«مشکل سینمای ایران فیلمنامه است»، به احتمال، بسیاری از مخاطبان هنر هفتم در ایران بارها و بارها در رسانههای مختلف این جمله را شنیدهاند...
گروه سینما و تلویزیون: «مشکل سینمای ایران فیلمنامه است»، به احتمال، بسیاری از مخاطبان هنر هفتم در ایران بارها و بارها در رسانههای مختلف این جمله را شنیدهاند. در طول سالهایی که سینما در ایران به راه افتاده است در حوزههای مختلفش از بازیگری گرفته تا کارگردانی و فیلمنامهنویسی معمولا گفته شده ذوق و استعداد میتواند ستارهای را متولد کند، اما به نظر میرسد راههای بهتری برای ایجاد یک سیستم در این هنر - صنعت نیز وجود داشته باشد. نظریه، ایده و روش در هر یک از این بخشها و نگارش، ترجمه و انتشار کتابهایی به دردبخور در این حوزه هم احتمالا میتواند اوضاع را بسامان کند اما دریغ و صد افسوس که در طول این همهسال تعداد آثار منتشر شده کارآمد چندان قابل دفاع نیست. اما در سال ١٣٩٤ برای فیلمنامهنویسی ایران در حوزه مکتوب اتفاق جالبی افتاد که انتشارات سفیدسار آن را رقم زد. این انتشارات کمر همت بست برای چاپ و عرضه مجموعهای از فیلمنامههای شناخته شده تاریخ سینمای جهان که برترین فیلمنامههای سینمای جهان نام داشت. آغاز، کازابلانکا، آگوست، بازیگر، ژاندای کونگفوکار، سخنرانی پادشاه، هتل بزرگ بوداپست، پسرانگی، جاذبه، میلیونر زاغهنشین، همشهری کین و پرندگان فیلمنامههایی بود که از آن زمان تا امروز از سوی این نشر روانه بازار شده است و تعدادی از این کتابها هم از سوی کانون فیلمنامهنویسان خانه سینما تحسین شد. از میان مترجمان این آثار که به گفته شیوا مقانلو، سرپرست و ویراستار مجموعه اغلب جوانان تحصیلکرده در حوزه سینما یا تئاتر هستند، سونیاز سلطانی سه کتاب آغاز، کازابلانکا و میلیونر زاغهنشین را ترجمه کرده است. او که مدرک کارشناسی سینما را از دانشگاه هنر و کارشناسی گرافیک و کارشناسی ارشد پژوهش هنر را از دانشگاه هنر و معماری دریافت کرده است، کارش صداگذاری در سینماست.
به گزارش بولتن نیوز، با این مترجم گفتوگویی انجام داده ایم و از او درباره کاربرد چنین آثاری، محتوای سه کتاب یادشده و تلقیاش از فیلمنامهنویسی در ایران سوالاتی پرسیدیم است. شرح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
لزوم تسلط بر ادبیات دنیای تصویر و برخورداری از دانشی معین در اینباره را تا چه اندازه در موفقیت ترجمه اینگونه آثار موثر میدانید؟ اصلا مهم است یا خیر؟
بله؛ امروزه به دلیل گسترش و تعدد بیاندازه آثار ادبی حوزه تصویری در لیست کتابهای مورد نیاز ترجمه در جامعه هنری ایرانی، ترجمه این آثار ضروری مینماید و بالطبع مانند تمام عرصههای ترجمه تخصصی، این حوزه نیز به پیشینه و اطلاعات تخصصی رشته خود نیازمند است. مخصوصا که این روزها در این حوزهها مدام شاهد بکارگیری و ظهور کلمات و اصطلاحات جدید هستیم. بهعنوان مثال ترجمه نادرست و ناهمگون برخی کلمات تخصصی در عرصه سینما بعدها باعث غلط جا افتادن بعضی مفاهیم و به وجود آمدن مشکلات بسیار زیادی در ترجمه صحیح این اصطلاحات شده است. خوشبختانه با حضور روزافزون مترجمان متخصص در این عرصه این مشکلات کمتر دیده میشود.
به نظر خودتان، مخاطبان فیلمنامههایی نظیر کازابلانکا، میلیونر زاغهنشین و آغاز چه کسانی میتوانند باشند؟ انتظار یا آرزویی برای این کتابها دارید؟
مخاطبان این آثار را تقریبا میتوان تمام علاقهمندان به حوزه کتاب دانست. باید این تصور اشتباه که فیلمنامهها، نمایشنامهها و هر کتاب دیگر مرتبط با حوزه هنر تصویر، برای گروه مشخصی عرضه میشود را از بین برد. امروزه در بیشتر کشورهای دنیا این تفکیک از بین رفته و این آثار بهمثابه اثر ادبی صرف در نظر گرفته میشود. همانطور که شاهد هستیم در بیشتر مدارس نمایشنامهها و غیره بهعنوان منبع ادبی فارغ از تفکیک موضوعی و رشتهای تدریس میشود. بهعنوان یک دانشجوی سابق در حوزه هنر تصویر امیدوارم به این دسته از آثار در دانشگاهها بیشتر توجه شود. تدریس و بعضا معرفی این آثار توسط استادان و دستاندرکاران عرصه علمی بهعنوان نمونههایی درخور توجه و مناسب در زیرمجموعه گونههای خودشان، کمک بزرگی برای ادامه حرکت این چرخه عرضه و تقاضای فرهنگی خواهد کرد.
