و آرام دارد، خارج کردن فرد از این حالت نیز به شکلی تدریجی صورت گیرد. تنها عوارضی که در نتیجه ی خروج ناگهانی از خلسه ی هیپنوتیزمی گزارش شده است احساس ناآرامی، تنش و سردرد بوده است.
هـ - هیپنوتیزم پدیده ای اسرار آمیز و جادویی است: در طول تاریخ، هیپنوتیزم با علوم خفیه و جادویی مرتبط شده است. این برداشت به وسیله ی رفتار درمانگران اولیه همانند کاهنان مصری که آن را با مذهب پیوند می دادند تقویت شد. هیپنوتیزم اغلب به وسیله ی برخی افراد که تمایل به اعمال کنترل و قدرت آمیخته با ترس بر دیگران دارند به جادو پیوند داده می شود. فیلم های هالیوودی و داستان های تخیلی که سطح نازلی دارد اغلب تصویری از فردی ترسناک دارای قدرت اسرار آمیز ایجاد می کند و این تصور را دامن زده اند که باید از فردی که دارای این نگاه شیطانی است ترسید. بر این اساس امروزه بسیاری تصور می کنند که فرد هیپنوتیزم گر دارای قدرتی است می تواند دیگران را به دلخواه خود تحت تأثیر قرار دهند. واقعیت این است که خلسه ی هیپنوتیزمی حالتی طبیعی از ذهن است. هیپنوتیزم تکنیکی است که باعث ایجاد حالت خسله می شود و در عمل، هیپنوتیزم فرآیندی خودهیپنوتیزم است و هرگز نمی توان کسی را بر خلاف میلش هیپنوتیزم کرد.
تا چه حد می توان به یادآوری خاطرات در حین هیپنوتیزم اعتماد کرد؟
حافظه فرایندی پویا است که در طول زمان دستخوش بازسازی مکرر می شود و هیپنوتیزم می تواند موجب افزایش میزان خاطرات یادآوری شده شود. با وجود این، هرچند برخی از این یادآوری ها می تواند دقیق باشد، اما بعضی دیگر علی رغم اعتقاد فرد به درستی آن ها چنین نیست.
افرادی که هیپنوتیزم پذیری بالایی دارند از این نظر مستعدترند. در اوایل قرن بیستم فروید و بروئر از هیپنوتیزم برای یادآوری خاطرات دور استفاده کردند. پس از آن باور به این که هیپنوتیزم می تواند به بازآفرینی خاطرات از دست رفته یاری رساند به شکلی گسترده پذیرفته شد؛ با وجود این اکنون می دانیم که فرد در حالت هیپنوتیزمی از ارزیابی واقعیت دست می کشد و تحت تأثیر خیالات خود قرار می گیرد، این می تواند فرد را ترغیب کند تا اطلاعات جدیدی به گزارش خود اضافه کند هم چنین درگیرشدن وی با خیالات و فانتزی ها گاه باعث مخلوط شدن این اوهام با واقعیت می شود، علاوه بر این ها، می توان در حال هیپنوتیزمی قرار داشت و به شکلی ارادی یادآوری های خود را شاید به علت نشان دادن همکاری خود - دگرگونه جلوه داد. افزایش تولید خاطرات در مدت هیپنوتیزم را می توان تا حدودی با حالت تن آرامی برخاسته از آن و فقدان تفکر انتقادی مرتبط دانست.
از دید برخی، در حین هیپنوتیزم شکل تغییر یافته ای از هشیاری وجود دارد که در آن خیال واقعیت درهم آمیخته می شود، بنابراین اطلاعاتی که فرد در حالت عادی نسبت به آن ها شک و تردید دارد و از بیان آن ها خودداری می کند تحت تأثیر هیپنوتیزم به شکلی باورپذیر در خاطرات یادآوری شده گنجانده می شود. با وجود این، هیپنوتیزم می تواند به شکلی موفقیت آمیز برای یادآوری خاطرات مرتبط با آسیب های روانی به خدمت گرفته شود. هم چنین برخی بیماری های روان پزشکی مانند اختلالات تجزیه ای علایم و ویژگی هایی مانند حالت هیپنوتیزمی نشان می دهند. استفاده از هیپنوتیزم در درمان این اختلالات به ویژه در فراموشی روان زاد انتخابی مناسب است.
هیپنوتیزم می تواند دسترسی به ایده ها و احساساتی را که از آگاهی بیرون رانده شده اند تسهیل کند. باید توجه داشت که خاطرات یادآوری شده ترکیبی از واقعیت و افسانه هستند اما این موضوع ارزش درمانی یادآوری خاطرات را کم نمی کند. دقت خاطرات یادآوری شده در جریان درمان به اهمیت شهادت در دادگاه نیست و آزادسازی هیجانات که به وسیله ی هیپنوتیزم تسهیل می شود مزیتی عمده برای بیمار است. علاوه بر این، بازسازی دوباره ی خاطرات گاه برای کنار آمدن فرد با آن ها و رساندن وی به آرامش لازم است. این امری است که در محضر دادگاه قابل پذیرش نیست ولی به عنوان تمهیدی درمانی که به سود بیمار عمل می کند قابل توجیه است.
نویسنده: دکتر علی فیروزآبادی
منبع مقاله: فیروز آبادی، علی، (1388)، هیپنوتیزم به زبان ساده( پرسش های احتمالی- پاسخ های اجمالی)، تهران: نشر قطره.
منبع: میگنا
زحمت کشیدید . خیلی خیلی ممنون از شما
کاش که بیشتر در مورد اختلال تبدیلی و درمانش با هیپنوز میگفتید .