برای آینده علاقه و ترجیح شخصی شما کار در زمینه مکتوب و انجام فعالیتهای پژوهشی در حوزه تصویر است یا میخواهید بهعنوان کارگردان، بازیگر یا عوامل دیگر هم فعالیت کنید؟
با در نظر گرفتن پیشزمینه پژوهشی و رشته تحصیلیام، تصمیم به ادامه فعالیتهای پژوهشی به صورت متداوم ولی جنبی در کنار حرفه اصلی خودم دارم.
خودتان در زمینه مطالعه بیشتر به سمت چه کتابهایی گرایش دارید؟ تا قبل از این شخصا فیلمنامه میخواندید یا خیر؟
به عنوان کسی که در عرصه خاصی از هنر مشغول به کار هستم و ذهن و اطلاعاتم را باید بهروز نگه دارم، سعی میکنم فرقی بین کتابها نگذارم. با توجه به سرعت بالا در دسترسی به کتابها و مقالات چه در حوزه ادبیات ایران و جهان و چه حوزه تخصصی خودم، تلاش میکنم از هیچ دستهای غافل نمانم! و بله؛ تا قبل از این شخصا فیلمنامه چاپ شده و بعضا قابل دسترس در اینترنت را مطالعه میکردم. بهطور مثال در دورانی که دانشجوی سینما بودم بسیاری از فیلمنامههای چاپ شده در مجموعه صد فیلمنامه برتر را مطالعه کرده بودم. مطمئنا تعداد کتابهایی که در این حوزه خواندهام و در دسترس همگان است، کم نیست. کتابهایی که منابع اصلی و الفبای حوزه سینما باشد، اما دو نمونه شاخص با در نظر گرفتن کارایی و تطبیق بیشتری با جریانهای روز سینمای جهان در ذهنم هست که میتوانم نام ببرم. کتاب «سفر نویسنده» نوشته کریستوفر وگلر با ترجمه آقای گذرآبادی و چاپ نشر بیدگل و «مکالمات (گفتوگو با والتر مرچ)» نوشته مایکل انداج و ترجمه آقای خرقهپوش و خانم صالح و چاپ نشر چشمه. اولی بهواسطه اینکه یکی از کارآمدترین کتابها در عرصه شناخت ساختار فیلمنامه برای خودم بود و دومی آخرین و یکی از بهترین کتابهای تخصصی در حوزه سینما بود که مطالعه کردم و مطالعه هر دوی این کتابها را به تمام دستاندرکاران این حوزه پیشنهاد میدهم. همچنین کتاب «کالت» نوشته بابک تبرایی که جزو کتابهایی است که اخیرا وارد بازار شده و مطالعه کردهام، با اینکه در زیرمجموعه ادبیات روز ایران قرار میگیرد، فکر میکنم مطالعهاش برای اهالی و دوستداران سینما خالی از لطف نخواهد بود.
از نظر شما بهعنوان جوانی که در عرصه عملی و نظری سینما در ایران فعالیت کرده است، بخش علمی این عرصه در کشور ما چه وضعیتی دارد؟
با توجه به سرانه مطالعه کشوری وضع بخش علمی را نهتنها در بخش سینما بلکه در کل، روشن و جالب نمیبینم و راضی نیستم. امیدوارم بهزودی راهکارهایی اساسی برای فرهنگسازی مطالعه در جامعه انجام شود که بالطبع این حرکت میتواند در حوزه چاپ و نشر علمی مخصوصا بخشهای تخصصی تأثیر فراوان و مهمی بگذارد.
برای گروهی که این سه فیلم را ندیدهاند و با کتابها هم آشنایی چندانی ندارند، توضیحی مختصر بدهید، شاید به خواندن کتابها ترغیب شوند!
فیلم «آغاز» ساختار فیلمنامهای تودرتو دارد. در طول فیلمنامه و همینطور فیلم، به واسطه موضوع روایت شده که در عالم خواب فردی میگذرد ما مدام در جابهجایی در زمان و مکان هستیم، بی آنکه خط سیر داستان از دستمان در برود و رفتهرفته همراه با شخصیت فیلم در لابیرنت ذهن او پیش رفته و لایهلایه به دنیای ناشناخته درونی و خواب پیش میرویم.
در «کازابلانکا» یکی از معروفترین و محبوبترین فیلمهای سینمای جهان، در کافه ریک مینشینیم و درگیر یک مثلث عشقی میشویم و تا آخرین دقایق پابهپای شخصیتها ما هم انتخاب میکنیم... و در «میلیونر زاغهنشین» وارد بازی به ظاهر سرنوشت میشویم و همراه با رفتوآمدهایی در زمانهای مختلف با پسر فقیری که یکشبه میلیونر میشود، همراه میشویم.
به نظر خودتان (بر اساس دید شخصیتان) شرایط اجتماعی کشور ما تا چه اندازه با این فیلمنامهها ارتباط دارد و این کتابها با توجه به این شرایط چه کارکردی در جامعه ایرانی خواهد داشت؟
مطمئنا پاسخ به این سوال نیازمند مطالعات دقیق جامعهشناختی و تطبیقی بسیاری است، ولی به صورت کلی میتوان گفت که هر فیلم شاخص و ماندگار سینمای جهان فقط از یک داستان و روایت صرف شکل نگرفته بلکه شامل لایههای متعدد ساختاری است که دربرگیرنده ساختار فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و مسائل جهانشمول دوران خود است که با بررسی و نکتهسنجی میتوان نقاط اشتراک بسیاری با شرایط اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و غیره کنونی جامعه ایران در آن پیدا کرد. مهمترین بخش کارکرد این فیلمنامهها این است که میتوان دلایل موفقیت این فیلمها را در سطح جهان شناسایی کرد و به کلیتی جامع نه به شکل کپی صرف و کورکورانه از کار، بلکه با تطبیق امکانها و حال و هوای اجتماعی کشورمان، به الگوی مناسب ساختاری رسید.
فیلمهای ما در نقطه ابتدایی ضعف دارند!
ضرورت مطالعه چنین کتابهایی از سوی قشر متخصص از دانشجویان گرفته تا کارگردانان در چیست؟
فکر میکنم با یکبار حضور در مجامع تخصصی مانند جشنوارهها بتوان ضرورت و کمبود این قبیل آثار را به خوبی لمس و احساس کرد! مشکلاتی که امروزه بسیاری از فیلمهای ما با آن دست به گریبان هستند عموما به ضعف در نقطه ابتدایی شکلگیری آثار که همان بخش فیلمنامه است بازمیگردد. این کتابها عموما نمونههای شاخصی در حوزه فیلمنامه جهانی هستند و مطالعه آنها برای دانشجویان سینما تا کارگردانان و فیلمنامهنویسان حتی دستاندرکاران در دیگر بخشهای تولید خالی از نکته و فایده نخواهد بود و به هرچه بهتر شدن و غنای بخش مکتوب هنرهای تصویری کمک بسزایی خواهد کرد.
با این نظر که هرکدام از فیلمنامههای منتشر شده در مجموعه «برترین فیلمنامههای سینمای جهان»، نماینده و سمبلی برای یک گونه سینمایی در دنیا هستند، موافقید؟
با بخشی از این مسأله موافقم. بله؛ این فیلمنامهها نمایندههایی بسیار خوب و شاخص در میان آثار سینمایی جهان هستند. اما از طرفی امروزه طبقهبندی و تفکیک در نوع و گونههای مشخص و بهخصوص، دیگر امکانپذیر نیست که تمام اینها برمیگردد به مبحث گونههای سینمایی و ادغام یا تقسیمبندیهای ریزتر بعضی از اینگونهها.
شباهت فیلمنامه با نسخه نهایی فیلم
فیلمنامههای پیش رو با نسخه ساخته شده فیلمها چقدر نزدیکی و احتمالا تفاوت دارد؟
هر سه فیلمنامه «آغاز»، «کازابلانکا» و «میلیونر زاغهنشین» به نسخه فیلم شده خود بسیار شبیه هستند و تفاوتی ندارند؛ مگر بعضا در انتخاب جملهبندیها که عموما در تمام فیلمها رایج است.
ترجمه این فیلمنامهها برایم دور از ذهن نبود
فکر میکنید اینکه سونیاز سلطانی را برای ترجمه این اثر ماندگار انتخاب کردهاند باید به حساب خوششانسی شما گذاشت؟
با توجه به علایق شخصی و پیشزمینه پژوهشیام، انجام فعالیتهایی مانند ترجمه متون سینمایی دور از ذهن و غیرقابل تصور نبود، اما مثل تمام عرصهها مطمئنا امکان حضور افراد مناسبتری در این جایگاه و این قبیل پروژههای ارزشمند وجود داشته است. به نظر من فاکتور شانس و موقعیت مناسب در انتخاب من به عنوان مترجم این مجموعه تأثیر داشته؛که همین جا از ویراستار مجموعه تشکر میکنم، برای همکاری غیرقابل انکار است. این نکته را هم اضافه کنم که من به حضور در این عرصه علاقه دارم و این روزها مشغول ترجمه کتابی تخصصی در بخش دیگری در حوزه سینما هستم.
منبع: شهروند